جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد

جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد شاعر : عبيد زاکاني تزوير و زرق و سالوس آيين ما نباشد جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد در هيچ شهر ما را کس آشنا نباشد در هيچ ملک با ما کس دوستي نورزد ور هيچمان نباشد بگذار تا نباشد گر نام ما ندانند بگذار تا ندانند ديوانگان ما را باغ و سرا نباشد شوريدگان ما را در بند زر نبيني در تکيه‌اي که مائيم غير از صفا نباشد در لنگري که مائيم اندوه کس نبيند تسليم گشتگان را بيم از بلا نباشد از محتسب نترسيم وز شحنه غم نداريم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد
جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد
جوق قلندرانيم در ما ريا نباشد

شاعر : عبيد زاکاني

تزوير و زرق و سالوس آيين ما نباشدجوق قلندرانيم در ما ريا نباشد
در هيچ شهر ما را کس آشنا نباشددر هيچ ملک با ما کس دوستي نورزد
ور هيچمان نباشد بگذار تا نباشدگر نام ما ندانند بگذار تا ندانند
ديوانگان ما را باغ و سرا نباشدشوريدگان ما را در بند زر نبيني
در تکيه‌اي که مائيم غير از صفا نباشددر لنگري که مائيم اندوه کس نبيند
تسليم گشتگان را بيم از بلا نباشداز محتسب نترسيم وز شحنه غم نداريم
بر خاک ره نشينيم گر بوريا نباشدبا خار خوش برآئيم گر گل به دست نايد
ما را اميدگاهي، غير از خدا نباشدهرکس بهر گروهي دارد اميد چيزي
در مذهب قلندر عارف گدا نباشدهمچون عبيد ما را در يوزه عار نايد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما