توارث مسلمان و كافر(3)

توارث مسلمان و كافر(3) نویسنده : دكتر اسدالله لطفى توارث كفار از يكديگر از فروض ديگرى كه در مورد ارث كفار مطرح است، ارث بردن كافر از كافر در احكام اسلامى است. صفت كفر كه از موانع ارث در فقه شيعه مى‏باشد با توجه به اين است كه مورث مسلمان باشد، اما چنانچه وارث و مورث هر دو كافر باشند كفر مانع محسوب نمى‏شود بلكه صرفا شرط ارث بردن كافر از كافر، نبودن وارث مسلمان غير از امام‏عليه‏السلام (يا حاكم اسلامى) مى‏باشد. مسلمان حاجب كافر از ارث بردن مى‏باشد همچنان كه از...
دوشنبه، 16 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توارث مسلمان و كافر(3)

توارث مسلمان و كافر(3)


 

نویسنده : دكتر اسدالله لطفى




 

توارث كفار از يكديگر
 

از فروض ديگرى كه در مورد ارث كفار مطرح است، ارث بردن كافر از كافر در احكام اسلامى است. صفت كفر كه از موانع ارث در فقه شيعه مى‏باشد با توجه به اين است كه مورث مسلمان باشد، اما چنانچه وارث و مورث هر دو كافر باشند كفر مانع محسوب نمى‏شود بلكه صرفا شرط ارث بردن كافر از كافر، نبودن وارث مسلمان غير از امام‏عليه‏السلام (يا حاكم اسلامى) مى‏باشد.
مسلمان حاجب كافر از ارث بردن مى‏باشد همچنان كه از قول امام صادق‏عليه‏السلام آورديم كه فرمودند:
«المسلم يحجب الكافر و يرثه و الكافر لايحجب المؤمن ولايرثه‏».
عموما فقهاى شيعه با توجه به اين كه حكم كرده‏اند كافر از كافر ارث مى‏برد، تمام فرق كفار را در حكم يك آيين و يك مسلك مى‏دانند و بيان مى‏دارند: «الكفر ملة واحدة‏» و بر اين اساس در ارث بردن كافر از كافر جز نبودن وارث مسلمان قيد ديگرى ذكر نمى‏كنند.
البته قول ديگرى در اين خصوص از برخى از قدما بوده است كه ارث بردن كافر از كافر را مقيد به دين دانستند كه وارث كافر حربى نباشد چه اين كه كافر حربى از كافر ذمى ارث نمى‏برد. و ليكن صاحب جواهر اين قول را شاذ و غيرقابل اعتماد دانسته است.
فقها در خصوص ارث بردن كافر از كافر به مجموعه‏اى از روايات تمسك جسته‏اند و همچنين برخى در اين مطلب ادعاى اجماع نيز نموده‏اند كه نمونه زير را از احاديث مربوط در اين مورد ذكر مى‏كنيم.
على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى نجران عن غير واحد عن ابى عبدالله‏عليه‏السلام فى يهودى او نصراني يموت و له اولاد غير مسلمين فقال: هم على مواريثهم.
در مورد فرد يهودى يا نصرانى كه مى‏ميرد و داراى فرزندانى غيرمسلمان مى‏باشد امام صادق‏عليه‏السلام فرمودند: آنها در ميان خودشان ارث مى‏برند.
شيخ طوسى (ره) در تفسير اين سخن امام صادق‏عليه‏السلام مى‏نويسد: مقصود اين است كه كفار چنانچه مستحق ارث بردن باشند ارث مى‏برند چه اين كه بيان كرديم چنانچه كفار ورثه مسلمانان هم باشند كفار ارث نمى‏برند و اگر روايت را بر همان معناى ظاهرش حمل كنيم بايد گفت در حال تقيه بوده كه امام صادق‏عليه‏السلام چنين مطلبى را بيان فرمودند.
مساله توارث كفار از يكديگر در بين فقهاى عامه اختلافى است، در اين بين ابوحنيفه (پيشواى مذهب حنفيه) و شافعى (پيشواى مذهب شافعيه) معتقدند كافر از كافر ارث مى‏برد.
احمدبن حنبل (پيشواى مذهب حنبلى) اعتقاد داشتند، كافر از كافر ارث نمى‏برد. نسبت‏به مالك بن انس (پيشواى مذهب مالكى) دو قول نقل شده است، قول به توارث و قول به عدم توارث.
منشا اختلاف‏نظر اهل سنت در حكم توارث كفار از يكديگر چنان كه قبلا اشاره شد، تا حدود زيادى به اختلاف رواياتى بازمى‏گردد كه از طريق عامه وارد شده است، مثلا عنوان گرديد مفاد حديث نبوى «لايتوارث اهل ملتين‏» با مفهوم حديث نبوى: لايرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم‏» متعارض است.

