با من بمان!

هنگامي که طلاق، زنجيره ي خانواده را از هم مي گسلد، پدر و مادر هويت جداگانه اي مي يابند، اما آن کسي که ديگر نامي ندارد و بي پناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است. جدايي پدر و مادر يک اثر آني و زودگذر نيست و در تمام مراحل زندگي فرزندان، اثر منفي بر جاي خواهد نهاد.
سه‌شنبه، 3 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با من بمان!

با من بمان!
با من بمان!


 

نويسنده:أ.امير ديواني




 
خسته دلي و شوربختي بچه هاي جدامانده از طلاق!!
اي نازنين پدر!
وي مادري که شمع دل افروز خانه اي!
از خشم بگذريد
اي جان من فداي شما، آشتي کنيد
جغد طلاق بر سر ما ضجه مي زند
لعنت بر اين طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتي کنيد!
«مهدي سهيلي»
هنگامي که طلاق، زنجيره ي خانواده را از هم مي گسلد، پدر و مادر هويت جداگانه اي مي يابند، اما آن کسي که ديگر نامي ندارد و بي پناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است. جدايي پدر و مادر يک اثر آني و زودگذر نيست و در تمام مراحل زندگي فرزندان، اثر منفي بر جاي خواهد نهاد.
پراکنده شدن اعضاي خانواده و محروميت فرزندان از سرپرستي مشترک والدين پس از فروپاشي و انحلال خانواده، آنان را از داشتن مواهب و مزاياي زندگي خانوادگي محروم مي کند و هويت فردي و خانوادگي «فرزندان طلاق»را مختل مي سازد. پس از جدايي پدر و مادر، به دليل فقدان والدين، مسائل روحي و رواني فراواني براي بچه ها ايجاد مي شود از جمله بدبيني به جنس والد ديگر و بي خبر ماندن از روحيات و ساختار وجودي او که آسيب هاي آن، بعدها در ازدواج چنين فرزنداني آشکار مي شود.
آسيب شناسان اجتماعي، مشکلات رواني و جسماني، تربيتي، احساس گناه و سردرگمي، اختلال در هويت فردي و خانوادگي، ايجاد خانواده هاي ناتني، مشکلات زندگي آتي و افزايش احتمال گرايش به ارتکاب جرم و بزه را از جمله آثار ويران گر و زيان بار مادي و معنوي بر روي فرزندان طلاق برمي شمارند. آمارها نيز حکايت از آن دارد که بيش تر جرم ها و بزه کاري هاي کودکان و نوجوانان، ريشه در مسائل و مشکلا ت خانوادگي، طلاق و از هم پاشيدگي کانون گرم خانواده دارد.
هم چنين طلاق پديده اي جمعيتي است که به لحاظ کمي و کيفي بر ساخت جمعيت اثر مي گذارد زيرا تنها واحد مشروع و اساسي توليد مثل، خانواده است که با رخداد طلاق از هم گسسته مي گردد. طلاق بر کيفيت جمعيت نيز اثر دارد، چرا که فرزندان و نسل اين خانواده ها به احتمال زياد فاقد شرايط لازم در احراز مقام «شهروند مسئول»خواهند بود.
طلاق، تأثيرات اقتصادي هم براي جامعه در بر خواهد داشت، زيرا تعادل روحي نيروي انساني «توليد»و«خدمات» را در جامعه بر هم مي زند و به بروز پيامدهاي سهمگيني در حيات اقتصادي اجتماع منجر مي شود. طلاق، «نماد يک مشکل ارتباطي صحيح و سالم بين افراد» توصيف مي شود که اين مشکل ارتباطي در مقياس کوچک(خانواده)مي تواند در بعد وسيع تر(جامعه)نيز تسرّي و گسترش يابد و ارتباطات انساني را مختل کند.
طلاق، تعادل آدم ها را بر هم زده و آثار شومي را در جامعه بر جاي مي نهد و منجر به کاهش انسجام و يک پارچگي اجتماعي مي شود و سنگ بناي اجتماع را از هم مي گسلد. هيچ گاه مطالعه ي آسيب شناسي و انحرافات اجتماعي، بدون توجه به طلاق امکان پذير نيست. وقتي بنيان خانواده دست خوش ضعف و عدم استواري گرديد، بنيان هاي اخلاقي و اجتماعي کل نظام اجتماعي متزلزل شده و آن جامعه به سوي جرايم گوناگون سوق داده مي شود. طلاق مي تواند موجب افزايش آسيب هاي اجتماعي از قبيل اعتياد، روي آوردن به مشروبات الکلي و انحرافات جنسي شود. از سوي ديگر طلاق يکي از عوامل مؤثر در فزوني ميزان خودکشي است. طلاق در يک جامعه به مثابه تزلزل اجتماعي و عدم ثبات آن است که مي تواند به کم بها شدن خانواده و ارزش هاي خانوادگي در آن اجتماع شود. بيم از آينده، احساس گناه و تنهايي، مشکلات روحي و جسمي، مشکل دوگانگي نقش، نارسايي هاي اقتصادي، انزواي اجتماعي و اختلال در هويت، کاهش فرصت هاي ازدواج، کاستي رضايت از زندگي و گرايش به ارتکاب جرم و بزه کاري در زمره ي پيامدهاي زيان بار طلاق به ويژه براي زنان است. آسيب طلاق والدين بر فرزندان، مشابه مرگ پدر و مادر است.
بچه ها طلاق را به معناي تحولي در دنياي کودکي خود و نيز از کف دادن پدر و مادرشان تلقي مي کنند. پژوهش ها نشان مي دهد که در صورتي مي توان بسياري از آثار زيان بار طلاق را کاهش داد که والدين مشترکاً نيازهاي فرزندان شان را برآورده سازند.
طلاق نه تنها براي پدر و مادر تنش زاست بلکه کودکان را نيز به فشار روحي مي کشاند. هر چند واکنش هاي عاطفي بچه ها در زمان جدايي والدين، معمولاً به سن شان بستگي دارد، ولي بسياري از آنان با احساساتي هم چون اندوهگيني، خشم و دلواپسي دست به گريبان مي شوند و بعيد نيست که چنين احساس هايي در رفتارشان نيز جلوه گر شود. اغلب، واکنش هاي کودک با عکس العمل هاي پدر و مادر کاملاً متفاوت است و دريافت اين تمايزها اهميت دارد. مثلاً ممکن است پدر يا مادري احساس آسودگي کند که تصميمش باعث تمام شدن دوره ي دشوار و تحمل ناپذير زندگي اش شده، در حالي که امکان دارد بچه اي حس کند که با فقداني روبه رو گشته است.
خوش بختانه مي توانيد به کارهايي دست يازيد که در طول مدت طلاق به فرزندتان ياري رساند. با حداقل ساختن فشار رواني ناشي از اين وضع و واکنش آشکارا و صادقانه در برابر نگراني هاي کودک تان، مي توانيد وي را در اين عهد طاقت-فرسا مدد کنيد.
چگونه با بچه از جدايي سخن بگوييم؟
به محض اين که از برنامه هاي خوش خاطر جمع شديد، با کودک تان از تصميم به جدا ماندگي صحبت کنيد. هر چند در اين باره لب به سخن گشودن ساده نيست و هنگام طرح موضوع هر دوي پدر و مادر بايد حضور داشته باشند و احساسات مربوط به خشمناکي، تقصير و گناه و يا سرزنش را نبايد در گفت و گو دخالت داد. در نهايت اين پيام مشکلي است که ناچاراً بايد بر زبان آورد، اما گر به طرزي پر احساس از عهده ي آن برآييد، مي توانيد فرزندتان را کمک کنيد تا دردناکي ماجرا را کم تر حس کند.
با آن که جستار درباره ي طلاق بايد با سن و رشد کودک دم ساز باشد، اما همه ي بچه ها ضرورتاً همان پيام بنيادي و ابتدايي را دريافت مي کنند که :«مامان و بابا قبلاً هم ديگر را دوست داشتند و سرخوش بودند، لکن حالا خشنود نيستيم و به جايي رسيده ايم که اگر جدا از هم باشيم خوش تريم آن چه نبايد بين ما بشود، شد، ولي پيوسته پدر و مادرت خواهيم بود، هميشه تو را دوست داشته و مراقبتت خواهيم کرد!»
تأکيد ورزيدن بر اين مسأله مهم است که کودک شما نبايد به خاطر اين فروپاشي و جداشدگي سرزنش شود و اندوه و ناکامي حاصل، به او (اعم از دختر و پسر)مربوط نيست. بچه ها معمولاً خود را به سبب شکست و گسست ازدواج پدر و مادرشان ملامت مي نمايند در حالي که لازم است مدام به آنان يادآور شويم که در اين ميان تقصيري متوجه شان نيست. سرانجام شايد از شما بپرسند که آيا مهرورزي تان به او زودگذر است؟(هم چنان که با همسرتان بود)
اين جاست که بايد به فرزند خود مجدداً اطمينان خاطر دهيد که حتي اگر داريد از هم جدا مي شويد، محبت او را براي هميشه و بي قيد و شرط در دل داريد.
در پاسخ به پرسش هاي بچه ها مربوط به طلاق داشتن اطلاعات کافي و انتقال آن به بچه ها اهميت دارد تا آن ها آماده ي رويارويي با دگرگوني ها و تغييرات آينده ي زندگي خويشتن شوند ولي نه آن قدر که هراسان شان سازد. سعي کنيد احساسات خويش را عادي جلوه دهيد و تا سر حد امکان به سؤالات آن ها به فراخور سن شان و صادقانه جواب دهيد به خاطر بسپاريد که لازم نيست بچه ها تمام جزئيات را بدانند بلکه کافي است آگاهي هاي شان به اندازه اي باشد که آشکارا دريابند هر چند طلاق به مفهوم جدا شدن از همسر است، اما به اين معنا نيست که ايشان فرزندان شان را ترک و رها مي کنند.
وقتي بچه ها مي شنوند که پيوند زناشويي پدر و مادرشان از هم گسسته مي شود، واکنش همه شان در اين زمينه يک سان نيست. برخي پرسش هايي مي پرسند، بعضي مي گريند و شماري اصلاً سؤالي ندارند. در مورد کودکاني که به نظر مي آيد هنگام شنيدن خبر ناگوار آشفته حال مي گردند، مسأله ي مهم اين است که والدين به آنان يادآوري کنند که احساسات شان را باز شناخته و پاي بند آن هستند و مطمئن شان سازند که گريستن براي شان خوب است.
به عنوان مثال ممکن است بگوييد:«مي دانم که اين رخ داد برايت دل آزار است و از دليلش آگاهم!»يا «من و مادرت شيفته ي توايم و خيلي متأسفيم که مشکلات ما تو را به چنين وضعي کشانده است!»اگر کودک تان فوراً واکنش عاطفي و هيجاني از خود نشان ندهد، به وي(خواه دختر باشد يا پسر)بگوييد که وقت براي صحبت بسيار است. نگراني بسياري از بچه ها اين است که چه سان طلاق بر آنان اثر خواهد نهاد:
*با کي زندگي خواهيم کرد؟
*آيا مرا به جاي ديگر مي برند؟
*پدر و مادر در کجا ساکن خواهند شد؟
*آيا به مدرسه ي جديد خواهم رفت؟
*آيا باز دوستانم را خواهم ديد؟
*مي توانم امسال تابستان هم به اردو بروم؟
هنگامي که پيرامون دلواپسي هاي فرزندتان سخن مي گوييد، رو راست باشيد و به او گوشزد کنيد که خانواده به اين قبيل مسائل خواهد پرداخت ولو اين که احتمالاً وقت گير باشد.
کاستن از فشار رواني(استرس)کودک
طلاق با تغييرات فراوان و يک احساس واقعي ضايعه و فقدان هم راه است. فرزندان و والدين از نبود خانواده اي که بدان اميدوار بودند غصه مي خورند و بچه ها مخصوصاً بابت عدم حضور پدر يا مادر اندوهگين اند. از همين روست که عده اي از ايشان-حتي بعد از اعلام قطعيت طلاق-هنوز اميدوارند که روزي والدين شان با هم از در صلح و آشتي درمي آيند. ماتم ضايعه ي خانوادگي امر طبيعي است ليکن به مرور زمان شما و کودک تان، شرايط تغيير يافته را به نوعي پذيرا مي شويد.
بنابراين، شما چگونه مي توانيد فشار روحي ناشي از تغييراتي را که بر اثر طلاق رخ داده است، بکاهيد؟اين عمل عمدتاً از طريق فراگيري واکنش در برابر بيان عاطفه و احساس صورت مي گيرد. ذيلاً چند شيوه اي را که همسران جدا شده مي توانند به فرزندان شان ياري کنند، آورده ايم:
-کودک را به گفت و گو فراخوانيد.
لازم است بچه ها بدانند که احساسات ايشان از ديد پدر و مادرشان اهميت داشته و جدي گرفته خواهد شد.
-به آنان ياري کنيد که احساسات خويش را به صورت واژه هايي درآورند.
امکان دارد رفتار بچه ها اغلب شما را از احساسات اندوه يا خشم با خبر گرداند. بگذاريد آنان احساسات خويش را بر زبان جاري سازند و ياري شان کنيد که بدون تغيير عواطف يا توجيه آن ها برچسب شان زنند. شايد بگوييد:«به نظر مي رسد که از همين حالا ناراحت شدي. آيا مي داني چرا؟» وقتي کودک تان پاسخ مي دهد، شنونده ي خوبي باشيد ولو اين که شنيدنش براي تان دشوار باشد.
-احساسات آنان را مجاز شماريد.
گفته اي نظير «عجيب نيست که غصه داري»يا «گويا شايد آسيب، هرگز تمامي ندارد»به بچه ها هشدار مي دهد که احساسات شان موجّه است. آن ها را ترغيب کنيد هرچه در دل دارند، از سر به در کنند.
-پشتيباني کنيد.
از کودک بپرسيد:«به نظر شما چه عاملي به تو کمک مي کند تا احساس بهتري داشته باشي؟»ممکن است نتواند چيزي را نام ببرد، ليکن شما مي توانيد چند نظر به او پيشنهاد کنيد-احتمال دارد لحظه اي کنار هم بنشينيد، راه برويد يا عروسک مورد علاقه شان را در دست بگيريد. امکان دارد بچه هاي خردسال تر از پيشنهاد تلفن کردن به پدر يا کشيدن تصوير و اهداي آن به مادر در ساعات پاياني روز که به ديدارش مي آيد، استقبال کنند.
فرض کنيد که سازگاري بچه ي شما، مدتي به طول انجامد. برخي واکنش هاي عاطفي و کرداري در برابر طلاق، ماه ها يا حتي يک سال به درازا مي انجامد.ممکن است پاره اي از آن ها خيلي زودگذرتر بوده و آن قدر دوام بياورند تا وضع ثابت شود و امور روزمره ي وي دوباره تثبيت شود. وانگهي مهم اين است که به ياد آوريم اين واکنش ها لزوماً نمايان گر مشکلات نيستند. بسياري اوقات اگر پرداختن به نگراني هاي عاطفي بعد از طلاق بچه ها توأم با حساسيت باشد، حالت موقتي پيدا مي کند. اما گاهي، کودکان واکنش طولاني تري دارند.
توجه به نشانه هايي که کودک(اعم از دختر و پسر)از خويشتن بروز مي دهد، ممکن است به فرزندتان مدد کند که از عهده ي آن ها برآيد.
