تحلیل بازار لوازم خانگی در ایران
نويسنده: حسین امیری
چرایی مشکلات به وجود آمده و رکود در بازار .....
در روزهایی صنعت و تجارت حرکت روز مرۀ خود را ادامه میدهد که ما نیز باید هر روز حرکت کنیم.در روزهایی که قطبهای تجاری چه داخلی و چه خارجی در حال ورشکستگی و زوال هستند.به دلیل کسب کار در شهری که جمعیت ان در روز بالغ بر سیزده میلیون نفر میباشند اشتباهی محض میباشد که عوامل سیاسی را در رفتار مردم دخیل ندانست.
اوضاع فروش و گردش مالی در هفتۀ پیش گذار عالی نداشت و لی اوضاعش نا بسامان بود.ترس مردمی که در ذهنشان پس انداز شب از نان صبح واجب تر است بسیار نمایان میشود.مردمی که هنوز به فکر خرید کالا به عنوان سرمایه میباشند هنوز به مراتب از افرادی که کالاهایشان را برای استفاده می خرند بیشتر است.
همۀ ما میدانیم گردش مالی در یک سرزمین است که رشد و شکوفایی را به ارمغان می آوردبا هر خرید یک قدرت خرید در فرد دیگر و یک توان استفاده در خریدار به وجود می آید.هر خریدی که انجام میگردد نیازمند خدماتی از قبیل حمل و نقل و گارانتی و وارانتی میشودو سیکل ترکیبی خدماتی آن بسته به نوع صنعت رشد میکند و باعث گردش مالی در سطح گسترده ای میشود.
یکی از راههای افزایش این گردش های مالی رشد در صنعت مسکن و ساختمان است.قریب به شش سال است که در مورد این صنعت تجاوزاتی صورت میگیرد و به هر نحوی سنگی در راه آن انداخته میشود.دوستانی هستند که به رشد نقدینگی بسیار سریع افراد سازنده حمله ور میشوند و به نظر بنده دلیلی جز حسادت نمی باشد.
بیاییم خودمان را از پوستۀ شخصی خود رها نماییم و به عنوان فردی که لباسی مجزا بر تن دارد نگه کنیم و خود را داور مجسم کنیم.
زمانی که میدانید در این جامعه خانه تان ارزان فروخته میشود و اگر خانه ای دیگر خرید کنید متحمل ضرر میشوید (اجازه بدهید.قرار بر این بود ایرانیزه به مساله نگاه کنیم) تصمیم بر این کار میگرفتید؟
وقتی فعلا وارد خانۀ جدیدی نمیشوید آیا دلتان می آید فرشی نو برای آن بخرید یا مبلی نو یا حتی یخچالهای ساید بای ساید که تبی فرا گیر پیدا کرده است.
آیا موقع خرید اقلام نسبتا بزرگ ترس آن را ندارید که روزی که خواستم منزل را عوض کنم شاید این لوازم در آن ملک جدید کارا نباشد؟
اشتباه نکنید!شما یک داور هستید و مردمی را مناظره میکنید که اکثرا هر ۳ الی ۴ نفرش یک خانواده است.یک نفر کار میکند و این افراد میل میکنند.اگر تمامی این افراد ساکن منازل شخصی خودشان باشند و اتومبیل شخصی سوار شوند و بنزین را به نرخ ۲۱۰تومان کشورهای حوزۀ خلیج فارس بسوزانند(نه با کارت سوختی محدود و سپس آزاد ۵۵۰تومانی)اگر درامدی معادل هشتصد هزار تومان داشته باشند برای خانواری ۴ نفره تازه از خط فقر فرار کرده اند و از فقیر به درجۀ نداری رسیده اند.حال شما چند نفر را میشناسید که از پانصد هزار تومان در ماه بیشتر حقوق بگیرد؟
پس تا زمانی که صنعت ساختمان حرکتی نکند و مکانی برای اجناس نو وجود نداشته باشد هیچ خرید و فروشی و هیچ عرضۀ خدماتی ارائه نمیگردد.هیچ پولی گردش پیدا نمیکند و زمانی که بانکها به صنایع وام نمیدهند و اطمینان نمی کنند کسی در صنعت سرمایه گذاری نمیکند و کارخنجات یکی پس از دیگری به ورطۀ نابودی کشیده میشوند.کارگران بیکار و خانواده ها فقیر تر میشوند.
اینک استاد گرانقدر میفرمایند استراتژی شما در کسب و کارتان چیست.
چند روز پیش مردی ژنده پوش مرابه فکری فرو برد.خیلی شرمندۀ خودم شدم.نمیدانم! اظهار بی سوادی میکنم چون از هردری جواب میدادم به جوابی دیگر میرسیدم.خیلی هم برایم مفید بود زیرا به مقولاتی دیگر نیز تفکر نمودم.
آن جمله این بود:
آیا ارزش یک کالا به قیمت آن است یا قیمت آن بسته به ارزش آن است.
گاهی سوالاتی به وجود می آید که در عین سادگی پیچیدگی هم دارد در این بازار کالای بی ارزش قیمتی گزاف ولی کالایی با ارزش بسیارخریداری ندارد و قیمتی نازل.من تا به اینک ارزش را با قیمت برابر و یک سان می دانستم.
حال به پاسخ سوال استاد خود میرسیم استراتژی فروشگاهی خود ما تا مدتی پیش بعد از سی سال سابقۀ کسب هنوز بر مبنای بازار یابی (خانه به خانه و دهان به دهان) استوار بود.ورود به صنعت و تجارت ما، تا قبل از این موارد بالا که عرض شد بسیار راحت بود.فردی با یک دسته چک وارد کار میشد و اجاره بهایی بابت فروشگاه و خرید مدت دار و فروش نقد.این مساله ورود و خروج به صنعت را راحت میکرد و همچنین کلاه برداری های گوناگون.چه بر سر تامین کنندگان و چه بر سر خریداران.مفقود شدن صاحبان فروشگاه های اجاره ای بدهکار.یا فروشندگانی که کالا های بی کیفیت به مشتریان عرضه میداشتند و ناراحت کسب سال آینده نبودند چون عملا سال دیگر آنجا نمی بودند.
در این زمان سعی بر آن داشتیم اجناسی که در معرض فروش قرار میدهیم با کیفیت عالی باشد و رضایت قلبی مشتری را به دست بیاوریم و بتوانیم از قِبل آنان درامد های دیگری نیز از خویشان آنها کسب نماییم.
این ایام گذشت.زمانی که کارخانه داران نیاز بیشتری به پول نقد پیدا کردند فرا رسید.افزایش تحریمها.عدم میل خریداران به کالاهای آنها به دلایل فوق که در ابتدای نگارش بدان اشاده شد.و اینک گسترش بحرانهای اقتصادی و فشارهایی که از هر سو به صنعت وارد میشود.درست است که این بحرانها ۲۰% مواد اولیه را ارزان کرده است.ولی ما یک کشور وارد کننده هستیم.ارزش ریال کاهشی چشم گیر پیدا کرده.موانع ورود مسقیم مواد اولیه به داخل و افزایش تعرفه های گمرکی و رانت خواری های متنوع در این مسیر، صنعت را با چالشی چشم گیر و هزینه های سرسام آور مواجه کرده است.
تمامی اینها دست به دست هم داده اند تا نحوه های فروش متنوع در بازار به وجود بیاید.رقابت دیگر از عرضۀ کالا به سمت رقابت در نحوۀ تهیۀ کالا گرویده است.اینک هر کس پول نقد در دست داشته باشد جنس بیشتر و سودی مضاعف نصیبش میشود که به آن باید مقداری چاشنی تنوع اضافه کرد تا به شعار امروز نمایشگاه و فروشگاه فرش امیری امیری برسیم و آن این است:
برای هر سلیقه حداقل بیشتر از یک نقشه را داریم.
