عبادت و آثار و برکات عبودیّت و بندگى

باز هم سیمای نماز

در این مقاله راسخون عبادت و آثار و برکات عبودیّت و بندگى را در آیات و روایات مورد بحث قرار می دهیم. با ما همراه شوید.
يکشنبه، 18 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز هم سیمای نماز

مقدمه:
یکى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت، عشق به کمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تأمین کننده این تمایلات فطرى است. نماز وعبادت، رابطه انسان با سرچشمه کمالات، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است.

در این مقاله راسخون ابتدا به موضوعاتی نظیر» عبادت چیست، فطرت و عبادت، مدار عبادت، روحیه عبادت، آرامش در عبادت، میانه روى در عبادت، مدیریت در عبادت، فلسفه عبادت و در اداامه به  آثار و برکات عبودیّت و بندگى می پردازیم.

عبادت چیست؟
عبادت، هدف آفرینش ماست. قرآن مى فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(1)

کارهایى را که انجام مى دهیم، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند کسب و کار، تحصیل علم، ازدواج و یا خدمت به مردم، براى رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد.

آنچه یک امر را عبادت مى کند، آنست که به انگیزه اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى «صبغة اللّه»(2) داشته باشد.

فطرت و عبادت
بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مى تواند بى ارزش باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.

امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت که انسان است آن را دارا مى باشد؛ مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مى دارد.(3)

اما مسائلى مانند شکل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مکان هاى مختلف، متفاوت است. در بعضى مناطق، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست.

عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى ترین، زیباترین و محکم ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده ها و آتشکده هاست.

البتّه در شکل و نوع پرستش ها تفاوت هاى زیادى دیده مى شود. یکى تفاوت در معبودها که از پرستشِ سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداى عزیز، و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق ترین و لطیف ترین مناجات هاى اولیاى خدا تغییر مى کند.

هدف انبیا نیز ایجاد روح پرستش در انسان نبوده، بلکه اصلاح پرستش در مورد شخص معبود و شکل عبادت بوده است.

هزینه هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى شود، مقدس شمردنِ پرچم، وطن و قهرمانان ملّى، ستایش کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه هایى از روح پرستش در وجود آدمى است.

آنها هم که خدا را پرستش نمى کنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى روند و هستى خود را فداى معبودشان مى سازند. پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوى:همچو میل کودکان با مادران ...... سِرّ میل خود نداند در لبان

خداوند حکیم هر میل و غریزه اى را در انسان قرار داده، وسیله ارضاء و تأمین آن را نیز در خارج ایجاد کرده است. اگر تشنگى در انسان پیدا مى شود، آب آفریده و اگر گرسنگى هست، غذا نیز هست. اگر غریزه جنسى در انسان قرار داده، براى او همسر خلق کرده و اگر قوّه شامّه آفرید، بوئیدنى ها را نیز آفرید.

یکى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت، عشق به کمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تأمین کننده این تمایلات فطرى است. نماز وعبادت، رابطه انسان با سرچشمه کمالات، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است.
ریشه پرستش
کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟ قرآن از طریق داستان ها و تاریخها، نشانه هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى دارد.
مى فرماید: خداوند به مریمِ بى همسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت ها را به خاک مالید.
اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.

کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟

قرآن در لابلاى آیات، ضعف انسان را به او گوشزد مى کند و مى گوید: تو هنگام تولّد هیچ نمى دانستى و هیچ آگاهى نداشتى، یکپارچه ضعف بودى، چنانکه پس از قدرت هم باز رو به ضعف مى روى.

تو هر لحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى.
اگر حرکت زمین کُند شود و شب یا روز ثابت بمانند، کیست که حرکت آن را تند کند و تغییر دهد؟
اگر آبها به عمق زمین فرو رود، کیست که براى شما آب گوارا بیاورد؟(4)
اگر بخواهیم آب آشامیدنى شما را تلخ و شور قرار مى دهیم.(5)
اگر بخواهیم درختان را براى همیشه خشک مى گردانیم.(6)
اگر بخواهیم دائماً زمین را لرزان و متزلزل قرار مى دهیم.(7)

اینها ودهها نمونه دیگر را قرآن ذکر مى کند تا انسان را از غفلت به در آورد وغرورش را بشکند وبه عبادت وتذلّل در برابر آفریدگار وادارد.
 

