اين باد بهار بوستانست اين باد بهار بوستانستشاعر : سعدي يا بوي وصال دوستانستاين باد بهار بوستانستگويي خط روي دلستانستدل ميبرد اين خط نگارينبازآي که وقت آشيانستاي مرغ به دام دل گرفتاراينست که سوز من نهانستشبها من و شمع ميگدازيمبر راه و نظر بر آستانستگوشم همه روز از انتظارتگويم که دراي کاروانستور بانگ مذني ميآيدبازآي که دوستي همانستبا آن همه دشمني که کرديسرپنجه صبر ناتوانستبا قوت بازوان عشقتتفريق ميان جسم و جانستبيزاري دوستان دمسازبر دعوي دوستي بيانستناليدن دردناک سعديوين حبر که ميرود دخانستآتش بني قلم درانداخت