مروري بر تاريخ رابطه آمريكا با جهان اسلام
نويسنده:حسن دادگر
ديدگاه آمريكا درباره جهان اسلام، ديدگاه ويژهاي بوده و ميباشد و در اين مقاله به طور جداگانه به بررسي نوع و چگونگي رابطه آمريكا با كشورهاي اسلامي ميپردازيم-هر چند كه در مقاله قبلي رابطه آمريكا با كشورهاي در حال توسعه و جهان سوم بيان شد و كشورهاي اسلامي نيز به نحوي جزء اين دسته از تقسيم بنديهاي جهان قرار دارند، لكن در اين مطلب به اهميت كشورهاي اسلامي و بررسي زواياي ديگري از جهان اسلام ميپردازيم كه باعث توجه خاص به منطقه خاورميانه و كشورهاي اسلامي شده است-در اينجا موضوعات زير را مورد توجه قرار ميدهيم:
1- اهميت خاورميانه و جهان اسلام براي آمريكا.
2- هدف آمريكا از نفوذ در خاورميانه و كشورهاي اسلامي.
3- نكته پاياني: رهايي جهان اسلام از سيطره و نفوذ آمريكا.
1- مركزيت دنياي اسلام: مقدس ترين اماكن اسلامي، قبله گاه مسلمانان جهان و عاليترين مراكز آموزش اسلامي، به همراه جمعيت مسلمان كشورها در اين ناحيه قرار دارد به علاوه، خاورميانه موطن اصلي دو دين بزرگ يعني يهود و مسيحيت ميباشد.
2- اهميت نظامي و استراتژيكي: منطقه خاورميانه از ديرباز در صحنه جهاني از اهميت خاصي برخوردار بوده است-اين منطقه بر سر راه اتصال سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا قرار دارد و همين امر باعث اهميت زياد سياسي ـ نظامي اين منطقه است.
3- اهميت اقتصادي: منطقه خاورميانه از دو جنبه داراي اهميت اقتصادي ميباشد؛
أ- از نظر صادرات نفت: اكثر كشورهاي خاورميانه نفت خيز بوده و صادركننده اين ماده خام ميباشند و از سوي ديگر كشورهاي صنعتي و پيشرفته نيز غالباً نيازمند اين ماده حياتي براي منابع خود هستند.
ب- از نظر بازار واردات: در آمدي كه از راه صادرات نفت به كشورهاي خاورميانه ميرسد اغلب به كشورهاي صنعتي باز ميگردد به عبارت ديگر، اكثر كشورهاي اين منطقه مشتريان مطمئن و بازارهاي خوبي براي كشورهاي صنعتي ميباشند.
بنابراين، بايد گفت كه جدا از اهميت ژئوپلتيك (جغرافياي سياسي) منطقه خاورميانه، وجود بيش از 70 درصد ذخائر نفتي و بيش از 25 درصد ذخاير جهاني گاز طبيعي، خاورميانه را به طور عام و خليج فارس را به طور خاص، تبديل به مركز ثقل رقابت قدرتهاي بزرگ صنعتي جهان نموده است از طرفي، تمام شواهد دلالت بر اين دارد كه آمريكا بزرگترين و ثروتمندترين قدرت خارجي حاضر در اين منطقه از جهان است و اين در شرايطي است كه تقريباً تمامي قدرتهاي صنعتي جهان در بازي پيچيده رقابتهاي جهاني، نياز به حضور و داشتن نفوذ در اين منطقه حساس جهان را احساس ميكنند؛ به عبارت ديگر: «ميتوان انتظار داشت كه تركيب قدرت در منطقه خاورميانه، آيينه تركيب قدرت جهاني در نظم نوين جهاني خواهد بود».
در ديپلماسي روابط خارجي و رابطه بين كشورهاي خاورميانه با آمريكا، بين سران آمريكا اصلي بنام «اصل كارتر» وجود دارد كه آشكارا به تمايل آمريكا به سلطه بر اين منطقه اذعان دارد و آن اين است كه:
هر تلاشي از سوي هر قدرت خارجي براي كسب سلطه بر منطقه خاورميانه صورت گيرد، تجاوز به منافع حياتي آمريكا تلقي خواهد شد و آمريكا با استفاده از كليه وسايل لازم، از جمله با استفاده از نيروي نظامي، در مقابل چنين تجاوزي خواهد ايستاد.
آمريكا، خاورميانه را يكي از مهمترين مناطق و در واقع مهم ترين منطقه استراتژيك جهان تلقي ميكند، چرا كه خاورميانه در طول قرون همواره يكي از مهمترين راههاي تجارت و مواصلات و محل رفت و آمد كشورهاي غربي به امپراتوريها و مستعمرههايشان در منطقه و در شرق دور و نزديك محسوب ميشده است-همچنين، خاورميانه داراي منابع و ذخاير عظيم نفت و گاز است كه در دهههاي اخير موجب سرازير شدن دلارهاي نفتي به منطقه شده و به تجارت و اقتصاد آمريكا رونق بخشيده است-لازم به ذكر است كه نفت علاوه بر آنكه به خودي خود به عنوان يك ماده حياتي براي تأمين انرژي داراي اهميت است، سودهاي كلاني را نيز از طريق عمليات فني و سرمايهگذاريهاي متنوع و متعدد در زمينه صنايع نفتي نصيب آمريكا كرده و ميكند-بهعنوان مثال ميتوان ذكر كرد كه در سال 1980، كمپانيهاي نفتي فعال در عربستان سعودي، كويت و امارات در حدود 92/1 ميليارد دلار و در سال 1981 در حدود 05/2 ميليارد دلار را به آمريكا، ناشي از سرمايهگذاريهاي انجام شده توسط آن كشور، برگرداندهاند.
همانگونه كه ذكر شد نفت اعراب و فعاليتها و صنايع مربوط به آن تنها سود يا تنها منبع تأمين سودهاي سرشار آمريكا از كشورهاي عربي در خاورميانه نيست، زيرا با افزايش درآمدهاي اعراب، منطقه خاورميانه تبديل به بازاري مهم و بسيار فعال براي صادرات و خدمات آمريكايي ميشود-همچنين، سرمايه گذاري در كشورهاي عربي و نيز صادرات كالاها و خدمات به اين كشورها باعث رونق اقتصاد داخلي كشور آمريكا نيز شده و عرصه را براي اشتغالزايي در اين كشور گسترانيده است-به عنوان مثال بايد بيان داشت كه:
ارزش صادرات آمريكا به كشورهاي عرب خليج فارس از 65/7 ميليارد دلار در سال 1980 به 07/11 ميليارد دلار در سال 1982 افزايش يافت؛ اين امر در حالي است كه بازارهاي خاورميانه 10 درصد از كالاهاي صادراتي آمريكا را در دهه 1980 وارد ميكردهاند ...- بر اساس برآورد وزارت بازرگاني آمريكا، هر يك ميليارد دلار صادرات، رقمي در حدود 25 تا 30 هزار شغل ايجاد ميكند.
اگر حجم صادرات زياد به كشورهاي عربي و بالا رفتن سطح اشتغال و همچنين حصول سودهاي كلان ناشي از سرمايه گذاري در صنايع نفتي را براي آمريكا يك روي سكّه بدانيم، آن سوي سكه نيز آن است كه درآمدهاي هنگفتي از بابت جذب نقدينهها و دلارهاي نفتي اعراب در بانكهاي داخلي آمريكا نصيب اين كشور ميشود، چرا كه حجم عظيمي از پول نقد اعراب، به صورتهاي مختلفي در آمريكا و بانكهاي اين كشور وجود داشته و دارد و چه استفادههايي كه از اين پولها نميشود.
داشتن اقتصادي تك محصولي ـ كه مضرات آن در بخشهاي قبلي بيان شد ـ به همراه گسترش صنايع مونتاژ باعث شده كه ثروت كشورهاي نفت خيز اسلامي به غارت رفته و از نظر سياسي و اقتصادي سبب وابستگي هر چه بيشتر آنها گردد-ثروت بي حساب كشورهاي عربي، آمريكا و ديگر كشورهاي صنعتي پيشرفته را بي تاب كرده و ميكند و اين امر باعث شده كه اين كشورها مورد توجه واقع شوند.
آمريكا و ديگر كشورهاي صنعتي، گردانندگان دست نشانده و سران بسياري از كشورهاي نفت خيز خاورميانه را واداشت تا در صنايع، معادن و بانكهاي ورشكسته اروپا و آمريكا سرمايه-گذاري كنند، سهام بخرند، در اروپا و آمريكا پولهاي كلان خود را تبديل به زمين، خانه، مزرعه، باغ و حتي فروشگاههاي نفت و پمپ بنزين نمايند-آمار نشان ميدهد تنها در سال 1977 كشورهاي عربي 120 ميليارد دلار در بانكهاي اروپا و آمريكا ذخيره پولي داشتند؛ به طوري كه عربستان 86 ميليارد دلار، كويت 31 ميليارد دلار و نيز شيخنشينهاي خليج فارس 16 ميليارد دلار و كشورهاي ديگر نفتي هر يك بين 2 تا 5 ميليارد دلار در اين بانكها پول ذخيره داشتهاند-بدين ترتيب بوده كه سرمايههاي كشورهاي نفت خيز عربي در اروپا و كانادا و آمريكا وسيلهاي براي نجات سرمايهداري از بحرانهاي احتمالي ميشده است.
استراتژي و ديپلماسي آمريكا را در منطقه ميتوان از بيانات مقام معظم رهبري استخراج كرد؛ ايشان فرمودهاند:
« امروز دولت آمريكا به اين قانع نيست كه بر كشور و منافع خود تسلط داشته باشد و خود را به عنوان يك كشور و يك ملت، طبق ميل و اراده خود اداره كند؛ آنها ميخواهند در هر نقطهاي از عالم كه موقعيت جغرافيايي حساسي وجود دارد، حضور داشته باشند؛ هر جا آبراه مهمي وجود دارد، بر آن مسلط باشند؛ هر جا منافع حياتي زيرزمينياي وجود دارد، تحت سيطره آنها باشد؛ هر جا پول، قدرت و امكاني هست، آنها بتوانند بر آن تسلطداشته باشند؛ هر جا مجموعهاي از انسانها زندگي ميكنند، تا آنجا كه ميتوانند اراده خودشان را بر آن مجموعه انساني تحميل كنند.»
همچنين، ايشان در بيانات ديگري فرمودهاند:
« مسأله بسيار مهم، سلطه روز افزون آمريكا بر ذخاير كشورهاي اسلامي و حضور بيش از پيش سياسي، اقتصادي و حتي نظامي آن در اين كشورهاست؛ اين ابر قدرت ظالم و سلطه-طلب پس از تحولات اخير جهان كه منتهي بهفرو ريختن نظامهاي الحادي كمونيستي شد و شوروي از موضع رقابت با آمريكا فرو افتاد، در صدد است كه سراسر جهان و به خصوص مناطق زرخيز اسلامي را به منطقه نفوذ بي رقيب خود مبدل سازد و پس از فراغت از جنگ سرد، به جنگ همه جانبهاي با بيداري اسلامي ـ كه مانع مستحكمي در سرراه اين نفوذ است ـ كمر بسته است.»
در بيانات ديگري به منظور نكوهش كشورهاي نفت خيز فرمودهاند:
« كشورهاي توليد كننده نفت، ثروت خدادادي متعلق به همه مردم را كه بايد صرف عمران و آباداني كشورشان شود، ميدهند و در مقابل، وسايل ميگيرند كه جز انحطاط و فساد، تأثير ديگري به همراه ندارد؛ همه اينها صادرات فرهنگ غربي به كشورهاي جهان سوم است-آمريكا و كشورهاي غربي انواع و اقسام بدهيها، فسادها و انحطاطها را وارد كشورهاي جهان سوم كردند و آنها را ذليل و خوار نمودهاند.»
حضرت امام خميني؛ نيز در بيانات مختلفي، كشورهاي عربي و نفتخيز را سرزنش كرده و مورد نكوهش قرار دادهاند؛ ايشان در بياني فرمودهاند:
« در واقع اين ثروتهاي خدادادي كه بايستي موجب ترقي، تعالي و پيشرفت ساكنين منطقه شده و آنان را بي نياز سازد، موجب اسارت و بدبختي آنها شده است.»
همچنين، خطاب به كشورهاي اسلامي فرمودهاند:
« شما هر چه ميخواهيد نماز بخوانيد؛ آنها نفت شما را ميخواهند، به نماز شما چكار دارند؛ آنها معادن شما را ميخواهند؛ ميخواهند كشورهاي ما، بازار فروش كالاهاي آنها باشد و به همين جهت حكومتهاي دست نشانده آنها از صنعتي شدن و پيشرفت ما جلوگيري ميكنند و يا اينكه صنايع وابسته و مونتاژ تأسيس ميكنند.»
به طور كلي اگر بخواهيم منافع آمريكا را در خاورميانه بر شمريم، ميتوان آنها را در چند عنوان كلي زير خلاصه كرد:
1-برقراري صلح در منطقه و دخالت در منازعات منطقهاي، چرا كه اين مسأله به نفع آمريكا ميباشد.
2-تأمين و تضمين انتقال مستمر و بدون انقطاع و يا تهديد به انقطاع نفت خاورميانه با قيمتي نازل به آمريكا و متحدان غربي، چرا كه اين امر تضمين منافع آمريكا بوده و براي سلامت صنايع و اقتصاد و تأمين نيازهاي آمريكا لازم و حياتي ميباشد.
3-حمايت از موجوديت، بقا و امنيت اسرائيل به عنوان يك سرزمين يهودي و پايگاه نظامي در منطقه؛ آمريكا خواهان حضور و سلطه دائم داشتن در منطقه خاورميانه و خليج فارس است و از اسرائيل به خوبي براي دستيابي به اين هدف استفاده ميكند؛ از اعطاي هر گونه كمك مستقيم و غير مستقيم مالي و تبليغاتي به اسرائيل دريغ نميكند و با به رسميّت شناختن اين كشور به طور تلويحي به كشورهاي اين منطقه حضور و تسلط خود را گوشزد ميكند.
در طول سالهاي 1986 ـ 1985 هر ساله در حدود 3 ميليارد دلار كمك از طرف آمريكا به اسرائيل ميشد؛ يعني به طور ميانگين ساليانه در حدود700 دلار كمك اقتصادي از طرف آمريكا در اختيار هر فرد اسرائيلي قرار ميگيرد و اين اعانات علاوه بر كمكهايي است كه از منابع خاص به اسرائيل اعطا ميشده است؛ اسرائيل از سال 1967 تا سال 1992 در مجموع بيش از 77 ميليارد دلار از آمريكا كمك گرفته است-در واقع اسرائيل بيشتر از كل توليد ناخالص داخلي چند كشور عرب مانند مصر، موريتاني، سودان، مراكش و يمن، هر ساله از آمريكا كمك دريافت كرده است-بنابراين، دليل اصليبراي جهتگيري سياست آمريكا نسبت به اسرائيل نقشي است كه اين كشور براي آمريكا ايفا ميكند و اين مسأله باعث شد تا طي جنگ خليج فارس و پس از آن كمك آمريكا به اسرائيل 650 ميليون دلار بيشتر شود.
مقام معظم رهبري نيز در بيانات و سخنرانيهاي خود به نحوي به سياستهاي آمريكا در منطقه خاورميانه اشاره داشتهاند؛ طبق نظر ايشان، آمريكا كه با شيوه ارعاب و تطميع در منطقه حضور دارد، به دنبال مقاصد سياسي ـ اقتصادي و فرهنگي زير است:
1-تسلط بر منابع.
2-تشكيل و تشويق دولتهاي وابسته.
3-استفاده ابزاري از دولتهاي وابسته.
4-طرح صلح خاورميانه و حمايت از برتري اسرائيل و تثبيت آن و همچنين تهديد كشورهاي منطقه از طريق حضور اسرائيل-
5-طرح اختلاف بين مسلمانان-
6-حمايت از گروه طالبان-
7-تشويش اذهان عمومي نسبت به انقلاب اسلامي ايران.
8-تزريق فرهنگ غربي.
همچنين، در بيانات ديگري، ايشان مشكل اساسي برخي از دولتهاي منطقه را عدم تكيه بر جهاد اسلامي، ضعف ايمان و اراده، بي اعتمادي به ملتهاي مسلمان، ترس از آمريكا و اسرائيل و داشتن وابستگي سياسي و اقتصادي دانستهاند و وحشت از اتحاد اسلامي، سهل انگاري دولتهاي منطقه و ضعف و غفلت مسلمانان را علت فعاليتهاي آمريكا و اسرائيل در منطقه خاورميانه ميدانند.
همانگونه كه پيش از اين ذكر شد، ضعف ايمان و اراده، بي اعتمادي به ملتهاي مسلمان، ترس از آمريكا و وابستگي اقتصادي و سياسي باعث شده تا كشورهاي اسلامي و صاحب منابع و معادن نتوانند در مقابل سياستهاي آمريكا و كشورهاي صنعتي بايستند-حضرت امام خميني؛ در اين باره چه خوب فرمودهاند كه:
« مسلمين قريب يك ميليارد نفر جمعيت دارند و مخازن بزرگ در اختيار دارند و منابع وسيعي در اختيار آنهاست و مع الاسف براي اينكه نتوانستند تفاهم بين خودشان حاصل كنند و دستهاي خيانتكار نگذاشتند وحدت كلمه پيدا شود، خزائن آنها را بردند و بر آنها سلطه و حكومت پيدا كردند.»
حُسن ختام اين مطلب را جملهاي از فرمودههاي حضرت امام؛ قرار ميدهيم و تأكيد داريم كه اگر مورد توجه و تأمل قرار گيرد، ميتواند راهگشاي كشورهاي اسلامي در رهايي از وابستگي آنان باشد؛ ايشان فرمودهاند:
« دولتهاي كشورهاي اسلامي كه با داشتن سلاح برنده مخازن نفت و غير آن، كه با يك تصميم، غرب و شرق را به تعظيم وادار ميكنند، خود تسليم شده و از اين حربه براي آزادي كامل از يوغ استعمارگران شرق و غرب استفاده نميكنند.»
