دل در غم چون تو بيوفايي شاعر : سيف فرغاني در بستم و ميکشم جفايي دل در غم چون تو بيوفايي چون عمر نميکني وفايي عمرت خوانم از آنکه با کس هر لحظه به ديگريت رايي هر روز به هر کسيت ميلي ميزن به دروغ مرحبايي گر نيست دل تو راست با ما مسکين دل خويش را به جايي گم گشت و نشان همي نيابم از ما برسان بدو دعايي در کوي خود ار ببيني او را در خانهي کعبه بوريايي در دل غم غير تست اي دوست درد دل ريش را دوايي اي مرهم انده تو کرده آيينهي...