بررسی عوامل موثر بر بازاریابی صادراتی با تکیه بر مدل پنج نیروی پورتر
نویسنده : مهدی نساجی کامرانی
امروزه عده زیادی از مردم، بازاریابی را به اشتباه با واژه فروش و تبلیغات و ویزیتوری مترادف می دانند. البته این امر جای تعجب و شگفتی ندارد زیرا اکثر مردم، همه روزه شاهد موج سهمگین تبلیغات از رسانه ها مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله و سایر وسایل و ابراز تبلیغات هستند.
امروزه عده زیادی از مردم، بازاریابی را به اشتباه با واژه فروش و تبلیغات و ویزیتوری مترادف می دانند. البته این امر جای تعجب و شگفتی ندارد زیرا اکثر مردم، همه روزه شاهد موج سهمگین تبلیغات از رسانه ها مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله و سایر وسایل و ابراز تبلیغات هستند. آنها هر از چندگاهی با ویزیتورهای بیمه مواجه می شوند که با شمردن و ذکر منافع بیمه، سعی در متقاعد کردن آنها برای خرید خدمات بیمه موردنظر دارند. گویا همواره کسب درصدد فروش کالا یا خدماتی به ماست و گویا همان طور که از مرگ هیچ گریزی نیست، از فروش و تبلیغات هم گریزی نیست، اما باید گفت تبلیغات و فروش، فقط بخشی از فرایند بزرگ و پیچیده بازاریابی است. تشخیص نیاز و خواسته مصرف-کننده، طراحی مطلوب کالا یا خدمات، قیمت گذاری مناسب و بسیاری از فعالیت های ریز و حساس دیگر همگی مراحلی هستند که اگر به نحوی مطلوب صورت پذیرند نوبت به تبلیغات پیشبرد و فروش می رسد. اگر تمامی مراحل یادشده در فرایند بازاریابی به نحوی یکپارچه و اثربخش انجام شوند، می توان انتظار داشت که کالا و خدمات به نحوی شایسته به فروش برسد.
فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ بازاریابی را اینگونه تعریف می کنند: «بازاریابی، فرایندی اجتماعی و مدیریتی است که به وسیله آن، افراد و گروه ها از طریق ایجاد و مبادله کالا و ارزش به امر تامین نیاز و خواسته خود اقدام می کنند» (کاتلر، ۲۰۰۱).
● مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی عبارت است از: «تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه های طراحی شده برای ایجاد و حفظ مبادلات نافع با خریداران هدف به منظور دستیابی به اهداف سازمان».
تاکید مدیریت بازاریابی بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیازها و خواسته های بازار موردنظر و همچنین استفاده از فنون قیمت گذاری، ارتباطات و توزیع موثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارائه خدمت به بازار است.
یکی از وظایف مهم مدیریت بازاریابی، تنظیم تقاضا برای محصولات شرکت است تا جایی که می گویند: مدیریت بازاریابی، همان مدیریت تقاضا است، یعنی در صورت کم بودن تقاضا برای محصولات شرکت، باید دست به اقداماتی بزند که تقاضا برای محصولات شرکت را افزایش دهد و برعکس اگر تقاضا برای محصولات شرکت بیش از توان و حجم تولیدات شرکت است، برای کاهش تقاضا برای محصولات شرکت فعالیت های مقتضی را انجام دهد و در حالت تقاضای کامل یعنی زمانی که سطح تقاضا برای محصولات شرکت با عرضه محصولات شرکت برابر است، وظیفه مدیر بازاریابی «بازاریابی محافظتی و نگهدارنده» است به این معنا که مدیر بازاریابی باید به دنبال حفظ کارایی در فعالیت های روزمره بازاریابی و هوشیاری در شناسایی عواملی باشد که باعث فرسودگی می شوند.
● مفهوم راهبردی بازاریابی
در مفهوم راهبردی بازاریابی، دو نکته مورد تاکید قرار گرفته است:
نخست) آنکه مدیران بازاریابی باید آگاهی های لازم درباره مشتری را با توجه به محیط خارجی که شامل: رقابت، قوانین و مقررات دولتی و عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، کسب کرده و به کسب آگاهی کامل در مورد مشتری کفایت نکنند. لذا، مدیران بازاریابی باید با مقامات سیاسی و رقبا در صنعت ارتباطی نزدیک برقرار سازند تا به بازار هدف دسترسی پیدا کنند.
