دردمندان غم عشق دوا ميخواهند شاعر : سيف فرغاني به اميد آمدهاند از تو تو را ميخواهند دردمندان غم عشق دوا ميخواهند هر سحر چون شب قدرش به دعا ميخواهند روز وصل تو که عيد است و منش قربانم که ملوک از در تو نان چو گدا ميخواهند اندراين مملکت اي دوست تو آن سلطاني پادشاهان همه نان از در ما ميخواهند بلکه تا بر سر کوي تو گدايي کرديم در شگفتم که ز تو جز تو چرا ميخواهند ز آن جماعت که ز تو طالب حورند و قصور طاعتي کرده و فردوس جزا ميخواهند زحمتي...