گرد ماه از مشک چنبر کردهئي گرد ماه از مشک چنبر کردهئيشاعر : خواجوي کرماني ماه را از مشک زيور کردهئيگرد ماه از مشک چنبر کردهئيسايبان مهر انور کردهئيشام شبگون قمر فرساي راشمع کافوري ز رخ بر کردهئيدر شبستان عبير افشان زلفمنزل هندوي کافر کردهئياز چه رو بستانسراي خلد راشام را پيرايهي خورد کردهئيروز را در سايهي شب بردهئيپردهدار عقد گوهر کردهئيلعل در پاش زمرد پوش راملک خوبي را مسخر کردهئيتا به دست آوردهئي طغراي حسنکابگير آتش تر کردهئياي مه آتش عذار آن آب خشکآنکه در نصفي و ساغر کردهئيبر کفم نه گر چه خون جان ماستهر زمان طوقي معنبر کردهئيجان خواجو را ز جعد عنبرين