مدار عبادت، رضاى خدا
همانگونه که کرات آسمانى و زمین در عین حرکت هاى مختلفِ وضعى و انتقالى، همواره مدار ثابتى دارند، عبادات نیز با همه شکلها و صورت هاى مختلفشان بر مدار ثابتى قرار دارند که آن رضاى خداوند است، گرچه شرائط زمانى و مکانى، فردى و اجتماعى نوعِ حرکت در این مدار را تعیین مى کنند.

مثلاً مسافرت، نماز را دو رکعتى مى کند و بیمارى، شکل نماز را تغییر مى دهد، اما نماز دو رکعتى و یا شکسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضاى او و انجام فرمان او قرار دارد. «وَأَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى»(9)

روحیه عبادت
عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن کارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ بِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى نَفْسِک عِبادَةَ اللَّهِ»(10) همانا دین خدا استوار است، پس نسبت به آن مدارا کن (و زمانى که آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نکن) که عبادت در نزد تو مبغوض شود.

در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم: «طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها»(11) خوشا به حال کسى که به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در بر گیرد.

میانه روى در عبادت
هنگامى روحیه عبادت وپرستش زنده مى ماند که انسان در انجام آن میانه رو باشد، لذا در کتب حدیث، روایاتى با عنوان: «باب الاقتصاد فى العبادة»، نقل شده است.(12)

انسان وقتى سالم است که میان اندامش تناسب باشد و اگر عضوى بزرگتر یا کوچکتر از حدّ معمول باشد، ناقص الخلقه به حساب مى آید. در امور معنوى نیز انسان باید ارزشها را بطور هماهنگ در خود پرورش دهد. به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله خبر دادند که گروهى از امّت تو بخاطر عبادت، همسر و فرز
ند را رها کرده و به مسجد آمده اند. پیامبر فریاد برآورد که این راه و روش من نیست، من خودم با همسرم زندگى مى کنم و در منزل ساکنم، هر کس غیر از این عمل کند از من نیست.(13)

امام صادق علیه السلام داستانِ مسلمانى را نقل مى کند که همسایه مسیحى داشت و مسلمان شد.

این مسلمان هنگام سحر او را بیدار کرد و به مسجد آورد و به او گفت: نماز شب بخوان تا صبح شود. هنگام صبح گفت: نماز صبح بجاى آور و پس از آن تا طلوع آفتاب دعا بخوان. سپس تا وقت نماز ظهر قرآن بخوان و بدینگونه یک شبانه روز او را با نماز و قرآن و دعا پر کرد.

مسیحى که به خانه بازگشت، دست از اسلام برداشت و دیگر پاى به مسجد نگذاشت.(14) آرى اینگونه افراط و زیاده روى در عبادت، مردم را فرارى مى دهد.

استاد شهید مرتضى مطهرى نقل مى کند که عمروعاص دو پسر داشت؛ یکى طرفدار حضرت على علیه السلام شد و دیگرى طرفدار معاویه. روزى پیامبر به فرزند خوب عمروعاص (عبداللّه) فرمود: شنیده ام که تو شبها را به عبادت و روزها را به روزه مى گذرانى، گفت بله یا رسول اللّه، پیامبر فرمود: من این راه را قبول ندارم.(15)

در روایات مى خوانیم:«اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبالاً وَاِدْباراً»(16) روح انسان، گرایش و فرار دارد. هرگاه رو مى کند و گرایش دارد بهره گیرى کنید و هرگاه آمادگى ندارد به او فشار نیاورید که ناخودآگاه عکس العمل منفى نشان مى دهد.

در سفارشات اسلامى آمده که اوقات خود را چهار قسمت کنید و سهمى را براى تفریح و لذّت بگذارید که اگر اینگونه عمل کردید براى کارهاى دیگر نشاط خواهید داشت.(17)

قرآن کریم به یهودیانى که در روز استراحت و تعطیل، به سراغ ماهیگیرى و کار مى رفتند عنوان متجاوز مى دهد: «وَ لَقَد عَلِمْنَا الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِى السَّبْتِ»(18) ما از متجاوزین روز شنبه (که حریصانه به سراغ کار مى رفتند) آگاهیم.

به هر حال حفظ نشاط و روحیه در عبادت، یک اصل است که با میانه روى حاصل مى شود.

مدیریت در عبادت
مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست، بلکه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد. در مدیریت اصولى مطرح است: برنامه ریزى و طرح کار، گزینش نیروى کارآمد، انضباط و نظارت، تشویق و کنترل و امثال اینها. در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و کمال شود.

نماز یک طرح معیّن دارد، با تکبیر آغاز مى شود و با سلام تمام. تعداد رکعات و رکوع و سجودش مشخّص است. اوقات انجام آن مخصوص، و جهت آن رو به قبله است.

امّا طرح تنها کافى نیست، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه نگر دارد. باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق کرد. باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى کامل را مى طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.

عبادت، داروخانه شبانه روزى
هر کس در هر لحظه و در هر شرایطى بدون هیچ وقت قبلى و واسطه اى مى تواند با خدا ارتباط برقرار کند. هر چند اوقاتى مخصوص از قبیل هنگام سحر، غروب جمعه، پس از خطبه هاى نماز جمعه، هنگام نزول باران و یا شب قدر، دعا و عبادت حال دیگرى دارد، اما دعا و نیایش اختصاصى به این اوقات ندارد.

عبادت در هر حال داروى غفلت و نسیان و عصیان است. «أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکرِى»(19) مایه آرامش و اطمینان خاطر و زدونِ اضطراب ها و دل نگرانى هاست.«اَلا بِذکرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلُوب»(20)

عبادت، مایه آرامش
شما طاغوت هاى قُلدر و سرمایه داران بزرگ و صاحبان علم و صنعت و تکنولوژى را مى شناسید، ولى آیا از آنها آرامش هم سراغ دارید؟

آیا جوامع غربى امروز در آرامش روحى و روانى بسر مى برند؟
آیا قدرت و صنعت و ثروت براى بشر امروز، صلح و دوستى و اطمینان خاطر و آرامش به ارمغان آورده است؟

اما عبادت و اطاعت خدا، براى اولیاى خدا چنان حالتى بوجود مى آورد که در هیچ شرایطى دچار اضطراب نمى گردند. در اینجا مناسب است دو خاطره از رهبر کبیر انقلاب اسلامى امام خمینى قدس سره نقل کنم:

بدنبال فرار شاه از ایران، با آنکه هنوز نوکر بى اختیارش شاپور بختیار حکومت مى کرد، امام خمینى تصمیم گرفت بعد از پانزده سال تبعید به کشورش باز گردد. خبرنگار در هواپیما از ایشان سؤال مى کند: اکنون چه احساسى دارید؟ مى فرماید: هیچ!

در حالى که در آن زمان میلیون ها ایرانىِ عاشق، نگرانِ جان امام بودند، امام با آرامش خاطر در هواپیما مشغول نماز شب و ذکر خدا بودند. این آرامش تنها بخاطر یاد اوست.

خاطره دیگر که از فرزند امام مرحوم حاج سیّد احمد آقا شنیدم آنست که روز فرار شاه از ایران، دهها خبرنگار و عکاس از سراسر دنیا در منزل امام در پاریس اجتماع کرده بودند تا سخنان امام را به دنیا مخابره کنند.

امام روى صندلى ایستاد، چند کلمه اى سخن گفت، سپس رو به من کرد و پرسید: احمد، آیا ظهر شده است؟ گفتم بله، امام بدون معطّلى سخن خود را قطع کرد و براى نماز اوّل وقت از صندلى پایین آمد. همه گیج شدند که چه خبر شده است، گفتم: امام نمازش را اوّل وقت مى خواند.

آنچه امام در پاریس انجام داد درسى بود که از پیشوایش امام رضاعلیه السلام آموخته بود. در تاریخ آمده، رهبر گروه صابئین که نامشان در قرآن آمده است، دانشمندى مغرور و متعصّب بود.

هر بار که با امام رضاعلیه السلام به گفتگو مى نشست زیر بار نمى رفت، تا آنکه در جلسه اى چنان تار و پود افکارش در هم ریخت که گفت: اکنون قلبم نرم شد و منطق شما را پذیرفتم.

در این هنگام صداى اذان بلند شد، امام رضاعلیه السلام به قصد نماز جلسه را ترک کردند، دوستان امام هر چه اصرار کردند که اگر لحظاتى جلسه را ادامه دهید او و تمام پیروانش مسلمان مى شوند، فرمودند:

نماز اوّل وقت مهم تر از بحث است، او اگر لایق باشد بعد از نماز هم مى تواند حق را بپذیرد. دانشمندِ صابئى که این صلابت و قاطعیت و تعبّد و عشق به حق را در امام دید بیشتر علاقمند شد.(21)

فلسفه عبادت در قرآن
قرآن فلسفه نماز را یاد خدا مى داند؛ «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى »(24)
و ذکر خدا را مایه آرامش دلها؛ «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(25)
و نتیجه آرامش دل را پرواز به ملکوت. «یَأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّک»(26)
قرآن در مواردى دیگر، دلیل عبادت را تشکر از خداوند مى داند:
«اُعْبدوُا رَبَّکُمْ الَّذى خَلَقکُم»(27)
پرستش کنید پروردگارتان را که شما را آفرید.
«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ»(28)
پس پروردگار این خانه (کعبه) را پرستش کنند که آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.
در بعضى آیات به نقش تربیتى نماز اشاره شده است:
«إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ»(29)
همانا نماز انسان را از زشتى ها و مُنکرات باز مى دارد.

نمازگزار ناچار است که بخاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یک سرى دستوراتِ دینى را مراعات کند که رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى کسى که لباس سفید بپوشد، طبیعى است که روى زمینِ آلوده و کثیف نمى نشیند.

قرآن بدنبال سفارش به نماز مى فرماید:
«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَات»(30)
همانا کارهاى شایسته، گناهان را از بین مى برند.

پس نماز یک توبه عملى از گناهان گذشته است و خداوند با این آیه به گنهکار امید مى دهد که اگر به کارهاى شایسته همچون نماز و عبادت روى بیاورد بدیهایش محو مى شود.

نماز در کلام على علیه السلام
حضرت على علیه السلام بارها در نهج البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى کنیم:

مى فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة»(31) خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم هاى بسته با یاد او بینا شوند.

آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى فرماید:

«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَة وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِ
حَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى گیرند و آرامش بر آنان نازل مى شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى شود.
در خطبه اى دیگر مى فرماید:

«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق»(32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مى ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى کند.

آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل مى فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى ماند؟

در خطبه 196 گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: درمان این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى فرماید:


«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ منشى را محو مى کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى شود.

البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى کنند.

آثار و برکات عبودیّت و بندگى

1- احساس غرور و افتخار

امام زین العابدین‏علیه السلام در مناجات خود مى‏گوید: «اِلهى‏ کَفى‏ بى‏ عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَک عَبْداً»(33) همین افتخار مرا بس که بنده تو باشم.چه افتخارى از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد!

در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مى‏کند و از اینکه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود می بالد

2- احساس قدرت‏
کودک مادامى که دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مى‏کند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد که دیگران او را آزار دهند.انسانى که متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرت‏ها و طاغوت‏ها و مستکبرین احساس قدرت مى‏ کند.

3- احساس عزّت‏
عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مکتب انبیا تمام عزّت‏ها از آنِ خداست، چنانکه همه قدرت‏ها از اوست. لذا قرآن از کسانى که به سراغ غیر خدا مى‏روند انتقاد مى‏کند که آیا از غیر خدا عزّت مى‏خواهید؟(34)
طبیعى است که اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بى‏نهایت، به انسان عزّت مى‏دهد. چنانکه کلماتى همچون «اللّه اکبر» طاغوت‏ها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مى‏ کند.

لذا قرآن به ما دستور مى‏دهد که در سختى‏ها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوّت کنیم: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ»(35)

اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مى‏کردند. عصر روز نهم محرّم در کربلا، لشگر یزید به خیمه‏گاه امام حسین‏علیه السلام حمله کرد. امام فرمودند: یک شب جنگ را به تأخیر بیندازید که من نماز را دوست دارم و مى‏خواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.

بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب که نمازهاى مستحب را دوست مى‏دارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.

آرى، هر کس که کسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمى‏کند. چگونه ممکن است انسان ادعا کند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!

البتّه این بى‏رغبتى به نماز و نافله بى‏دلیل نیست، بلکه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مى‏ گیرد.به هرحال آنکه نافله نمى‏خواند، فضلى ندارد که انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانکه کسى انتظار ظهور مصلح است که خود صالح باشد.

نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مى‏کند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بى‏بهره‏ام، چه کنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستى‏هاى آن را جبران مى‏کند و سبب قبولى نماز واجب مى‏ گردد.

بخاطر همین آثار و برکات است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى‏گ شت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مى‏اندازد و نماز را بر او سنگین مى‏کند، دورى مى‏کردند. چنانکه قرآن م ى‏فرماید:

«وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِینَ»(36)همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.

4- عامل تربیت‏
گرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسه برنامه‏هاى تربیتى پیاده کند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط کمال.

پاک بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن کلمات، مباح بودنِ مکان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است که مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.

اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاکیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.

چنانکه توجه و حضور قلب، پذیرفتن رهبرى امامان معصوم و اداى واجباتِ مالى چون خمس و زکوة، شرط قبولى نماز است و انجام آن در اوّل وقت، در مسجد، به جماعت، با لباس تمیز و عطر زده، مسواک زده و رعایت نظم صفوف و امثال آن از شرائط کمال نماز است.

دقت در این شرائط بخوبى مى‏رساند که هر یک از آنها نقش مؤثرى در تربیت انسان‏ها دارد.در نماز به هر سو بایستیم رو به خداست، زیرا قرآن مى‏فرماید: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»(37)

اما بخاطر آنکه بفهماند جامعه اسلامى باید یک جهت داشته باشد و درس وحدت و هبستگى بدهد، دستور مى‏دهد همه به یک جهت بایستند. اما چرا آن جهت، کعبه باشد؟

زیرا کعبه اولین نقطه‏اى است که براى عبادت مردم وضع شده است: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبارَکاً»(38)و از طرفى بنیانگذار و تعمیرکنندگانِ آن در طول تاریخ، انبیا بوده‏اند. پس رو به کعبه ایستادن یک نوع همبستگىِ مکتبى در طول زمان است.

از سوى دیگر کعبه رمز استقلال است، زیرا تا وقتى مسلمین رو به بیت‏المقدس، قبله یهود و نصارى نماز مى‏خواندند، آنها منّت مى‏نهادند و مى‏گفتند: رو به قبله ما ایستاده‏اید پس از خود استقلالى ندارید.

قرآن با صراحتِ کامل مى‏ فرماید:«لِئَلّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیکُم حُجَّة»(39)ما قبله شما را کعبه قرار دادیم تا مردم بر شما حجّتى نداشته باشند.خلاصه آنکه قبله رمز استقلال، وحدت و همبستگى است و اینها درسهاى تربیتىِ نماز است.

5 - احضار ارواح!
امروزه بازار هیپنوتیزم و احضار ارواح در دنیا رونق پیدا کرده است، ولى هدف ما آن بحث‏ها نیست. هدف ما این است که روحِ فرارى خود را از طریق نماز نزد خالق احضار و این شاگرد فرارى را سر کلاس حاضر کنیم. یکى از برکات نماز احضار نفس سرکش وفرارى در محضر خداست.

امام زین العابدین‏علیه السلام در مناجات الشّاکین، از نَفس خود به درگاه خداوند ناله مى‏کند و مى‏گوید: خداوندا من از نفسى به تو گلایه دارم که میل به هوسها دارد و از حق فرارى است.

این نفس است که گناه را در نزد انسان شیرین و آسان جلوه مى‏دهد و اینگونه توجیه مى‏کند که بعداً توبه مى‏کنى و یا دیگران نیز این کارها را کرده‏اند. نفس مثل کودک بازى‏گوشى است.

که اگر پدر از او مراقبت نکند دست خود را از دست پدر بیرون کشیده و به هر سو که بخواهد مى‏رود و هر لحظه خطرى او را تهدید مى‏کند.

بهترین راه کنترل این نفسِ سرکش آنست که انسان روزى چند مرتبه آن را در نزد خداوند احضار و غفلت‏زدائى کند تا از غرق شدن در منجلاب مادیات نجاتش دهد.

