يهوديت و الهيات جهانى

دن كوهن شربوك در اين مقاله به ديدگاه شمول گرايانه تنى چند از الهيدانان يهودى اشاره مى كند و سپس با توجه به مشكلات و نيز تناقض هاى احتمالى اين ديدگاه، بر ضرورت تدوين يك الهيات يهودى ناظر به تمام اديان تأكيد مى كند. او مقاله «يهوديت و الهيات جهانى» را سرآغاز چنين كوششى مى داند. به نظر شربوك، يهوديت در دوره
شنبه، 27 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يهوديت و الهيات جهانى

يهوديت و الهيات جهانى
يهوديت و الهيات جهانى


 

نويسنده: دن كوهن شربوك ، رضا گندمى




 

اشاره:
 

دن كوهن شربوك در اين مقاله به ديدگاه شمول گرايانه تنى چند از الهيدانان يهودى اشاره مى كند و سپس با توجه به مشكلات و نيز تناقض هاى احتمالى اين ديدگاه، بر ضرورت تدوين يك الهيات يهودى ناظر به تمام اديان تأكيد مى كند. او مقاله «يهوديت و الهيات جهانى» را سرآغاز چنين كوششى مى داند. به نظر شربوك، يهوديت در دوره هاى حاكميت كتاب مقدس به رغم جهت گيرى انحصارگرايانه، براى عقايد و اعمال اقوام ديگر احترام قائل بود. حاخام هاى قرون وسطا نيز چنين نگرش سهل گيرانه و روامدارانه به پيروان ديگر اديان داشتند. از نظر نويسنده، امروزه چيزى بيش از رويكرد توأم با سعه صدر به اديان جهان لازم است و بايد در برداشت ما از دين، انقلاب كوپرنيكى صورت گيرد. شربوك با اشاره به ديدگاه كثرت گرايانه جان هيك و پل نيتر، ضرورت تغيير نگرش يهوديان از شمول گرايى به تكثرگرايى را يادآور مى شود. از نظر او، وراى جلوه هاى دينى متعدد واقعيتى غايى وجود دارد. اختلاف هاى عقيدتى معلول عوامل تاريخى، فرهنگى و اجتماعى است كه در پس اين عقايد قرار دارند. از نظر شربوك، برجسته ترين حوزه اى كه كثرت گرايان يهودى مى توانند در آن با پيروان اديان ديگر در موقعيتى جهانى قرار گيرند، حوزه دعا و نيايش است.
در جهان جديد با وجود اديان بسيار، توجه روزافزونى به برقرارى ارتباط ميان اديان جهان شده است، اما در يهوديت تنها چند متفكر به جد به مسئله تكثرگرايى دينى پرداخته اند. بحثى كه لوئيس جيكبز، الهيدان يهودى، در كتاب الهيات يهودى مطرح كرده استثناى درخور توجهى بر اين غفلت همگانى است. او در فصلى با عنوان «يهوديت و اديان ديگر» تأكيد مى كند كه يهوديت همواره از اين نظر حمايت كرده است كه تنها يك خدا وجود دارد و اين كه هيچ سنت دينى ديگرى نمى تواند جاى تورات را بگيرد. او معتقد است چنين عقيده اى يهوديان را به اظهار اين مطلب واداشت كه چنانچه عقايد اديان ديگر با ايمان يهودى در تعارض باشند، بر خطا خواهند بود.
اديان خاور دور يا چند خدايى اند يا الحادى. از ديدگاه يهوديان، برداشت مسيحيان از خدا خطاست. همين طور يهوديت انكار مى كند كه محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طرف خدا وحى دريافت كرده باشد و با آوردن قرآن به جاى تورات آخرين پيامبر خدا باشد (جيكبز 1973، 289).
اما به رغم چنين موضع انعطاف ناپذير و عارى از تسامحى، اشتباه خواهد بود اگر يهوديان نتيجه بگيرند كه خدا خود را بر ديگران متجلى نساخته يا اديان ديگر هيچ بهره اى از حقيقت ندارند، بلكه به عكس او مى گويد كه يك فرد يهودى بايد اين موضع را اتخاذ كند كه حقيقت در يهوديت بيشتر از ساير اديان است. مقاله ديگرى را ديويد هارتمان، الهيدان يهودى اسرائيلى، درباره اين موضوع نوشته است. او در مقاله «درباره امكانات تكثرگرايى دينى از ديدگاه يك يهودى» مى گويد كتاب مقدس حاوى دو عهد و ميثاق است: يكى عهد مربوط به خلقت و دو ديگر عهد مربوط به سينا. عهد خلقت با تمام انسان ها بسته شد; به عبارت ديگر، همگانى و براى همه نسل هاست. اما عهد سينا با بنى اسرائيل بسته شد; عهد سينا مشابه عهد خلقت است، و تمام جوامع ديگر را در بر مى گيرد. هارتمان بر اساس اين طرح استدلال مى كند خدا خودش را در چندين مقطع از تاريخ بر گروه هايى از اقوام مختلف متجلى ساخته است. او در كتاب جديدش به نام مكاشفه هاى متضاد تأكيد مى كند كه تجلى در تاريخ همواره جزئى و ناقص است; زيرا مواجهه هاى الهى ـ انسانى نمى توانند كمال خدا را نشان دهند.
نورمن سالمن، دانشمند ارتدكس بريتانيايى، همين اواخر موضوع تكثرگرايى دينى را در كتاب يهوديت و دين جهانى مورد بحث قرار داده است. او در فصلى با عنوان «تكثر اديان» ادعا مى كند كه يهوديت دينى است با رسالتى براى تمام اقوام. او مى گويد كه در دوره هاى ايذا و شكنجه از اين هدف جهانى غفلت شد، اما هرگز از بين نرفت. در دوران ناخوشايند، آن هدف كلى بر رسالت مسيحايى متمركز شد و در عصر دانش و روشنفكرى در تلاش يهوديان براى اصلاح بشر تبلور يافت. در راستاى اين هدف، «عهد نوح» (آن گونه كه در هفت قانون نوح بيان شده) طرح و الگويى براى يافتن ديگران مطرح مى كند، بى آن كه نيازى به تغيير آيين آنها به يهوديت باشد. در عوض، اعتقاد به اصول والاى عدالت و اخلاق از آنان تقاضا شده است. در چنين شرايطى، گفتوگوى اديان ضرورتى است كه از رسالت مشترك ما با اديان ديگر ناشى مى شود.
به رغم مقالاتى كه اخيراً در اين باب نوشته شده ، تدوين يك الهيات يهودى فراگير و ناظر به اديان ديگر نياز مبرم است. اين مقاله در نظر دارد سرآغاز چنين تلاشى باشد. كتاب مقدس عبرى سرآغاز آشكارى براى تدوين چنين الهيات يهودى ناظر به پلوراليزم دينى است. يهوديت در دوره هاى حاكميت كتاب مقدس اساساً از نظر جهت گيرى انحصارگرا بود، با اين حال اقوام كافر را به خاطر عقايد و اعمالشان طرد و تخطئه نمى كرد. افزون بر اين كه، پيامبران بنى اسرائيل معتقد بودند كه همه اقوام در آخرالزمان پروردگار خلقت را عبادت خواهند كرد. در طول دوره حاخامى، ديدگاه مربوط به تسامح فراگير، پيوسته به زندگى يهودى جان تازه اى مى بخشيد. طبق گفته حاخام ها، اگر تمام غيريهوديان از قوانين ابلاغ شده به نوح تبعيت كنند، نزد خدا پذيرفته خواهند شد. تعدادى از حاخام هاى قرون وسطايى هنوز به اين سنت پايبندند و در دوره جديد به طور روزافزونى به درستى و اصالت اديان ديگر ، به ويژه مسيحيت، اذعان شده است. تقريباً در همه موارد متفكران يهودى از صورت هاى متنوع شمول گرايى حمايت كردند، زيرا به زعم آنها ، اگرچه يهوديت دينى برتر است، ديگر سنت ها نيز از حقايق دينى برخوردارند. تقريباً به مدت چهارهزار سال (هزاره) يهوديت به طرق مختلفى از ديدگاهى سهل گيرانه و فراگير نسبت به اديان ديگر حمايت كرده است.
با توجه به اين نگرش بسيار سهل گيرانه يهوديت نسبت به ساير اديان، آيا يهوديان بايد از اين هم فراتر رفته، سعه صدر بيشترى از خود نشان دهند؟ مشكلى كه ديدگاه شمول گرايى يهوديت از دوران اوليه با آن مواجه بود، شمارى از مشكلات الهياتى جدى اى است كه با آنها دست به گريبان است. شمول گرايان يهودى ظاهراً بر دو عقيده ناسازگار ذيل تأكيد مىورزند: اعتقاد به خدايى كه نگران جهانيان است و نيز اين عقيده كه او خودش را به طور قطع تنها بر يك گروه خاص متجلى كرده است. با اين وصف، اگر خدا حقيقتاً به سرنوشت تمام بشر تعلق خاطر دارد، تصور نكردنى است كه او خودش را كاملا و به طور قطع بر قوم خاصى مكشوف سازد و اجازه دهد بقيه انسان ها در تاريكى و جهل بسر برند.
مسلماً آنچه امروزه مورد نياز است، رويكردى به مراتب پذيراتر و توأم با سعه صدر نسبت به اديان جهان است با استفاده از الگوى جان هيك، الاهيدان پروتستان، براى جهان اديان، بايد بگوييم امروزه در برداشت ما از دين يك انقلاب كوپرنيكى لازم است. در گذشته، حتى ليبرال ترين متفكران يهودى اين عقيده را به خاطر داشتند كه يهوديت كامل ترين تجلى الوهى است. آنها در عين حال كه به ارزش ذاتى اديان ديگر، خاصه مسيحيت، اذعان داشتند، معتقد بودند كه يهوديت اميد آينده بشريت است. اين متفكران به دانشمندانى مى مانند كه قبلا از نظريه بطلميموس درباره جهان حمايت مى كردند، ديدگاهى كه بر اساس آن زمين در مركز جهان قرار داشت.
به هر حال، در جهان امروز يهوديان پيوسته با پيروان سنت هاى دينى ديگر در ارتباطند، از اين رو، مشكل بتوان چنين عقيده بسته و تنگ نظرانه اى را تحمل كرد. در عوض، در حال حاضر لازم است كه انقلابى كوپرنيكى در فهم ما از جهان اديان رخ دهد. به جاى اين كه يهوديت را در مركز اديان جهان بنشانيم، بايد الگوى الهيات محورى را بپذيريم; به عبارت ديگر، چنين تحولى مستلزم ارائه الگويى است كه برداشت يهودمحورى را با برداشت خدامدارى در تاريخ دينى جابجا كند. بر اين اساس، اديان جهان بايد واكنش هاى مختلف انسان به يك واقعيت الوهى تلقى شوند. در دوران سابق ، اديان اين واقعيت واحد را يا به طور خداباورانه ـ به عنوان خداى متشخص ـ يا غيرخداباورانه ـ به عنوان واقعيت نامتشخص ـ تصديق مى كردند، اما چنين اختلاف هايى در اصل، نتيجه تأثيرات تاريخى، فرهنگى يا روان شناختى بود.
بر پايه اين نظريه، وراى تمام جلوه هاى دينى، يك واقعيت غايى وجود دارد. طبق واژگان عرفانى يهوديت، پروردگار اين سوف نامتناهى در وراى فهم بشر ـ است. پروردگار واقعيت سرمدى اى است كه الهام بخش همه اديان از جمله يهوديت است. اين واقعيت غايى به وجوه گوناگونى تعبير مى شود و اين تعابير و تفاسير مختلف از يك واقعيت به ناچار سبب تنوع برداشت هاى متعارض و متفاوت مى شود.
با تصور راه هاى بديل و متفاوتى كه به يك كوه ختم مى شود، به خوبى مى توان ديدگاه كثرت گرايانه را درباره ارتباط خدا با اديان جهان به تصوير كشيد; هر راهى نماد يك دين خاص است همراه با واقعيت الوهى اى كه مثل ابرى در بالاى قله آن كوه در حركت است. مسيرهاى اين جوامع دينى كاملا متفاوت است، با اين وصف ، در نقاط مختلفى با هم تلاقى مى كنند; اين نقاط تلاقى را بايد قلمروهايى دانست كه در آنها مفاهيم دينى در سنت هاى مختلف يكديگر را تكميل مى كند. بدين ترتيب، وقتى پيروان اديان مختلف به نوك قله صعود كنند، با سنت هايى مشابه با سنت خاص خودشان مواجه خواهند شد. اما واقعيت الوهى اى كه آنان به دنبال آن هستند، سرانجام با اين كاوش هاى محدود دست يافتنى نيست. واقعيت الوهى به دليل نامتناهى بودنش غيرقابل شناخت و غيرقابل درك، و به تعبيرى همان ابر ناشناختنى است.
اين نمونه كثرت گرايانه تلويحاً مى رساند كه تصورات اديان جهان از خدا در نهايت تصورات انسانى است. به عبارت ديگر، آنها راه هاى بى شمار تقرب جستن به واقعيتى الوهى و غيرقابل توصيف را به نمايش مى گذارند. اختلاف هاى عقيدتى (نظير اعتقاد يهودى ـ مسيحى به وجود يك زندگى در اين دنيا در مقابل نظريه تناسخ آيين هندو)، بيانگر اختلاف عوامل تاريخى، فرهنگى و اجتماعى اى است كه در پس اين عقايد قرار دارد. اين معيار كثرت گرايانه نه تنها مبناى نظرى قابل فهم ترى براى درك اختلاف هاى ميان نظام هاى دينى پيشنهاد مى كند، كه مجال گسترده ترى براى مواجهه درون دينى فراهم مى آورد. شمول گرايان يهودى در گذشته اين فرض را مطرح كردند كه يهوديت حقيقت مطلق خدا را، كه اديان ديگر تنها بهره اى از آن دارند، آشكار مى سازد. پلوراليزم يهودى در مقابل اين فرض، يهوديان را به گفتوگوى مفيد و ثمربخش با پيروان ساير اديان تشويق مى كند.
اين نمونه كثرت گرايانه جديد بيش تر برداشت فعلى ما را از جهان نشان مى دهد; بر پايه اين برداشت هيچ حقيقت ثابتى وجود ندارد، بلكه دعاوى صدق به واسطه ماهيتشان بايد به روى ديدگاه هاى ديگر گشوده بماند. آنها خودشان را از طريق غلبه بر نظام هاى اعتقادى ديگر اثبات نمى كنند، بلكه از طريق آزمودن سازگاريشان با حقايق ديگر. چنين برداشتى درباره حقيقت نسبى، جهت گيرى جديد را در فهم ما از حقيقت دينى پيشنهاد مى كند. بر اساس اين نظريه، حقيقت دينى ايستا و ثابت نيست، بلكه دستخوش تحول و تأثير متقابل دائمى است.
اين نمونه از حقيقت ارتباطى به هر دينى اجازه مى دهد تا منحصر به فرد باشد; يعنى حقيقتى كه آن دين دربردارد فقط براى پيروان همان دين مهم است. اما اين حرف به طور كلى درست نيست. حقيقت دينى تنها با آن دسته از كسانى كه بر آن صحه مى گذارند مربوط است. از اين رو، يهوديت آن گونه كه شمارى از شمول گرايان قبلى يهودى مى گفتند يگانه دين حقيقى براى تمام بشر نيست، بلكه تنها براى قوم يهود حقيقى است. ممكن است اعتراض شود كه چنين برداشت نسبى گرايانه از حقيقت دينى ناگزير از ميزان التزام و تعهد شخصى يك فرد به عنوان يك يهودى خواهد كاست. به هر حال، انسان مى تواند كاملا ملتزم به يهوديت باشد و در عين حال واقعاً نسبت به اديان ديگر سعه صدر داشته باشد. پل نيتر، متكلم امريكايى، مى گويد انسان در اظهار محبت به همسرش هيچ نوع ادعاى كلى نمى كند:
انسان مى تواند كاملا و صادقانه به همسرش متعهد باشد، حتى اگر بداند اشخاص ديگرى هم در اين جهان وجود دارند كه به همان سان خوب، عاقل و زيبا هستند; آرى حتى هنگامى كه با چنين اشخاصى آشنا مى شود و از ارتباط با آنها لذت مى برد. انحصار مطلق در مقام نظر يا عمل در هيچ عهد و پيمانى نه صادقانه است نه درست... (نيتر 1985، 201).
به علاوه نيتر مى گويد انسان با تعهد عميق تر به همسرش و ايمان محكم تر به ازدواج، حقيقت و زيبايى ديگران را بيشتر ارج مى نهد. همين طور التزام عميق تر انسان به يهوديت، باعث مى شود كه او سعه صدر بيشترى به ساير اديان روا دارد.
بدين ترتيب، موضع اعتقادى يك كثرت گرا هم قطعى است و هم توأم با سعه صدر; يعنى يهوديان را قادر مى سازد تا بى نظير بودن دين خود را تصديق كنند و در عين حال آنان را وامى دارد تا اعتبار ساير اديان را تصديق كنند. شمول گرايى يهودى، با توجه به تأكيدى كه بر كامل بودن و خاتميت دارد، با آنچه در عرصه تنوع دينى تجربه شده منطبق و مناسب نيست. به جاى برداشت يهودى محور از فعاليت خدا، واقعيت الوهى بايد در مركز جهان اديان قرار گيرد. در چنين شرايطى، يهوديت را مى توان يك جلوه دينى حقيقى و اصيل دانست. پس در اينجا مبناى جديدى براى مواجهه مثبت و هماهنگى اديان وجود دارد. به عبارت ديگر، اگر يهوديان بتوانند خودشان را از موضع مطلق گرايانه كه دعاوى را واجد حقيقت مطلق و غايى مى داند رها كنند، در اين صورت راهى براى جلوه اى جديد و بنيادى از گفتوگوى يهوديت با ساير اديان جهان گشوده مى شود.
تدوين الهياتى كه ناظر به پلوراليزم يهودى باشد، به دو پيش شرط بستگى دارد. نخست متكلمان يهودى بايد افزون بر دين خودشان با اديان ديگر نيز آشنا شوند. پلوراليزم يهودى نيازمند متفكرانى است كه آنچه را اديان جهان تجربه كرده اند و درباره ماهيت واقعيت الوهى، پديده تجربه دينى، ماهيت نفس، مسئله وضعيت انسان و ارزش جهان گفته اند، تفسير كنند. دوم، متكلمان يهودى بايد تلاش كنند تا به بهترين وجه ممكن، علاوه بر تجربه هاى دينى پيروان اديان ديگر به جهان افكار آنان نيز وارد شوند. اين كار تنها از طريق مشاركت فعال در نحوه زندگى آنها مى تواند عملى شود. بنابراين متكلمان يهودى بايد به درون سنت هاى ديگر وارد شوند و بينش هاى به دست آمده را با برداشت دينى خودشان ربط دهند. چنين تأمل الهياتى مستلزم نوعى آگاهى چندبعدى، ميان فرهنگى و درون دينى است.
پلوراليزم يهودى بيشترين سازگارى را با چنين رويكرد چندبعدى اى دارد كه در آن همه اديان متقابلا با اهميت تلقى مى شوند. پلوراليزم يهودى، با اين فرض كه به دنبال يك ديدگاه جهانى است، بايد بر تلاش الهياتى اى كه در ترجمه متون دينى ديده مى شود، تأكيد كند. اين كار مستلزم مواجهه دينى اى است كه در آن يهوديان با پيروان ساير اديان، كه دعاوى صدق كاملا متفاوتى دارند، روبه رو شوند. چنين افرادى مى توانند به متفكران يهودى كمك كنند تا پيش فرض ها و اصول اساسى خودشان را كشف كنند. در اين فرايند طرف يهودى بايد بتواند محدوديت هاى سنت خودش را بشناسد و در نتيجه تلاش آگاهانه اى به منظور كشف ديدگاه هاى مشترك با اديان ديگر صورت دهد.
با توجه به تغيير نگرش از شمول گرايى يهودى به تكثرگرايى يهودى، اكنون در عميق ترين سطح راه براى مواجهه درون دينى باز است. برجسته ترين حوزه اى كه پلوراليست هاى يهودى مى توانند در آن با پيروان اديان ديگر در وضعيتى جهانى قرار گيرند، حوزه دعا و نيايش است. ديگر نبايد يهوديان تصور كنند كه بايد از حضور در مراسم عبادى اديان ديگر يا مشاركت در عبادت مشترك دورى گزينند، بلكه در يك ديدگاه پلوراليستى همه اديانى كه به عنوان راه هاى معتبر براى رسيدن به واقعيت غايى شناخته شده اند، پيروان همه اديان جهان از جمله يهوديان را به فعاليت هاى دينى مشترك ترغيب مى كنند. مهم در اين خصوص تفكيك و تمايز سه نوع اصلى عبادت بين دينى است.
1. مراسم جوامع دينى خاص كه در آن پيروان اديان ديگر به عنوان مهمان دعوت مى شوند. در چنين مواقعى رسم بر اين است كه از نماينده جامعه دينى مهمان درخواست مى شود كه دعاى مناسب را از بر بخواند يا موعظه كند، اما مراسم مشترك باقى است.
2. گردهمايى هاى بين دينى كه به تناوب برگزار مى شود. در چنين جلسه هايى، معمولا نمايندگان هر جامعه دينى دعاها يا مطالب گزينش شده اى درباره يك موضوع مشترك را ارائه مى كنند. حاضران در كنفرانس به گزيده هايى از مراسم كه در آن تمايز و برجستگى هر دينى تصديق مى شود، گوش فرا مى دهند، اما هر كس مى تواند آزادانه مشاركت كند.
3. اجتماعات بين دينى با يك شيوه عبادى مشترك. در چنين مواقعى همه حاضران مشاركت مى كنند و يك موضوع عمده و فراگير وجود دارد. احتمالا از نماد وحدت بخشى نظير روشن كردن شمع استفاده مى كنند.
اين مراسم، متنوع است و ويژگى هاى خاص خودشان را دارد. در مراسم نوع اول، يعنى هنگامى كه پيروان يك دين، پيروان ساير اديان را براى حضور در مراسم مخصوص خود دعوت مى كنند، درصدد تغيير آيين آنها برنمى آيند، بلكه پاى نوعى اعتراف آگاهانه به دوستى سنت هاى دينى ديگر در ميان است. تكثرگرايان يهودى در چنين اجتماع و انجمنى كاملا بايد احساس راحتى كنند. به عبارت ديگر، ديدگاه پلوراليستى فرايند يادگيرى و مشاركت را ترغيب مى كند. و مطلوب اين است كه مهمانان يهودى حاضر در مراسم عبادى جامعه دينى ديگر به ورود در تجربه دينى كسانى كه دعا و نيايش مى كنند، اهتمام ورزند. در اين خصوص، كثرت گراى يهودى نبايد احساس كند كه ملزم به از برخواندن دعاها و خواندن سرودهاى مذهبى كسانى است كه دعاوى صدق آنان در تعارض با دعاوى صدق دين خودش است و با توجه به اين كه واقعيت را آن گونه كه فى نفسه هست، نمى توان شناخت، ارائه صورت بندى ها و تقريرات متنوع از مراسم عبادى اديان جهان را بايد به عنوان برساخت هاى بشرى اى شناخت كه تلاش مى كند تا ماهيت و فعاليت واقعيت الوهى را توصيف كند; يعنى آنها به عنوان نمونه ها و مدل هايى از الوهيت، مؤمنان را به سمت واقعيت غايى هدايت مى كنند. از اين منظر، تكثرگرايان يهودى براى شركت در مراسم عبادى مورد احترام مسيحيان، مسلمانان، بودايى ها، هندوها و سيك ها و نيز پيروان همه اديان جهان هيچ ترديدى نخواهند كرد.
همين طور در نوع دوم مراسم عبادى، يعنى آن نوعى كه نمايندگان جوامع ديگر به ترتيب قرائت مى كنند، كثرت گرايان يهودى بايد از فرصت پيش آمده براى مشاركت ديگران در مراسم عبادى خاص خودشان استقبال كنند و بايد بدون احساس اكراه، در مراسم عبادى سنت هاى ديگر به هنگام مقتضى شركت كنند. مطابق با ديدگاه پلوراليستى، چنين مراسم عبادى سلسلهوار مبتنى بر احترام متقابل است و هر يك از جوامع دينى نقش عبادى يكسانى ايفا مى كنند. معمولا چنين اجتماعاتى به منظور اثبات اين نكته تشكيل مى شود كه طبيعت بشرى وجه اشتراك همه اديان جهان است. به عنوان مثال، همين نكته مبناى روز جهانى دعا براى صلح درآسيزى بوده است. پلوراليزم يهودى چنين ابتكاراتى را مغتنم شمرده و از آن حمايت مى كند.
به نوع سوم مراسم عبادى، يعنى مراسم عبادى مشترك برمى گرديم. كثرت گرايان يهودى مى توانند به اين طريق باب دعاى دسته جمعى با پيروان اديان ديگر را بگشايند. در چنين شرايطى معمولا از شركت كنندگان دعوت مى شود خداى سرمدى و يگانه يعنى مبناى غايى وجود همه تعاليم دينى و موضوعات عبادى را همچون سرّ الوهى پرستش كنند. اين صورت از مراسم عبادى با الهيات هاى كثرت گرايانه اى كه در آن واقعيت غايى به عنوان يك امر نامتناهى ناشناختنى تلقى مى شود و كاملا نمى توان آن را در دين خاصى بيان كرد، سازگارى قابل توجهى دارد. در مراسم عبادى اى از اين نوع، تمايز هر دينى پذيرفته مى شود و هيچ تلاشى به منظور جايگزين كردن اين مراسم عبادى با دعا و نيايش جوامع دينى خاص صورت نمى گيرد. اما اين فرض ضمنى وجود دارد كه پيروان همه اديانى كه در پيشگاه واقعيت غايى سر تسليم فرود مى آورند، اسامى متفاوتى به او مى دهند. بنابراين نوع سوم عبادت با اصول پلوراليزم يهودى هماهنگ است; يعنى اديان ديگر را تصديق مى كند و در همان حال به محدوديت تمام انسان ها در مفهوم سازى از آن واقعيت غايى اذعان مى كند.
قلمرو دومى كه كثرت گرايان يهودى مى توانند در آن قلمرو به پيروان اديان ديگر ملحق شوند، قلمرو جهانى تحقيقات الهياتى است. در گذشته الهيدانان يهودى تأكيد مى كردند كه يهوديت دين برتر است; حتى ليبرال ترين شمول گرايان معتقد بودند كه در آينده تمام انسان ها حقانيت يكتاپرستى يهودى را تصديق خواهند كرد. الهيات يهودى به اين معنا در طول قرن ها ويژگى يهودى مدار داشته است. اما امروزه نظر به تنوع دينى جهان ديگر نمى توان اين نظريه را تأييد كرد، بلكه بايد از نو تعريف كاملى از كاركرد الهياتى ارائه شود. در جهان جديد متفكران يهودى بايد اعتراف كنند كه الهيات ديگر نمى تواند تنها در چارچوب يك سنت به شعاير دينى عمل كند. در وضعيت كنونى جهان، جستوجوى حقيقت دينى مستلزم اتخاذ رويكردى مبتنى بر گفتوگو است.
بنابراين، در آستانه ورود به قرن بيست و يكم يهوديت در شرف يك بيدارى جديد قرار دارد. به دنبال قرن ها تسامح اكنون راه براى يهوديان باز است تا جهت گيرى كامل دين يهوديت را در ارتباط با ساير سنت هاى دينى دوباره تقرير و تدوين كنند. با تغيير از شمول گرايى به تكثرگرايى ديگر لازم نيست اديان ديگر از منظر يهودمحورى تفسير شوند، بلكه با قرار دادن خدا در مركز جهان اديان، يهوديت مى تواند ذهنيت اجتناب ناپذير همه اعتقادات دينى را، از جمله عقايدى كه در ميراث يهوديت وجود دارد، تصديق كند. بنابراين، تكثرگرايى يهودى درصدد تصديق اين نكته است كه همه اديان راه هاى جداگانه اى براى رسيدن به واقعيت الوهى برمى گزينند و حتى در نقطه اوج اين ارتفاع، واقعيت الوهى آنگونه كه هست، فراتر از ادراك بشر است. آن امرى ناشناخته و وراى ادراك بشر است.
كتابنامه Cohn-Sherbok, Dan. Judaism and Other Faiths. Basingstoke, 1994.
Hartman David. "On the Possibilities of Religious Pluralism from a Jewish Point of View." In: Immanuel. 1983.
Jacobs, Louis. A Jewish Theology. New York, 1973.
Knitter, Paul. No Other Name. New York, 1985.
Sotomon, Norman. Judaism and World Religion. London, 1992.
منبع: پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط