يکي غله مرداد مه توده کرد

يکي غله مرداد مه توده کرد شاعر : سعدي ز تيمار دي خاطر آسوده کرد يکي غله مرداد مه توده کرد نگون بخت کاليوه، خرمن بسوخت شبي مست شد و آتشي برفروخت که يک روز جوز خرمن نماندش به دست دگر روز در خوشه چيني نشست يکي گفت پرورده‌ي خويش را چو سرگشته ديدند درويش را به ديوانگي خرمن خود مسوز نخواهي که باشي چنين تيره روز تو آني که در خرمن آتش زدي گر از دست شد عمرت اندر بدي پس از خرمن خويشتن سوختن فضيحت بود خوشه اندوختن مده خرمن نيک نامي به باد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکي غله مرداد مه توده کرد
يکي غله مرداد مه توده کرد
يکي غله مرداد مه توده کرد

شاعر : سعدي

ز تيمار دي خاطر آسوده کرديکي غله مرداد مه توده کرد
نگون بخت کاليوه، خرمن بسوختشبي مست شد و آتشي برفروخت
که يک روز جوز خرمن نماندش به دستدگر روز در خوشه چيني نشست
يکي گفت پرورده‌ي خويش راچو سرگشته ديدند درويش را
به ديوانگي خرمن خود مسوزنخواهي که باشي چنين تيره روز
تو آني که در خرمن آتش زديگر از دست شد عمرت اندر بدي
پس از خرمن خويشتن سوختنفضيحت بود خوشه اندوختن
مده خرمن نيک نامي به بادمکن جان من، تخم دين ورز و داد
از او نيک‌بختان بگيرند پندچو برگشته بختي در افتد به بند
که سودي ندارد فغان زير چوبتو پيش از عقوبت در عفو کوب
که فردا نماند خجل در برتبرآر از گريبان غفلت سرت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.