خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست

خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست شاعر : عبيد زاکاني غمش ز رندي و ميلش به پارسائي نيست خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست شکسته‌ايست که در بند موميائي نيست دل رميده‌ي شوريدگان رسوائي خداشناس که با خلقش آشنائي نيست ز فکر دنيي و عقبي فراغتي دارد سر بزرگي و سوداي پادشاهي نيست غلام همت درويش قانعم کو را که بر در کرمش حاجت گدائي نيست مراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق که ديگرم هوس صحبت ريائي نيست به کنج عزلت از آنروي گشته‌ام خرسند حريف خواجگي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست
خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست
خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست

شاعر : عبيد زاکاني

غمش ز رندي و ميلش به پارسائي نيستخوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست
شکسته‌ايست که در بند موميائي نيستدل رميده‌ي شوريدگان رسوائي
خداشناس که با خلقش آشنائي نيستز فکر دنيي و عقبي فراغتي دارد
سر بزرگي و سوداي پادشاهي نيستغلام همت درويش قانعم کو را
که بر در کرمش حاجت گدائي نيستمراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق
که ديگرم هوس صحبت ريائي نيستبه کنج عزلت از آنروي گشته‌ام خرسند
حريف خواجگي و مرد کدخدائي نيستقلندريست مجرد عبيد زاکاني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط