علل عقب ماندگى علمى کشور
علل عقب ماندگى علمى کشور ما در يكصد سال اخير چه بوده است؟
پاسخ مقام معظم رهبري(مدظله العالی):
من به شما عرض كنم در صد سال اخير به معناي حقيقى كلمه براي اين كشور هيچ كار اساسى قبل از انقلاب انجام نگرفته است. امروز در محيط دانشگاه چشم شما به حقايق علمى باز شده است. مى بينيدكه چقدركار نكرده و راه نرفته داريم. مى شد اين راهها را رفت. مى شد با كاروان علم همراه شد. مى شد علم و عالم و دانشمند و تحقيق و استقلال در علم و تحقيق را در كشور آزمايش كرد. اما اين كار را نكردند بلكه برعكس عمل كردند.
در دوران ورود دانش جديد به کشور ما آنچه كه وارد شد عبارت بود از تقليد و ترجمه. البته منظورم ترجمه يك اثر ارزشمند نيست - كه يك كار لازم است - منظورم فكر و ذائقه و روحيه ي ترجمه يى است؛ يعنى قدرت ابتكار را از يك ملت گرفتن، شجاعت حرف نو را از يك ملت گرفتن، همه اش توي سر او زدن، به او اين طور تلقين كردن كه اگر مى -خواهى به جايى برسى و آدم شوي بايد همان كاري را بكنى كه غربيها كردند و از آن سر سوزنى تخطى نكنى! به مردم ما و محيط هاي علمى اين گونه ياد دادند؛ اجازه ي ابتكار و نوآوري و خلاقيت علم را ندارند.
علم و فكر را بايد توليد كرد، اينها نه در علوم تجربى و نه در علوم انسانى نه در علوم سياسى و اجتماعى براي آفرينش علمى ميدان ندادند. لذا وضع اين گونه است كه امروز ملاحظه مي كنيد. البته در اين بيست سال بعد از انقلاب با همه گرفتاري هايى كه وجود داشته ورق برگردانده شده است و الا قبل از آن كه انقلاب به ميدان بيايد شجاعت خواستن، شجاعت انديشيدن و اعتماد به نفس و اتکا به استعداد ايرانى در كشور مطرح نبود.
اينها از بركات انقلاب بود. نهايت آمال و آرزوي يك انسان در سيستم شاهنشاهى اين بود كه بتواند بر طبق نسخه اي كه غربيها عمل كردند عمل كند؛ يعنى اصلا به خود اجازه نمى دادند كه از آن روند تخطى كنند. پس استبداد،وابستگى،فساد و عدم ابتكار، عدم پيشرفت و بي كفايتى وجود داشت. اما انقلاب و نظام اسلامى در مقابل همه اينها قد علم كرد و انقلابى عليه همه ي اينها نمود اين انقلاب و اين نظام كار يك دسته و گروه خاص نبود، كار ملت بود.1
پاسخ مقام معظم رهبري(مدظله العالی):
من به شما عرض كنم در صد سال اخير به معناي حقيقى كلمه براي اين كشور هيچ كار اساسى قبل از انقلاب انجام نگرفته است. امروز در محيط دانشگاه چشم شما به حقايق علمى باز شده است. مى بينيدكه چقدركار نكرده و راه نرفته داريم. مى شد اين راهها را رفت. مى شد با كاروان علم همراه شد. مى شد علم و عالم و دانشمند و تحقيق و استقلال در علم و تحقيق را در كشور آزمايش كرد. اما اين كار را نكردند بلكه برعكس عمل كردند.
در دوران ورود دانش جديد به کشور ما آنچه كه وارد شد عبارت بود از تقليد و ترجمه. البته منظورم ترجمه يك اثر ارزشمند نيست - كه يك كار لازم است - منظورم فكر و ذائقه و روحيه ي ترجمه يى است؛ يعنى قدرت ابتكار را از يك ملت گرفتن، شجاعت حرف نو را از يك ملت گرفتن، همه اش توي سر او زدن، به او اين طور تلقين كردن كه اگر مى -خواهى به جايى برسى و آدم شوي بايد همان كاري را بكنى كه غربيها كردند و از آن سر سوزنى تخطى نكنى! به مردم ما و محيط هاي علمى اين گونه ياد دادند؛ اجازه ي ابتكار و نوآوري و خلاقيت علم را ندارند.
علم و فكر را بايد توليد كرد، اينها نه در علوم تجربى و نه در علوم انسانى نه در علوم سياسى و اجتماعى براي آفرينش علمى ميدان ندادند. لذا وضع اين گونه است كه امروز ملاحظه مي كنيد. البته در اين بيست سال بعد از انقلاب با همه گرفتاري هايى كه وجود داشته ورق برگردانده شده است و الا قبل از آن كه انقلاب به ميدان بيايد شجاعت خواستن، شجاعت انديشيدن و اعتماد به نفس و اتکا به استعداد ايرانى در كشور مطرح نبود.
اينها از بركات انقلاب بود. نهايت آمال و آرزوي يك انسان در سيستم شاهنشاهى اين بود كه بتواند بر طبق نسخه اي كه غربيها عمل كردند عمل كند؛ يعنى اصلا به خود اجازه نمى دادند كه از آن روند تخطى كنند. پس استبداد،وابستگى،فساد و عدم ابتكار، عدم پيشرفت و بي كفايتى وجود داشت. اما انقلاب و نظام اسلامى در مقابل همه اينها قد علم كرد و انقلابى عليه همه ي اينها نمود اين انقلاب و اين نظام كار يك دسته و گروه خاص نبود، كار ملت بود.1
پينوشتها:
1.بيانات مقام معظم رهبري در سفر به استان اصفهان، سال 1382
/ج