ياد دارم که روزگاري بود

ياد دارم که روزگاري بود شاعر : سعدي که مرا پيش غمگساري بود ياد دارم که روزگاري بود هر زمانيم کار و باري بود با لب يار و در بر دلدار گل وصل مرا نه خاري بود جام عيش مرا نه دردي بود دل بيچاره را شکاري بود ز اهوي شيرگير روبه‌باز از خط او بنفشه‌زاري بود گرد آب حيات بر خورشيد يارب آن خود چه روزگاري بود همه اسباب عيشم آماده سعديش بس گزيده ياري بود گر جهان موجها زدي ز اغيار
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياد دارم که روزگاري بود
ياد دارم که روزگاري بود
ياد دارم که روزگاري بود

شاعر : سعدي

که مرا پيش غمگساري بودياد دارم که روزگاري بود
هر زمانيم کار و باري بودبا لب يار و در بر دلدار
گل وصل مرا نه خاري بودجام عيش مرا نه دردي بود
دل بيچاره را شکاري بودز اهوي شيرگير روبه‌باز
از خط او بنفشه‌زاري بودگرد آب حيات بر خورشيد
يارب آن خود چه روزگاري بودهمه اسباب عيشم آماده
سعديش بس گزيده ياري بودگر جهان موجها زدي ز اغيار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط