توارث مسلمان و كافر(3)

توارث مسلمان و كافر(3) نويسنده:اسدالله لطفى ج: روايات بيشترين استناد فقها در مساله ممنوعيت ارث بردن كافر از مسلمان مبتنى بر رواياتى است كه از ائمه معصومين و يا بعضا از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيده است. در اين بخش به عنوان نمونه به تعدادى از احاديث اشاره مى‏كنيم. 1 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن جميل و هشام عن ابى عبدالله(ع): انه قال: فيما روى الناس عن رسول‏الله(صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: «لايتوارث...
يکشنبه، 4 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توارث مسلمان و كافر(3)

توارث مسلمان و كافر(3)


 

نويسنده:اسدالله لطفى




 

ج: روايات
 

بيشترين استناد فقها در مساله ممنوعيت ارث بردن كافر از مسلمان مبتنى بر رواياتى است كه از ائمه معصومين و يا بعضا از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيده است. در اين بخش به عنوان نمونه به تعدادى از احاديث اشاره مى‏كنيم.
1 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن جميل و هشام عن ابى عبدالله(ع): انه قال: فيما روى الناس عن رسول‏الله(صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: «لايتوارث اهل ملتين‏» فقال: «نرثهم و لايرثونا ان الاسلام لم يزده الا عزا فى حقه‏». (35)
2 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى نجران عن عاصم بن حميد عن محمد ابن قيس، قال: سمعت اباجعفر(علیه السلام) يقول: لايرث اليهودى والنصرانى المسلمين ويرث المسلم اليهودى و النصرانى. (36)
محمد بن قيس روايت كرد از امام باقر(علیه السلام) شنيدم كه مى‏گويد: يهودى و نصرانى از مسلمانان ارث نمى‏برند و ليكن مسلمان از يهودى و نصرانى ارث مى‏برد.
3 - يونس عن زرعة عن سماعة قال: سالت ابا عبدالله(علیه السلام) عن الرجل المسلم هل يرث المشرك؟ قال: نعم ولايرث المشرك المسلم. (37)
سماعه گويد از امام صادق(علیه السلام) نسبت‏به فرد مسلمان سؤال كردم كه آيا از مشرك ارث مى‏برد؟ فرمود: بلى ولى مشرك از مسلمان ارث نمى‏برد.
4 - عن موسى بن بكر عن عبدالرحمن بن اعين قال: قلت: لابى جعفر(علیه السلام) جعلت فداك، النصرانى يموت و له ابن مسلم ايرثه؟ قال فقال: نعم ان الله تعالى لم يزده بالاسلام الا عزا فنحن نرثهم و لايرثونا. (38)
عبدالرحمن بن اعين گفت: به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم، فدايت گردم، فرد نصرانى مى‏ميرد و داراى پسرى مسلمان است، آيا از او ارث مى‏برد؟ امام فرمودند: بلى، خداوند متعال به واسطه اسلام جز عزت چيزى نيفزوده است. پس ما از آنها ارث مى‏بريم ولى آنان از ما ارث نمى‏برند.
5 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن ابى ولاد قال: سمعت ابا عبدالله(علیه السلام) يقول: المسلم يرث امراته الذمية و لاترثه. (39)
ابوولاد گفت از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مى‏گويد: مرد مسلمان از همسر ذمى خود ارث مى‏برد و ليكن همسرش (كه ذمى است) از او ارث نمى‏برد.
6 - احمدبن محمد عن ابن محبوب عن الحسن بن صالح عن ابى‏عبدالله(علیه السلام) قال: المسلم يحجب الكافر ويرثه والكافر لايحجب المؤمن ولايرثه. (40)
حسن بن صالح از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: مسلم حاجب كافر مى‏شود و از كافر ارث مى‏برد ولى كافر حاجب مؤمن (مسلمان) نمى‏شود و از او ارث نمى‏برد.
7 - حسن بن محمد بن سماعة عن حنان بن سدير عن ابى عبدالله(علیه السلام) قال: سالته يتوارث اهل الملتين؟ قال: لا. (41)
حنان بن سدير گويد از امام صادق(علیه السلام) سؤال كردم آيا دو نفر از دو آيين مختلف از همديگر ارث مى‏برند؟ فرمودند: نه.
8 - عن جميل عن ابى عبدالله(علیه السلام) فى الزوج المسلم و اليهودية و النصرانية انه قال: لايتوارثان. (42)
از امام صادق نسبت‏به مرد مسلمان - چنانچه همسرش يهودى يا نصرانى باشد - وارد شده كه فرمودند: از همديگر ارث نمى‏برند.
9 - على بن الحسن بن فضال عن محمد بن عبدالله بن زرارة عن القاسم ابن عروة عن ابى العباس قال: سمعت اباعبدالله(علیه السلام) يقول: لايتوارث اهل ملتين يرث هذا، هذا و هذا الا ان المسلم يرث الكافر و الكافر لايرث المسلم. (43)
ابوالعباس گفت از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: اهل دو آيين مختلف از يكديگر ارث نمى‏برند، اين و اين و اين ارث مى‏برد، جز اين كه مسلمان از كافر ارث مى‏برد ولى كافر از مسلمان ارث نمى‏برد.
در مجموع روايات فوق از نظر دلالت اجمال و ابهام ندارند و به صراحت‏بر ممنوعيت ارث بردن كافر از مسلمان دلالت دارند، همچنين از حيث‏سند عمدتا مستند هستند و اكثر راويان آن توثيق گرديده‏اند (44) بويژه در بين راويان روايات ياد شده افرادى از قبيل ابن ابى عمير، هشام بن محمد، محمدبن قيس و عبدالرحمن بن اعين علاوه بر مورد اطمينان بودن در بين علماى رجال در روزگار خود شان و منزلت والايى نيز داشته‏اند و بعضا داراى آثار و كتب هم بوده‏اند. (45)

ارث بردن مسلمان از كافر
 

در موضوع بالا از آنجايى كه ديدگاه شيعه با ديدگاه اهل سنت متفاوت است‏به اختصار نظر هر دو را به ترتيب اشاره و بررسى مى‏كنيم.

الف: ديدگاه فقهاى شيعه
 

همان‏طور كه بيان گرديد يكى از موانع ارث از ديدگاه فقه شيعه حالت كفر در وارث بود كه به موجب آن كافر از ارث بردن از مسلمان محروم مى‏شود، اما چنانچه وارث مسلمان باشد و مورث كافر، باعث ممنوعيت مسلمان از ارث كافر نمى‏شود چه اين كه مقتضى ارث بردن كه همان نسب صحيح و قرار داشتن در طبقه ارثى و زنده متولد شدن باشد در وى موجود است. (46) و مانع شرعى هم كه باعث جلوگيرى از تاثير مقتضى باشد در وى موجود نيست لذا مقتضى تاثير خود را مى‏كند و از اين جهت است كه فقها با استناد به روايات آن فتوا داده‏اند مسلمان از مورث خود، ولو كافر، ارث مى‏برد. (47)
ارث بردن مسلمان از كافر در بينش فقهاى شيعه مبتنى بر سه دليل است: يكى عموميت و اطلاق آيات قرآن كريم پيرامون احكام ارث از قبيل: «ولكم نصف ماترك ازواجكم‏» (48) «يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين‏» (49) «وللرجال نصيب مما ترك الوالدان والاقربون وللنساء نصيب مما ترك الوالدان والاقربون‏» (50) مى‏باشد. عموميت و اطلاق آيات ياد شده دلالت‏بر ارث بردن هر وارثى از مورث خود دارد كه اسباب ارث در او جمع باشد. طبق اين آيات شريفه مسلمان و كافر از يكديگر ارث خواهند برد و ليكن در جانب ارث بردن كافر اين حكم كلى قرآنى با ورود مخصصات روايى (كه برخى در مبحث پيشين نقل شد) از كليت افتاده و در اصطلاح تخصيص يافته است، و ليكن در جانب ارث بردن مسلمان از كافر اين حكم قرآنى به كليت‏خود باقى است. (51) بنابراين جز كافر كه از ارث مورث مسلمان محروم است‏ساير افراد چنانچه مقتضى ارث بردن در آنها وجود داشته باشد از اثر مورث خود بهره‏مند مى‏گردند.
مستند بعدى اين حكم رواياتى است كه از طريق اهل بيت: رسيده كه در بحث قبلى به بعضى اشاره شد و افزون بر آن به تعدادى ديگر نيز در زير اشاره مى‏كنيم.
1- حديث پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «الاسلام يعلو و لايعلى عليه‏». (52)
برخى از فقها از جمله شيخ طوسى در خلاف. (53) ابن ادريس حلى در سرائر (54) و ابن زهره حلبى در غنية‏النزوع (55) بر ارث بردن مسلمان از كافر به حديث فوق استناد جسته‏اند.
البته در بحث از قاعده نفى سبيل كه يكى از مستندات آن قاعده همين حديث عنوان شده بود ذكر گرديد، اين روايت در تمام اسنادش مرسل مى‏باشد و لذا از احاديث ضعيف شمرده مى‏شود. و ليكن در نزد بسيارى از فقها به دليل عمل مشهور به آن ضعفش جبران گشته است. (56)
2- عن ابى الاسود الدئلى ان معاذبن جبل كان باليمن فاجتمعو اليه و قال: يهودى مات و ترك اخا مسلما فقال معاذ سمعت رسول‏الله(صلی الله علیه و آله و سلم) يقول: الاسلام يزيد ولاينقص فورث المسلم من اخيه اليهودى. (57)
معاذبن جبل در يمن بود كه عده‏اى اطرافش جمع شدند و از او سؤال شد چنانچه فرد يهودى بميرد و برادر مسلمانى داشته باشد (ارث مى‏برد يا نه؟) معاذ پاسخ داد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: اسلام مى‏افزايد و نمى‏كاهد (منظور اين است كه اسلام آوردن مايه خير و بركت است نه كاستى و شر) بنابراين مسلمان از برادر يهودى خود ارث مى‏برد.
اين روايت‏به نقل از معاذبن جبل از قول پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با عبارت «الاسلام يزيد ولاينقص‏» در كتب روايى اهل سنت نيز وارد شده است. (58)
بسيارى از فقها در حكم ارث بردن مسلمان از كافر به همين حديث استناد جسته‏اند از جمله سيد مرتضى علم‏الهدى در الناصريات، (59) ابن زهره حلبى در غنية‏النزوع، (60) شيخ طوسى در خلاف، (61) ابن ادريس حلى در سرائر، (62) و محمدحسن نجفى در جواهرالكلام. (63)
3- عن عبدالرحمن ابن اعين قال: قال ابوجعفر(علیه السلام) «لانزداد بالاسلام الا عزا فنحن نرثهم و لايرثونا هذا ميراث ابى طالب فى ايدينا فلانراه الا فى الولد والوالد ولانراه فى الزوج و المراة. (64)
عبدالرحمن بن اعين روايت كرده است: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به واسطه اسلام بر ما چيزى جز عزت افزوده نمى‏شود بنابراين ما (مسلمانان) از كفار ارث مى‏بريم و ليكن آنان از ما ارث نمى‏برند، اين ميراث ابوطالب است كه در اختيار ما است كه صرفا در اختيار فرزند و پدر مى‏باشد و در اختيار شوهر و زن نمى‏باشد.
مرحوم فيض كاشانى با توجه به قسمت دوم حديث كه پيرامون ميراث ابى‏طالب است مى‏نويسد: اين روايت‏حمل بر تقيه مى‏گردد چه اين كه استثناء ارث زن و شوهر و خويشاوندان ابوطالب به شكلى كه از ظاهر اين حديث فهميده مى‏شود كه ابوطالب مسلمان نبوده است و ليكن به اولاد مسلمانش ارث رسيده باشد، موافق مذهب عامه است،و افزون بر آن ايمان ابوطالب و فضائل او بر كسى پوشيده نيست. (65)
از قول شيخ طوسى نيز ذكر شده استثنايى كه در حديث نسبت‏به ارث زن و شوهر شده است‏به دليل اجماع شيعه متروك است. (66)
همچنين شيخ حر عاملى در ذيل همين حديث مى‏نويسد: ممكن است منظور از «ميراث‏» در اين جمله حديث كه مى‏گويد: هذا ميراث ابى طالب...» شرف و منزلت و امثال آن باشد كه در اين صورت تعليل ارث بردن مسلمان از كافر به ميراث خاندان ابوطالب مجازى خواهد شد و مانند آن فراوان است. (67)
البته همان‏طور كه اشاره شد روايات در اين خصوص فراوان است‏به طورى كه صاحب جواهر مى‏نويسد: در ابن باب اخبار مستفيض و يا متواتر است. (68)
همچنين از ادله ديگرى كه بر ارث بردن مسلمان از كافر مطرح مى‏باشد دليل اجماع است كه تعدادى از فقها بر اين مساله ادعاى اجماع نمودند. (69)

پي نوشت ها :
 

35- شيخ طوسى، الاستبصار، ج‏4/189، باب 110، ج‏1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1390 ه .ق، وسائل الشيعه، ج‏17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ج‏15؛ التهذيب، ج‏9/365 و366، باب ميراث اهل الملل، الفروع من الكافى، ج‏7/142.
36- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏2؛ وسائل الشيعه، ج‏17/375، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏7، الفروع من الكافى، ج‏7، ميراث اهل الملل،143، ح 2.
37- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏3؛ وسائل الشيعه، ج‏17/375، باب اول، از ابواب موانع ارث، ح‏5؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج‏4/244.
38- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏4؛ وسائل الشيعه، ج‏17/374، باب اول از ابواب موانع ارث، ح 1، كلينى، الفروع من الكافى، ج‏7/143، ميراث اهل الملل، ح‏6.
39- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح 5؛ وسائل الشيعه، ج‏17/374؛ باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏1؛ الفروع من الكافى، ج‏7/143؛ ميراث اهل الملل، ح‏6.
40- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏7؛ وسائل الشيعه، ج‏17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح 20؛ الفروع من الكافى، ج‏7/143؛ ميراث اهل الملل، ح‏5.
41- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏8؛ وسائل الشيعه، ج‏17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏21؛ التهذيب ج‏9/367، ميراث اهل الملل، ح‏7.
42- الاستبصار، ج‏4/190، باب 110، ح‏8؛ وسائل الشيعه، ج‏17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏21؛ التهذيب ج‏9/367، ميراث اهل الملل، ح‏8.
43- وسائل الشيعه، ج‏17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏15؛ الاستبصار، ج‏4/191، باب 110، ح‏12؛ التهذيب، ج‏9/367، ميراث اهل الملل، ح‏12.
44- رجال النجاشى، ج‏1/431، رقم 515 (ذكر سماعة بن مهران)، دارالاضواء، بيروت، 1408 ه. ق؛ مامقانى، تنقيح المقال، ج‏1/381 (حنان بن سدير)، مكتبة المرتضوية، نجف اشرف، 1352 ه .ق.
45- رجال النجاشى، ج‏2/204، رقم 888، ابن ابى‏عمير ج‏2/48، رقم 625، عبدالرحمن بن اعين؛ تنقيح المقال، ج‏3/177، (محمدبن قيس)؛ ذهبى، ميزان الاعتدال، ج‏5/429، رقم‏9237، هشام بن محمد، دارالفكر العربى، بيروت، بى‏تا.
46- جواهر الكلام، ج‏39/16؛ علامه حلى، تبصرة المتعلمين،173، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411 ه .ق.
47- شيخ صدوق، المقنع، 41، مطبوع در «الجوامع الفقهيه‏»، انتشارات جهان تهران، بى‏تا؛ شيخ صدوق، الهداية، ص‏65؛ سيد مرتضى، الانتصار،176؛ الخلاف، ج‏4/23؛ السرائر، ج‏3/266؛ محقق حلى، نكت النهاية، ص‏448، مطبوع در الجوامع الفقهيه، بى‏تا، شهيد ثانى، الروضة البهية، ج‏8/27، داراحياء التراث العربى،1403 ه .ق.
48- نساء ج‏4/12.
49- نساء ج‏4/11.
50- نساء ج‏4/7.
51- الخلاف، ج‏4/25؛ السرائر، ج‏3/266؛ ابن زهره، غنية النزوع، 608، مطبوع در الجوامع الفقهيه، انتشارات جهان.
52- من لايحضره الفقيه، ج‏4/243، ح 778؛ وسائل الشيعه، ج‏17/376، از ابواب موانع الارث، باب 1، ح‏11.
53- الخلاف، ج‏4/24.
54- السرائر، ج‏3/266.
55- غنية النزوع، 608.
56- موسوى بجنوردى، القواعد الفقهيه، ج‏1/159، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، چاپ دوم،1413 ه .ق.
57- وسائل الشيعه، ج‏17/376، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏8؛ من لايحضره الفقيه، ج‏4/243، باب 171، ميراث اهل الملل، ح 4.
58- ابى داود، السنن، ج‏3/126، ح 2912، دارالجنان، بيروت،1409 ه .ق؛ احمدبن حنبل، مسند، ج‏5/236، دارالفكر بيروت، بى‏تا؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج‏6/254، مطبعة مجلس حيدرآباد دكن، 1344 ه .ق.
59- الناصريات، مطبوع در الجوامع الفقهيه، ص‏223، انتشارات جهان.
60- الغنية مطبوع در الجوامع الفقهيه، ص‏223.
61- الخلاف، ج‏4/24.
62- السرائر، ج‏3/266.
63- جواهر الكلام، ج‏39/16.
64- التهذيب، ج‏9/370، باب ميراث اهل الملل، ح 20؛ وسائل الشيعه، ج‏17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ح‏19.
65- الوافى، تهران، مكتبة الاسلاميه، 1375 ه .ق.
66- وسائل الشيعه، ج‏17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ذيل ح‏19.
67- همان منبع، 378.
68- جواهر الكلام، ج‏39/15.
69- الانتصار مطبوع در الجوامع الفقهيه،176، انتشارات جهان، بى‏تا؛ الغنية مطبوع در الجوامع الفقهيه، 608؛ جواهر الكلام، ج‏39/15.

منبع:www.lawnet.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط