نور رخ تو قمر ندارد شاعر : سيف فرغاني ذوق لب تو شکر ندارد نور رخ تو قمر ندارد مانند تو يک پسر ندارد در دور تو مادر زمانه از محنت ما خبر ندارد بيبهره ز دولت غم تو دل ميندهد مگر ندارد آن کس که چو من به روي خوبت جان را ز تو دوستر ندارد؟! دلدادهي صورت تو اي دوست کن را که فگند بر ندارد جانا دل تو چو روزگار است وندر دل تو اثر ندارد در سنگ اثر کند فغانم کو جز تو کسي دگر ندارد مگذار به ديگران کسي را در عشق تو ديده تر ندارد ...