از جان برون نيامده جانانت آرزوست شاعر : سعدي زنار نابريده و ايمانت آرزوست از جان برون نيامده جانانت آرزوست موري نهاي و ملک سليمانت آرزوست بر درگهي که نوبت ارني همي زنند وآنگاه صف صفهي مردانت آرزوست موري نهاي و خدمت موري نکردهاي وآنگاه قرب موسي عمرانت آرزوست فرعونوار لاف اناالحق همي زني دامن سوار کرده و ميدانت آرزوست چون کودکان که دامن خود اسب کردهاند بر درد نارسيده و درمانت آرزوست انصاف راه خود ز سر صدق داد نه شهپر جبرئيل، مگسرانت...