توارث مسلمان و كافر(3)
ج: روايات
1 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن جميل و هشام عن ابى عبدالله(ع): انه قال: فيما روى الناس عن رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: «لايتوارث اهل ملتين» فقال: «نرثهم و لايرثونا ان الاسلام لم يزده الا عزا فى حقه». (35)
2 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى نجران عن عاصم بن حميد عن محمد ابن قيس، قال: سمعت اباجعفر(علیه السلام) يقول: لايرث اليهودى والنصرانى المسلمين ويرث المسلم اليهودى و النصرانى. (36)
محمد بن قيس روايت كرد از امام باقر(علیه السلام) شنيدم كه مىگويد: يهودى و نصرانى از مسلمانان ارث نمىبرند و ليكن مسلمان از يهودى و نصرانى ارث مىبرد.
3 - يونس عن زرعة عن سماعة قال: سالت ابا عبدالله(علیه السلام) عن الرجل المسلم هل يرث المشرك؟ قال: نعم ولايرث المشرك المسلم. (37)
سماعه گويد از امام صادق(علیه السلام) نسبتبه فرد مسلمان سؤال كردم كه آيا از مشرك ارث مىبرد؟ فرمود: بلى ولى مشرك از مسلمان ارث نمىبرد.
4 - عن موسى بن بكر عن عبدالرحمن بن اعين قال: قلت: لابى جعفر(علیه السلام) جعلت فداك، النصرانى يموت و له ابن مسلم ايرثه؟ قال فقال: نعم ان الله تعالى لم يزده بالاسلام الا عزا فنحن نرثهم و لايرثونا. (38)
عبدالرحمن بن اعين گفت: به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم، فدايت گردم، فرد نصرانى مىميرد و داراى پسرى مسلمان است، آيا از او ارث مىبرد؟ امام فرمودند: بلى، خداوند متعال به واسطه اسلام جز عزت چيزى نيفزوده است. پس ما از آنها ارث مىبريم ولى آنان از ما ارث نمىبرند.
5 - على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن ابى ولاد قال: سمعت ابا عبدالله(علیه السلام) يقول: المسلم يرث امراته الذمية و لاترثه. (39)
ابوولاد گفت از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مىگويد: مرد مسلمان از همسر ذمى خود ارث مىبرد و ليكن همسرش (كه ذمى است) از او ارث نمىبرد.
6 - احمدبن محمد عن ابن محبوب عن الحسن بن صالح عن ابىعبدالله(علیه السلام) قال: المسلم يحجب الكافر ويرثه والكافر لايحجب المؤمن ولايرثه. (40)
حسن بن صالح از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: مسلم حاجب كافر مىشود و از كافر ارث مىبرد ولى كافر حاجب مؤمن (مسلمان) نمىشود و از او ارث نمىبرد.
7 - حسن بن محمد بن سماعة عن حنان بن سدير عن ابى عبدالله(علیه السلام) قال: سالته يتوارث اهل الملتين؟ قال: لا. (41)
حنان بن سدير گويد از امام صادق(علیه السلام) سؤال كردم آيا دو نفر از دو آيين مختلف از همديگر ارث مىبرند؟ فرمودند: نه.
8 - عن جميل عن ابى عبدالله(علیه السلام) فى الزوج المسلم و اليهودية و النصرانية انه قال: لايتوارثان. (42)
از امام صادق نسبتبه مرد مسلمان - چنانچه همسرش يهودى يا نصرانى باشد - وارد شده كه فرمودند: از همديگر ارث نمىبرند.
9 - على بن الحسن بن فضال عن محمد بن عبدالله بن زرارة عن القاسم ابن عروة عن ابى العباس قال: سمعت اباعبدالله(علیه السلام) يقول: لايتوارث اهل ملتين يرث هذا، هذا و هذا الا ان المسلم يرث الكافر و الكافر لايرث المسلم. (43)
ابوالعباس گفت از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: اهل دو آيين مختلف از يكديگر ارث نمىبرند، اين و اين و اين ارث مىبرد، جز اين كه مسلمان از كافر ارث مىبرد ولى كافر از مسلمان ارث نمىبرد.
در مجموع روايات فوق از نظر دلالت اجمال و ابهام ندارند و به صراحتبر ممنوعيت ارث بردن كافر از مسلمان دلالت دارند، همچنين از حيثسند عمدتا مستند هستند و اكثر راويان آن توثيق گرديدهاند (44) بويژه در بين راويان روايات ياد شده افرادى از قبيل ابن ابى عمير، هشام بن محمد، محمدبن قيس و عبدالرحمن بن اعين علاوه بر مورد اطمينان بودن در بين علماى رجال در روزگار خود شان و منزلت والايى نيز داشتهاند و بعضا داراى آثار و كتب هم بودهاند. (45)
ارث بردن مسلمان از كافر
الف: ديدگاه فقهاى شيعه
ارث بردن مسلمان از كافر در بينش فقهاى شيعه مبتنى بر سه دليل است: يكى عموميت و اطلاق آيات قرآن كريم پيرامون احكام ارث از قبيل: «ولكم نصف ماترك ازواجكم» (48) «يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين» (49) «وللرجال نصيب مما ترك الوالدان والاقربون وللنساء نصيب مما ترك الوالدان والاقربون» (50) مىباشد. عموميت و اطلاق آيات ياد شده دلالتبر ارث بردن هر وارثى از مورث خود دارد كه اسباب ارث در او جمع باشد. طبق اين آيات شريفه مسلمان و كافر از يكديگر ارث خواهند برد و ليكن در جانب ارث بردن كافر اين حكم كلى قرآنى با ورود مخصصات روايى (كه برخى در مبحث پيشين نقل شد) از كليت افتاده و در اصطلاح تخصيص يافته است، و ليكن در جانب ارث بردن مسلمان از كافر اين حكم قرآنى به كليتخود باقى است. (51) بنابراين جز كافر كه از ارث مورث مسلمان محروم استساير افراد چنانچه مقتضى ارث بردن در آنها وجود داشته باشد از اثر مورث خود بهرهمند مىگردند.
مستند بعدى اين حكم رواياتى است كه از طريق اهل بيت: رسيده كه در بحث قبلى به بعضى اشاره شد و افزون بر آن به تعدادى ديگر نيز در زير اشاره مىكنيم.
1- حديث پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «الاسلام يعلو و لايعلى عليه». (52)
برخى از فقها از جمله شيخ طوسى در خلاف. (53) ابن ادريس حلى در سرائر (54) و ابن زهره حلبى در غنيةالنزوع (55) بر ارث بردن مسلمان از كافر به حديث فوق استناد جستهاند.
البته در بحث از قاعده نفى سبيل كه يكى از مستندات آن قاعده همين حديث عنوان شده بود ذكر گرديد، اين روايت در تمام اسنادش مرسل مىباشد و لذا از احاديث ضعيف شمرده مىشود. و ليكن در نزد بسيارى از فقها به دليل عمل مشهور به آن ضعفش جبران گشته است. (56)
2- عن ابى الاسود الدئلى ان معاذبن جبل كان باليمن فاجتمعو اليه و قال: يهودى مات و ترك اخا مسلما فقال معاذ سمعت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) يقول: الاسلام يزيد ولاينقص فورث المسلم من اخيه اليهودى. (57)
معاذبن جبل در يمن بود كه عدهاى اطرافش جمع شدند و از او سؤال شد چنانچه فرد يهودى بميرد و برادر مسلمانى داشته باشد (ارث مىبرد يا نه؟) معاذ پاسخ داد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: اسلام مىافزايد و نمىكاهد (منظور اين است كه اسلام آوردن مايه خير و بركت است نه كاستى و شر) بنابراين مسلمان از برادر يهودى خود ارث مىبرد.
اين روايتبه نقل از معاذبن جبل از قول پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با عبارت «الاسلام يزيد ولاينقص» در كتب روايى اهل سنت نيز وارد شده است. (58)
بسيارى از فقها در حكم ارث بردن مسلمان از كافر به همين حديث استناد جستهاند از جمله سيد مرتضى علمالهدى در الناصريات، (59) ابن زهره حلبى در غنيةالنزوع، (60) شيخ طوسى در خلاف، (61) ابن ادريس حلى در سرائر، (62) و محمدحسن نجفى در جواهرالكلام. (63)
3- عن عبدالرحمن ابن اعين قال: قال ابوجعفر(علیه السلام) «لانزداد بالاسلام الا عزا فنحن نرثهم و لايرثونا هذا ميراث ابى طالب فى ايدينا فلانراه الا فى الولد والوالد ولانراه فى الزوج و المراة. (64)
عبدالرحمن بن اعين روايت كرده است: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به واسطه اسلام بر ما چيزى جز عزت افزوده نمىشود بنابراين ما (مسلمانان) از كفار ارث مىبريم و ليكن آنان از ما ارث نمىبرند، اين ميراث ابوطالب است كه در اختيار ما است كه صرفا در اختيار فرزند و پدر مىباشد و در اختيار شوهر و زن نمىباشد.
مرحوم فيض كاشانى با توجه به قسمت دوم حديث كه پيرامون ميراث ابىطالب است مىنويسد: اين روايتحمل بر تقيه مىگردد چه اين كه استثناء ارث زن و شوهر و خويشاوندان ابوطالب به شكلى كه از ظاهر اين حديث فهميده مىشود كه ابوطالب مسلمان نبوده است و ليكن به اولاد مسلمانش ارث رسيده باشد، موافق مذهب عامه است،و افزون بر آن ايمان ابوطالب و فضائل او بر كسى پوشيده نيست. (65)
از قول شيخ طوسى نيز ذكر شده استثنايى كه در حديث نسبتبه ارث زن و شوهر شده استبه دليل اجماع شيعه متروك است. (66)
همچنين شيخ حر عاملى در ذيل همين حديث مىنويسد: ممكن است منظور از «ميراث» در اين جمله حديث كه مىگويد: هذا ميراث ابى طالب...» شرف و منزلت و امثال آن باشد كه در اين صورت تعليل ارث بردن مسلمان از كافر به ميراث خاندان ابوطالب مجازى خواهد شد و مانند آن فراوان است. (67)
البته همانطور كه اشاره شد روايات در اين خصوص فراوان استبه طورى كه صاحب جواهر مىنويسد: در ابن باب اخبار مستفيض و يا متواتر است. (68)
همچنين از ادله ديگرى كه بر ارث بردن مسلمان از كافر مطرح مىباشد دليل اجماع است كه تعدادى از فقها بر اين مساله ادعاى اجماع نمودند. (69)
پي نوشت ها :
35- شيخ طوسى، الاستبصار، ج4/189، باب 110، ج1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1390 ه .ق، وسائل الشيعه، ج17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ج15؛ التهذيب، ج9/365 و366، باب ميراث اهل الملل، الفروع من الكافى، ج7/142.
36- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح2؛ وسائل الشيعه، ج17/375، باب اول از ابواب موانع ارث، ح7، الفروع من الكافى، ج7، ميراث اهل الملل،143، ح 2.
37- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح3؛ وسائل الشيعه، ج17/375، باب اول، از ابواب موانع ارث، ح5؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج4/244.
38- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح4؛ وسائل الشيعه، ج17/374، باب اول از ابواب موانع ارث، ح 1، كلينى، الفروع من الكافى، ج7/143، ميراث اهل الملل، ح6.
39- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح 5؛ وسائل الشيعه، ج17/374؛ باب اول از ابواب موانع ارث، ح1؛ الفروع من الكافى، ج7/143؛ ميراث اهل الملل، ح6.
40- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح7؛ وسائل الشيعه، ج17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح 20؛ الفروع من الكافى، ج7/143؛ ميراث اهل الملل، ح5.
41- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح8؛ وسائل الشيعه، ج17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح21؛ التهذيب ج9/367، ميراث اهل الملل، ح7.
42- الاستبصار، ج4/190، باب 110، ح8؛ وسائل الشيعه، ج17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ح21؛ التهذيب ج9/367، ميراث اهل الملل، ح8.
43- وسائل الشيعه، ج17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ح15؛ الاستبصار، ج4/191، باب 110، ح12؛ التهذيب، ج9/367، ميراث اهل الملل، ح12.
44- رجال النجاشى، ج1/431، رقم 515 (ذكر سماعة بن مهران)، دارالاضواء، بيروت، 1408 ه. ق؛ مامقانى، تنقيح المقال، ج1/381 (حنان بن سدير)، مكتبة المرتضوية، نجف اشرف، 1352 ه .ق.
45- رجال النجاشى، ج2/204، رقم 888، ابن ابىعمير ج2/48، رقم 625، عبدالرحمن بن اعين؛ تنقيح المقال، ج3/177، (محمدبن قيس)؛ ذهبى، ميزان الاعتدال، ج5/429، رقم9237، هشام بن محمد، دارالفكر العربى، بيروت، بىتا.
46- جواهر الكلام، ج39/16؛ علامه حلى، تبصرة المتعلمين،173، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411 ه .ق.
47- شيخ صدوق، المقنع، 41، مطبوع در «الجوامع الفقهيه»، انتشارات جهان تهران، بىتا؛ شيخ صدوق، الهداية، ص65؛ سيد مرتضى، الانتصار،176؛ الخلاف، ج4/23؛ السرائر، ج3/266؛ محقق حلى، نكت النهاية، ص448، مطبوع در الجوامع الفقهيه، بىتا، شهيد ثانى، الروضة البهية، ج8/27، داراحياء التراث العربى،1403 ه .ق.
48- نساء ج4/12.
49- نساء ج4/11.
50- نساء ج4/7.
51- الخلاف، ج4/25؛ السرائر، ج3/266؛ ابن زهره، غنية النزوع، 608، مطبوع در الجوامع الفقهيه، انتشارات جهان.
52- من لايحضره الفقيه، ج4/243، ح 778؛ وسائل الشيعه، ج17/376، از ابواب موانع الارث، باب 1، ح11.
53- الخلاف، ج4/24.
54- السرائر، ج3/266.
55- غنية النزوع، 608.
56- موسوى بجنوردى، القواعد الفقهيه، ج1/159، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، چاپ دوم،1413 ه .ق.
57- وسائل الشيعه، ج17/376، باب اول از ابواب موانع ارث، ح8؛ من لايحضره الفقيه، ج4/243، باب 171، ميراث اهل الملل، ح 4.
58- ابى داود، السنن، ج3/126، ح 2912، دارالجنان، بيروت،1409 ه .ق؛ احمدبن حنبل، مسند، ج5/236، دارالفكر بيروت، بىتا؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج6/254، مطبعة مجلس حيدرآباد دكن، 1344 ه .ق.
59- الناصريات، مطبوع در الجوامع الفقهيه، ص223، انتشارات جهان.
60- الغنية مطبوع در الجوامع الفقهيه، ص223.
61- الخلاف، ج4/24.
62- السرائر، ج3/266.
63- جواهر الكلام، ج39/16.
64- التهذيب، ج9/370، باب ميراث اهل الملل، ح 20؛ وسائل الشيعه، ج17/377، باب اول از ابواب موانع ارث، ح19.
65- الوافى، تهران، مكتبة الاسلاميه، 1375 ه .ق.
66- وسائل الشيعه، ج17/378، باب اول از ابواب موانع ارث، ذيل ح19.
67- همان منبع، 378.
68- جواهر الكلام، ج39/15.
69- الانتصار مطبوع در الجوامع الفقهيه،176، انتشارات جهان، بىتا؛ الغنية مطبوع در الجوامع الفقهيه، 608؛ جواهر الكلام، ج39/15.
/ج