ديدم امروز بر زمين قمري

ديدم امروز بر زمين قمري شاعر : سعدي همچو سروي روان به رهگذري ديدم امروز بر زمين قمري باز کردند بامداد دري گوييا بر من از بهشت خداي گر تو ديدي به سر بر قمري من نديدم به راستي همه عمر آفتابي ز مادر و پدري يا شنيدي که در وجود آمد تا نيفتم به ديده در خطري گفتم از وي نظر بپوشانم چون کفايت نمي‌کند نظري چاره صبرست و احتمال فراق عاقل از فتنه مي‌کند حذري مي‌خراميد و زير لب مي‌گفت به ز تقوا ببايدت سپري سعديا پيش تير غمزه ما ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديدم امروز بر زمين قمري
ديدم امروز بر زمين قمري
ديدم امروز بر زمين قمري

شاعر : سعدي

همچو سروي روان به رهگذريديدم امروز بر زمين قمري
باز کردند بامداد دريگوييا بر من از بهشت خداي
گر تو ديدي به سر بر قمريمن نديدم به راستي همه عمر
آفتابي ز مادر و پدرييا شنيدي که در وجود آمد
تا نيفتم به ديده در خطريگفتم از وي نظر بپوشانم
چون کفايت نمي‌کند نظريچاره صبرست و احتمال فراق
عاقل از فتنه مي‌کند حذريمي‌خراميد و زير لب مي‌گفت
به ز تقوا ببايدت سپريسعديا پيش تير غمزه ما


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط