انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(6)

انسان حامل صورتی از عالم شهادت و محسوس و روحی از عالم غيب ملکوتی است. سری در اوست که می تواند کسب فيض از انوار الهی بنمايد، بدون اينکه واسطه ای در کار باشد. بواسطة تربيت می تواند از عالم شهادت به عالم غيب و از ملک به ملکوت برسد. بواسطة متابعت از حق می تواند از عالم ملکوت هم گذشته و به جبروت و غيب
سه‌شنبه، 30 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(6)

انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(6)
انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(6)


 

نويسنده:سيد حسين واعظی




 

مراحل سير انسان کامل در هبوط و صعود
 

انسان حامل صورتی از عالم شهادت و محسوس و روحی از عالم غيب ملکوتی است. سری در اوست که می تواند کسب فيض از انوار الهی بنمايد، بدون اينکه واسطه ای در کار باشد. بواسطة تربيت می تواند از عالم شهادت به عالم غيب و از ملک به ملکوت برسد. بواسطة متابعت از حق می تواند از عالم ملکوت هم گذشته و به جبروت و غيب الغيوب برسد و انوار جمال و جلال حق را بيواسطه رؤيت نمايد. و اين همان سری است که در نهاد انسان به وديعه نهفته شده بود و ملائک از آن غافل بودند «... انّی اعلم ما لاتعلمون».([133]) زيرا که ملائک بدليل عدم استعداد نمی توانستند از عالم خود فراتر روند.([134])
انسان هنگامی که به امر الهی هبوط و نزول به عالم ارض نمود و از عالم اصلی خود به دار تفرقه آمد مأمور به امر تکوينی و تشريعی گرديد تا بتواند از اين عالم به مرجع اصلی خود بازگردد. بنابرين در اول عقل بود، بعد بترتيب نفس، صورت و جسم گرديد، سپس در سير صعودی خود بترتيب، بدن، صورت بشری، قلب معنوی، روح منفوخ اسرافيلی و ناظر به ملکوت اشياء و روح الهی امری می شود. آيات کريمة ذيل نيز اشاره بهمين مطلب دارد «... و نفخت فيه من روحی...» ([135]) «... قل الروح من امر ربی...».([136])
اين مقامات و درجات از ابتدای احوالات تا وصول به بينهايت برای انسان کامل مقرر شده است و اول مرتبه و مقام انسان از ابتدای تکون و عين ثابت او در علم حقتعالی خليفه خدا بودن وی در زمين بود، دوم مقام او اينکه مسجود فرشتگان و در مقام جنّت ارواح و عالم قدس و اسماء کليه الهی واقع شد. مقام سوم آن تعلق روح او به بدنش در عالم آسمان بعد از عالم اسماء بود که امری لطيف حيوانی و متوسط بين روح عقلانی و اين بدن کثيف ظلمانی بود. بواسطة اين امر داخل در دار حيوان و جنت بدنها شد. همانطور که آية کريمه می فرمايد: «و قلنا يا آدم اسکن انت و زوجک الجنة...» ([137]) مقام چهارم انسان مرتبة هبوط او به عالم ارض و تعلق او به بدن کثيف ظلمانی مرکب از اضداد است. در اين مرحله است که منشأ عداوت، فساد، حسد و عناد شده و محجوب از عالم معاد می گردد و بعد از اين مرحله است که به فطرت رجوع کرده و عود به مبدأ نموده و در سير عروجی خود بر عکس سير نزولی از قيود مادی رها شده و بسوی خدا حرکت می کند.([138]) پس انسان کامل، کلمه و سخن جامع و خلاصه کتاب الهی است، کتابی که تمامی کلماتش نورانی و به دست خداوند رحمان نوشته شده است.
روح انسانی و عقل آخرين الهی يعنی عقل فعال در مرتبة صعود و قرب، مماثل روح اعظم و عقل اول قرآنی در عالم آغاز و نزول است. و سلطنت و غلبه آن در روز رستاخيز و روز عمل همانند سلطنت روح اعظم در روز ازل است. يعنی هر دو موجود _ انسان کامل و روح اعظم _ بر تمامی مراتب موجودات شامل و فراگيرند.
منظور از عقل اول و روح آخرين همان حقيقت محمدی(ص) و انسان کامل است که دو مرتبه ظهور و جلوه دارد: يک مرتبه در بازگشت به خلق برای تکميل آنها و يک مرتبه در روی آوردن به حق برای شفاعت خلق. ايشان(ص) می فرمايند: «اول ما خلق الله نوری»([139]) و نيز می فرمايند: «اوّل ما خلق الله العقل، قال له اقبل فاقبل، ثم قال له ادبر فادبر، قال فبعزّتی و جلالی ما خلقت خلقاً اعظم منک، بک اعطی و بک اَخذ و بک اثيب و بک اعاقب».([140])
پس چون روح اعظم چه از نظر علمی و چه از نظر عينی و ظهور خارجی آن فراگيرندة تمام ممکنات است، اين انسان کامل که روح اعظم است خليفه و جانشين خداوند در آسمانها و زمين نيز هست.
از جهت علمی، روح اعظم فراگيرندة همة ممکنات است زيرا قلم حقتعالی و صورت دهندة حقايق و نويسندة اسرار و رازهای الهی بر الواح و صفات قدری است. چون لوح محفوظ و محتويات آن از وی صادر شده است. و اما اشتمال و فراگيری اشياء عينی توسط روح اعظم به اين دليل است که ذات روح اعظم صورت کل موجودات است، همانطور که او هم فاعل و هم نتيجة مطلوب اشياء می باشد و صورت هم در ماهيت نوعی عبارت از تمام آن ماهيت بوده و تعين هر چيزی به صورت آن است.
فراگيری کل ممکنات توسط روح عقلی انسان کامل، به اين دليل است که او کتاب مبين و خلاصه جهانهای وجودی بوده و کليات و جزئيات آن را فراگرفته است. البته اين امر قبل از اتصال و پيوستن به گروه فرشتگان و روح اعظم است والا هنگام رسيدن و اتصال به آنها فرقی ميان او و ميان قلم حقتعالی در احاطه و اشتمال بر تمام عالم نيست.([141])
با عنايت به اينکه خداوند مدبّر خلق است، در اين تدبير ممکن است از عالم امکان به عالم ارواح خارج کند و يا از آن عالم به عالم اشباح و بر ملکوت اعلی گذر داده و به نفوس سماويه و افلاک و ستارگان و هوا و آب و زمين گذر دهد تا نهايتاً به اسفل السافلين و هيولی منتقل نمايد. همانطور که می فرمايد «يدبّر الامر من السّماء الی الارض...».([142])
بنا بر آنچه که از آيات و روايات فهميده می شود، حجج و بينات متعددی دالّ بر اينکه انسان غايت جميع اکوان و ثمرة وجود افلاک و ارکان است وجود دارد. او ابتدا از عالم اعلی هبوط می نمايد جايی که آدم و حوا بودند و سپس بر جميع عالم مرور کرده و مجدداً سلوک می کند تا به آخرين منزل سلوک يعنی جايگاه اوليه خود برسد.
پس صعود انسان بحسب کمال نوعی يا شخصی وی بسوی طبقات سماوات است تا به خدا برسد و چه بسا شخصی به بعضی از اين طبقات صعودی برسد «و لکلٍ درجات ممّا عملوا...»([143])
انسان بحسب سيره باطنی خود به هر درجه ای که برسد با آن درجه متحد شده و متصف به صفات و احکام آن می گردد و افعال مطابق همان درجه از او صادر می شود. او در ابتدای سلوک و صعود خود از خاک و پايينترين منازل و اکوان آفريده شده، بعد نطفه می شود که حاصل مزاج است، بعد نبات و حيوان شده تا برسد به لطيفترين موجودات، يعنی جرم دخانی که شبيه ترين اجرام به سماء است، و سپس به عقل رسيده و درک کليات می کند. از نظر روحی صعود می کند تا به عقل فعّال برسد و از نظر جسمی بصورت جسمی سماوی در آيد. يعنی از تفاسد و اضداد پاک گردد و از عقل پايينتر می گذرد تا به «سدرة المنتهی» و «جنة المأوی» برسد. نتيجه اينکه خداوند ملکوت و ملک آسمانها و عمود اينها را به اعمال انسان وابسته کرده است و برجها و سقفها و ديوارهای آنها را به نور عقول انسانها مزين نموده است. ([144])
با توجه به توضيحات مذکور در سير نزول و هبوط، مراتب سير انسان از مقام اعلی به اسفل السافلين بصورت زير است:
ابتدا متعين در علم حقتعالی بوده سپس در مقام قلم اعلی و عقل اول که مشتمل بر عالم عقول است ظهور کرد بعد در لوح نفس ظاهر شد سپس در مرتبه طبيعت باعتبار ظهور حکمش در اجسام ظاهر گرديد و بعد از مرتبة عرش به صورت محدد برای جهات و مستوی اسم رحمان ظاهر شد بعد از مرتبة کرسی کريم مستوی اسم رحيم ظاهر شد سپس ظهور در آسمانهای هفتگانه نمود بعد در صورت عناصر متعلق به هيولای عناصر جلوه کرد.
آنچه ذکر شد مراتب سير انسان کامل است از مقام عقل اوّل تا ارض هيولانی که قوة محض است. قرآن کريم نيز اشاره بهمين امر دارد: «هل اتی علی الانسان حين من الدهر لم يکن شيئاً مذکورا».([145])
بعد سير صعودی انسان شروع می شود تا برسد به جايی که از آنجا نزول کرده است. ترتيب آن باختصار چنين است: ابتدا ترکيب از عناصر رخ داده و به صورت گل در می آيد، بعد مضغه و قابل نموّ و بصورت نبات، بعد علقه و قابل روح، بعد بشر و سميع و بصير، بعد فرد بالغ و متوجه عالم بالا می گردد. «انّا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعاً بصيراً»([146]) بعد به مرتبه عقول می رسد، سپس به عقل اعظم و قلم اعلی وصول می يابد. در اين مرحله مراتب صعودی او کامل می شود. ([147])

علّت تفوّق انسان کامل بر دو عالم
 

جميع مخلوقات خداوند اعم از حقيقت عرش و کرسی و غير اينها نمونه ای در عالم انسان کامل دارد.
به نظر ابن عربی:
عالم، انسان کبير و مختصر آن انسان صغير است. خداوند صورت کل عالم را در انسان صغير به وديعت نهاده است از اينرو انسان بر صورت حق است. بموجب اعطا اين جامعيت به انسان کامل، خداوند او را خليفه خود قرار داد. آية کريمه نيز مؤيد همين مطلب است: «سنريهم آياتنا فی الآفاق و فی انفسهم...».([148])
مثال عرش در ظاهر عالم انسانی، همان قلب و در باطن انسانی همان روح نفسانی و در باطن باطن او همان نفس ناطقه است. مثال کرسی در ظاهر انسانی همان سينه و در باطن او همان روح طبيعی و نفس حيوانی مشتمل است بر سماوات هفتگانه: غاذيه، ناميه، مولّده، جاذبه، ماسکه، هاضمه و دافعه.
تفوّق انسان کامل بر هر دو عالم بسبب دو عامل است. يکی علم تام به حقايق اشياء، ديگری قدرت کامل او بر هر چيز.
الف) علم. علم انسان کامل به دو قسم: ظاهر و باطن تقسيم می شود. با علم ظاهر احاطه بر جميع آنچه در خلافت ظاهری محتاج آن است از قبيل استنباط صانع، استحکام طبايع، معرفت تسخير حيوانات، صيد وحوش و طيور زمينی و هوايی، علم به نجوم، افلاک، حرکتها، زمين، کوهها، آداب و شرايع، اخلاق، حساب، موسيقی و ديگر علوم پيدا می نمايد. و با علم باطن، معرفت به روحانيات، مکاشفه ملائکه علوی، احاطه بر جواهر عقلی و مُثُل، اطلاع بر مبنای اول و غايات آخر، علم به خدا، ملائک، کتب و رسل الهی، روز قيامت، باطن انسان و امثال اين علوم پيدا می کند.
ب) قدرت. انسان کامل با قدرت خود نشئات بالاتر را ظاهر و ملائک را منقاد می کند و آنها را به اطاعت واداشته و خلافت الهی را محقق می سازد.([149])
از ديدگاه ابن عربی:
آدم از صورت رحمانی و حوا از صورت آدمی آفريده شده است. فرزندان آدم امتزاج اين دو بوجود آمده اند پس واجد کمالات اينهايند. پس استعداد فرزندان کامل آدم و حوا قويتر از استعداد والدين اينهاست، زيرا جامع اين صفاتند. بهمين دليل است که محمد(ص) اختصاص به اکمل بودن يافت.([150])
نتيجه اينکه انسان کامل يعنی روح مقدس نبوی(ص) خليفة خدا در زمين او و مثار نور الله است و همين امر باعث تفوق او بر دو عالم گرديد. کلام منسوب به علی(ع) بيانگر همين مطلب است:
و انت الکتاب المبين الذی
به آياته تظهر المضمر
اتزعم انک جرم صغير
و فيک انطوی العالم الاکبر([151])

پي نوشت ها :
 

133. ... من حقايقی را می دانم که شما نمی دانيد. (البقره،30).
134. تفسير القرآن الکريم، ج 2، ص 306 و 307.
135.... و از روح خود در او دميدم...(الحجر، 29).
136. (... و از تو درباره روح سؤال می کنند. بگو: روح از فرمان پروردگار من است)...(الاسراء، 85)، تفسير القرآن الکريم، ج 2، ص 247.
137. و گفتيم: ای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت گزين...(البقره، 35).
138. تفسير القرآن الکريم، ج 3، ص 80 و 81.
139. اولين چيزی که خداوند خلق نمود نور من بود.
140. اولين چيزی که خداوند خلق کرد عقل بود، به او فرمود: روی گردان، پس برگشت، سپس فرمود: پشت کن و چنين کرد، فرمود: به عزت و جلالم قسم خلقی عظيمتر از تو نيافريدم بواسطه تو عطا می کنم، می گيرم و ثواب و عقاب می نمايم.
141. تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 398- 400.
142. امور اين جهان را از آسمان بسوی زمين تدبير می کند... (السجده، 5)، المظاهر الالهيه، ص 47.
143. و برای هر يک (از اين دو دسته) درجات (و مراتبی) از آنچه عمل کردند هست... (الانعام، 132).
144. تفسير القران الکريم، ج 2، ص 280- 282. ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ص 950 و 951.
145. آيا زمان طولانی بر انسان گذشت که چيز قابل ذکری نبود؟ (الانسان،1).
146. ما انسان را از نطفه مختلطی آفريديم و او را می آزماييم (بدين سبب) او را شنوا و بينا قرار داديم.(الانسان،2).
147. تفسير القرآن الکريم، ج 6، ص 47 و 48، ج 3، ص 69 –71. المظاهر الالهيه، ص 47- 52.
148. بزودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهيم... (فصلت، 53) و الفتوحات المکيه، ج 13، باب 78، ف 420 و421، ص 354- 356 و ج 3، باب 17، ف 14، ص64 و 65.
149. تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 166و 167.
150. الفتوحات المکيه، ج 10، باب 72، ف 123، ص 145.
151. ای انسان تو کتاب روشنی هستی که با آياتت پيچيدگيها آشکار می گردد. آيا گمان می بری که تو همين جرم صغير و کوچکی و حال اينکه جهان بزرگی در درون تو پيچيده است. تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 390 و 391.
 

منابع:
1. ابن عربی، محی الدين، التجليات الالهيه، تحقيق، عثمان اسماعيل يحيی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1367.
2. ________ رسائل(ده رسالة ترجمه به فارسی)، مقدمه، تصحيح و تعليق نجيب مايل هروی، انتشارات مولی، چاپ اول، 1367.
3. ________ الفتوحات المکيه، دوره 4 جلدی (قطع رحلی)، دار صادر بيروت.
4. ________ الفتوحات المکيه(چاپ جديد)، تحقيق: عثمان يحيی، تصدير: ابراهيم مدکور، انتشارات: الهيئة المصرية العامة للکتاب، چاپ دوم، 1405 ﻫ.ق. 1985 م، جلدهای (1- 13).
5. ________ فصوص الحکم، تعليقه ابوالعلاء عفيفی، انتشارات الزهراء، چاپ دوم، آذرماه.
6. ________ کتاب المسائل، مقدمه، تصحيح، ترجمه و تعليق سيد محمد دامادی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول،1370.
7. ________ کتاب الاسراء الی مقام الاسری (عروج روحانی يا سير و سلوک عرفانی)، پيشگفتار، سيد جعفر سجادی، چاپ گلشن، چاپ اول، تهران 1372.
8. جهانگيری، محسن، محی الدين بن عربی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1361.
9. شيرازی، صدرالدين محمد (ملاصدرا)، اسرار الآيات، ترجمه علويه همايونی، چاپ افست نشاط، چاپ دوم، اصفهان، 1367.
10. ________ ايقاظ النائمين، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ايران) وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1361.
11. ________ تفسير القرآن الکريم، دوره 7 جلدی، انتشارات بيدار، چاپ دوم، قم 1366، جلدهای (1-7).
12. ________ الحکمة المتعاليه فی الاسفار العقليه الاربعة، دوره9 جلدی، مکتبة المصطفوی، چاپ دوم، قم 1368، جلدهای (1- 9).
13. ________ رسالة حدوث العالم (آفرينش جهان)، ترجمه و تصحيح، محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول، 1366.
14. ________ رسايل فلسفی، سه رساله (المسائل القدسيه، منشابهات القرآن، اجوبة المسائل)، تعليق، تصحيح و مقدمه سيد جلال الدين آشتيانی، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1362.
15. ________ رسالة الحشر، ترجمه و تصحيح محمد خواجی، انتشارات مولی.
16. ________ رسالة زاد المسافر، شرح سيد جلال الدين آشتيانی، انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ايران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، آذر ماه، 1359.
17. ________ شرح اصول کافی، ترجمه، تعليق و تصحيح محمد خواجوی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، 1364، جلد سوم.
18. ________ الشواهد الربوبية، تعليق، تصحيح و مقدمه سيد جلال الدين آشتيانی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، مشهد 1360.
19. ________ عرشيه، ترجمه و تصحيح غلامحسين آهنی، انتشارات دانشکده ادبيات دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1341.
20. ________ کتاب المشاعر، ترجمه فارسی بديع الملک ميرزا عمادالدوله، ترجمه و مقدمه و تعليقات فرانسوی هانری کربن، کتابخانه طهوری، چاپ دوم، 1363.
21. ________ کسر اصنام الجاهلية (عرفان و عرفان نمايان)، ترجمه محسن بيدار فر، انتشارات الزهراء، چاپ اول.
22. ________ المبدأ و المعاد، مقدمه و تصحيح سيد جلال الدين آشتيانی، انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ايران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شماره 5، اسفند ماه 1354.
23. ________ المظاهر الالهية، مقدمه، تحقيق و تعليق سيد جلال الدين آشتيانی، چاپخانه خراسان (بمناسبت چهارمين سال تولد، ملاصدرا) مشهد.
24. ________ مفاتيح الغيب، ترجمه و تصحيح محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول.
25. ________ الواردات القلبيه، تحقيق، تصحيح و ترجمه احمد شفيعيها، انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ايران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شماره 49، شهريور 1358.
26. فيض الاسلام، علی نقی، نهج البلاغه، جمع آوری و ترجمه.
27. کلينی، ثقة الاسلام، اصول کافی، ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت(ع).
28. محمدی ری شهری، محمد، ميزان الحکمة، مکتبة الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1363.
منبع:www.mullasadra.org



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.