جانان هزاران آفرين بر جانت از سر تا قدم شاعر : سعدي صانع خدايي کاين وجود آورد بيرون از عدم جانان هزاران آفرين بر جانت از سر تا قدم وصفت نگنجد در بيان نامت نيايد در قلم خورشيد بر سرو روان ديگر نديدم در جهان ميبينمت چون نيشکر شيريني از سر تا قدم گفتم چو طاووسي مگر عضوي ز عضوي خوبتر چشمانت ميگويند لا ابروت ميگويد نعم چندان که ميبينم جفا اميد ميدارم وفا چندان که خواهي ناز کن چون پادشاهان بر خدم آخر نگاهي بازکن وان گه عتاب آغاز کن با مهربانان...