منبع:باشگاه اندیشهwww.Bashgah.net
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohtadi1
1- اهميت خاورميانه و جهان اسلام براي آمريكا.
2- هدف آمريكا از نفوذ در خاورميانه و كشورهاي اسلامي.
3- نكته پاياني: رهايي جهان اسلام از سيطره و نفوذ آمريكا.
اهميت خاورميانه و جهان اسلام براي آمريكا
1- مركزيت دنياي اسلام: مقدس ترين اماكن اسلامي، قبله گاه مسلمانان جهان و عاليترين مراكز آموزش اسلامي، به همراه جمعيت مسلمان كشورها در اين ناحيه قرار دارد به علاوه، خاورميانه موطن اصلي دو دين بزرگ يعني يهود و مسيحيت ميباشد.
2- اهميت نظامي و استراتژيكي: منطقه خاورميانه از ديرباز در صحنه جهاني از اهميت خاصي برخوردار بوده است-اين منطقه بر سر راه اتصال سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا قرار دارد و همين امر باعث اهميت زياد سياسي ـ نظامي اين منطقه است.
3- اهميت اقتصادي: منطقه خاورميانه از دو جنبه داراي اهميت اقتصادي ميباشد؛
أ- از نظر صادرات نفت: اكثر كشورهاي خاورميانه نفت خيز بوده و صادركننده اين ماده خام ميباشند و از سوي ديگر كشورهاي صنعتي و پيشرفته نيز غالباً نيازمند اين ماده حياتي براي منابع خود هستند.
ب- از نظر بازار واردات: در آمدي كه از راه صادرات نفت به كشورهاي خاورميانه ميرسد اغلب به كشورهاي صنعتي باز ميگردد به عبارت ديگر، اكثر كشورهاي اين منطقه مشتريان مطمئن و بازارهاي خوبي براي كشورهاي صنعتي ميباشند.
بنابراين، بايد گفت كه جدا از اهميت ژئوپلتيك (جغرافياي سياسي) منطقه خاورميانه، وجود بيش از 70 درصد ذخائر نفتي و بيش از 25 درصد ذخاير جهاني گاز طبيعي، خاورميانه را به طور عام و خليج فارس را به طور خاص، تبديل به مركز ثقل رقابت قدرتهاي بزرگ صنعتي جهان نموده است از طرفي، تمام شواهد دلالت بر اين دارد كه آمريكا بزرگترين و ثروتمندترين قدرت خارجي حاضر در اين منطقه از جهان است و اين در شرايطي است كه تقريباً تمامي قدرتهاي صنعتي جهان در بازي پيچيده رقابتهاي جهاني، نياز به حضور و داشتن نفوذ در اين منطقه حساس جهان را احساس ميكنند؛ به عبارت ديگر: «ميتوان انتظار داشت كه تركيب قدرت در منطقه خاورميانه، آيينه تركيب قدرت جهاني در نظم نوين جهاني خواهد بود».
در ديپلماسي روابط خارجي و رابطه بين كشورهاي خاورميانه با آمريكا، بين سران آمريكا اصلي بنام «اصل كارتر» وجود دارد كه آشكارا به تمايل آمريكا به سلطه بر اين منطقه اذعان دارد و آن اين است كه:
هر تلاشي از سوي هر قدرت خارجي براي كسب سلطه بر منطقه خاورميانه صورت گيرد، تجاوز به منافع حياتي آمريكا تلقي خواهد شد و آمريكا با استفاده از كليه وسايل لازم، از جمله با استفاده از نيروي نظامي، در مقابل چنين تجاوزي خواهد ايستاد.
آمريكا، خاورميانه را يكي از مهمترين مناطق و در واقع مهم ترين منطقه استراتژيك جهان تلقي ميكند، چرا كه خاورميانه در طول قرون همواره يكي از مهمترين راههاي تجارت و مواصلات و محل رفت و آمد كشورهاي غربي به امپراتوريها و مستعمرههايشان در منطقه و در شرق دور و نزديك محسوب ميشده است-همچنين، خاورميانه داراي منابع و ذخاير عظيم نفت و گاز است كه در دهههاي اخير موجب سرازير شدن دلارهاي نفتي به منطقه شده و به تجارت و اقتصاد آمريكا رونق بخشيده است-لازم به ذكر است كه نفت علاوه بر آنكه به خودي خود به عنوان يك ماده حياتي براي تأمين انرژي داراي اهميت است، سودهاي كلاني را نيز از طريق عمليات فني و سرمايهگذاريهاي متنوع و متعدد در زمينه صنايع نفتي نصيب آمريكا كرده و ميكند-بهعنوان مثال ميتوان ذكر كرد كه در سال 1980، كمپانيهاي نفتي فعال در عربستان سعودي، كويت و امارات در حدود 92/1 ميليارد دلار و در سال 1981 در حدود 05/2 ميليارد دلار را به آمريكا، ناشي از سرمايهگذاريهاي انجام شده توسط آن كشور، برگرداندهاند.