6- ولایت بر هستى!
از برکاتِ نماز و عبادت آن است که انسان بتدریج و گام به گام بر هستى تسلّط پیدا مى‏ کند.

گام اوّل: قرآن مى ‏فرماید: تقوى براى انسان نورانیت و بصیرت مى‏آورد یعنى به انسان دیدى مى‏دهد که حق را از باطل تشخیص دهد، «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً»(40) و در جاى دیگر مى‏فرماید: «یَجْعَل لَّکُمْ نُوراً»(41) پس تقوى که در رأس آن بندگى خدا و نماز است گامى به سوى نورانى شدن و بصیرت پیدا کردن است.

گام دوّم: کسانى که هدایت الهى را پذیرفتند و در مدار حق قرار گرفتند خداوند هدایت آنها را زیادتر مى‏کند: «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُم هُدىً»(42) پس نور و هدایت آنها متوقف نمى‏شود، بلکه بخاطر تسلیم و بندگى دائماً در حال قرب و رشد هستند و شعاع وجودیشان بیشتر مى شود.

گام سوّم: از آنجا که این افراد در راه خدا تلاش مى‏کنند، خداوند راه‏هاى زیادى را براى رسیدن به کمال به آنها نشان مى‏دهد. «وَالَّذِینَ جَهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنَا»(43)

گام چهارم: هرگاه شیطان به سراغ آنها برود فوراً متذکّر شده و از خداوند عذرخواهى مى‏کنند. «إِذَا مَسَّهُمْ طآئِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا»(44)

گام پنجم: براى خودسازى و دورى از فحشاء و مکر نماز بهترین عامل است. «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ»(45)

بدنبال این قدمها و گامها، انسان بر نفس خود تسلّط پیدا مى‏کند، نفس را مهار مى‏کند و گرفتار وسوسه و لغزش نمى‏شود. بلکه هرگاه فشار وسوسه درونى و طاغوت بیرونى زیاد شد، باز هم از اهرم نماز و صبر کمک مى‏گیرد: «وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَو ة»(46)

گام ششم: افراد با تقوى که وجودشان با نور الهى روشن شده، با هر نماز یک گام به جلو مى‏روند، زیرا نماز تکرار نیست، بلکه معراج است.

پلّه‏ هاى یک نردبان همه مثل هم است، اما هر پله یک قدم انسان را رو به بالا مى‏برد. چنانکه کسى که چاه حفر مى‏کند، در ظاهر کارى تکرارى مى‏کند و همواره کلنگ مى‏زند، اما در واقع با هر کلنگى که مى‏زند به عمق بیشترى م ى‏رسد.

رکعات نماز در ظاهر تکرارى ‏اند، اما در واقع پلّه‏ هاى بالا رفتن از نردبان کمال و عمق دادن به معرفت و ایمان‏ اند.
نمازگزار اجازه نمى‏دهد که عمرش چراگاه شیطان و لگدکوب او گردد. امام زین‏العابدین‏علیه السلام در دعاى مکارم‏ الاخلاق از خداوند چنین مى‏خواهد: خداوندا! اگر عمر من چراگاه شیطان است، آن را قطع کن. 
نه تنها شیطان که گاهى وهم و خیال، روح انسان را لگدکوب مى‏کند و انسان را غافل از حق و حقیقت مى‏گرداند.آرى پیامبر اکرم در خواب هم بیدار بود و ما در بیدارى و حتى در حال نماز هم خوابیم و روحمان دستخوش شیطان و خیال است، 

پس از آنکه انسان به نور و شناخت و آگاهى رسید و با نمازهاىِ عارفانه و عاشقانه و آگاهانه، نفس را کنترل و روح را در جهت رضاى خدا قرار داد و بر نفس خود ولایت و سلطه پیدا کرد، بر هستى نیز سلطه مى‏یابد. دعاهاى او مستجاب مى‏شود و کارهاى خدائى مى ‏کند.

معجزات انبیا همان تصرّف در هستى و تسلّط بر طبیعت است که با اذن الهى انجام مى ‏دهند.اینکه مى‏گویند: «العبودیة جوهرة کنهها الرّبوبیة» بندگى خالص، گوهرى است که از ربوبیّت سر در مى‏آورد، مراد همین سلطه بر هستى است که از بندگى خدا حاصل مى‏ شود.

در حدیث آمده که خداوند مى ‏فرماید:انسان از طریق کارهاى مستحب و نافله گام به گام به من نزدیک مى‏شود که تا آنکه محبوب من شود و آنگاه که به این مقام رسید.

من چشم و گوش و زبان و دست او مى‏ شوم و تمام حرکات او خدایى و جهت‏دار مى‏شود. به جائى مى‏رسد که مانند حضرت ابراهیم مى ‏گوید:

«إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُکِى وَمَحْیَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»(50)نماز وعبادتم ومرگ وحیاتم همه و همه براى پروردگار جهانیان است. در این حال هرگاه دعا کند مستجاب مى‏کنم واگر سؤالى کند قبول مى‏کنم.(51)

7. تسلط بر نفس
خداوند متعال مى فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(53)؛ (همانا نماز، انسان را از منکرات و بدى ها باز مى دارد).

8. بینش خاص
از مزایاى قرب الهى این است که انسان در سایه صفا و روشنى دل، بینش خاصى پیدا مى کند که با آن حق و باطل را به روشنى تشخیص مى دهد و هرگز گمراه نمى شود.

قرآن مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(54)؛ (اى کسانى که ایمان آوردید، اگر پرهیزکار باشید خدا به شما نیرویى مى بخشد که با آن، حق و باطل را به خوبى تشخیص مى دهید).

9. تمرکز فکر و حضور قلب
پویندگان راه عبودیت به واسطه تکامل و قدرتى که در سایه بندگى مى یابند، بر تمام اندیشه هاى پراکنده خود مسلط مى شوند و در حال عبادت آن چنان تمرکز فکرى و حضور قلب دارند که از غیر خدا غافل مى شوند و غرق جمال و کمال خدا مى گردند.

ابو على سینا مى گوید: «عبادت نوعى ورزش براى قواى فکرى است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسائل مربوط به طبیعت و ماده به سوى تصورات ملکوتى مى کشاند. قواى فکرى تسلیم باطن و فطرت خداجوى انسان مى گردد و مطیع او مى شوند».(55)

10. خلع نفس
در جهان طبیعت، روح و بدن نیاز شدیدى به یکدیگر دارند؛ ولى گاهى روح، بر اثر کمال و قدرتى که از جانب قرب الهى پیدا مى کند از استخدام بدن بى نیاز مى شود و مى تواند خود را از بدن خلع نماید.

11. تصرف در جهان طبیعت
در پرتو عبادت و قرب الهى، نه تنها حوزه بدن تحت فرمان انسان قرار مى گیرد؛ بلکه جهان طبیعت مطیع انسان مى گردد و به اذن پروردگار در پرتو نیرو و قدرتى که از تقرب به خدا کسب نموده است .

در طبیعت تصرف مى کند و مبدأ یک سلسله معجزه ها و کرامات مى شود و در حقیقت داراى قدرت بر تصرف و تسلط بر جهان مى شود.(56)

نتیجه:
* عبادت، گمنام ترین انسانِ زمینى را مشهورترین فرد آسمان مى کند.
* عبادت، جزیره کوچک انسان را به سرچشمه هستى وصل مى کند.
* عبادت، یعنى نگاهى از بالا به تمام هستى.
* عبادت، یعنى شکوفاکردن استعدادهاى عرفانى و معنوىِ نهفته در وجود انسان.
* عبادت، ارزشى است که انسان با اراده واختیار خود بدست مى آورد 
* عبادت، تجدید عهد وپیمان با خدا و تازه نگهداشتنِ حیات معنوى است.
* عبادت، مانع گناه و برطرف کننده آثار آنست.
*عبادت ذکر و یاد خداست که جلوى گناه را مى گیرد نه علم به گناه بودن.
* عبادت، پرکردنِ ظرفِ روح است با یاد خدا، که اگر با غیر او پُر شود ظلم به گوهر انسانیّت است.
* عبادت، به زمینِ خاکى چنان ارزشى مى دهد که ورود به آن زمین بدون طهارت ممکن نباشد، همچون مسجد و کعبه و قدس.
* عبادت و بندگى خدا، خود یک ارزش است، گرچه دعاها و خواسته هاى ما مستجاب نشود.
* عبادت، هم در شادى مطرح است هم در غم.

پی نوشت:
1 - سوره ذاریات، آیه 56.
2 - سوره بقره، آیه 138.
3 - سؤال: اگر علاقه به فرزند فطرى است، پس چرا در بعضى از زمان ها مثل دوران جاهلیت دختر را زنده به گور مى کردند؟
پاسخ: مسائل فطرى متعدد است، همانطور که علاقه به فرزند فطرى است علاقه به آبرو نیز فطرى است. عرب جاهلى، دختر را مایه ننگ خود مى دانست چون در جنگ ها اسیر مى شد و قدرت تولید و درآمدِ اقتصادى نداشت، لذا بخاطر حفظ آبروى خود دست از دخترش بر مى داشت. راه دور نرویم علاقه به مال و جان هر دو فطرى است، اما بعضى جان را فداى مال و بعضى مال را فداى جان مى کنند. بنابراین فداکردنِ دختر بخاطر حفظ آبرو با فطرى بودنش منافاتى ندارد.
4 - سوره ملک، آیه 30.
5 - سوره واقعه، آیه 70 .
6 - سوره واقعه، آیه 65 .
7 - سوره سبأ، آیه 9 .
8 - قَرَّتْ اذاً عینه اذا اقتَدى بعد السنین المتطاولة بالبهیمة الهامِلة و السائمة المرعیّة».نهج البلاغه، نامه 45
9 - سوره طه، آیه 14 .
10 - بحار، ج 71، ص 212.
11 - بحار، ج 71، ص 212 .
12 - کافى، ج 2، ص 86.
13 - کافى، ج 5، ص 496.
14 - سیرى در سیره نبوى، ص 213.
15 - طهارت روح، ص 122.
16 - بحار، ج 78، ص 357 .
17 - بحار، ج 14، ص 41
18 - سوره بقره، آیه 65 .
19 - سوره طه، آیه 14 .
20 - سوره رعد، آیه 28 .
21 - بحار، ج 49، ص 175.
22 - سوره حجر، آیه 99 .
23 - بحار، ج 53، ص 326 .
24 - سوره طه، آیه 14 .
25 - سوره رعد، آیه 28 .
26 - سوره فجر، آیه 28.
27 - سوره نساء، آیه 1 .
28 - سوره قریش، آیه 2 .
29 - سوره عنکبوت، آیه 45 .
30 - سوره هود، آیه 114 .
31 - نهج البلاغه، خطبه 222.
32 - نهج البلاغه، خطبه 199.
33 - بحار، ج 77، ص 402 .
34 - سوره نساء، آیه 139 .
35 - سوره بقره، آیه 45 .
36 - سوره بقره، آیه 45 .
37 - سوره بقره، آیه 115 .
38 - سوره آل عمران، آیه 96 .
39 - سوره بقره، آیه 150 .
40 - سوره انفال، آیه 29 .
41 - سوره حدید، آیه 28 .
42 - سوره محمد، آیه 17 .
43 - سوره عنکبوت، آیه 69.
44 - سوره اعراف، آیه 201 .
45 - سوره عنکبوت، آیه 45 .
46 - سوره بقره، آیه 45 .
47 - سوره یوسف، آیه 53 .
48 - سوره قصص، آیه 83 .
49 - سوره نازعات، آیه 41.
50 - سوره انعام، آیه 162 .
51 - بحار، ج 70، ص 22 .
52. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، امام صادق(علیه السلام)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1400 قمری، چاپ اول، ص 7، (الباب الثانی فی العبودیة).
53. سوره عنکبوت، آیه 45.
54 سوره انفال، آیه 29.
55. شرح الإشارات و التنبیهات (مع المحاکمات)، ابن سینا، شارح: طوسی، خواجه نصیر الدین، نشر البلاغه‏، قم‏، 1375 ش، چاپ: اول، ج ‏3، ص 382، (8 إشارة فی بیان احتیاج المرید إلى الریاضة و بیان أغراضها).
56. گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، 1390 ش، ص 257.

منابع:
مرکز اطلاع رسانی غدیر(http://www.ghadeer.org/Book/2662/399530)
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/409483
* این مقاله در تاریخ 1401/10/ بروز رسانی شده است.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط