دانشآموزان را با هم مقايسه نکنيد
نويسنده:سارا جمالآبادي
«تو از هدي کمتري؟ نمرههايش را ديدهاي؟ 19، 20 ، 19، 20! پايينترين نمرهاش 18 است؛ آن وقت تو... تو اگر 18 بگيري من بايد جشن بگيرم؛ نمرههايش يک طرف، دفتر و کتابهايش را بگو! تميز، مرتب؛ حواست کجاست؟ باتوام، چرا سرت را کردي توي تلويزيون؟»
اين صدا از کيست؟ شايد از شما! شما که داريد سرکوفت هدي، علي، شايان، مريم يا دخترخاله و پسرخاله و بچه همسايهتان را به «او» ميزنيد که سرش را توي تلويزيون کرده است. چرا؟! هيچ وقت از خودتان پرسيدهايد چرا اين کار را انجام ميدهيد؟! احتمال دارد ناخواسته و ناخودآگاه بر اساس الگو گرفتن از ديگران که با شما همين رفتار را ميکردند اين کار را انجام ميدهيد و با هر زوري که شده ميخواهيد او را «سر عقل» بياوريد که درس بخواند. فکر ميکنيد اين روش ميتواند موثر باشد اما واقعا خود شما چه قدر از اين حرفها براي به حرکت درآوردن دانشآموزي که در خانه داريد، نتيجه گرفتهايد؟ يا اصلا اگر کسي با شما اين برخورد را بکند خود شما چه برخوردي با اين فرد ميکنيد؟
جواب اين سوال که «چرا به او سرکوفت ميزنيد»، را پيدا کرديد؟ جواب اين سوال که در اصل، هدف شما است ايجاد رقابت و انگيزه در «او» است. او که به هر دليلي درس نميخواند يا کم ميخواند و بازيگوشي ميکند.
بايد بدانيد روش کاملا اشتباه و خطرناکي را انتخاب کردهايد روشي که ميتواند دانشآموز را تا مرز تنفر و دلزدگي از درس و مدرسه ببرد با اين حال ناخودآگاه به يک نکته اصلي در آموزش پي بردهايد و آن هم ايجاد انگيزه است. وقتي کسي براي انجام کاري انگيزه داشته باشد تمام توان و انرژياش را براي انجام آن کار ميگذارد و تلاش ميکند تا به نقطه مطلوب برسد اما وقتي انگيزهاي وجود نداشته باشد حرکتي هم براي رفتن به طرف مقصدي وجود ندارد. شما و خيلي از پدر و مادرهاي ديگر ميخواهيد اين انگيزه را با به وجود آوردن «حس رقابت» در فرزندتان يا دانشآموزي که در خانه داريد، بيدار کنيد اما اين روش نامناسب نه تنها در او ايجاد انگيزه نميکند که علاوه بر دلزدگي و نااميدي از خودش موجب ميشود تا کينه ديگران را به دل بگيرد و به نوعي تنها به آنها حسادت کند بنابراين بهترين راه اين است که ابتدا روش درست ايجاد انگيزه و بعد ايجاد رقابت سالم را ياد بگيريد.
چرا انگيزه يادگيري خاموش ميشود؟
هر انساني به طور طبيعي از بدو تولد انگيزه يادگيري دارد. جلوي کودک را نميتوان گرفت که به سمت تلويزيون نرود و به صفحه آن دست نزند يا به بخاري داغ نزديک نشود. کودک ميخواهد تجربه کند تا ياد بگيرد. کودک ميخواهد راه برود. ميخواهد ياد بگيرد که حرف بزند، آن وقت چه طور همين کودک که ذاتا انگيزه يادگيري دارد نميخواهد ياد بگيرد، درس بخواند، بنويسد و نمرههاي خوبي بگيرد؟ اشکال از اينجا است که او «انگيزه» درس خواندن ندارد. نداشتن انگيزه براي درس خواندن دلايل زيادي دارد که بسته به فضايي که کودک در آن بزرگ شده و فضاي آموزشي که در آن شروع به تحصيل کرده است فرق ميکند اما يکي از دلايل اصلي که ميتواند راه انگيزه را براي يادگيري سلب کند درک نکردن دانشآموز درباره اهميت درس و مدسه است و اين نشان ميدهد که شما و مسوولان آموزشي نتوانستهايد به او کمک کنيد تا علت درس خواندن و يادگيري و فوايد آن را بداند و يا اينکه به طور غيرمستقيم با حرف و عملکرد خود به او فهماندهايد که «درس» و «مدرسه» ارزشي ندارد. به طور مثال به اين گفتگو بين يک پدر و مادر در حضور دانشآموزي که در حال درس خواندن است توجه کنيد:
پدر: «ليسانس داشته باشي، فوقليسانس داشته باشي، وضعيتت فرقي نميکند هيچ؛ بدتر هم ميشود.»
مادر: «همان ديپلم هم براي اينجا زيادي است. اگر به جاي هشت سال درس خواندن دنبال کار ديگري رفته بودي وضعيت خيلي بهتر از اين بود.» اين پدر و مادر به طور غيرمستقيم به فرزندش منتقل ميکنند که درس خواندن هيچ تاثيري براي بهتر شدن زندگي ندارد.
از انتظار بيش از حد تا نااميدي
اما يک دليل ديگر ميتواند انتظار بيش از حد و تصور غيرواقعي از دانشآموز باشد که اشتياق طبيعي براي يادگيري را در جادهاي بنبست قرار ميدهد. دانشآموز وقتي ميبيند که نميتواند انتظار شما را که به نوعي انتظار خودش هم شده برآورده کند نا اميد ميشود. در حالي که شما به او قبولاندهايد که بايد و ميتواند 20 بگيرد، با گرفتن نمره پايينتر که حتي نمره خوبي است اشتياق خود را براي درس خواندن از دست ميدهد و از تلاش براي يادگيري شانه خالي ميکند و روز به روز با افت تحصيلي بيشتري مواجه ميشود.
انگيزهها را تشويق کنيد
اما فرزند و يا دانشآموز شما نه در جريان زندگي قرار گرفته که به طور ناخودآگاه به او تلقين کند تحصيل و آموزش ارزشي ندارد و نه در مقابل انتظار بيش از حد مأيوس و ناتوان شده است و نه از مشکل ذهني و روحي ديگري رنج ميبرد اما او هم انگيزهاي براي درس خواندن و تلاش بيشتر ندارد. جواب اين سوال کجا است؟ فرزند شما مانند بازيکني ميماند که در زمين خالي از تماشاگر به دنبال توپ ميدود و گل ميزند اما هيچکس در اين استاديوم بزرگ نيست تا او را تشويق کند و گل زدنهاي او را ببيند حتي براي زمين خوردنهايش احساس ناراحتي کند. اينجا است که انگيزه خود را يا کاملا از دست ميدهد و يا کمانگيزه ميشود. دانشآموز شما هم احتياج دارد تا مورد تشويق به موقع قرار بگيرد و ببيند چشم ناظري حرکتهاي او را ميبيند و شاهد تلاش او است. اين پديده به خصوص بايد درباره دانشآموزان ابتدايي و راهنمايي مورد توجه قرار بگيرد و بسيار هم تاثيرگذار است.
رقابت مثبت ايجاد ميشود
تو چرا مثل هدي نيستي؟ هدي دختر درسخوان و منضبط با دفترهايي که همه نمرههايش 20 است! همانطور که گفتيم اين نوع جملهها با هدف ايجاد انگيزه و رقابت در بچهها مورد استفاده قرار ميگيرد اما خيلي کم پيش ميآيد که نتايج مثبتي در برداشته باشد ولي ايجاد رقابت مثبت هم بدون اينکه تبديل به حسادت شود ممکن است و يکي از راههايي است که انگيزه را در دانشآموزان بيشتر ميکند حتي يکي از اهداف مسابقههاي گروهي ايجاد رقابت است. در حالي که اگر ايجاد اين رقابت به شکل درستي انجام نگيرد بسيار خطرناک است و ميتواند نتايجي چون غرور منفي در افراد برنده و يأس و شکست در افراد بازنده ايجاد کند. پس چگونه ميتوان هم ايجاد رقابت کرد و هم اينکه به اين رقابت کارکرد مثبتي داد؟
هدي، هدي است؛ رضا، رضا است؛ شيما؛ شيما است و شما؛ شما هستيد و هيچکدام از ما نه شبيه همديگر هستيم و نه ميتوانيم شبيه همديگر شويم، پس چگونه ميتوانيم از علي انتظار داشته باشيم مانند پسرهمسايه باشد و از پسرهمسايه بخواهيم شبيه دخترخالهاش باشد و سعي کنيم با ايجاد حس رقابت نسبت به همديگر دنياي شيرين بچگي آنها را تلخ کنيم؟! نه ميتوانيم و نه بايد اين کار را انجام بدهيم بلکه راه درست مقايسه هر فردي با خود همان فرد است. ما بايد هر دانشآموزي را با خودش مقايسه کنيم. به خصوص با عملکردهاي مثبتش. براي مثال بايد به او بگوييم که او سال گذشته خيلي بهتر بود و ميتواند امسال هم مانند سال قبل خود باشد. با اين شيوه او را در مقايسه و رقابت با خودش قرار ميدهيم و اعتماد به نفس او را نه تنها کم که بيشتر هم ميکنيم، در کنار اينکه موجب اضطراب و استرس او هم نميشويم. آن وقت به جاي اينکه هدي را با نمرههاي 19، 20 به رخش بکشيم خود خوب او را يادآوري ميکنيم و او هم به جاي اينکه از روي لجبازي و ناراحتي سرش را داخل تلويزيون کند، چشم در چشم ما به حرفهاي مثبت درباره خودش گوش ميکند.
منبع:www.salamat.com
اين صدا از کيست؟ شايد از شما! شما که داريد سرکوفت هدي، علي، شايان، مريم يا دخترخاله و پسرخاله و بچه همسايهتان را به «او» ميزنيد که سرش را توي تلويزيون کرده است. چرا؟! هيچ وقت از خودتان پرسيدهايد چرا اين کار را انجام ميدهيد؟! احتمال دارد ناخواسته و ناخودآگاه بر اساس الگو گرفتن از ديگران که با شما همين رفتار را ميکردند اين کار را انجام ميدهيد و با هر زوري که شده ميخواهيد او را «سر عقل» بياوريد که درس بخواند. فکر ميکنيد اين روش ميتواند موثر باشد اما واقعا خود شما چه قدر از اين حرفها براي به حرکت درآوردن دانشآموزي که در خانه داريد، نتيجه گرفتهايد؟ يا اصلا اگر کسي با شما اين برخورد را بکند خود شما چه برخوردي با اين فرد ميکنيد؟
جواب اين سوال که «چرا به او سرکوفت ميزنيد»، را پيدا کرديد؟ جواب اين سوال که در اصل، هدف شما است ايجاد رقابت و انگيزه در «او» است. او که به هر دليلي درس نميخواند يا کم ميخواند و بازيگوشي ميکند.
بايد بدانيد روش کاملا اشتباه و خطرناکي را انتخاب کردهايد روشي که ميتواند دانشآموز را تا مرز تنفر و دلزدگي از درس و مدرسه ببرد با اين حال ناخودآگاه به يک نکته اصلي در آموزش پي بردهايد و آن هم ايجاد انگيزه است. وقتي کسي براي انجام کاري انگيزه داشته باشد تمام توان و انرژياش را براي انجام آن کار ميگذارد و تلاش ميکند تا به نقطه مطلوب برسد اما وقتي انگيزهاي وجود نداشته باشد حرکتي هم براي رفتن به طرف مقصدي وجود ندارد. شما و خيلي از پدر و مادرهاي ديگر ميخواهيد اين انگيزه را با به وجود آوردن «حس رقابت» در فرزندتان يا دانشآموزي که در خانه داريد، بيدار کنيد اما اين روش نامناسب نه تنها در او ايجاد انگيزه نميکند که علاوه بر دلزدگي و نااميدي از خودش موجب ميشود تا کينه ديگران را به دل بگيرد و به نوعي تنها به آنها حسادت کند بنابراين بهترين راه اين است که ابتدا روش درست ايجاد انگيزه و بعد ايجاد رقابت سالم را ياد بگيريد.
چرا انگيزه يادگيري خاموش ميشود؟
هر انساني به طور طبيعي از بدو تولد انگيزه يادگيري دارد. جلوي کودک را نميتوان گرفت که به سمت تلويزيون نرود و به صفحه آن دست نزند يا به بخاري داغ نزديک نشود. کودک ميخواهد تجربه کند تا ياد بگيرد. کودک ميخواهد راه برود. ميخواهد ياد بگيرد که حرف بزند، آن وقت چه طور همين کودک که ذاتا انگيزه يادگيري دارد نميخواهد ياد بگيرد، درس بخواند، بنويسد و نمرههاي خوبي بگيرد؟ اشکال از اينجا است که او «انگيزه» درس خواندن ندارد. نداشتن انگيزه براي درس خواندن دلايل زيادي دارد که بسته به فضايي که کودک در آن بزرگ شده و فضاي آموزشي که در آن شروع به تحصيل کرده است فرق ميکند اما يکي از دلايل اصلي که ميتواند راه انگيزه را براي يادگيري سلب کند درک نکردن دانشآموز درباره اهميت درس و مدسه است و اين نشان ميدهد که شما و مسوولان آموزشي نتوانستهايد به او کمک کنيد تا علت درس خواندن و يادگيري و فوايد آن را بداند و يا اينکه به طور غيرمستقيم با حرف و عملکرد خود به او فهماندهايد که «درس» و «مدرسه» ارزشي ندارد. به طور مثال به اين گفتگو بين يک پدر و مادر در حضور دانشآموزي که در حال درس خواندن است توجه کنيد:
پدر: «ليسانس داشته باشي، فوقليسانس داشته باشي، وضعيتت فرقي نميکند هيچ؛ بدتر هم ميشود.»
مادر: «همان ديپلم هم براي اينجا زيادي است. اگر به جاي هشت سال درس خواندن دنبال کار ديگري رفته بودي وضعيت خيلي بهتر از اين بود.» اين پدر و مادر به طور غيرمستقيم به فرزندش منتقل ميکنند که درس خواندن هيچ تاثيري براي بهتر شدن زندگي ندارد.
از انتظار بيش از حد تا نااميدي
اما يک دليل ديگر ميتواند انتظار بيش از حد و تصور غيرواقعي از دانشآموز باشد که اشتياق طبيعي براي يادگيري را در جادهاي بنبست قرار ميدهد. دانشآموز وقتي ميبيند که نميتواند انتظار شما را که به نوعي انتظار خودش هم شده برآورده کند نا اميد ميشود. در حالي که شما به او قبولاندهايد که بايد و ميتواند 20 بگيرد، با گرفتن نمره پايينتر که حتي نمره خوبي است اشتياق خود را براي درس خواندن از دست ميدهد و از تلاش براي يادگيري شانه خالي ميکند و روز به روز با افت تحصيلي بيشتري مواجه ميشود.
انگيزهها را تشويق کنيد
اما فرزند و يا دانشآموز شما نه در جريان زندگي قرار گرفته که به طور ناخودآگاه به او تلقين کند تحصيل و آموزش ارزشي ندارد و نه در مقابل انتظار بيش از حد مأيوس و ناتوان شده است و نه از مشکل ذهني و روحي ديگري رنج ميبرد اما او هم انگيزهاي براي درس خواندن و تلاش بيشتر ندارد. جواب اين سوال کجا است؟ فرزند شما مانند بازيکني ميماند که در زمين خالي از تماشاگر به دنبال توپ ميدود و گل ميزند اما هيچکس در اين استاديوم بزرگ نيست تا او را تشويق کند و گل زدنهاي او را ببيند حتي براي زمين خوردنهايش احساس ناراحتي کند. اينجا است که انگيزه خود را يا کاملا از دست ميدهد و يا کمانگيزه ميشود. دانشآموز شما هم احتياج دارد تا مورد تشويق به موقع قرار بگيرد و ببيند چشم ناظري حرکتهاي او را ميبيند و شاهد تلاش او است. اين پديده به خصوص بايد درباره دانشآموزان ابتدايي و راهنمايي مورد توجه قرار بگيرد و بسيار هم تاثيرگذار است.
رقابت مثبت ايجاد ميشود
تو چرا مثل هدي نيستي؟ هدي دختر درسخوان و منضبط با دفترهايي که همه نمرههايش 20 است! همانطور که گفتيم اين نوع جملهها با هدف ايجاد انگيزه و رقابت در بچهها مورد استفاده قرار ميگيرد اما خيلي کم پيش ميآيد که نتايج مثبتي در برداشته باشد ولي ايجاد رقابت مثبت هم بدون اينکه تبديل به حسادت شود ممکن است و يکي از راههايي است که انگيزه را در دانشآموزان بيشتر ميکند حتي يکي از اهداف مسابقههاي گروهي ايجاد رقابت است. در حالي که اگر ايجاد اين رقابت به شکل درستي انجام نگيرد بسيار خطرناک است و ميتواند نتايجي چون غرور منفي در افراد برنده و يأس و شکست در افراد بازنده ايجاد کند. پس چگونه ميتوان هم ايجاد رقابت کرد و هم اينکه به اين رقابت کارکرد مثبتي داد؟
هدي، هدي است؛ رضا، رضا است؛ شيما؛ شيما است و شما؛ شما هستيد و هيچکدام از ما نه شبيه همديگر هستيم و نه ميتوانيم شبيه همديگر شويم، پس چگونه ميتوانيم از علي انتظار داشته باشيم مانند پسرهمسايه باشد و از پسرهمسايه بخواهيم شبيه دخترخالهاش باشد و سعي کنيم با ايجاد حس رقابت نسبت به همديگر دنياي شيرين بچگي آنها را تلخ کنيم؟! نه ميتوانيم و نه بايد اين کار را انجام بدهيم بلکه راه درست مقايسه هر فردي با خود همان فرد است. ما بايد هر دانشآموزي را با خودش مقايسه کنيم. به خصوص با عملکردهاي مثبتش. براي مثال بايد به او بگوييم که او سال گذشته خيلي بهتر بود و ميتواند امسال هم مانند سال قبل خود باشد. با اين شيوه او را در مقايسه و رقابت با خودش قرار ميدهيم و اعتماد به نفس او را نه تنها کم که بيشتر هم ميکنيم، در کنار اينکه موجب اضطراب و استرس او هم نميشويم. آن وقت به جاي اينکه هدي را با نمرههاي 19، 20 به رخش بکشيم خود خوب او را يادآوري ميکنيم و او هم به جاي اينکه از روي لجبازي و ناراحتي سرش را داخل تلويزيون کند، چشم در چشم ما به حرفهاي مثبت درباره خودش گوش ميکند.
منبع:www.salamat.com
/ج