منبع:مقالات ارسالی به آفتاب
ارسال توسط كاربر محترم:omidayandh
در روزهایی صنعت و تجارت حرکت روز مرۀ خود را ادامه میدهد که ما نیز باید هر روز حرکت کنیم.در روزهایی که قطبهای تجاری چه داخلی و چه خارجی در حال ورشکستگی و زوال هستند.به دلیل کسب کار در شهری که جمعیت ان در روز بالغ بر سیزده میلیون نفر میباشند اشتباهی محض میباشد که عوامل سیاسی را در رفتار مردم دخیل ندانست.
اوضاع فروش و گردش مالی در هفتۀ پیش گذار عالی نداشت و لی اوضاعش نا بسامان بود.ترس مردمی که در ذهنشان پس انداز شب از نان صبح واجب تر است بسیار نمایان میشود.مردمی که هنوز به فکر خرید کالا به عنوان سرمایه میباشند هنوز به مراتب از افرادی که کالاهایشان را برای استفاده می خرند بیشتر است.
همۀ ما میدانیم گردش مالی در یک سرزمین است که رشد و شکوفایی را به ارمغان می آوردبا هر خرید یک قدرت خرید در فرد دیگر و یک توان استفاده در خریدار به وجود می آید.هر خریدی که انجام میگردد نیازمند خدماتی از قبیل حمل و نقل و گارانتی و وارانتی میشودو سیکل ترکیبی خدماتی آن بسته به نوع صنعت رشد میکند و باعث گردش مالی در سطح گسترده ای میشود.
یکی از راههای افزایش این گردش های مالی رشد در صنعت مسکن و ساختمان است.قریب به شش سال است که در مورد این صنعت تجاوزاتی صورت میگیرد و به هر نحوی سنگی در راه آن انداخته میشود.دوستانی هستند که به رشد نقدینگی بسیار سریع افراد سازنده حمله ور میشوند و به نظر بنده دلیلی جز حسادت نمی باشد.
بیاییم خودمان را از پوستۀ شخصی خود رها نماییم و به عنوان فردی که لباسی مجزا بر تن دارد نگه کنیم و خود را داور مجسم کنیم.
زمانی که میدانید در این جامعه خانه تان ارزان فروخته میشود و اگر خانه ای دیگر خرید کنید متحمل ضرر میشوید (اجازه بدهید.قرار بر این بود ایرانیزه به مساله نگاه کنیم) تصمیم بر این کار میگرفتید؟
وقتی فعلا وارد خانۀ جدیدی نمیشوید آیا دلتان می آید فرشی نو برای آن بخرید یا مبلی نو یا حتی یخچالهای ساید بای ساید که تبی فرا گیر پیدا کرده است.
آیا موقع خرید اقلام نسبتا بزرگ ترس آن را ندارید که روزی که خواستم منزل را عوض کنم شاید این لوازم در آن ملک جدید کارا نباشد؟
اشتباه نکنید!شما یک داور هستید و مردمی را مناظره میکنید که اکثرا هر ۳ الی ۴ نفرش یک خانواده است.یک نفر کار میکند و این افراد میل میکنند.اگر تمامی این افراد ساکن منازل شخصی خودشان باشند و اتومبیل شخصی سوار شوند و بنزین را به نرخ ۲۱۰تومان کشورهای حوزۀ خلیج فارس بسوزانند(نه با کارت سوختی محدود و سپس آزاد ۵۵۰تومانی)اگر درامدی معادل هشتصد هزار تومان داشته باشند برای خانواری ۴ نفره تازه از خط فقر فرار کرده اند و از فقیر به درجۀ نداری رسیده اند.حال شما چند نفر را میشناسید که از پانصد هزار تومان در ماه بیشتر حقوق بگیرد؟
پس تا زمانی که صنعت ساختمان حرکتی نکند و مکانی برای اجناس نو وجود نداشته باشد هیچ خرید و فروشی و هیچ عرضۀ خدماتی ارائه نمیگردد.هیچ پولی گردش پیدا نمیکند و زمانی که بانکها به صنایع وام نمیدهند و اطمینان نمی کنند کسی در صنعت سرمایه گذاری نمیکند و کارخنجات یکی پس از دیگری به ورطۀ نابودی کشیده میشوند.کارگران بیکار و خانواده ها فقیر تر میشوند.
اینک استاد گرانقدر میفرمایند استراتژی شما در کسب و کارتان چیست.
چند روز پیش مردی ژنده پوش مرابه فکری فرو برد.خیلی شرمندۀ خودم شدم.نمیدانم! اظهار بی سوادی میکنم چون از هردری جواب میدادم به جوابی دیگر میرسیدم.خیلی هم برایم مفید بود زیرا به مقولاتی دیگر نیز تفکر نمودم.
آن جمله این بود:
آیا ارزش یک کالا به قیمت آن است یا قیمت آن بسته به ارزش آن است.
گاهی سوالاتی به وجود می آید که در عین سادگی پیچیدگی هم دارد در این بازار کالای بی ارزش قیمتی گزاف ولی کالایی با ارزش بسیارخریداری ندارد و قیمتی نازل.من تا به اینک ارزش را با قیمت برابر و یک سان می دانستم.
حال به پاسخ سوال استاد خود میرسیم استراتژی فروشگاهی خود ما تا مدتی پیش بعد از سی سال سابقۀ کسب هنوز بر مبنای بازار یابی (خانه به خانه و دهان به دهان) استوار بود.ورود به صنعت و تجارت ما، تا قبل از این موارد بالا که عرض شد بسیار راحت بود.فردی با یک دسته چک وارد کار میشد و اجاره بهایی بابت فروشگاه و خرید مدت دار و فروش نقد.این مساله ورود و خروج به صنعت را راحت میکرد و همچنین کلاه برداری های گوناگون.چه بر سر تامین کنندگان و چه بر سر خریداران.مفقود شدن صاحبان فروشگاه های اجاره ای بدهکار.یا فروشندگانی که کالا های بی کیفیت به مشتریان عرضه میداشتند و ناراحت کسب سال آینده نبودند چون عملا سال دیگر آنجا نمی بودند.
در این زمان سعی بر آن داشتیم اجناسی که در معرض فروش قرار میدهیم با کیفیت عالی باشد و رضایت قلبی مشتری را به دست بیاوریم و بتوانیم از قِبل آنان درامد های دیگری نیز از خویشان آنها کسب نماییم.
این ایام گذشت.زمانی که کارخانه داران نیاز بیشتری به پول نقد پیدا کردند فرا رسید.افزایش تحریمها.عدم میل خریداران به کالاهای آنها به دلایل فوق که در ابتدای نگارش بدان اشاده شد.و اینک گسترش بحرانهای اقتصادی و فشارهایی که از هر سو به صنعت وارد میشود.درست است که این بحرانها ۲۰% مواد اولیه را ارزان کرده است.ولی ما یک کشور وارد کننده هستیم.ارزش ریال کاهشی چشم گیر پیدا کرده.موانع ورود مسقیم مواد اولیه به داخل و افزایش تعرفه های گمرکی و رانت خواری های متنوع در این مسیر، صنعت را با چالشی چشم گیر و هزینه های سرسام آور مواجه کرده است.
تمامی اینها دست به دست هم داده اند تا نحوه های فروش متنوع در بازار به وجود بیاید.رقابت دیگر از عرضۀ کالا به سمت رقابت در نحوۀ تهیۀ کالا گرویده است.اینک هر کس پول نقد در دست داشته باشد جنس بیشتر و سودی مضاعف نصیبش میشود که به آن باید مقداری چاشنی تنوع اضافه کرد تا به شعار امروز نمایشگاه و فروشگاه فرش امیری امیری برسیم و آن این است:
برای هر سلیقه حداقل بیشتر از یک نقشه را داریم.
منبع:مقالات ارسالی به آفتاب
ارسال توسط كاربر محترم:omidayandh