ابن کثیر و قرائت او

ابن کثیر یکى از قراء سبعه است که قرائت او در مکه رواج داشت . بزى یکى از راویان مشهور او بود و روش ویژه‏اى را در قرائت‏خود اتخاذ کرده بود; از جمله: صله دادن به میم جمع و هاء ضمیر، عدم اماله یا تقلیل، افزودن هاء ساکن به آخر کلماتى مثل
دوشنبه، 19 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
ابن کثیر و قرائت او

ابن کثیر و قرائت او
ابن کثیر و قرائت او


 

نويسنده:دکترعباس همامى




 

چکیده
 

ابن کثیر یکى از قراء سبعه است که قرائت او در مکه رواج داشت . بزى یکى از راویان مشهور او بود و روش ویژه‏اى را در قرائت‏خود اتخاذ کرده بود; از جمله: صله دادن به میم جمع و هاء ضمیر، عدم اماله یا تقلیل، افزودن هاء ساکن به آخر کلماتى مثل " لم " در هنگام وقف و جز آنها که در این مقاله به تفصیل آمده است .
کلید واژه‏ها: ابن کثیر، بزى، قرائات سبع .

1) مقدمه
 

مقاله‏اى را که پیشاروى دارید، بخشى از سلسله مقالات درباره قراء سبعه است . در این قسمت، شرح حال ابن‏کثیر و راوى قرائت او بزى و نیز روش کلى بزى در قرائت قرآن مى‏آید .

2) شرح حال ابن‏کثیر
 

عبدالله بن‏کثیر دارى مکى (45- 120 ق) در مکه به دنیا آمد و در عراق اقامت گزید; سپس به مکه بازگشته و در همانجا وفات کرده است . این قارى ایرانى‏الاصل را باوقار و داراى قامتى بلند و تنومند و با گفتارى فصیح و بلیغ وصف نموده‏اند .
ابن کثیر از تابعینى است که گروهى از صحابه را درک و از آنها نقل کرده است . ابى عمر و بصرى - که خود یکى از قاریان هفتگانه است - از او بهره جسته و وى را در زبان عربى از مجاهد داناتر مى‏داند .
قرائت او را علاوه بر ابى عمر و بصرى، پیشوایانى چون خلیل‏بن‏احمد و شافعى نقل کرده‏اند . ابن‏کثیر تا هنگام مرگ پیشواى مورد پذیرش مردم مکه در قرائت‏بوده است . بخارى و مسلم در صحیحین از وى نقل حدیث نموده و گروهى او را به وثاقت‏ستوده‏اند . قرائت ابن‏کثیر توسط بزى و قنبل نقل شده، ولى این دو راوى هیچیک مستقیما از وى اخذ ننموده‏اند [1].

3) شرح حال بزى
 

احمدبن‏محمد، مولى بنى مخزوم، ملقب به بزى و مکنى به ابوالحسن، (170- 240تا250 ق) در مکه وفات نموده است . برخى وى را اصلا از مردم همدان بر شمرده‏اند که مؤذنى مسجدحرام و پیشوایى تعلیم قرائت را در مکه بر عهده داشته‏است .
بزى را در قرائت‏با القابى چون استاذ، محقق، ضابط، متقن، وثقه ستوده‏اند; ولى گروهى حدیث او را ضعیف شمرده‏اند . وى در قرائت از احمدبن‏محمد معروف به قواس، ابى‏الاخریط، عبدالله‏بن‏زیادبن‏عبدالله‏بن یسار مکى و ابوالقاسم عکرمه‏بن سلیمان بهره گرفته است [2].

4) روش کلى بزى
 

در قرائت‏بزى نکات ذیل به چشم میخورد:
1- بجز میان سوره‏هاى انفال و براءة که همه قراء سبعه بدون بسمله خوانده‏اند، در میان بقیه سور بسمله را ذکر مى‏کند [3].
2- مد منفصل را به قصر (دو حرکت) مى‏خواند [4].
3- "م" جمع را چنانچه پیش از حرف متحرکى باشد، مضموم مى‏خواند و به آن واو صله مى‏دهد; مانند "علیهم غیر" که "علیهمو غیر" مى‏خواند [5].
4- "ه" ضمیر را چنانچه پیش از حرف متحرکى باشد، به "و" یا "ى" صله مى‏دهد; مانند "و شروه بثمن" که "و شروهو بثمن" و "فیه هدى" که "فیهى هدى" مى‏خواند . شایان ذکر است على رغم اینکه در "عنه تلهى" وى "ت" را مشدد مى‏خواند و تشدید در این مورد حکم ساکن را دارد، باز به "ه" صله مى‏دهد; یعنى آنرا "عنهو تلهى"مى‏خواند [6].
5- "ث" ساکن را در "ذ" ادغام نمى‏کند . تنها مورد آن (یلهث ذلک) مى‏باشد [7].
6- در مورد "ارکب معنا" و "ویعذب من" هر دو وجه ادغام و اظهار از وى نقل شده است [8].
7- در هیچ موردى اماله کبرى یا تقلیل بین بین ندارد [9].
8- در هنگام وقف بر کلماتى چون لم، بم، عم، فیم و مم که حرف جر بر سر "ما" آمده و "الف" آن حذف شده است، یک "ه" ساکن به آن اضافه مى‏کند; یعنى مى‏خواند: لمه، بمه، عمه، فیمه و ممه [4].
9- "ت" تانیث را حتى اگر به شکل "ة" نوشته نشده باشد، به هنگام وقف "ه" ساکن مى‏خواند; مانند "ان رحمت الله" که به هنگام وقف بر "رحمت" آنرا "رحمه" مى‏خواند .
البته از این قاعده موارد ذیل مستثنى است: اللات، ذات، لات و مرضات که به هنگام وقف به "ت" مى‏خواند . ضمنا کلمات "هیهات" و "یا ابت" را به هنگام وقف با "ه" ساکن مى‏خواند [11].
10- "ى" ضمیر را چنانچه پیش از همزه مفتوح باشد، مفتوح مى‏خواند; مانند «انى اعلم‏» که آن را «انى اعلم‏» مى‏خواند . از این قاعده ده مورد مستثنى است که عبارتند از: اجعل لى آیة [3/41 و 19/10]، فى ضیفى الیس [11/78]، سبیلى ادعو [12/108]. من دونى اولیاء [18/102]، یسرلى امرى [20/26]، لیبلونى‏ء اشکر [27/40]، "ى" کلمه انى [12/36] و نیز "ى" کلمه "لى" [12/80].
در مورد "عندى اولم" [28/78] هر دو وجه فتح یاء و اسکان آن روایت‏شده است [12].
11- "ى" ضمیر را چنانچه پیش از همزه مکسور باشد، ساکن مى‏خواند; مگر دو مورد: ابائى ابراهیم [12/38] و دعائى الا [71/6] [13].
12- "ى" ضمیر را چنانچه پیش از همزه مضموم باشد، ساکن مى‏خواند و اگر قبل از "ال" تعریف باشد، مفتوح مى‏خواند; مگر در مورد "اتین الله" [27/36] که "ى" را چه در وقف و چه در وصل حذف مى‏کند [14].
13- "ى" ضمیر را چنانچه پیش از همزه وصل باشد، مفتوح مى‏خواند; مگر در "یلیتنى‏اتخدت" [25/27] که ساکن خوانده است [15] .
14- "ى" ضمیر را چنانچه پیش از سایر حروف باشد، ساکن مى‏خواند; مگر در پنج مورد: محیاى [6/162]، من ورائى [19/5]، مالى [27/20] و [36/22] و این شرکائى [41/47] [16].
البته در مورد "ولى دین" [109/6] هر دو وجه فتح و اسکان روایت‏شده است .
15- "ى" حذف شده در رسم‏الخط را در مواردى تلفظ مى‏کند; مانند "یدع الداع الى که "یدع الداعى‏الى" مى‏خواند . تفصیل این موارد را مى‏توان در کتب قرائات مشاهده کرد [17].
16- اگر دو همزه در یک کلمه کنار هم قرار گرفتند، دومى را تسهیل مى‏کند، بدون اینکه میان دو همزه الفى داخل کند; مانند ءانتم، ائنکم و اؤنبئکم [18].
17- اگر دو همزه مفتوح در دو کلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند، همانند قالون اولى را حذف مى‏کند; مانند: "شاء انشزه" که "شاانشزه" قرائت مى‏کند [19].
18- اگر دو همزه مکسور یا دو همزه مضموم در دو کلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند، همانند قالون اولى را تسهیل مى‏کند; مانند «من النساء الا» و «اولیاء اولئک‏» [20]. 19- اگر دو همزه در دو کلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند و حرکت آنها یکى نبود، همانند ورش و قالون دومى راتسهیل مى‏کند، مانند: وجاء اخوة، جاء امة، السفهاء الا، یشاء الى و من الماء او [21].
منابع:
1) ر . ک: معجم‏القرائات 1/79 ، البیان 128، الوافى 17، التمهید 2/187، ابوعبدالله زنجانى، تاریخ‏القرآن 59، التیسیر 4، الاعلام 4/115، سراج‏القارى 12، پژوهشى در تاریخ قرآن کریم 316 والنشر 1/121 .
2) ر . ک: الاعلام 1/204، التیسیر 5، البیان 128، سراج‏القارى 12، معجم‏القرائات 1/88، التمهید2/200، الوافى 17، النشر 1/121 و ابوعبدالله زنجانى، پیشین .
3) ر . ک: التیسیر 17 و 18، النشر 1/259- 271، الوافى 45 و 46 و سراج القارى 37- 40 .
4) ر . ک: التیسیر 30، النشر 1/313- 316، الوافى 74 و سراج القارى 68 و 69 .
5) ر . ک: التیسر 19، النشر 1/273، الوافى 51 و سراج القارى 42 .
6) ر . ک: التیسر 29 و 30، النشر 1/305، الوافى 68 و سراج القارى 62 .
7) ر . ک: التیسر 44، النشر 2/13 و 14، الوافى ص 137 و سراج القارى ص 127 .
8) ر . ک: التیسیر 45، النشر 2/10- 12، الوافى 137 و سراج القارى 127 .
9) ر . ک: التیسیر 46- 53، النشر 2/مبحث امالة، الوافى 139- 157 و سراج القارى‏130- 146 .
10) ر . ک: التیسیر 61 و 62، النشر 2/134- 135، الوافى 183 و سراج القارى 165 .
11) ر . ک: التیسیر ص 60، النشر 2/129- 133، الوافى 180 و 181 و سراج القارى 163 .
12) تا 17) ر . ک: التیسیر 63- 71، النشر 2/161- 194، الوافى 183- 198 و سراج القارى 165- 187 .
18) تا 21) ر . ک: التیسیر 31- 34، النشر 1/362- 390، الوافى 84- 98 و سراج القارى‏77- 92 .
منبع:سایت پارسی یار
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :j133719



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط