ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد

ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد شاعر : سعدي غير از خيال جانان، در جان و سر نباشد ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد بالاتر از سياهي، رنگي دگر نباشد در روي هر سپيدي، خالي سياه ديدم نقش خيال رويش، در هر پسر نباشد رنگ قبول مردان، سبز و سفيد باشد سري که باشد او را، در هر بصر نباش چشم وصال بينان، چشميست بر هدايت مثل تو خوبرويي، در خشک و تر نباشد در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر نديدم همچون تو ماه سيما، در بحر و بر نباشد شرحت کسي نداند، وصفت کسي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد
ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد
ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد

شاعر : سعدي

غير از خيال جانان، در جان و سر نباشدما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد
بالاتر از سياهي، رنگي دگر نباشددر روي هر سپيدي، خالي سياه ديدم
نقش خيال رويش، در هر پسر نباشدرنگ قبول مردان، سبز و سفيد باشد
سري که باشد او را، در هر بصر نباشچشم وصال بينان، چشميست بر هدايت
مثل تو خوبرويي، در خشک و تر نباشددر خشک و تر بگشتم، مثلت دگر نديدم
همچون تو ماه سيما، در بحر و بر نباشدشرحت کسي نداند، وصفت کسي نخواند
تا از نظر چه خيزد، کاندر نظر نباشدسعدي به هيچ معني، چشم از تو برنگيرد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط