قزل ارسلان قلعهاي سخت داشت شاعر : سعدي که گردن به الوند بر ميفراشت قزل ارسلان قلعهاي سخت داشت چو زلف عروسان رهش پيچ پيچ نه انديشه از کس نه حاجت به هيچ که بر لاجوردين طبق بيضهاي چنان نادر افتاده در روضهاي به نزديک شاه آمد از راه دور شنيدم که مردي مبارک حضور هنرمندي، آفاق گرديدهاي؟ حقايق شناسي، جهانديدهاي حکيمي، سخنگوي بسياردان بزرگي، زبان آوري کاردان چنين جاي محکم دگر ديدهاي؟ قزل گفت چندين که گرديدهاي وليکن نپندارمش محکم...