جمهوری آذربایجان و ژئوپلیتیک شیعی
نويسنده:الیاس واحدی
چندي است كه موضوع هلال شيعه و جلوگيري از شكل گيري آن به يكي از اولويتهاي اصلي امريكا، اسرائيل و برخي كشورهاي عربي تبديل شده است. صرفهنظر از بودگي و امكان تحقق اين مسئله، آمریکا و اسراییل با ابراز نگراني بیش از پیش از خطر اتحاد شيعيان و بهانه كردن اين موضوع، سعي در همراه كردن ساير كشورها براي تأمين منافع توسعهطلبانة خود دارند. در این میان جمهوری آذربایجان به سبب جایگاه خاص آن در ژئوپلیتیک شیعه، يكي از اهداف اصلي امريكا، اسرائيل و برخي دول عربي براي نفوذگذاري در آن و ممانعت از افزايش پيوستگيهاي اين كشور با ديگر جغرافياهاي شيعه بوده، به نحوي كه در برخي تحليلها بعد از عراق از جمهوري آذربایجان به عنوان دومین هدف اولویتدار در این زمینه ياد ميشود. جمهوری آذربایجان با دارا بودن 97 درصد جمعیت مسلمان که از این میزان بیش از 70 درصد دارای مذهب شیعه هستند از دیرباز ودر پیوند با مناطق آذری نشین شمال غرب ایران پایگاه مهمی برای مذهب شیعه محسوب میشد. با جدایی این سرزمین از خاک اصلی کشور ایران در دوران قاجار، در ابتدا مردم این مناطق تحت فشار سیاستهای ضد اسلامی و مسیحی روسیه تزاری بودند.آزارواذیت شیعیان به ویژه روحانیون در آن زمان از برگ های سیاه تاریخ امپراتوری تزار روس شمرده میشود. مقاومتهای مردم در سرزمین آذربایجان و نیز تغییر سیاست امپراتوری تزار در برههای از تاریخ که به سبب رویارویی با امپراتوری عثمانی سنی مذهب، تزارها دست از سرکوب مذهبی شیعیان آذری برداشتند – به پایداری مذهب شیعه منجر شد تا این که دومین ضربه به مذهب شیعه در دوران سلطه نظام کمونیستی وارد شد، ضربهای که شدیدتر و عمیقتر از جنایات تزار ها بود.
در مدت بیش از 70 سال حاکمیت ایدئولوژی کمونیسم، نسلی در آذربایجان و سایر نقاط اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمدند که تا حدود زیادی با دین و مذهب بیگانه بودند. پس از فروپاشی شوروی، به رغم اشتیاق همراه با حس نوستالژیک قویِ مردم جمهوری آذربایجان نسبت به احیاء ارزشهای دینی مذهب تشیع و پیوند عاطفی با ایران، وقوع جنگ قره باغ و نفوذ غرب دراین کشور، مانع از این شد کهاین علاقه وافر توده مردم به مثابه فرصتی طلایی، زمینه ساز توسعه مناسبات و پیوند با ایران شود و در این میان شیعهگری آذربایجان از کانون سیاسی – اجتماعی شیعهگری دور ماند وتلاشهای صورت گرفته در این زمینه بسیار اندک بود و نتیجه لازم را در پی نداشت.
هر چند جمهوری آذربایجان در کنار این مناسبات با ایران و کشورهایی که هم راستایی در سیاستهای منطقهای با ایران دارند (مانند ترکیه و سوریه) نیز روابط در خور توجهی دارد، ولی مسالهاینجا است که توسعه روابط باکو با کشورهای مسلمان سنی مذهب در کنار حمایتهای آمریکا از این مناسبات و نیز نزدیکی باکو وتل آویو، این فرض را تقویت میکند که غرب، اسراییل و جهان اسلام سنی به دنبال نفوذ وایجاد پایگاه سیاسی اجتماعی در منطقه شیعی واستراتژیک قفقاز هستند.
آنچه مسلم است، این که دنیای غرب به ویژه آمریکا و اسراییل از اسلام شیعی به سبب نگرشهای راهبردی در ایران و لبنان و نیز تحرکات نوپای شیعی در عراق به مراتب بیشتر از اسلام سنی هراس دارند. دنیای سنی یا مانند مصر، اردن، عربستان و امارات متحده در سازگاری با سیاستهای آمریکا و نوعی همراهی غیرمستقیم با اسراییل هستند ویا مانند ترکیه کنونی به دنبال قرائت جدید و میانهرو از اسلام سیاسی هستند که در عین داشتن مشی مستقل از غرب، در محورهای مهمی نه تنها تضادی با برنامههای غرب ندارد، بلکه سبب تعدیل گرایشهای افراطی اسلامی نیز میشود. از این رو طبیعی است که آمریکا و اسراییل به تقویت نظامهای سیاسی سنی محور در دنیای اسلام بپردازد و حتی از این طریق سعی در تضعیف دولتها و گروههای شیعی داشته باشند.
اما آنچه آمریکا و اسراییل را بیش از پیش نگران میکند، همگرایی نظامهای شیعی و سنی در منطقه است که محافل غربی و برخی دول عربی با پیش کشیدن خطر هلال شیعی، سعی در مقابله با آن دارند و افزون بر تقویت گرایشهای ضدشیعی در جهان سنی، به انشقاق در جغرافیای سیاسی شیعه نیز دست مییازند. در این میان جمهوری آذربایجان به سبب جایگاه خاص در ژئوپلیتیک شیعی همواره مدنظر این دو کشور است. جمهوری آذربایجان به سبب همجواری با ایران و روسیه، موقعیت مکانی ممتاز در کرانه دریای خزر و ذخایر غنی هیدروکربن هدف خوبی برای واشنگتن وتلآویو محسوب میشود. شاید بتوان گفت؛ آذربایجان بعد از عراق دومین هدف اولویتدار غرب در این زمینه است. برخی از محورهای برنامه آمریکا و همپیمانانش برای مقابله با تکمیل خانههای پازل زئوپلیتیک شیعی که جمهوری آذربایجان قطعه مهمی در این زمینه به شمار میرود، عبارتند از:
رواج ایران هراسی و بیم ازحاکمیت اسلام سیاسی و دولت دینی در منطقه ترویج اختلافات قومی ونژادی بین شیعیان کشورهای مختلف و زمینهسازی شکل گیری هویتهای شیعی قوممدار و ظهور مفاهیمی چون شیعه فارس، شیعه ترک و شیعه عرب در امت شیعی
تاثیر کشورهای سنی مذهب که برخی نظیر کشورهای عربی در پی نفوذ مذهبی در این کشور هستند.
با اوصاف گفته شده، در شرایط کنونی شیعهگری در جمهوری آذربایجان که به رغم بسترهای مناسب نتوانسته گفتمان غالب در سیاست و جامعهاین کشور درآید – از سوی عوامل زیر تحت فشار است:
نظام سیاسی غیر دینی وتوتالیتر در کشور که محدودیتهای زیادی برای آزادی های دینی جامعهایجاد میکند.
وجود یک الگوی پذیرفته شده خارجی به نام جامعه ترکیه که مروج لاییسم – کمالیسم از یک سو و اسلامگرایی میانهرو مبتنی بر آموزههای مذهب تسنن از سوی دیگر است. در این زمینه گفتنی است که اسلامگرایی و شیعهگری در ترکیه هیچگاه به هم پیوند نخوردهاند. شیعیان ترکیه (علویان) عمدتا\" طرفدار لاییسم هستند و دین باوری آن ها بیشتر شکل و شمایل طریقتگرایی دارد. هرچند رویکردهای گشایش محور در دولت کنونی ترکیه باعث همگرایی شیعه وسنی در جامعه میشود، ولی تا تحقق این امر فاصله زیادی هست.
تاثیر فرهنگی غرب که به جهت ضعف ساختارهای اجتماعی به جای مانده از تسلط کمونیسم، کارکرد اساسی در هویت بخشی نوین جامعه اذربایجان دارد.
سوء تفاهمات روزافزون و حل نشده با ایران که در حال تبدیل به یک جریان ریشهدار اجتماعی – مدنی است و در صورت ادامهاین روند، آذری های آن سوی ارس با ایران به منزله کانون اصلی شیعهگری روز به روز بیگانه تر خواهند گشت.
شواهد حکایت از این دارد که روسیه در این زمینه دست به اقدامات موثری زده است، ولی از سوی ایران اقدام اساسی که تاکنون منجر به نتیجه روشنی شده باشد، دیده نشده است. باید به این نکته اساسی توجه داشت که جمهوری آذربایجان در موقعیتی قراردارد که برای کشوری مثل ایران نمیتواند حالت خنثی داشته باشد، ایران باید یکی از دو گزینه جذب جمهوری آذربایجان به طرف خود (حتی در صورت داشتن مناسبات گسترده با غرب)و یا رها کردن این کشور در دل ساختارهای سیاسی – امنیتی غرب وبلوک ضد ایرانی را انتخاب کند. در این خصوص علاوه بر روابط و مناسبات رسمی وبین دولتی، نقش نهادهای مدنی غیردولتی و رسانهها بسیار موثر است که در مورد اخیر تاکنون این نقش عمدتا\" کارکرد منفی در نزدیکی دو کشور داشته است.رسانههای دو کشور باید دست به بازتعریفی مناسب از جوامع دوکشور بزنند. رسانههای و محافل ایرانی باید این جمهوری را به عنوان یک کشور مستقل دارای حق حاکمیت بر تمامیت ارضی خود و با نام رسمی آن بشناسند و رسانههای آذری نیز باید به این واقعیت برسند که با طرح مسایل تفرقه انگیز قومی و ارایه تصویری افراطی از سیاستهای دینی ایران طرفی نخواهند بست.
دیپلماسی رسمی کشور نیز باید در عرصه های اختلافی نظیر رژیم حقوقی خزر با نگاه گشایش گونه به تعامل بپردازد و در حوزههایی چون مناقشه قره باغ، ایران میتواند به سبب روابط اقتصادی راهبردی با ارمنستان، در تن دادن این کشور به قطعنامههای شورای امنیت و توافقات پیشین موثر باشد وبا توجه به رضایت آذربایجان به میانجی گری ایران،از این طریق وارد فرآیند حل مناقشه قره باغ که گرهگاه صلح وثبات و امنیت قفقاز جنوبی است، بشود.فرآیندی که حق مسلم ایران حضور موثردر آن است.البته مخالفت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به مثابه نهاد کهنه شده غربی با ورود ایران به این عرصه قابل پیش بینی است.
از این رو نقش ایران را نباید منحصر به عضویت رسمی در گروههای میانجی گر دانست. ایران در این زمینه میتواند، مانند ترکیه نقشی تاثر گذار و تسهیل گر داشته باشد. قدر مسلم این است که جغرافیای سیاسی نوین شیعه در دنیا شکل گرفته و ایران نمیتواند ونباید از فرصتهای این جغرافیای نوین غافل شود. اکنون برای همگرایی بین اجزاء این جغرافیا باید روشهای کهنه شده و خطاهای آزموده شده قبلی را به کنار نهد و در کسوت یک قدرت محور و عامل مرکزی در شکل گیری این قدرت منطقهای ظاهر شود.البتهاین به معنای نادیده انگاشتن سایر عوامل همگرایی به عنوان گزینههای مختلف و نگاه جامع به همه این گزینهها در راستای منافع ملی نیست.
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :j133719
در مدت بیش از 70 سال حاکمیت ایدئولوژی کمونیسم، نسلی در آذربایجان و سایر نقاط اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمدند که تا حدود زیادی با دین و مذهب بیگانه بودند. پس از فروپاشی شوروی، به رغم اشتیاق همراه با حس نوستالژیک قویِ مردم جمهوری آذربایجان نسبت به احیاء ارزشهای دینی مذهب تشیع و پیوند عاطفی با ایران، وقوع جنگ قره باغ و نفوذ غرب دراین کشور، مانع از این شد کهاین علاقه وافر توده مردم به مثابه فرصتی طلایی، زمینه ساز توسعه مناسبات و پیوند با ایران شود و در این میان شیعهگری آذربایجان از کانون سیاسی – اجتماعی شیعهگری دور ماند وتلاشهای صورت گرفته در این زمینه بسیار اندک بود و نتیجه لازم را در پی نداشت.
پویایی و عدم پویایی شیعی در آذربایجان
هر چند جمهوری آذربایجان در کنار این مناسبات با ایران و کشورهایی که هم راستایی در سیاستهای منطقهای با ایران دارند (مانند ترکیه و سوریه) نیز روابط در خور توجهی دارد، ولی مسالهاینجا است که توسعه روابط باکو با کشورهای مسلمان سنی مذهب در کنار حمایتهای آمریکا از این مناسبات و نیز نزدیکی باکو وتل آویو، این فرض را تقویت میکند که غرب، اسراییل و جهان اسلام سنی به دنبال نفوذ وایجاد پایگاه سیاسی اجتماعی در منطقه شیعی واستراتژیک قفقاز هستند.
آنچه مسلم است، این که دنیای غرب به ویژه آمریکا و اسراییل از اسلام شیعی به سبب نگرشهای راهبردی در ایران و لبنان و نیز تحرکات نوپای شیعی در عراق به مراتب بیشتر از اسلام سنی هراس دارند. دنیای سنی یا مانند مصر، اردن، عربستان و امارات متحده در سازگاری با سیاستهای آمریکا و نوعی همراهی غیرمستقیم با اسراییل هستند ویا مانند ترکیه کنونی به دنبال قرائت جدید و میانهرو از اسلام سیاسی هستند که در عین داشتن مشی مستقل از غرب، در محورهای مهمی نه تنها تضادی با برنامههای غرب ندارد، بلکه سبب تعدیل گرایشهای افراطی اسلامی نیز میشود. از این رو طبیعی است که آمریکا و اسراییل به تقویت نظامهای سیاسی سنی محور در دنیای اسلام بپردازد و حتی از این طریق سعی در تضعیف دولتها و گروههای شیعی داشته باشند.
اما آنچه آمریکا و اسراییل را بیش از پیش نگران میکند، همگرایی نظامهای شیعی و سنی در منطقه است که محافل غربی و برخی دول عربی با پیش کشیدن خطر هلال شیعی، سعی در مقابله با آن دارند و افزون بر تقویت گرایشهای ضدشیعی در جهان سنی، به انشقاق در جغرافیای سیاسی شیعه نیز دست مییازند. در این میان جمهوری آذربایجان به سبب جایگاه خاص در ژئوپلیتیک شیعی همواره مدنظر این دو کشور است. جمهوری آذربایجان به سبب همجواری با ایران و روسیه، موقعیت مکانی ممتاز در کرانه دریای خزر و ذخایر غنی هیدروکربن هدف خوبی برای واشنگتن وتلآویو محسوب میشود. شاید بتوان گفت؛ آذربایجان بعد از عراق دومین هدف اولویتدار غرب در این زمینه است. برخی از محورهای برنامه آمریکا و همپیمانانش برای مقابله با تکمیل خانههای پازل زئوپلیتیک شیعی که جمهوری آذربایجان قطعه مهمی در این زمینه به شمار میرود، عبارتند از:
رواج ایران هراسی و بیم ازحاکمیت اسلام سیاسی و دولت دینی در منطقه ترویج اختلافات قومی ونژادی بین شیعیان کشورهای مختلف و زمینهسازی شکل گیری هویتهای شیعی قوممدار و ظهور مفاهیمی چون شیعه فارس، شیعه ترک و شیعه عرب در امت شیعی
ترویج نظام سیاسی سکولار در کشورهای شیعی
تاثیر کشورهای سنی مذهب که برخی نظیر کشورهای عربی در پی نفوذ مذهبی در این کشور هستند.
با اوصاف گفته شده، در شرایط کنونی شیعهگری در جمهوری آذربایجان که به رغم بسترهای مناسب نتوانسته گفتمان غالب در سیاست و جامعهاین کشور درآید – از سوی عوامل زیر تحت فشار است:
نظام سیاسی غیر دینی وتوتالیتر در کشور که محدودیتهای زیادی برای آزادی های دینی جامعهایجاد میکند.
وجود یک الگوی پذیرفته شده خارجی به نام جامعه ترکیه که مروج لاییسم – کمالیسم از یک سو و اسلامگرایی میانهرو مبتنی بر آموزههای مذهب تسنن از سوی دیگر است. در این زمینه گفتنی است که اسلامگرایی و شیعهگری در ترکیه هیچگاه به هم پیوند نخوردهاند. شیعیان ترکیه (علویان) عمدتا\" طرفدار لاییسم هستند و دین باوری آن ها بیشتر شکل و شمایل طریقتگرایی دارد. هرچند رویکردهای گشایش محور در دولت کنونی ترکیه باعث همگرایی شیعه وسنی در جامعه میشود، ولی تا تحقق این امر فاصله زیادی هست.
تاثیر فرهنگی غرب که به جهت ضعف ساختارهای اجتماعی به جای مانده از تسلط کمونیسم، کارکرد اساسی در هویت بخشی نوین جامعه اذربایجان دارد.
سوء تفاهمات روزافزون و حل نشده با ایران که در حال تبدیل به یک جریان ریشهدار اجتماعی – مدنی است و در صورت ادامهاین روند، آذری های آن سوی ارس با ایران به منزله کانون اصلی شیعهگری روز به روز بیگانه تر خواهند گشت.
ارزیابی و نتیجه گیری
شواهد حکایت از این دارد که روسیه در این زمینه دست به اقدامات موثری زده است، ولی از سوی ایران اقدام اساسی که تاکنون منجر به نتیجه روشنی شده باشد، دیده نشده است. باید به این نکته اساسی توجه داشت که جمهوری آذربایجان در موقعیتی قراردارد که برای کشوری مثل ایران نمیتواند حالت خنثی داشته باشد، ایران باید یکی از دو گزینه جذب جمهوری آذربایجان به طرف خود (حتی در صورت داشتن مناسبات گسترده با غرب)و یا رها کردن این کشور در دل ساختارهای سیاسی – امنیتی غرب وبلوک ضد ایرانی را انتخاب کند. در این خصوص علاوه بر روابط و مناسبات رسمی وبین دولتی، نقش نهادهای مدنی غیردولتی و رسانهها بسیار موثر است که در مورد اخیر تاکنون این نقش عمدتا\" کارکرد منفی در نزدیکی دو کشور داشته است.رسانههای دو کشور باید دست به بازتعریفی مناسب از جوامع دوکشور بزنند. رسانههای و محافل ایرانی باید این جمهوری را به عنوان یک کشور مستقل دارای حق حاکمیت بر تمامیت ارضی خود و با نام رسمی آن بشناسند و رسانههای آذری نیز باید به این واقعیت برسند که با طرح مسایل تفرقه انگیز قومی و ارایه تصویری افراطی از سیاستهای دینی ایران طرفی نخواهند بست.
دیپلماسی رسمی کشور نیز باید در عرصه های اختلافی نظیر رژیم حقوقی خزر با نگاه گشایش گونه به تعامل بپردازد و در حوزههایی چون مناقشه قره باغ، ایران میتواند به سبب روابط اقتصادی راهبردی با ارمنستان، در تن دادن این کشور به قطعنامههای شورای امنیت و توافقات پیشین موثر باشد وبا توجه به رضایت آذربایجان به میانجی گری ایران،از این طریق وارد فرآیند حل مناقشه قره باغ که گرهگاه صلح وثبات و امنیت قفقاز جنوبی است، بشود.فرآیندی که حق مسلم ایران حضور موثردر آن است.البته مخالفت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به مثابه نهاد کهنه شده غربی با ورود ایران به این عرصه قابل پیش بینی است.
از این رو نقش ایران را نباید منحصر به عضویت رسمی در گروههای میانجی گر دانست. ایران در این زمینه میتواند، مانند ترکیه نقشی تاثر گذار و تسهیل گر داشته باشد. قدر مسلم این است که جغرافیای سیاسی نوین شیعه در دنیا شکل گرفته و ایران نمیتواند ونباید از فرصتهای این جغرافیای نوین غافل شود. اکنون برای همگرایی بین اجزاء این جغرافیا باید روشهای کهنه شده و خطاهای آزموده شده قبلی را به کنار نهد و در کسوت یک قدرت محور و عامل مرکزی در شکل گیری این قدرت منطقهای ظاهر شود.البتهاین به معنای نادیده انگاشتن سایر عوامل همگرایی به عنوان گزینههای مختلف و نگاه جامع به همه این گزینهها در راستای منافع ملی نیست.
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
http://www.ekopolitik.org/public/news.aspx?id=823&pid=381.
2.http://www.bilgesam.org/tr/index.php?option=com_content&view=article&id=106
3.http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4848&id=40296
http://www.tumgazeteler.com/?a=5042084.4
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :j133719