چه رويست آن که پيش کاروانست

چه رويست آن که پيش کاروانست شاعر : سعدي مگر شمعي به دست ساروانست چه رويست آن که پيش کاروانست که بر باد صبا تختش روانست سليمانست گويي در عماري بدان ماند که ماه آسمانست جمال ماه پيکر بر بلندي چو برجي کفتابش در ميانست بهشتي صورتي در جوف محمل که خورشيدي به زير سايبانست خداوندان عقل اين طرفه بينند پري رخ در نقاب پرنيانست چو نيلوفر در آب و مهر در ميغ به يک بار آن که در برقع نهانست ز روي کار من برقع برانداخت که بر من بيش از او بار گرانست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه رويست آن که پيش کاروانست
چه رويست آن که پيش کاروانست
چه رويست آن که پيش کاروانست

شاعر : سعدي

مگر شمعي به دست ساروانستچه رويست آن که پيش کاروانست
که بر باد صبا تختش روانستسليمانست گويي در عماري
بدان ماند که ماه آسمانستجمال ماه پيکر بر بلندي
چو برجي کفتابش در ميانستبهشتي صورتي در جوف محمل
که خورشيدي به زير سايبانستخداوندان عقل اين طرفه بينند
پري رخ در نقاب پرنيانستچو نيلوفر در آب و مهر در ميغ
به يک بار آن که در برقع نهانستز روي کار من برقع برانداخت
که بر من بيش از او بار گرانستشتر پيشي گرفت از من به رفتار
که آن سنگين دل نامهربانستزهي اندک وفاي سست پيمان
وفاي ما و عهد ما همانستتو را گر دوستي با ما همين بود
که عهد وصل را آخرزمانستبدار اي ساربان آخر زماني
بر سعدي که اين پاداش آنستوفا کرديم و با ما غدر کردند
نه وقت پنجه کردن با جوانستندانستي که در پايان پيري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط