برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ

برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ شاعر : سعدي چون دست مي‌دهد نفسي موجب فراغ برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ وين باد مختلف بکشد روزي اين چراغ کاين سيل متفق بکند روزي اين درخت بلبل ضرورتست که نوبت دهد به زاغ سبزي دميد و خشک شد و گل شکفت و ريخت کردست خاکشان گل ديوارهاي باغ بس مالکان باغ که دوران روزگار خود وقت مرگ مي‌نهد اين مرده ريگ داغ فردا شنيده‌اي که بود داغ زر و سيم بعد از من و تو ابر بگريد به باغ و راغ بس روزگارها که برآيد به کوه و دشت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ
برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ
برخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ

شاعر : سعدي

چون دست مي‌دهد نفسي موجب فراغبرخيز تا تفرج بستان کنيم و باغ
وين باد مختلف بکشد روزي اين چراغکاين سيل متفق بکند روزي اين درخت
بلبل ضرورتست که نوبت دهد به زاغسبزي دميد و خشک شد و گل شکفت و ريخت
کردست خاکشان گل ديوارهاي باغبس مالکان باغ که دوران روزگار
خود وقت مرگ مي‌نهد اين مرده ريگ داغفردا شنيده‌اي که بود داغ زر و سيم
بعد از من و تو ابر بگريد به باغ و راغبس روزگارها که برآيد به کوه و دشت
ميراث بس توانگر و مردار بس کلاغسعدي به مال و منصب دنيا نظر مکن
کاين باد بارنامه نه چيزيست در دماغگر خاک مرده باز کني روشنت شود
گفتيم و بر رسول نباشد بجز بلاغگر بشنوي نصيحت وگر نشنوي، به صدق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط