کسي که روي تو ديدست حال من داند

کسي که روي تو ديدست حال من داند شاعر : سعدي که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند کسي که روي تو ديدست حال من داند که آدمي که تو بيند نظر بپوشاند مگر تو روي بپوشي و گر نه ممکن نيست دلش ببخشد و بر جانت آفرين خواند هر آفريده که چشمش بر آن جمال افتاد چه جاي چشمه که بر چشم‌هات بنشاند اگر به دست کند باغبان چنين سروي به بوي آن که شبي با تو روز گرداند چه روزها به شب آورد جان منتظرم و گر نبينمت آن روز هم به شب ماند به چند حيله شبي در فراق روز کنم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کسي که روي تو ديدست حال من داند
کسي که روي تو ديدست حال من داند
کسي که روي تو ديدست حال من داند

شاعر : سعدي

که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواندکسي که روي تو ديدست حال من داند
که آدمي که تو بيند نظر بپوشاندمگر تو روي بپوشي و گر نه ممکن نيست
دلش ببخشد و بر جانت آفرين خواندهر آفريده که چشمش بر آن جمال افتاد
چه جاي چشمه که بر چشم‌هات بنشانداگر به دست کند باغبان چنين سروي
به بوي آن که شبي با تو روز گرداندچه روزها به شب آورد جان منتظرم
و گر نبينمت آن روز هم به شب ماندبه چند حيله شبي در فراق روز کنم
که گر سوار براند پياده درماندجفا و سلطنتت مي‌رسد ولي مپسند
که گر بيفکنيم کس به هيچ نستاندبه دست رحمتم از خاک آستان بردار
حديث دوست بگويش که جان برافشاندچه حاجتست به شمشير قتل عاشق را
نه هر که گوش کند معني سخن داندپيام اهل دلست اين خبر که سعدي داد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط