اي جمال معاشران چونست

اي جمال معاشران چونست شاعر : سنايي غزنوي آن دو حمال گام گستر تو اي جمال معاشران چونست عرش و فرش از لحاف و بستر تو چند با اشک و رشک خواهد بود بر فلک همنشين اختر تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي جمال معاشران چونست
اي جمال معاشران چونست
اي جمال معاشران چونست

شاعر : سنايي غزنوي

آن دو حمال گام گستر تواي جمال معاشران چونست
عرش و فرش از لحاف و بستر توچند با اشک و رشک خواهد بود
بر فلک همنشين اختر توچند بي سرمه ساي خواهد بود
بر زمين شاهراه کشور توچند بي‌بوسه جاي خواهد بود
بي کمال خوي معنبر توفاقه تا کي کشد ز پيس دماغ
بي جمال رخ منور توتشنه تا کي بود خليفه‌ي دل
بي رخ خوب روح پرور توچشم را نيست رتبتي بر جسم
بي زبان خوش سخنور توگوش را نيست منتي بر هوش
ناصر و همنشين و ياور تواي چو عيسي هميشه روح‌القدس
زان دل تو قويست در بر توتو هميشه ميان گلشکري
خلق و لفظ تو گل به شکر توگلشکر کي کم آيدت چو بود
ز آنکه او هست مرکب سر تودرد با پاي تو ندارد پاي
که بگردد به گرد لشکر توزهره دارد حوادث طبعي
قدر دارد بسان افسر توخاک پاي تو نزد دشمن و دوست
زان که عرشيست اصل گوهر توتو بپر مي‌پري به سوي فلک
پاي در پاي بر جهان بر توپس اگر گه گهي به درد آيد
پاي را درد عبرت از پر توآن نه از درد نقرسست که نيست
دور ماند از جمال و منظر توتن آلوده گر ز نااهلي
خاکروب ستانه‌ي در توهست جان بر اميد آب حيات
خاصه ترکيب هم ز جوهر تومرکب از لشکري يکي باشد
پيش صدر بهشت پيکر توتن اگر چون فنا نباشد و نيست
چون بقا عقل و جان و چاکر توشکر حق را که پيش خدمت تست
که گرانم چو بخشش زر توگر بر تو نيامدم شايد
من چه درد سر آورم بر توتو خود از درد پاي رنجوري
زرد بودم چو کلک لاغر تومن ز تشوير دفتر از تقصير
هم به دست علي برادر تودفترت باز تو فرستادم
بي زبان کس سخنور تودف تر بود دفترت بر من
بي‌تو خوش روي همچو دفتر توکه سيه روي باد هر که بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط