با همه مهر و با منش کينست

با همه مهر و با منش کينست شاعر : سعدي چه کنم حظ بخت من اينست با همه مهر و با منش کينست پنجه با ساعدي که سيمينست شايد اي نفس تا دگر نکني هر که را چشم مصلحت بينست ننهد پاي تا نبيند جاي طفل نادان و مار رنگينست مثل زيرکان و چنبر عشق مگر آن شب که گور بالينست دردمند فراق سر ننهد که نه اين نوبت نخستينست گريه گو بر هلاک من مکنيد که محبت هزار چندينست لازمست احتمال چندين جور اعتقاد من آن که شيرينست گر هزارم جواب تلخ دهي چون کمندش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با همه مهر و با منش کينست
با همه مهر و با منش کينست
با همه مهر و با منش کينست

شاعر : سعدي

چه کنم حظ بخت من اينستبا همه مهر و با منش کينست
پنجه با ساعدي که سيمينستشايد اي نفس تا دگر نکني
هر که را چشم مصلحت بينستننهد پاي تا نبيند جاي
طفل نادان و مار رنگينستمثل زيرکان و چنبر عشق
مگر آن شب که گور بالينستدردمند فراق سر ننهد
که نه اين نوبت نخستينستگريه گو بر هلاک من مکنيد
که محبت هزار چندينستلازمست احتمال چندين جور
اعتقاد من آن که شيرينستگر هزارم جواب تلخ دهي
چون کمندش گرفت مسکينستمرد اگر شير در کمند آرد
چاره با سخت بازوان اينستسعديا تن به نيستي درده


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط