با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز

با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز شاعر : عبيد زاکاني آخر نشد ميانه‌ي ما ماجري هنوز با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز وان شوخ ديده سير نگشت از جفا هنوز ما خستگان در آتش شوقش بسوختيم رحمت نکرد بر دل مسکين ما هنوز بعد از هزار درد که بر جان ما نهاد دل خسته بازمانده و چشم از قفا هنوز از کوي دوست بيخود و سرگشته ميرويم صد بار کشت و مي‌ندهد خونبها هنوز بوسيست خونبهاي من و لعل او مرا مانده است در کشاکش دام بلا هنوز دل در شکنج طره‌ي پر پيچ و تاب او ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز

شاعر : عبيد زاکاني

آخر نشد ميانه‌ي ما ماجري هنوزبا ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
وان شوخ ديده سير نگشت از جفا هنوزما خستگان در آتش شوقش بسوختيم
رحمت نکرد بر دل مسکين ما هنوزبعد از هزار درد که بر جان ما نهاد
دل خسته بازمانده و چشم از قفا هنوزاز کوي دوست بيخود و سرگشته ميرويم
صد بار کشت و مي‌ندهد خونبها هنوزبوسيست خونبهاي من و لعل او مرا
مانده است در کشاکش دام بلا هنوزدل در شکنج طره‌ي پر پيچ و تاب او
بيگانه گشت و يار نشد آشنا هنوزمسکين عبيد در غم عشقش ز جان و دل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما