يا رب شب دوشين چه مبارک سحري بود شاعر : سعدي کو را به سر کشته هجران گذري بود يا رب شب دوشين چه مبارک سحري بود با او مگر او را به عنايت نظري بود آن دوست که ما را به ارادت نظري هست کان ميوه که از صبر برآمد شکري بود من بعد حکايت نکنم تلخي هجران گويي که در آن نيم شب از روز دري بود رويي نتوان گفت که حسنش به چه ماند باغي که به هر شاخ درختش قمري بود گويم قمري بود کس از من نپسندد کز خويشتن و هر که جهانم خبري بود آن دم که خبر بودم از او تا تو...