-واکنش در مقابل فشار روحي
در زير نشانه هايي را آورده ايم که نمايش گر فشار رواني در مراحل گوناگون است:
*بچه هاي شيرخواره و نوپا
چنين کودکاني نياز به سازگاري و روزمرگي دارند و آشنايي، تسلي بخش آن هاست. احتمال دارد برنامه هاي پيش بيني نشده، دگرگوني هاي متعدد يا جدايي هاي ناگهاني، پريشان خاطرشان کند.
علامت هايي که کودکي بر اساس آن احساس غمگيني مي کند، شامل غرغرها يا گريه و پيدايش تغييرات و عادات خور و خواب است. کودکان شيرخوار و نوپا هم در مواجه با جدايي حساسند. امکان دارد نشانه هاي ناشي از اضطراب جدايي به صورت عزلت گزيني، غم باري يا رفتار توأم با وابستگي و چسبيدن به يکي از پدر و مادر، جلوه گر شوند.
کودکان پيش دبستاني يا کودکستاني
بچه هاي در اين سن و سال به مراقبت مداوم احتياج دارند. ولي از آن جايي که حافظه ي درازمدت و مهارت هاي زباني شان گسترش مي يابد، بيش تر متکي به خود مي شوند.
نشان هايي که کودکي در اين سن تحت فشار قرار مي گيرد، عبارتند از:نگراني هاي پياپي به خاطر جدايي و بازگشت به عادات پيشين مانند مکيدن انگشت، شب ادراري و بدخوابي هاي شبانگاهي ممکن است دمادم گريه سر دهد و ستيزه جويي کند. به کردارهايي کودکانه رو کرده و کج خلقي و اوقات تلخي نمايد.
*بچه هاي مدرسه رو
براي کودکان شش تا هشت ساله جداگانه وقت گذاشت تا هم چنان اطمينان يابند که محبوب اند. انصاف، مسأله ي مهمي است. شايد کودک تان بخواهد مطمئن شود که شما و نيز همسرتان به طور يک سان برايش وقت صرف مي کنيد. هم چنين کودکان در اين سن و سال، به مواردي هم چون«چه کسي بايد سرزنش شود و کي مقصر است،»علاقه دارند.
اگر بچه ي شما اميد خود را به پيوند مجدد پدر و مادرش بيان کند، مطمئن باشيد که او وقتي را جداگانه با هر دوي شما گذرانده تا واقعيت وضع را استحکام بخشد. به هر حال بچه ها اميد وصل مجدد را سال ها در دل خود زنده نگاه مي دارند. گرچه لازم است اميدهاي کودکان و شيوه ي احساس شان را پذيرا شده و حقيقت وضعيت را بدانان يادآوري کنيد.
احساسات مربوط به اندوه گساري احتمالاً در قالب غم، عصبانيت، پرخاش گري يا ستيزه جويي جلوه مي يابد. شايد کودک(خواه پسر باشد يا دختر)مشکلاتي از بابت دوستي در مدرسه دارد. امکان دارد فشار رواني(استرس)به شکل ناراحتي هاي جسمي همانند دل آشوبه يا سردرد بروز کند.
کودکان نه و دوازده ساله (سنين پيش از نوجواني)بچه هاي بين نه تا دوازده ساله دور از پدر و مادر بيش تر سرگرم کارهايي هستند. زماني که والدين جدا شده کنار هم قرار مي گيرند ممکن است اختصاص وقت همسان کارساز باشد، اما امکان دارد بچه هاي ياد شده نيازمند برنامه هاي مختلف باشند تا با اولويت هاي متغير دمساز گردند. براي بچه هايي در اين رده ي سني، علايق مربوط به مدرسه، اجتماع و دوستي مهم تر است، در عين حال اهميت خانواده در اين مورد باز هم پا برجاست.
احتمال دارد کودک تان نخواهد که به طور يک سان در کنار هر يک از شما بماند و بودن با يکي را بر ديگري ترجيح دهد. اين رويه را بپذيريد و وقتي رخ مي دهد به دل نگيريد. برنامه ي ديدار را رعايت کنيد و علاقه و دل بستگي پدر و مادر در زندگي فرزندتان را مورد تأکيد قرار دهيد.
نشانه هاي هشدار دهنده براي اين گروه سني شامل مشکلات هم سن و سالي، تنهايي، افسردگي، خشم يا علائم بيماري جسماني مانند سردرد دل درد و اشکالات فراگيري باشد.
*تغيير نقش
موقعي که بچه ها احساس اجبار مي کنند که «بايد مراقب پدر يا مادر پريشان از نظر عاطفي بوده، و يا از آنان پشتيباني نمايند»،اين دگرگوني نقش به وجود مي آيد و موقعيتي غير طبيعي براي او محسوب مي گردد. والديني که تغيير نقش را در خانواده شان تشخيص مي دهند لازم است راه هايي جهت حمايت از خودشان يافته و بار را از دوش فرزندشان بردارند.
*نوجوانان
در سال هاي اوليه نوجواني بچه ها نيازمند پشتيباني پاي دار پدر و مادر هستند، اما ممکن نيست استفاده مشترک از برنامه هاي زندگي شان را بپذيرند زيرا امکان دارد اين وضع، زندگي آموزشگاهي و اجتماعي آنان را بر هم زند. در مورد بهره وري مشترک به انديشه هاي کودک تان توجه کنيد.
برخي اوقات بچه ها پيش نهاد مي کنند که سرتاسر تابستان، نيم سال تحصيلي(دانش گاهي)يا سال تحصيلي را با پدر يا مادرِ فاقد حق حضانت فرزند، بگذرانند. ليکن شايد اين حالت حاکي از آن نباشد که آنان تمايل به اقدامي دارند. بچه ها در اوايل دوره ي نوجواني احساس صحيح و درک به جايي از زمان دارند مبني بر اين که زندگي بزرگ سالي نزديک مي شود. غالباً بچه سالي را با يکي از والدين مي گذرانند و سپس به خانه برمي گردند. براي بچه ها فرصتي حاصل مي شود که وقت زيادي را با پدر و مادري سپري سازند که براي شان دل تنگ شده اند اگر آن ها پرورش يافته باشند، بدين راه چاره ها گو ش فرا داده و بررسي شان کنيد.
هر نوع ترتيباتي به عمل مي آوريد، با اين همه، برنامه اي تنظيم کرده و بدان پاي بند باشيد. احتمال دارد نوجوانان، پدر يا مادر را به خاطر طلاق سرزنش کنند و ممکن است با اقامت در يک جا يا تغيير پياپي سکونت گاه حاکم گردند.
هر چه بر سن نوجوانان افزوده مي شود، فعاليت هاي آموزش گاهي و اجتماعي و نيز تثبيت آزادي و عدم وابستگي بيش تر، در کانون توجه شان قرار مي گيرد و لذا علاقه ي آن ها به مشکلات والدين شان کاهش مي پذيرد ولي بايد دانست که نوجوانان تان نيازمند پشتيباني شما هستند گو اين که پدر و مادر اغلب اين احساس را پيدا مي کنند که اطلاعات شان براي نوجوانان مهم نيست در صورتي که هست. در زندگي و علايق بچه ها دخيل باشيد. گفت و گوي مداوم با نوجوان تان مفيد است.
هر چند امکان دارد نوجوانان بخواهند والدين شان را شاد و سرخوش ببينند، ولي بچه ها در هر سن و سالي که باشند ممکن است از مشاهده ي قرار ملاقات گذاشتن والدين شان با ديگران احساسات متفاوت و مبهمي داشته باشند و شايد حس کنند که ناديده گرفتن وعده ي ديدار پدر يا مادر خيانت به طرف ديگر باشد، اما احتمالاً از اين که يکي از والدين همسر جديدي يافته، خوش حال گردند.
افسردگي، کج خلقي، تندخويي، تخليه ي هيجانات، عمل کرد نامطلوب در مدرسه، يا مصرف مشروبات يا ساير مواد مخدر، فعاليت جنسي، يا رفتار حاد مخالفت آميز، همگي نشانه ي آنند که نوجوان دچار رنج و زحمت است. امکان دارد ساير نوجوانان مشکلا ت رفتاري داشته، فسرده دلي از خود بنمايانند و تلاش هاي ناموفقي در مدرسه داشته باشند، از خانه بگريزند يا گرفتار چنگال قانون گردند. بدون توجه به اين که آيا گرفتاري ها و ناراحتي هايي از اين قبيل مربوط به طلاق است، آن ها مشکلات شديدي هستند که بر رفاه و سلامت نوجوان تأثير نهاده و نمايان گر نياز به ياري از خارج است.
ستيزه جويي در حضور بچه
اگر چه بگومگوي گاه گاهي بين والدين عاقلانه بوده، حتي از يک خانواده ي سالم انتظار مي رود لکن زندگي در نبردگاه دشمني و کينه توزي مداوم و نزاع و درگيري پايان ناپذير، امکان دارد يک بار سنگين روان شناختي را بر فرزندتان تحميل کند. رخدادهاي آسيب زا مثل جيغ کشيدن، زد و خورد، جر و بحث کردن يا خشونت، بچه ها را ترسو و نگران بار مي آورد . چون وي از عهده ي اين گونه هراس ها برنمي آيد و ممکن است از نظر عاطفي آزرده خاطر، حاکم يا درون گرا و در خود فررفته شود.
شاهد خصومت و کينه توزي شما نيز يک الگوي رفتاري نامناسب براي فرزندتان است يعني کسي که هنوز دارد شيوه ي کنار آمدن با هيجاناتش را فرا مي گيرد. سازگاري درازمدت بچه ها با طلاق ارتباط زيادي با طلاق مستمر بين والدين دارد. بچه هايي که والدين شان به ابراز خشم و دشمني و تنفر ادامه مي دهند، به احتمال زياد داراي مشکلات مداوم عاطفي و رفتاري مي باشند.
مذاکره با ميان جي يا راي زن طلاق، به زوج هاي طلاق گرفته ياري مي کند که نارضايي هاي و لطمات وارده به يک ديگر را به نحوي ابراز کنند که به بچه ها آسيبي نرسد. گرچه به اين ترتيب هم کاري با هم ديگر دشوار است، اما باعث مي شود که فرزندتان از صدمه ي ناشي از دل خوري و ناخشنودي بي وقفه در امان بماند.
سازگاري با شرايط جديد زندگي
از آن جايي که طلاق ممکن است تغيير عظيمي در زندگي بچه ي شما پديد آورد، دم سازي با برنامه هاي زندگي بايد به تدريج صورت گيرد. شرايط بعد از طلاق، در سه مورد خلاصه مي شود:
*يک والد(شما و يا همسرتان)ممکن است حضانت داشته باشيد.
*امکان دارد مشترکاً حضانت را به عهده داشته باشيد(يعني هر دوي شما و همسرتان در تصميمات قانوني مربوط به فرزندتان سهيم باشيد، ولي او اساساً در مجاورت بوده و شما به فرزنتدتان سر بزنيد)
*حضانت را مشترکاً به عهده داشته باشيد(که طي آن، تصميمات، متفقاً اخذ شده و حضانت جسمي نيز بر همين منوال باشد)
حضانت مشترک بچه براي پدر و مادراني که از هم دور نيستند، به طرز روزافزوني عموميت پيدا مي کند. اين عمل، راه حل ساده اي ندارد. اگر چه برخي بچه ها موفق مي شوند که نيمي از اوقات شان را با هر يک از والدين بگذرانند، اما به نظر مي رسد که سايرين از لحاظ داشتن يک «سکونت گاه»و ديدار با يکي از آنان نيازمند«ثبات»اند.
هر گونه نظم و ترتيبي را که در نظر داشته باشيد، بايد بدانيد که نيازهاي فرزندتان هميشه در اولويت است. از ايجاد بلوا و آشوب جهت پيروزي بر همسر سابق تان خودداري ورزيد. زماني که در مورد چگونگي برگزاري سال روز تولد، تعطيلات (تحصيلي و غيره)تصميم گيري مي کنيد، بهترين شيوه را براي وي برگزينيد.
رخ دادهاي پس از طلاق
تا سرحد امکان حفظ وضعيت طبيعي بعد از طلاق اهميت دارد. اين وضع با رعايت امور منظم روزانه مشتمل بر آداب غذاخوري، قواعد رفتاري و شيوه هاي نظم و ترتيب صورت مي گيرد. محدوديت هاي آرام بخش به ويژه طي زمان تغييرات، موقعيت بچه ها را نااستوار و متزلزل مي سازد. عشق و محبت يک طرفه، بچه اي را ضايع مي گرداند که غصه ي طلاق را مي خورد او در صورتي تباه مي گردد که دچار يک عشق يک طرفه باشد.
ضمناً پدر و مادر بايد بکوشند نقش خويش را به جا ايفا کنند. مهم نيست بچه ي شما چقدر سعي مي کند که بفهمد؛ هنوز طفل است. اگر به وي اعتماد کنيد، خواه دختر باشد يا پسر، از حيث برقراري ارتباط با پدر يا مادر خويش به زحمت مي افتد، يعني نبايد بچه را سرزنش کرد يا او را در موقعيت خاص بزرگ سالان قرار داد.
هماهنگي و تداوم در امور روزانه و ايجاد نظم و ترتيب، در کليه ي مسائل خانوادگي اهميت دارد.توقعات مشابه در خصوص ساعات خواب، قواعد و تکاليف درسي، اضطراب را مي کاهد و اين پيام را براي فرزندتان در پي دارد که شما و همسر سابق تان با هم کار مي کنيد و گول نمي خورند.
از ياري جويي تخصصي شرمنده نشويد. طلاق، بحران عمده ي زندگي يک خانواده است. اما چنانچه شما و همسر پيشين تان بتوانيد متفقاً کار کنيد، امکان دارد پدر و مادر خوبي براي فرزندتان بمانيد.
چند توصيه ي زيرا را به خاطر بسپاريد
*براي کنار آمدن با احساسات دردناک خويش، مدد بجوييد. اگر قادريد تغييرات کارآمدي به عمل آوريد، فرزندتان نيز به احتمال زياد دست به چنين عملي خواهد زد.در ضمن، برخورداري از پشتيباني ضروري عاطفي و توانايي ابراز احساسات و انديشه ها با فردي بزرگ سال، امکان به دو ش کشيدن بار ناعادلانه ي نگراني هاي عاطفي شما را مي کاهد. اين قضيه مي تواند شامل دوستان يا اعضاي طرف اعتماد خانواده يک درمان گر باشد.
*با خود و فرزندتان شکيبا باشيد. رفع اضطراب هاي عاطفي، لطمه ها و آسيب هاي متعاقب طلاق، نياز به زمان دارد و غالباً مرحله به مرحله انجام مي پذيرد که مناسبت هم دارد.
*در برابر وسوسه ي مربوط به جبران غم و اندوه بچه، با تهيه ي چيزهاي مادي، خريد خوراکي-ها يا امتيازهاي ويژه مقاومت کنيد. تنها عزيزان ياراي آن را دارند که با مراقبت و حمايت خويش آسيب هاي عاطفي را به بهترين وضع برطرف سازند. اين کار از اشيا ء ساخته نيست.
*نشانه هاي فشار رواني کودک تان را به نسبت سن و سالش تشخيص دهيد. با پزشک يا درمان گرتان بخواهيد که شما را از نظر شيوه ي حل مشکلات مخصوص ناشي از تشويش تان، راهنمايي کنند.
در يک خانواده ي سالم، بسياري از عوامل ياري گر در کام يابي و سلامت رواني افراد يک خانواده از هم پاشيده کمک مي کنند.
پشتيباني صحيح سبب مي گردد که بچه ها بتوانند با کام روايي از عهده ي دگرگوني هاي مربوط به طلاق برآيند.
منبع:نشريه پيام زن، شماره 219.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.