خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست شاعر : عبيد زاکاني غمش ز رندي و ميلش به پارسائي نيست خوشا کسيکه ز عشقش دمي رهائي نيست شکستهايست که در بند موميائي نيست دل رميدهي شوريدگان رسوائي خداشناس که با خلقش آشنائي نيست ز فکر دنيي و عقبي فراغتي دارد سر بزرگي و سوداي پادشاهي نيست غلام همت درويش قانعم کو را که بر در کرمش حاجت گدائي نيست مراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق که ديگرم هوس صحبت ريائي نيست به کنج عزلت از آنروي گشتهام خرسند حريف خواجگي...