هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست شاعر : سعدي عشقبازي دگر و نفس پرستي دگرست هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست يا سپيدي ز سياهي بشناسد بصرست نه هر آن چشم که بيند سياهست و سپيد گو به نزديک مرو کفت پروانه پرست هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز خبر از دوست ندارد که ز خود با خبرست گر من از دوست بنالم نفسم صادق نيست آدمي خوي شود ور نه همان جانورست آدمي صورت اگر دفع کند شهوت نفس بده اي دوست که مستسقي از آن تشنهترست شربت از دست دلارام چه شيرين...