ارث بردن مرتد از كافر اصلى
 

چنانچه مورث كافر باشد و وارث مسلمانى هم نداشته باشد وارثان كافر زمانى از او ارث خواهند برد كه مرتد نباشند بلكه در اصطلاح گفته مى‏شود كافر اصلى باشند بنابراين اگر وارث مرتد باشد از ارث مورث كافر محروم است.
اهليت تمتع با زنده متولد شدن براى هر شخصى حاصل مى‏شود و تا زمانى كه شخص زنده است اهليت‏بهره‏مندى در او موجود است مثلا مى‏تواند مالك شود، تصرفات حقوقى در اموالش بنمايد همچنين از تركه مورثان خود نيز استفاده كند، اما هرگاه شخصى بميرد مالكيت وتصرفاتش طبيعتا زايل مى‏گردد و از وى سلب مى‏شود. شخص مرتد نيز با اين كه از لحاظ طبيعى به حيات خويش ادامه مى‏دهد اما از لحاظ دينى مرده فرض مى‏شود، همچنان كه اگر وارثى قبل از فوت مورث خود بميرد از ارث وى محروم مى‏شود. شخص مرتد هم كه در زمان فوت مورث خود در حالت ارتداد به سر مى‏برده از نظر قانون مرده فرض مى‏شود و از ارث او بهره‏اى نخواهد داشت. در اين ميان فرقى بين مرتد فطرى و ملى وجود ندارد، بنابراين وارث مرتد از ارث مورث كافر خود محروم است همچنان كه از ارث مسلمان محروم مى‏باشد و حالت ارتداد مانع از ارث بردن او از كافر و مسلمان مى‏گردد.

ميراث مرتد
 

چنانچه ميت مرتد باشد و وارث مسلمانى داشته باشد ارث به مسلمان مى‏رسد در غير اين صورت دو قول بين فقهاى شيعه وجود دارد، در نظر مشهور ميراث مرتد به امام‏عليه‏السلام (حاكم اسلامى) مى‏رسد چه مرتد ملى باشد و چه مرتد فطرى، و به اولاد كافرش چيزى از تركه تعلق نمى‏گيرد.
بر اين نظر علاوه بر رواياتى كه در اين باب آمده است در قول ديگر بين مرتد ملى و فطرى فرق قائل شده و گفته‏اند ميراث مرتد ملى با نبودن ورثه مسلمان به ورثه كافر او مى‏رسد.
عمده دليل اين قول برخى از رواياتى است كه وارد شده از جمله روايت زير:
محمدبن احمدبن يحيى عن يعقوب بن يزيد عن ابن ابى‏عمير عن ابراهيم بن عبدالحميد عن رجل قال: قلت: لابى عبدالله‏عليه‏السلام نصرانى اسلم ثم رجع الى النصرانية ثم مات قال: ميراثه لولده النصارى. ومسلم تنصر ثم مات قال: ميراثه لولده المسلمين.
راوى گويد به امام صادق‏عليه‏السلام عرض كردم، از فرد مسيحى كه مسلمان مى‏شود سپس به مسيحيت‏برمى‏گردد و پس از آن مى‏ميرد. امام‏عليه‏السلام فرمودند: تركه او به فرزندان نصارايش مى‏رسد، و مسلمانى كه نصرانى شود و پس از آن بميرد: امام‏عليه‏السلام فرمودند: ميراث او به اولاد مسلمانش مى‏رسد.
همچنين در مفتاح الكرامه عاملى (ره) آمده است: ابوعلى طبرسى از قول ابن فضال و ابن يحيى به نقل از امام صادق‏عليه‏السلام همين روايت را ذكر كرده است.
و ليكن اين حديث را شيخ طوسى در نهايه از آن جهت كه ارث بردن ورثه كفار از مرتد موافق قول عامه مى‏باشد حمل بر تقيه كرده و اعتبار فقهى براى آن قايل نشده است.
از طرفى برخى بيان داشتند اساسا اين روايت مرسل است و لذا ضعيف شمرده مى‏شود.
در اين كه ميراث مرتد به محض ارتداد تقسيم مى‏شود يا موكول به بعد از مرگ و يا قتل او مى‏گردد فقها بين مرتد فطرى و ملى تفاوت قايل شده‏اند. و اجماع فقها نسبت‏به مرتد فطرى به محض ارتداد اموالش تقسيم مى‏گردد. اما در مورد مرتد ملى در نظر مشهور اموالش به محض ارتداد تقسيم نمى‏گردد بلكه تقسيم تركه او موكول به قتل يا مرگ او مى‏شود كه البته اگر بعد از ارتداد توبه كند و به اسلام برگردد اموالش به او تعلق مى‏گيرد.
البته در اين مساله قول ديگرى از برخى از جمله شيخ طوسى در نهايه و ابن فهد حلى در المهذب مطرح شده كه گفته‏اند: تركه مرتد ملى به محض ارتداد تقسيم مى‏گردد چه اين كه نهايتا قتل او هم واجب مى‏شود.
صاحب مفتاح الكرامه و صاحب جواهر اين قول را شاذ و ضعيف دانسته‏اند و همچنين صاحب جواهر نوشته است: آن چنان كه منقول است‏شيخ طوسى از اين نظر خود عدول كرده است.
در فقه مذاهب اهل سنت پيرامون احكام ارتداد فرقى بين مرتد فطرى و ملى قائل نيستند، ابوحنيفه در خصوص تركه مرتد گفته است. «اگر مرتد مسلمان شود مالش به خود او داده مى‏شود اما اگر در حال ارتداد كشته شود يا به دارالحرب ملحق گردد آنچه از مال بعد از دوران ارتدادش به دست آورده به جميع مسلمانان تعلق دارد و اموالى هم كه قبل از دوران ارتدادش تحصيل كرده بوده به ورثه مسلمان او مى‏رسد.
گروهى از اهل سنت معتقدند ميراث مرتد به بيت‏المال مسلمين تعلق مى‏يابد. از جمله نظر ابوثور، ربيعه، ابن ابى ليلى، و شافعى (پيشواى مذهب شافعيه) همين بوده است.
مالك (پيشواى مذهب مالكيه) گفته است: اگر مرتد كشته شود يا بميرد و يا به دارالحرب ملحق گردد اموالش به بيت‏المال مسلمين مى‏رسد اما اگر مسلمان شود اموال او به خودش تعلق مى‏يابد، اما چنانچه مرتد شود و به هنگام مرگش متهم گردد كه به دليل ممنوع كردن ورثه خود از ارث مرتد گشته در اين صورت اموالش به ورثه‏اش مى‏رسد.
در مذهب ظاهريه اعتقاد بر اين بوده كه اگر بعد از ارتداد به اموال مرتد دسترسى پيدا شود از زمان ارتدادش تمام اموالش به بيت‏المال مسلمين انتقال داده مى‏شود چه اين كه مرتد از دنيا برود يا در حال ارتداد كشته شود و يا ملحق به دارالحرب گردد و چنانچه به اموال او دسترسى حاصل نگردد تا كشته شود يا در حال ارتداد بميرد، اموالش به ورثه كافرش مى‏رسد اما اگر مسلمان شود اموالش به خود او تعلق مى‏يابد و چنانچه بعد از مسلمان شدنش بميرد اموالش به ورثه مسلمان او مى‏رسد.
منبع:www.lawnet.ir
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط