شراب از دست خوبان سلسبيلست

شراب از دست خوبان سلسبيلست شاعر : سعدي و گر خود خون ميخواران سبيلست شراب از دست خوبان سلسبيلست همي‌بينم که خرما بر نخيلست نمي‌دانم رطب را چاشني چيست نه سرمست آن به جادويي کحيلست نه وسمست آن به دلبندي خضيبست نه در حنا که در خون قتيلست سرانگشتان صاحب دل فريبش که ما را بند بر پاي رحيلست الا اي کاروان محمل برانيد که بر مجنون رود ليلي طويلست هر آن شب در فراق روي ليلي بيابان را نپرسد چند ميلست کمندش مي‌دواند پاي مشتاق و گر خود ره به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شراب از دست خوبان سلسبيلست
شراب از دست خوبان سلسبيلست
شراب از دست خوبان سلسبيلست

شاعر : سعدي

و گر خود خون ميخواران سبيلستشراب از دست خوبان سلسبيلست
همي‌بينم که خرما بر نخيلستنمي‌دانم رطب را چاشني چيست
نه سرمست آن به جادويي کحيلستنه وسمست آن به دلبندي خضيبست
نه در حنا که در خون قتيلستسرانگشتان صاحب دل فريبش
که ما را بند بر پاي رحيلستالا اي کاروان محمل برانيد
که بر مجنون رود ليلي طويلستهر آن شب در فراق روي ليلي
بيابان را نپرسد چند ميلستکمندش مي‌دواند پاي مشتاق
و گر خود ره به زير پاي پيلستچو مور افتان و خيزان رفت بايد
محب ار سر نيفشاند بخيلستحبيب آن جا که دستي برفشاند
و ز ايشان گر قبيح آيد جميلستز ما گر طاعت آيد شرمساريم
وليکن شاهد ما بي‌بديلستبديل دوستان گيرند و ياران
سخن عشقست و ديگر قال و قيلستسخن بيرون مگوي از عشق سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط