قوه قضائيه و مسئوليت دولت(1)
در هر جامعه اي ، دولت براي رسيدن به اهداف مورد نظر خويش ،وظايف ، ماموريتها و تكاليفي را بر دوش دارد كه با وسايل ، ابزار و تشكيلاتي خاص ، همراه با نيروي مجهز انساني كه در خدمت دارد ، در جهت تحقق آن اهداف فعاليت گسترده اي در پيش رو دارد.اين گستردگي فعاليت روزمره دولت و سازمانهايش در هر سه قوه مقننه ، مجريه و قضائيه ،با توجه به اينكه ابزار ووسايل گوناگوني در خدمت گرفته ، نيز خطرات و خساراتي را به دنبال دارد.اصل مسلم حقوقي كه هر خسارتي را جبران پذير مي داند و اعلام مي دارد نبايد هيچ زياني بي جبران بماند ، امكان طرح و اقامه دعواي مسئوليت مدني را عليه هر شخصي ، خواه حقيقي يا حقوقي و خواه وابسته به حقوق خصوصي يا عمومي ، به شخص زيان ديده مي دهد. اما از آنجا كه دولت ، دو نوع اقدامات تفكيك از يكديگر را مرتكب مي گردد كه به عنوان عمل حاكميت و عمل تصدي از آن ياد مي كنند ؛ اين سوال پيش مي آيد كه آيا دولت و سازمانهايش را مي توان همچون اشخاص معمولي و عادي ، مسئول خسارات يا زيانهايي كه ناشي از اقداماتش مي باشد دانست ؟ و در نتيجه ، معتقد شد كه دولت نيز بايد از عهده خسارات و صدماتي كه در نتيجه فعاليت او در عرصه هاي مختلف به اشخاص وارد مي آورد برآيد و مالاً او را به عنوان خوانده ، به دعواي مسئوليت مدني فراخواند ؟ خواه اين خسارت به يكي از اتباعش باشد يا بيگانه اي كه در اثر اقدامات يكي از قواي سه گانه يا سازمانها و مامورينش خسارت و صدمه اي ديده است ؟ يا اينكه پاسخ پرسشهاي ياد شده منفي است و نمي توان گفت كه يك تبعه يا شهروند مي تواند دولت متبوع خويش را خوانده دعواي مسئوليت مدني قرار دهد؛زيرا دولتها با توجه به وجود حاكميت خويش مبرا از مسئوليتند.
از سوي ديگر ، از آنجا كه دولت يا بهتر بگوييم دولت – كشور ، چون واجد شخصيت حقوقي بين المللي مي باشد ، اين سوال مطرح است كه آيا مي توان قايل به نظريه مسئوليت بين المللي دولت شد و آنچه را كه از ديدگاه حقوق داخلي و رابطه دولت با اتباعش مطرح ساخت ، در زمينه روابط بين المللي دولت و ارتباطش با ساير اتباع دولتهاي خارجي مورد پذيرش قرار داد؟ يا قبول چنين نظريه اي با موانع حقوقي و سياسي مواجه است ؟بي هيچ ترديد امروزه ، نهاد حقوقي مسئوليت دولت ، يكي از پذيرفته ترين نهادهاي حقوقي است كه كمتر كشوري را مي توان نشان داد كه به آن گردن ننهاده باشد . در كشور ما نيز قانون مسئوليت مدني (مصوب 1339) ، در ماده 11 صراحتاً به اصل جبران پذيري خسارات ناشي از عملكرد و اقدامات دولت ( قوه مجريه )اشاره دارد و در مورد عملكرد قضات و جبران پذيري خسارات ناشي از اقدامات قاضي يا محكمه ، اصل 171 قانون اساسي ، تصريحاتي دارد كه نمي توان اصل مسئوليت دولت و قواي سه گانه اش را انكار يا مورد ترديد قرار داد.
بايد اضافه كنيم كه لزوم جبران خسارتي كه برخلاف حق به ديگري وارد آمده است ، يكي از اصول مسلم حقوقي مي باشد كه مورد توجه هر حقوقداني است . تعبير (( دوما)) حقوقدان معروف : (( هر تلف و هر زياني كه به وسيله عمل ديگري تحقق يابد ، خواه منشا آن بي احتياطي ،اهمال يا عدم اطلاع از امري كه دانستن آن لازم است يا خطاهاي مشابه ( هر چند بسيار سبك )باشد ،بايد به وسيله كسي كه بي احتياطي يا خطاي ديگري داشته جبران شود ؛زيرا اين عمل ، ظلمي است كه اعمال شده هر چند كه فاعل قصد اضرار نداشته باشد)) همچنين بايد يادآور شويم كه اصول حقوقي و عدالت اقتضاء دارد ، همان گونه كه اشخاص حقيقي در صحنه هاي اجتماعي و اقتصادي اگر خسارت و زياني وارد آورند ، يا قانوني را نقض و مرتكب جرمي شوند ، بايد متحمل مجازات يا پرداخت خسارت شوند؛ در مورد اشخاص حقوقي خواه دولت يا غير آن ، بايد چنين عمل شود. اصل وحدت احكام شخص حقيقي و شخص حقوقي كه در ماده 588 قانون تجارت ، به گونه اي انعكاس يافته ، مويد آن است .تنها سوالي كه باقي مي ماند آن است كه اشخاص حقوقي همچون دولت و سازمانها و نهادهاي كشوري ، اعمال و اقدامات را شخصاً بجا نمي آورند بلكه اشخاص حقيقي به نمايندگي از جانب آنها اين امور را عملي مي سازند ؛ پس چگونه مي توان آنها را مسئول دانست ؟ در پاسخ بايد گفت ،اين اشخاص ،خواه به نمايندگي يا به عنوان ابزار و اندام شخص حقوقي ، عملياتي را كه به نام و به حساب شخص حقوقي مرتكب مي شوند ،گريبانگير شخص حقوقي است ؛ بنابراين مسئوليت خطا و اشتباه آنان نيز در پاره اي موارد و با جمع بعضي شرايط متوجه شخص حقوقي است .
با توجه به آنچه كه بيان شد ، زمينه بحث مورد نظر را مي توان اين گونه تببين نمود كه آيا اشخاص حقوقي را مي توان واجد مسئوليت مدني دانست ؟ اگر پاسخ مثبت است ،اين سوال در مورد (( دولت – كشور )) يا (( سازمانها و نهادهاي كشوري )) كه منظور مجموعه سازمانهاي مربوط به سه قوه است ، چگونه قابل طرح و پاسخگويي است ؟ بويژه دولت كه هم در صحنه داخلي و هم در عرصه بين المللي واجد شخصيت حقوقي است و چون موضوع حقوق داخلي ( حقوق عمومي ) و سوژه حقوق بين الملل است ، مسئوليت او چگونه قابل تببين است ؟
يادآوري اين نكته ضروري است كه دايرة مسئوليت بين المللي دولت ،گسترده و بسيط است و همان گونه كه نويسندگان يادآور شده اند ، موارد مسئوليت مدني ”كشور – دولت” كه واجد خصيصه بين المللي است ، متنوع مي باشد . ما مهمترين آنها را بدين قرار مي دانيم :
موارد مسئوليت دولت
1- مسئوليت دولت ، ناشي از اقدامات قوه مقننه و فعاليتهاي قانون گذاري:
2- مسئوليت دولت ، ناشي از اعمال قوه مجريه و مامورين آن :
الف – مسئوليت دولت ، ناشي از اقدامات اداري از ديدگاه حقوق داخلي :
ب – مسئوليت دولت ، ناشي از اعمال اداري از ديدگاه حقوق بين الملل :
پينوشتها:
1- دولت در مفهوم برون مرزي ، معادل واژه \"State \" كه مركب از چهار عنصر سرزمين ، جمعيت ، حاكميت ، حكومت و يا \" Government \" مي باشد ، به عنوان يك شخص حقوقي وابسته به حقوق عمومي همچون ساير اشخاص حقيقي يا حقوقي از حقوق و تكاليفي بهره مند است . مسئوليت مدني دولت و تكليف او به جبران خسارت وزيان وارده به اشخاص ، از موضوعات بحث انگيزي است كه هميشه مورد توجه اهل فن بوده است . تفصيل اين موضوع را در يك نوشته تحليلي و نسبتاً مبسوط كه به نام (( شخصيت حقوقي )) انتشار يافته ، آورده ام و طرح گوشه هايي از آن را در اين برهه از زمان بي مناسبت نمي دانم ، باشد كه به آن بيشتر بيانديشيم .
2- ماده 11 ) ق . م. م . مقرر ميدارد : (( كارمندان دولت و شهرداري وموسسات وابسته به آنها كه به مناسبت انجام وظيفه عملاً يا در نتيجه بي احتياطي خسارتي به اشخاص وارد نمايند ، شخصاً مسئول جبران خسارات وارده مي باشند ،ولي هر گاه خسارات وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسايل ادارات و موسسات مزبور باشد ، در اين صورت جبران خسارت بر عهده اداره يا موسسه مربوطه است . ولي در مورد اعمال حاكميت دولت ، هر گاه اقداماتي كه بر حسب ضرورت براي تامين منافع اجتماعي طبق قانون به عمل آيد و موجب ضرر ديگري شود ، دولت مجبور به پرداخت خسارت نخواهد بود))
3- ر. ك . به شارل روسو ،حقوق بين الملل عمومي ، ج 1 ، ترجمه : محمد علي حكمت ، ص 206.
4- از جمله مي توان به قانون اساسي اطريش 1934 . م . قانون اساسي فرانسه 1946. م . و قانون اساسي اسپانيا 1934 . م. اشاره نمود.
5- براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به \" شخصيت حقوقي \" ، دكتر صفار ، صفحات 478 تا 500 - دكتر رضا فيوضي ،مسئوليت بين المللي و نظريه حمايت سياسي ، صفحات 54 تا 57 ، دكتر محمد صفاري ، حقوق بين الملل عمومي ، ج 3 ، صفحات 92 تا 95 - دكتر محمد رضا بيگدلي ، حقوق بين الملل عمومي ، ص 265.
6- دكتر رضا فيوضي ، مسئوليت بين المللي و نظريه حمايت سياسي ، ص 42 .
7- در مورد تشخيص اعمال حاكميت ازاعمال تصدي و اين كه مبناي علمي اعمال حاكميت چيست ؟ كسي ضابطه دقيق و روشني ارائه نداده ، اگر چه بعضي با احصا و شمارش اين اعمال خواسته اند تا حدودي مفهوم ونوع اعمال حاكميت را روشن كنند. ضابطه منعكس در ماده 11 كه مي گويد (( … در مورد اعمال حاكميت دولت هر گاه اقداماتي كه بر حسب ضرورت براي تامين منافع اجتماعي طبق قانون به عمل آيد )) ضابطه روشن و دقيقي نيست و اساساً معلوم نيست كه آيا اين عبارت ضابطه تشخيص اعمال حاكميت از اعمال تصدي است يا شرط معافيت دولت از مسئوليت در مورد اعمال حاكميت است .
8- پاره اي از صاحب نظران ، بين مامورين عالي مرتبه و جزء فرق گذاشته اند و دولتها را مسئول اعمال خلاف قانون دسته دوم ندانسته اند ، ولي دليل موجهي براي اثبات نظر خود ارائه نداده اند . در اين مورد به گفته \" روسو\" نمي توان مبناي صحيحي پيدا كرد . ر.ك . شارل روسو ، پيشين ، ص 209 ،همچنين محمد صفاري ، پيشين ،ص 590
9- بعضي بين اعمال رسمي و غير رسمي ماموران دولتي تفكيك نموده ، مسئوليت دولت را تنها متوجه اعمال نخست دانسته اند . محمد صفدري . پيشين ، ص 590
10- از جمله راي ديوان دائمي دادگستري بين المللي در پنجم آوريل 1933 . م . است كه در رابطه با قضيه اختلاف دانمارك و نروژ بر سر حاكميت بر سرزمين گروئنلند شرقي دولت نروژ را نسبت به اظهارات شفاهي وزير امور خارجه اين كشور مبني بر عدم مخالفت دولتش در رابطه با طرح دانمارك در مورد سرزمين گروئنلند شرقي ،از حيث حقوقي مسئول دانسته است ، يا در قضيه \"moses \" \" موسس \" ، ر. ك. به رضا فيوضي ،پيشين صص 41و 42 ، همچنين قضيه سالواتورلي لي \" Salvator lilli \" در مجله حقوق بين المللي عمومي ، سال 1897 . م . ص 541.
ادامه دارد...
/ج