نکته دوم) تغییر تمرکز از سودآوری به تامین منافع افراد و گروه های ذینفع در فعالیت های شرکت است که عمدتاً شامل:
ـ کارکنان، مدیریت، مشتریان، جامعه و دولت می شود. به بیانی دیگر، بازاریابی باید با توجه به محیط خارجی، مشتری را موردتوجه قرار دهد و منافع کارکنان و مشتریان را تامین کند.
در مفهوم راهبردی، سودآوری سازمان موردغفلت واقع نمی شود بلکه ابزار مهمی برای تامین منافع گروه-های ذینفع محسوب می شود.ابزار بازاریابی راهبردی، مدیریت راهبردی است که تمامی قسمت های شرکت را به صورتی یکپارچه موردتوجه قرار می دهد. یکی از وظایف مدیریت راهبردی، کسب سود است که منابع لازم را برای سرمایه گذاری و اعطای پاداش به سهامداران فراهم می آورد. بنابراین، هنوز هم سود هدفی مهم و ابزاری مهم جهت سنجش موفقیت بازاریابی است، اما به تنهایی هدف نهایی تلقی نمی-شود. هدف بازاریابی، ایجاد ارزش برای افراد و گروه های ذینفع است که مهم ترین آنها مشتری است. لذا اگر مشتری بتواند کالا یا خدمتی را با قیمت کمتر و یا کیفیت بالاتر از رقبا دریافت کند، شرکت با عدم موفقیت مواجه خواهد شد.
به طور کلی، مفهوم راهبردی بازاریابی تمرکز مدیریت بازاریابی را از حالت به حداکثر رساندن منافع شرکت به مشارکت های راهبردی، تثبیت موقعیت شرکت بین فروشندگان و مشتریان در زنجیره ارزش با هدف «ایجاد ارزش» برای خریداران تغییر داده است. این مفهوم «بازاریابی بدون مرز» نام گرفته است.
● اصول بازاریابی
بازاریابی، شامل سه اصل اساسی و مهم ذیل است:
- ایجاد ارزش برای مشتری
- ایجاد مزیت رقابتی
- تمرکز بر خواسته ها و نیازهای مشتریان
وظیفه بازاریابی، ایجاد ارزشی بیش از رقبا برای مشتریان است. براساس معادله ارزش برای مشتریان، ارزش برای مشتری، با بهبود کیفیت کالا یا خدمت رابطه ای مستقیم دارد یعنی با افزایش بهبود کیفیت ارزش برای مشتری افزایش و با کاهش کیفیت سطح ارزش برای مشتری کاهش می یابد. برعکس، ارزش رابطه ای معکوس با قیمت دارد زیرا با کاهش قیمت، سطح ارزش برای مشتری افزایش می یابد.
دومین اصل) از اصول بازاریابی، ایجاد مزیت رقابتی است. مزیت رقابتی عبارت است از «میزان جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان» (کیگان، ۱۹۹۹). این مزیت می تواند در هر یک از عناصر آمیخته بازاریابی شرکت شامل: محصول، قیمت، تبلیغات و پیشبرد و توزیع وجود داشته باشد. یکی از مهم ترین راهبردهایی که می تواند به منظور نفوذ در بازارهای جدید مورداستفاده شرکت ها قرارگیرد، عرضه محصولی با کیفیت برتر و قیمت ارزان تر است. مزیت قیمت کمتر، توجه فوری مشتری را به خود جلب می کند و آنهایی که محصول را خریداری می کنند، تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت.
سومین اصل) بازاریابی، به تمرکز بر نیازها و خواسته های مشتریان اشاره دارد. شرکت باید به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد نیازها و خواسته های واقعی مشتریان باشد و به این منظور، باید منابع و فعالیت های شرکت را در این راستا بسیج کرده و محصولی مناسب برای برآوردن آن نیازها و خواسته ها عرضه کند.
● مدل پنج نیروی پورتر
یکی از الگوهای مورداستفاده برای تجزیه و تحلیل محیط رقابتی در یک صنعت با هدف تدوین استراتژی لازم، مدل پنج نیروی پورتر است. اساس این استراتژی بر رقابت مبتنی است. تلاش برای کسب سهم بیشتر در بازار رقابت، تنها در حرکت های رقبا متجلی نمی شود بلکه رقابت در یک صنعت، ریشه در اصول اقتصادی و نیروهایی رقابتی دارد که فراتر از رقبا هستند. مشتریان، عرضه کنندگان مواد اولیه، نورسیدگان بالقوه و کالاهای جانشین، همگی عاملی رقابتی بوده و ممکن است برحسب نوع رشته صنعتی، کم و بیش برجسته و فعال باشند.
ـ اعضای کانال های توزیع ممکن است به آموزش نیاز داشته باشند، ممکن است ناچار باشیم مشتریان را آموزش دهیم، آگهی ها باید خیلی عمومی باشند و اینکه سلایق و استانداردها ناشناخته و ممکن است شکل نگرفته باشد (جانسون، ۲۰۰۱).
عوامل موثر در قدرت خریداران عبارتند از: نفوذ چانه زنی، تمرکز خریدار در برابر تمرکز مؤسسه، حجم خرید، هزینه های متغیر خریدار، میزان اطلاعات خریدار، توانایی نخریدن، حساسیت به قیمت ها، اختلاف میان محصولات، کیفیت بالا، منابع خریدار.
ـ افزایش شرکت های رقیب (رشد صنعت)، تنوع رقبا، تفاوت محصولات، هزینه های ثابت ارزش افزوده، همسان شدن بزرگی، شهرت نام تجاری، اندازه و توانایی شرکت های رقیب، کاهش تقاضا در محصولات موردنظر و متداول شدن روش مبتنی بر کاهش دادن قیمت ها، زمانی که مصرف کنندگان براحتی جذب محصولاتی با نام و نشان تجاری متفاوت شوند، هنگامی که به دلیل ازدیاد موانع نتوان براحتی بازار را ترک کرد(موانع خروج)، هنگامی که هزینه های ثابت بالاست، هنگامی که محصولات فاسدشدنی است و هنگامی که در صنعت موردنظر بحث خرید و ادغام شرکت ها به صورت امری متداول درآید (دیوید، ۱۳۸۱).
منابع:
۱. بابایی زکیلکی، محمدعلی؛ بازاریابی بین المللی، انتشارات سمت؛ ۱۳۸۰
۲. حسینی، سیدمحمود، مدیریت راهبردی، انتشارات سمت، ۱۳۸۳
۳. دیوید، فرد. آر، علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، مدیریت استراتژیک؛ دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۸۱
۴. روستا، احمد، داوود ونوس و عبدالحمید ابراهیمی، مدیریت بازاریابی، انتشارات سمت، ۱۳۸۰
۵. طبیبیان، محمد؛ اقتصاد کلان؛ انتشارات بازتاب، ۱۳۸۲
ماهنامه صنعت خودرو ( www.sanatekhodro.com )
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omidayandh
امروزه عده زیادی از مردم، بازاریابی را به اشتباه با واژه فروش و تبلیغات و ویزیتوری مترادف می دانند. البته این امر جای تعجب و شگفتی ندارد زیرا اکثر مردم، همه روزه شاهد موج سهمگین تبلیغات از رسانه ها مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله و سایر وسایل و ابراز تبلیغات هستند. آنها هر از چندگاهی با ویزیتورهای بیمه مواجه می شوند که با شمردن و ذکر منافع بیمه، سعی در متقاعد کردن آنها برای خرید خدمات بیمه موردنظر دارند. گویا همواره کسب درصدد فروش کالا یا خدماتی به ماست و گویا همان طور که از مرگ هیچ گریزی نیست، از فروش و تبلیغات هم گریزی نیست، اما باید گفت تبلیغات و فروش، فقط بخشی از فرایند بزرگ و پیچیده بازاریابی است. تشخیص نیاز و خواسته مصرف-کننده، طراحی مطلوب کالا یا خدمات، قیمت گذاری مناسب و بسیاری از فعالیت های ریز و حساس دیگر همگی مراحلی هستند که اگر به نحوی مطلوب صورت پذیرند نوبت به تبلیغات پیشبرد و فروش می رسد. اگر تمامی مراحل یادشده در فرایند بازاریابی به نحوی یکپارچه و اثربخش انجام شوند، می توان انتظار داشت که کالا و خدمات به نحوی شایسته به فروش برسد.
فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ بازاریابی را اینگونه تعریف می کنند: «بازاریابی، فرایندی اجتماعی و مدیریتی است که به وسیله آن، افراد و گروه ها از طریق ایجاد و مبادله کالا و ارزش به امر تامین نیاز و خواسته خود اقدام می کنند» (کاتلر، ۲۰۰۱).
● مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی عبارت است از: «تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه های طراحی شده برای ایجاد و حفظ مبادلات نافع با خریداران هدف به منظور دستیابی به اهداف سازمان».
تاکید مدیریت بازاریابی بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیازها و خواسته های بازار موردنظر و همچنین استفاده از فنون قیمت گذاری، ارتباطات و توزیع موثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارائه خدمت به بازار است.
یکی از وظایف مهم مدیریت بازاریابی، تنظیم تقاضا برای محصولات شرکت است تا جایی که می گویند: مدیریت بازاریابی، همان مدیریت تقاضا است، یعنی در صورت کم بودن تقاضا برای محصولات شرکت، باید دست به اقداماتی بزند که تقاضا برای محصولات شرکت را افزایش دهد و برعکس اگر تقاضا برای محصولات شرکت بیش از توان و حجم تولیدات شرکت است، برای کاهش تقاضا برای محصولات شرکت فعالیت های مقتضی را انجام دهد و در حالت تقاضای کامل یعنی زمانی که سطح تقاضا برای محصولات شرکت با عرضه محصولات شرکت برابر است، وظیفه مدیر بازاریابی «بازاریابی محافظتی و نگهدارنده» است به این معنا که مدیر بازاریابی باید به دنبال حفظ کارایی در فعالیت های روزمره بازاریابی و هوشیاری در شناسایی عواملی باشد که باعث فرسودگی می شوند.
● مفهوم راهبردی بازاریابی
در مفهوم راهبردی بازاریابی، دو نکته مورد تاکید قرار گرفته است:
نخست) آنکه مدیران بازاریابی باید آگاهی های لازم درباره مشتری را با توجه به محیط خارجی که شامل: رقابت، قوانین و مقررات دولتی و عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، کسب کرده و به کسب آگاهی کامل در مورد مشتری کفایت نکنند. لذا، مدیران بازاریابی باید با مقامات سیاسی و رقبا در صنعت ارتباطی نزدیک برقرار سازند تا به بازار هدف دسترسی پیدا کنند.
نکته دوم) تغییر تمرکز از سودآوری به تامین منافع افراد و گروه های ذینفع در فعالیت های شرکت است که عمدتاً شامل:
ـ کارکنان، مدیریت، مشتریان، جامعه و دولت می شود. به بیانی دیگر، بازاریابی باید با توجه به محیط خارجی، مشتری را موردتوجه قرار دهد و منافع کارکنان و مشتریان را تامین کند.
در مفهوم راهبردی، سودآوری سازمان موردغفلت واقع نمی شود بلکه ابزار مهمی برای تامین منافع گروه-های ذینفع محسوب می شود.ابزار بازاریابی راهبردی، مدیریت راهبردی است که تمامی قسمت های شرکت را به صورتی یکپارچه موردتوجه قرار می دهد. یکی از وظایف مدیریت راهبردی، کسب سود است که منابع لازم را برای سرمایه گذاری و اعطای پاداش به سهامداران فراهم می آورد. بنابراین، هنوز هم سود هدفی مهم و ابزاری مهم جهت سنجش موفقیت بازاریابی است، اما به تنهایی هدف نهایی تلقی نمی-شود. هدف بازاریابی، ایجاد ارزش برای افراد و گروه های ذینفع است که مهم ترین آنها مشتری است. لذا اگر مشتری بتواند کالا یا خدمتی را با قیمت کمتر و یا کیفیت بالاتر از رقبا دریافت کند، شرکت با عدم موفقیت مواجه خواهد شد.
به طور کلی، مفهوم راهبردی بازاریابی تمرکز مدیریت بازاریابی را از حالت به حداکثر رساندن منافع شرکت به مشارکت های راهبردی، تثبیت موقعیت شرکت بین فروشندگان و مشتریان در زنجیره ارزش با هدف «ایجاد ارزش» برای خریداران تغییر داده است. این مفهوم «بازاریابی بدون مرز» نام گرفته است.
● اصول بازاریابی
بازاریابی، شامل سه اصل اساسی و مهم ذیل است:
- ایجاد ارزش برای مشتری
- ایجاد مزیت رقابتی
- تمرکز بر خواسته ها و نیازهای مشتریان
وظیفه بازاریابی، ایجاد ارزشی بیش از رقبا برای مشتریان است. براساس معادله ارزش برای مشتریان، ارزش برای مشتری، با بهبود کیفیت کالا یا خدمت رابطه ای مستقیم دارد یعنی با افزایش بهبود کیفیت ارزش برای مشتری افزایش و با کاهش کیفیت سطح ارزش برای مشتری کاهش می یابد. برعکس، ارزش رابطه ای معکوس با قیمت دارد زیرا با کاهش قیمت، سطح ارزش برای مشتری افزایش می یابد.
دومین اصل) از اصول بازاریابی، ایجاد مزیت رقابتی است. مزیت رقابتی عبارت است از «میزان جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان» (کیگان، ۱۹۹۹). این مزیت می تواند در هر یک از عناصر آمیخته بازاریابی شرکت شامل: محصول، قیمت، تبلیغات و پیشبرد و توزیع وجود داشته باشد. یکی از مهم ترین راهبردهایی که می تواند به منظور نفوذ در بازارهای جدید مورداستفاده شرکت ها قرارگیرد، عرضه محصولی با کیفیت برتر و قیمت ارزان تر است. مزیت قیمت کمتر، توجه فوری مشتری را به خود جلب می کند و آنهایی که محصول را خریداری می کنند، تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت.
سومین اصل) بازاریابی، به تمرکز بر نیازها و خواسته های مشتریان اشاره دارد. شرکت باید به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد نیازها و خواسته های واقعی مشتریان باشد و به این منظور، باید منابع و فعالیت های شرکت را در این راستا بسیج کرده و محصولی مناسب برای برآوردن آن نیازها و خواسته ها عرضه کند.
● مدل پنج نیروی پورتر
یکی از الگوهای مورداستفاده برای تجزیه و تحلیل محیط رقابتی در یک صنعت با هدف تدوین استراتژی لازم، مدل پنج نیروی پورتر است. اساس این استراتژی بر رقابت مبتنی است. تلاش برای کسب سهم بیشتر در بازار رقابت، تنها در حرکت های رقبا متجلی نمی شود بلکه رقابت در یک صنعت، ریشه در اصول اقتصادی و نیروهایی رقابتی دارد که فراتر از رقبا هستند. مشتریان، عرضه کنندگان مواد اولیه، نورسیدگان بالقوه و کالاهای جانشین، همگی عاملی رقابتی بوده و ممکن است برحسب نوع رشته صنعتی، کم و بیش برجسته و فعال باشند.
۱) تهدید تازه واردها
ـ اعضای کانال های توزیع ممکن است به آموزش نیاز داشته باشند، ممکن است ناچار باشیم مشتریان را آموزش دهیم، آگهی ها باید خیلی عمومی باشند و اینکه سلایق و استانداردها ناشناخته و ممکن است شکل نگرفته باشد (جانسون، ۲۰۰۱).
۲) قدرت تأمین کنندگان مواداولیه
۳) قدرت چانه زنی خریداران
عوامل موثر در قدرت خریداران عبارتند از: نفوذ چانه زنی، تمرکز خریدار در برابر تمرکز مؤسسه، حجم خرید، هزینه های متغیر خریدار، میزان اطلاعات خریدار، توانایی نخریدن، حساسیت به قیمت ها، اختلاف میان محصولات، کیفیت بالا، منابع خریدار.
۴) تهدید کالای جایگزین
۵) شدت رقابت
ـ افزایش شرکت های رقیب (رشد صنعت)، تنوع رقبا، تفاوت محصولات، هزینه های ثابت ارزش افزوده، همسان شدن بزرگی، شهرت نام تجاری، اندازه و توانایی شرکت های رقیب، کاهش تقاضا در محصولات موردنظر و متداول شدن روش مبتنی بر کاهش دادن قیمت ها، زمانی که مصرف کنندگان براحتی جذب محصولاتی با نام و نشان تجاری متفاوت شوند، هنگامی که به دلیل ازدیاد موانع نتوان براحتی بازار را ترک کرد(موانع خروج)، هنگامی که هزینه های ثابت بالاست، هنگامی که محصولات فاسدشدنی است و هنگامی که در صنعت موردنظر بحث خرید و ادغام شرکت ها به صورت امری متداول درآید (دیوید، ۱۳۸۱).
منابع:
۱. بابایی زکیلکی، محمدعلی؛ بازاریابی بین المللی، انتشارات سمت؛ ۱۳۸۰
۲. حسینی، سیدمحمود، مدیریت راهبردی، انتشارات سمت، ۱۳۸۳
۳. دیوید، فرد. آر، علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، مدیریت استراتژیک؛ دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۸۱
۴. روستا، احمد، داوود ونوس و عبدالحمید ابراهیمی، مدیریت بازاریابی، انتشارات سمت، ۱۳۸۰
۵. طبیبیان، محمد؛ اقتصاد کلان؛ انتشارات بازتاب، ۱۳۸۲
ماهنامه صنعت خودرو ( www.sanatekhodro.com )
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omidayandh
/ج