ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش

ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش شاعر : سنايي غزنوي دلم پر نيش گشت و طبع پر نوش ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش دو نقاش شکر پاش گهر نوش دو جادوي کمين ساز کمان کش هزاران غاشيه ست امروز بر دوش که پيش اين و آن جان را و دل را چو بينمت آن دو تا جزع پر از جوش چو بينمت آن دو تا لعل پر از کبر بدان گويم زهي گوياي خاموش بدين گويم زهي خاموش گويا بدان لبهاي چون مي مايه‌ي هوش بسا زهاد گيتي را که بردي ز چشم آهوانه خواب خرگوش بسا شيران عالم را که دادي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش
ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش
ز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش

شاعر : سنايي غزنوي

دلم پر نيش گشت و طبع پر نوشز جزع و لعلت اي سيمين بناگوش
دو نقاش شکر پاش گهر نوشدو جادوي کمين ساز کمان کش
هزاران غاشيه ست امروز بر دوشکه پيش اين و آن جان را و دل را
چو بينمت آن دو تا جزع پر از جوشچو بينمت آن دو تا لعل پر از کبر
بدان گويم زهي گوياي خاموشبدين گويم زهي خاموش گويا
بدان لبهاي چون مي مايه‌ي هوشبسا زهاد گيتي را که بردي
ز چشم آهوانه خواب خرگوشبسا شيران عالم را که دادي
چو اندر مجلس آيي زلف بر دوشزني گل را و مل را خاک در چشم
ز شوخي کج نهاده طرف شب پوشز مستي باز کرده بند کرته
ز لعلت چشمه چشمه خون شود نوشز جزعت خانه خانه دل شود خون
ز شرم روي و مويت چون دي و دوشگريزد در عدم هر روز و هم شب
که جان در جان در آيد نه در آغوشتو جاني گر نه‌اي د ربر عجب نيست
حديث دردناک بنده بنيوشنگارا از سر آزاد مردي
کنونم بر عدو امروز مفروشمرا چون از ولي بخريده‌اي دي
تو روي از بهر اين مخراش و مخروشمرا گفتي فراموشم مکن نيز
سنايي را فراموشي فراموشکه گشت از بهر ياد جزع و لعلت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط