چشم تو طلسم جاودانست چشم تو طلسم جاودانستشاعر : سعدي يا فتنهي آخرالزمانستچشم تو طلسم جاودانستديگر به کرشمه در نهانستتا چشم بدي به زير بنهدچشمست که چو چشم آهوانستما را به کرشمه صيد کردست\Nبا لشکر غمزهي تو در شهرپيکان خدنگ غمزهي تو( ... ) الامانستاز لعل لب شکرفشانتشک نيست که زهر بيکمانستارزان شده است بوسهي تويک بوسه به صد هزار جانستهستم همه ساله دست بر سرارزان چه بود که رايگانستگويند صبور باش سعديچون پاي فراق در ميانست