دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند شاعر : سعدي يا وجود و عدمش را غم بيهوده خورند دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند نظر آنان که نکرند درين مشتي خاک گر همه ملک جهانست به هيچش نخرند عارفان هر چه ثباتي و بقايي نکند که خدا را چو تو در ملک بسي جانورند تا تطاول نپسندي و تکبر نکني خنک آن قوم که در بند سراي دگرند اين سراييست که البته خلل خواهد کرد حق عيانست ولي طايفهاي بيبصرند دوستي با که شنيدي که به سر برد جهان...