همانگونه كه ذكر شد نفت اعراب و فعاليتها و صنايع مربوط به آن تنها سود يا تنها منبع تأمين سودهاي سرشار آمريكا از كشورهاي عربي در خاورميانه نيست، زيرا با افزايش درآمدهاي اعراب، منطقه خاورميانه تبديل به بازاري مهم و بسيار فعال براي صادرات و خدمات آمريكايي ميشود-همچنين، سرمايه گذاري در كشورهاي عربي و نيز صادرات كالاها و خدمات به اين كشورها باعث رونق اقتصاد داخلي كشور آمريكا نيز شده و عرصه را براي اشتغالزايي در اين كشور گسترانيده است-به عنوان مثال بايد بيان داشت كه:
ارزش صادرات آمريكا به كشورهاي عرب خليج فارس از 65/7 ميليارد دلار در سال 1980 به 07/11 ميليارد دلار در سال 1982 افزايش يافت؛ اين امر در حالي است كه بازارهاي خاورميانه 10 درصد از كالاهاي صادراتي آمريكا را در دهه 1980 وارد ميكردهاند ...- بر اساس برآورد وزارت بازرگاني آمريكا، هر يك ميليارد دلار صادرات، رقمي در حدود 25 تا 30 هزار شغل ايجاد ميكند.
اگر حجم صادرات زياد به كشورهاي عربي و بالا رفتن سطح اشتغال و همچنين حصول سودهاي كلان ناشي از سرمايه گذاري در صنايع نفتي را براي آمريكا يك روي سكّه بدانيم، آن سوي سكه نيز آن است كه درآمدهاي هنگفتي از بابت جذب نقدينهها و دلارهاي نفتي اعراب در بانكهاي داخلي آمريكا نصيب اين كشور ميشود، چرا كه حجم عظيمي از پول نقد اعراب، به صورتهاي مختلفي در آمريكا و بانكهاي اين كشور وجود داشته و دارد و چه استفادههايي كه از اين پولها نميشود.
داشتن اقتصادي تك محصولي ـ كه مضرات آن در بخشهاي قبلي بيان شد ـ به همراه گسترش صنايع مونتاژ باعث شده كه ثروت كشورهاي نفت خيز اسلامي به غارت رفته و از نظر سياسي و اقتصادي سبب وابستگي هر چه بيشتر آنها گردد-ثروت بي حساب كشورهاي عربي، آمريكا و ديگر كشورهاي صنعتي پيشرفته را بي تاب كرده و ميكند و اين امر باعث شده كه اين كشورها مورد توجه واقع شوند.
آمريكا و ديگر كشورهاي صنعتي، گردانندگان دست نشانده و سران بسياري از كشورهاي نفت خيز خاورميانه را واداشت تا در صنايع، معادن و بانكهاي ورشكسته اروپا و آمريكا سرمايه-گذاري كنند، سهام بخرند، در اروپا و آمريكا پولهاي كلان خود را تبديل به زمين، خانه، مزرعه، باغ و حتي فروشگاههاي نفت و پمپ بنزين نمايند-آمار نشان ميدهد تنها در سال 1977 كشورهاي عربي 120 ميليارد دلار در بانكهاي اروپا و آمريكا ذخيره پولي داشتند؛ به طوري كه عربستان 86 ميليارد دلار، كويت 31 ميليارد دلار و نيز شيخنشينهاي خليج فارس 16 ميليارد دلار و كشورهاي ديگر نفتي هر يك بين 2 تا 5 ميليارد دلار در اين بانكها پول ذخيره داشتهاند-بدين ترتيب بوده كه سرمايههاي كشورهاي نفت خيز عربي در اروپا و كانادا و آمريكا وسيلهاي براي نجات سرمايهداري از بحرانهاي احتمالي ميشده است.
هدف آمريكا از نفوذ در خاورميانه و كشورهاي اسلامي
استراتژي و ديپلماسي آمريكا را در منطقه ميتوان از بيانات مقام معظم رهبري استخراج كرد؛ ايشان فرمودهاند:
« امروز دولت آمريكا به اين قانع نيست كه بر كشور و منافع خود تسلط داشته باشد و خود را به عنوان يك كشور و يك ملت، طبق ميل و اراده خود اداره كند؛ آنها ميخواهند در هر نقطهاي از عالم كه موقعيت جغرافيايي حساسي وجود دارد، حضور داشته باشند؛ هر جا آبراه مهمي وجود دارد، بر آن مسلط باشند؛ هر جا منافع حياتي زيرزمينياي وجود دارد، تحت سيطره آنها باشد؛ هر جا پول، قدرت و امكاني هست، آنها بتوانند بر آن تسلطداشته باشند؛ هر جا مجموعهاي از انسانها زندگي ميكنند، تا آنجا كه ميتوانند اراده خودشان را بر آن مجموعه انساني تحميل كنند.»
همچنين، ايشان در بيانات ديگري فرمودهاند:
« مسأله بسيار مهم، سلطه روز افزون آمريكا بر ذخاير كشورهاي اسلامي و حضور بيش از پيش سياسي، اقتصادي و حتي نظامي آن در اين كشورهاست؛ اين ابر قدرت ظالم و سلطه-طلب پس از تحولات اخير جهان كه منتهي بهفرو ريختن نظامهاي الحادي كمونيستي شد و شوروي از موضع رقابت با آمريكا فرو افتاد، در صدد است كه سراسر جهان و به خصوص مناطق زرخيز اسلامي را به منطقه نفوذ بي رقيب خود مبدل سازد و پس از فراغت از جنگ سرد، به جنگ همه جانبهاي با بيداري اسلامي ـ كه مانع مستحكمي در سرراه اين نفوذ است ـ كمر بسته است.»
در بيانات ديگري به منظور نكوهش كشورهاي نفت خيز فرمودهاند:
« كشورهاي توليد كننده نفت، ثروت خدادادي متعلق به همه مردم را كه بايد صرف عمران و آباداني كشورشان شود، ميدهند و در مقابل، وسايل ميگيرند كه جز انحطاط و فساد، تأثير ديگري به همراه ندارد؛ همه اينها صادرات فرهنگ غربي به كشورهاي جهان سوم است-آمريكا و كشورهاي غربي انواع و اقسام بدهيها، فسادها و انحطاطها را وارد كشورهاي جهان سوم كردند و آنها را ذليل و خوار نمودهاند.»
حضرت امام خميني؛ نيز در بيانات مختلفي، كشورهاي عربي و نفتخيز را سرزنش كرده و مورد نكوهش قرار دادهاند؛ ايشان در بياني فرمودهاند:
« در واقع اين ثروتهاي خدادادي كه بايستي موجب ترقي، تعالي و پيشرفت ساكنين منطقه شده و آنان را بي نياز سازد، موجب اسارت و بدبختي آنها شده است.»
همچنين، خطاب به كشورهاي اسلامي فرمودهاند:
« شما هر چه ميخواهيد نماز بخوانيد؛ آنها نفت شما را ميخواهند، به نماز شما چكار دارند؛ آنها معادن شما را ميخواهند؛ ميخواهند كشورهاي ما، بازار فروش كالاهاي آنها باشد و به همين جهت حكومتهاي دست نشانده آنها از صنعتي شدن و پيشرفت ما جلوگيري ميكنند و يا اينكه صنايع وابسته و مونتاژ تأسيس ميكنند.»
به طور كلي اگر بخواهيم منافع آمريكا را در خاورميانه بر شمريم، ميتوان آنها را در چند عنوان كلي زير خلاصه كرد:
1-برقراري صلح در منطقه و دخالت در منازعات منطقهاي، چرا كه اين مسأله به نفع آمريكا ميباشد.
2-تأمين و تضمين انتقال مستمر و بدون انقطاع و يا تهديد به انقطاع نفت خاورميانه با قيمتي نازل به آمريكا و متحدان غربي، چرا كه اين امر تضمين منافع آمريكا بوده و براي سلامت صنايع و اقتصاد و تأمين نيازهاي آمريكا لازم و حياتي ميباشد.
3-حمايت از موجوديت، بقا و امنيت اسرائيل به عنوان يك سرزمين يهودي و پايگاه نظامي در منطقه؛ آمريكا خواهان حضور و سلطه دائم داشتن در منطقه خاورميانه و خليج فارس است و از اسرائيل به خوبي براي دستيابي به اين هدف استفاده ميكند؛ از اعطاي هر گونه كمك مستقيم و غير مستقيم مالي و تبليغاتي به اسرائيل دريغ نميكند و با به رسميّت شناختن اين كشور به طور تلويحي به كشورهاي اين منطقه حضور و تسلط خود را گوشزد ميكند.
