شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان

شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان شاعر : سعدي اگر تو باز برآري حديث من به دهان شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان به عيد وصل تو من خويشتن کنم قربان بعيد نيست که گر تو به عهد بازآيي تفاوتي نکند قرب دل به بعد مکان تو آن نه‌اي که چو غايب شوي ز دل بروي هم احتمال جفا به که صبر بر هجران قرار يک نفسم بي‌تو دست مي‌ندهد محبتش نگذارد که بر کند پيکان محب صادق اگر صاحبش به تير زند بخر که دير به دست اوفتد چنين ارزان وصال دوست به جان گر ميسرت گردد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان
شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان
شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان

شاعر : سعدي

اگر تو باز برآري حديث من به دهانشکر به شکر نهم در دهان مژده دهان
به عيد وصل تو من خويشتن کنم قربانبعيد نيست که گر تو به عهد بازآيي
تفاوتي نکند قرب دل به بعد مکانتو آن نه‌اي که چو غايب شوي ز دل بروي
هم احتمال جفا به که صبر بر هجرانقرار يک نفسم بي‌تو دست مي‌ندهد
محبتش نگذارد که بر کند پيکانمحب صادق اگر صاحبش به تير زند
بخر که دير به دست اوفتد چنين ارزانوصال دوست به جان گر ميسرت گردد
که جان‌فشان نکني روز وصل بر جانان؟کدام روز دگر جان به کار بازآيد
که خويشتن زده‌ايم آبگينه بر سندانشکايت از دل سنگين يار نتوان کرد
تو قدر دوست نداني که دوست داري جانز دست دوست به ناليدن آمدي سعدي
بيار ساقي و ما را ز خويشتن بستانگر آن بديع صفت خويشتن به ما ندهد
که دور عمر چنان مي‌رود که برق ايمانزمان باد بهارست، داد عيش بده
درين قضيه که گردد جهان پير جوانچگونه پير جواني و جاهلي نکند
که بر درخت زند باد نوبهار افشاننظاره‌ي چمن ارديبهشت خوش باشد
هزار حله برآرند مختلف الوانمهندسان طبيعت ز جامه خانه‌ي غيب
قباي سبز که تاراج کرده بود خزانز کارگاه قضا در درخت پوشانند
هزار طبله‌ي عطار و تخت بازرگانبه کلبه‌ي چمن از رنگ و بوي باز کنند
که تا بلوغ دهان برنگيرد از پستانبهار ميوه چو مولود نازپرور دوست
که هر چهار به هم متفق شدند ارکاننه آفتاب مضرت کند نه سايه گزند
زمان برکه‌ي آبست و صفه‌ي ايواناوان منقل آتش گذشت و خانه‌ي گرم
به زير سايه‌ي رز بر کنار شادروانبساط لهو بينداز و برگ عيش بنه
ازين هوا که درخت آمدست در جولانتو گر به رقص نيايي شگفت جانوري
شکوفه جامه دريدست و سرو سرگردانز بانگ مشغله‌ي بلبلان عاشق مست
که گل ز خار برآيد چو يوسف از زندانخجل شوند کنون دختران مصر چمن
که بوستان بهاري و باغ لالستانتو خود مطالعه‌ي باغ و بوستان نکني
کدام سرو به بالاي تست در بستان؟کدام گل بود اندر چمن به زيباييت؟
بجز خضر نتوان گفت و چشمه‌ي حيوانچه گويم آن خط سبز و دهان شيرين را
مقر عيش بود سايه‌بان و سايه‌ي بانبه چند روز دگر کافتاب گرم شود
مگر به سايه‌ي دستور پادشاه زمانتو کافتاب زميني به هيچ سايه مرو
سپهر حشمت و کوه وقار و کهف امانسحاب رحمت و درياي فضل و کان کرم
علاء دولت و دين صدر پادشاه‌نشانبزرگ روي زمين پادشاه صدرنشين
نهند بر سر و پس سر نهند بر فرمانکه گردنان اکابر نخست فرمانش
که مرتبت به سزاوار مي‌دهد يزدانوگر حسود نه راضيست گو به رشک بمير
نه گستريده چنين سايه بر بسيط جهاننه تافتست چنين آفتاب بر آفاق
فراخ مايه‌ي فضلش چه جاي حصر وبيانبلند پايه‌ي قدرش چه جاي فهم و قياس
که فهم برنتواند گذشتن از کيوانبه گرد همتش ادراک آدمي نرسد
درو فنون فضايل چو دانه در رمانبرو محاسن اخلاق چون رطب بر بار
زبان طعن نهد در بلاغت سحبانچو بر صحيفه‌ي املي روان شود قلمش
که از مسيحا دجال و از عمر شيطانچنان رمند و دوند اهل بدعت از نظرش
اميد هست که فردا به رحمت و رضوانبه ناز و نعمتش امروز حق نظر کردست
هنوز سنبله باشد که رفت در ميزانکسان ذخيره‌ي دنيا نهند و غله‌ي او
که فکر واصف ازو منقطع شود حيرانبزرگوارا شرح معاليت که دهد
نديد شبه تو چندانکه مي‌کند دورانبه گرد نقطه‌ي عالم سپهر دايره گرد
به عدل و عفو و کرم تشنه وز ادب ريانکه ديد تشنه‌ي ريان بجز تو در افاق
کدام شکر توان گفت در مقابل آنخداي را به تو فضلي که در جهان دارد
حمايت تو نگويم، عنايت يزدانخنک عراق که در سايه‌ي حمايت تست
که گرگ بر گله يارا نباشدش عدوانز بأس تو نه عجب در بلاد فرس و عرب
به دور عدل تو جز بر درخت بار گرانبر درخت اميدت هميشه باد که نيست
که شرمسار بود مدعي، بلا برهانسپهر با تو به رفعت برابري نکند
چگونه وصف تو گويد زبان مدحت خوانچو حصر منقبتت در قلم نمي‌آيد
که شرح مکرمتت را نمي‌رسد پايانمن اين قصيده به پايان نمي‌توانم برد
زبانه مي‌زند از تنگناي دل به زبانبه خاطرم غزلي سوزناک مي‌گذرد
به اتفاق برون آيد از دريچه دخاندرون خانه ضرورت چو آتشي باشد
وليک مي‌نتوان بستن آب طبع رواننخواستم دگر اين باد عشق پيمودن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.