در طول سالهاي 1986 ـ 1985 هر ساله در حدود 3 ميليارد دلار كمك از طرف آمريكا به اسرائيل ميشد؛ يعني به طور ميانگين ساليانه در حدود700 دلار كمك اقتصادي از طرف آمريكا در اختيار هر فرد اسرائيلي قرار ميگيرد و اين اعانات علاوه بر كمكهايي است كه از منابع خاص به اسرائيل اعطا ميشده است؛ اسرائيل از سال 1967 تا سال 1992 در مجموع بيش از 77 ميليارد دلار از آمريكا كمك گرفته است-در واقع اسرائيل بيشتر از كل توليد ناخالص داخلي چند كشور عرب مانند مصر، موريتاني، سودان، مراكش و يمن، هر ساله از آمريكا كمك دريافت كرده است-بنابراين، دليل اصليبراي جهتگيري سياست آمريكا نسبت به اسرائيل نقشي است كه اين كشور براي آمريكا ايفا ميكند و اين مسأله باعث شد تا طي جنگ خليج فارس و پس از آن كمك آمريكا به اسرائيل 650 ميليون دلار بيشتر شود.
مقام معظم رهبري نيز در بيانات و سخنرانيهاي خود به نحوي به سياستهاي آمريكا در منطقه خاورميانه اشاره داشتهاند؛ طبق نظر ايشان، آمريكا كه با شيوه ارعاب و تطميع در منطقه حضور دارد، به دنبال مقاصد سياسي ـ اقتصادي و فرهنگي زير است:
1-تسلط بر منابع.
2-تشكيل و تشويق دولتهاي وابسته.
3-استفاده ابزاري از دولتهاي وابسته.
4-طرح صلح خاورميانه و حمايت از برتري اسرائيل و تثبيت آن و همچنين تهديد كشورهاي منطقه از طريق حضور اسرائيل-
5-طرح اختلاف بين مسلمانان-
6-حمايت از گروه طالبان-
7-تشويش اذهان عمومي نسبت به انقلاب اسلامي ايران.
8-تزريق فرهنگ غربي.
همچنين، در بيانات ديگري، ايشان مشكل اساسي برخي از دولتهاي منطقه را عدم تكيه بر جهاد اسلامي، ضعف ايمان و اراده، بي اعتمادي به ملتهاي مسلمان، ترس از آمريكا و اسرائيل و داشتن وابستگي سياسي و اقتصادي دانستهاند و وحشت از اتحاد اسلامي، سهل انگاري دولتهاي منطقه و ضعف و غفلت مسلمانان را علت فعاليتهاي آمريكا و اسرائيل در منطقه خاورميانه ميدانند.
نكته پاياني: رهايي جهان اسلام از سيطره و نفوذ آمريكا
همانگونه كه پيش از اين ذكر شد، ضعف ايمان و اراده، بي اعتمادي به ملتهاي مسلمان، ترس از آمريكا و وابستگي اقتصادي و سياسي باعث شده تا كشورهاي اسلامي و صاحب منابع و معادن نتوانند در مقابل سياستهاي آمريكا و كشورهاي صنعتي بايستند-حضرت امام خميني؛ در اين باره چه خوب فرمودهاند كه:
« مسلمين قريب يك ميليارد نفر جمعيت دارند و مخازن بزرگ در اختيار دارند و منابع وسيعي در اختيار آنهاست و مع الاسف براي اينكه نتوانستند تفاهم بين خودشان حاصل كنند و دستهاي خيانتكار نگذاشتند وحدت كلمه پيدا شود، خزائن آنها را بردند و بر آنها سلطه و حكومت پيدا كردند.»
حُسن ختام اين مطلب را جملهاي از فرمودههاي حضرت امام؛ قرار ميدهيم و تأكيد داريم كه اگر مورد توجه و تأمل قرار گيرد، ميتواند راهگشاي كشورهاي اسلامي در رهايي از وابستگي آنان باشد؛ ايشان فرمودهاند:
« دولتهاي كشورهاي اسلامي كه با داشتن سلاح برنده مخازن نفت و غير آن، كه با يك تصميم، غرب و شرق را به تعظيم وادار ميكنند، خود تسليم شده و از اين حربه براي آزادي كامل از يوغ استعمارگران شرق و غرب استفاده نميكنند.»
منبع:باشگاه اندیشهwww.Bashgah.net
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohtadi1