بررسی ارزش شهادت زن در قوانین موضوعه ایران و مبانی فقهی آن(3)
نویسنده : دكتر حسین مهرپور
حكمت عدم برابری شهادت زن و مرد
ولی برخی صاحب نظران به بیان مصالح و حكمتهای این تفاوت پرداختهاند، در این میان جمعی بی ملاحظه، پایینتر بودن عقل و درك و شعور زن را نسبتبه مرد فلسفه وضع چنین حكمی دانستهاند و اساسا نصف بودن ارزش شهادت زن نسبتبه مرد را دلیل ناقص العقل بودن زنان میدانند و بر این معنی به احادیثی نیز استناد میكنند، مثلا حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل مینمایند كه خطاب به زنان فرمود دین و عقل شما از مردان ناقصتر است و وقتی زنان از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم سؤال كردند نقصان دین و عقلشان از چیست؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: نقصان دین بخاطر محروم بودن از نماز و روزه در چند روز در ماه است (ایام حیض) و نقصان عقل بدین جهت است كه شهادت هر یك از شما نصف شهادت مرد است. (22)
صرف نظر از صحت و سقم روایاتی كه در این زمینه نقل شده، بهرحال، این نوع طرز تفكر وجود داشته و شاید هنوز هم وجود داشته باشد. در این طرز تفكر، تكلیف روشن است، درك و فهم و توان فكری و تشخیص عقلانی زن ضعیفتر از مرد است و لذا گفتهها و قضاوتها و نقل مشهودات او، یا نمیتواند منشا اثر و تصمیمگیری باشد و یا حداكثر با ضمیمه شدن به شهادت مرد و در حد نصف شهادت مرد میتواند قابل ترتیب اثر باشد، در این نگرش، این تفاوت به وضع ذاتی زن و مرد بر میگردد و تحولات زمان و مكان و حتی پیشرفتهایی كه زنان از لحاظ فكری و عملی پیدا نمودند نمیتواند آن ضعف و نقص ذاتی را جبران كندو تغییری در احكام مترتب بر آن ایجاد نماید. این نوع نگرش، دقیقا چیزی است كه امروزه طرفداران حقوق زن و مدافعین تساوی حقوق زن و مرد، با آن مبارزه میكنند و اسناد بین المللی حقوق بشری تلاش بر زدودن این نوع نگرش منفی نسبتبه زن دارند. كنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان مصوب سال 1979 مجمع عمومی سازمان ملل متحد كه تاكنون دولتهای زیادی به آن پیوستهاند، هر نوع تمایز، محدودیتیا استثناء بر مبنای جنسیت را تبعیض و مردود شمرده است (ماده 1) و دولتهای عضو را مكلف نموده كه ضمن برقراری تساوی در حقوق مدنی و سیاسی در همه جهات بین زن و مرد، اصولا اقدامات لازم را به منظور برانداختن تعصبات، عادات و روشهای عملی كه بر طرز تفكر پستنگری یا برتربینی یك جنس نسبتبه جنس دیگر با نقش كلیشهای زنان و مردان مبتنی استبعمل آورند (ماده 5 كنوانسیون) و در ماده 15 بند 2 مقرر میدارد كه دولتهای عضو باید همان اهلیت قانونی را كه مردان از آن برخوردارند به زنان نیز بدهند و امكانات مساوی را برای اجرای این اهلیت در اختیار آنها قرار دهند و در تمام مراحل دادرسی در دادگاهها و محاكم با آنها رفتار یكسان داشته باشند. (23)
امروزه، تفكر غالب جهانی، نقصان ذاتی زن و پایینتر بودن طبیعی شعور و درك او را كه تبعاتی چون محرومیت از قضاوت و شهادت داشته باشد، نمیپذیرد و كسانی كه خلاف این نظر را دارند باید با دلائل علمی و مستندات محكم عینی و تجربی آن را ثابت نمایند، وگرنه استدلال بر ناقص العقل بودن آنها به نصف بودن ارزش شهادتشان نسبتبه مردان مصادره بر مطلوب است و لذا صدور احادیثی مبتنی بر این نوع استدلال از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم چنانكه قبلا به آن اشاره شد و یا امیرالمؤمنین علیعلیه السلام آنگونه كه در نهج البلاغه آمده (24) قویا مورد تردید است مگر اینكه بگوییم برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام علیه السلام دلایل متقن دیگری بر ناقص العقل بودن زنان وجود داشته كه در كلام آنها بیان نشده و آنچه ذكر شده در واقع اثر و بروز خارجی این خاصیت ذاتی آنهاست نه آنكه واقعا به عنوان دلیل و مثبت مدعا ذكر شده باشد.
جمعی از صاحب نظران اسلامی، دلیل تفاوت مزبور را، نقصان ذاتی زنان ندانستند بلكه وضع عارضی مربوط به موقعیت عملی آنهارا كه موجب دور بودنشان از مسائل و وقایع و رویدادهای اجتماعی و عدم رشد و ارتقاء فكر و ذهن آنهاست موجب برقراری چنین حكم متفاوتی دانستهاند.
صاحب تفسیر المنار میگوید:
برخی از مفسران گفتهاند: علت اینكه در آیه مربوط به شهادت (آیه 282 سوره بقره) زنان در معرض خطا و فراموشی قرار گرفته و ارزش شهادت آنها نصف شهادت مرد به حساب آمده، ناقص العقل و ناقص الایمان بودن آنان است، برخی هم علت آن را غلبه رطوبتبر مزاج زنان دانستهاند كه نتیجه آن كم حافظگی و سرعت فراموشی است ولی اینها توجیه درستی نیست.
آنگاه از استاد خود شیخ محمد عبده نقل میكند كه گفته است:
علت صحیح این امر این است كه شان زن اشتغال به معاملات و امور مالی نیست و لذا حافظه او در این زمینه ضعیف است ولی در رسیدگی به امور منزل كه شغل اوستحافظهاش از مرد قویتر است و اصولا طبع بشر چه زن و چه مرد، این است كه در اموری كه مبتلا به آنهاست و با آنها سروكار دارند بیشتر و بهتر میتوانند آن را به یاد داشته باشند و مناط وضع قوانین و جعل احكام ملاحظه غلبه و اكثریت وضع موجود است و در مورد زنان چون غلبه و اكثریتبا عدم اشتغال و توجه آنها به امور مالی و معاملاتی است، لذا در این زمینهها ضعیف هستند و بیشتر در معرض فراموشی و خطا قرار دارند به همین ملاحظه، شهادت دو نفر آنها مساوی شهادت یك مرد قرار داده شده است.
وی برای پاسخ اشكال مقدر میگوید:
اشتغال برخی از زنان به امور مالی در بعضی از كشورها منافاتی با این حكم و فلسفه آن ندارد زیرا همان طور كه گفتیم مناط حكم بر غلبه وضع موجود است. (25)
هر چند این توجیه نمیتواند كامل و كافی و با وضع پیشرفت و اشتغال روز افزون زنان در مشاغل مالی و اجتماعی كه میتواند غلبه مناط حكم را بر هم زند مناسب باشد ولی بهرحال نشان دهنده نگرش جدید است. ظاهرا با اینكه این دیدگاه از لحاظ فلسفه و حكمتبا دیدگاه اول متفاوت است ولی از نظر ثابتبودن حكم متفاوت زن و مرد در مورد شهادت هماهنگ میباشد.
نگرش دیگری كه در این زمینه دیده میشود و جسته و گریخته در گفتهها و نوشتههای برخی از صاحب نظران ملاحظه میشود این است كه اولا نمیتوان گفت احكام فرعی اجتماعی شریعت اسلامی اعم از مدنی، كیفری و سیاسی فاقد حكمت و مصلحت قابل فهم برای جامعه بشری هستند و پذیرفته نیست كه دراسلام احكام و مقرراتی برای اداره امور جامعه و تنظیم روابط اجتماعی انسانها وضع شده باشد ولی عقل متعارف بشری نتواند پی به حكمت و فلسفه و فایده آنها ببرد و ناگریز باشد آنرا هر چند بر خلاف فهم عقلی افراد جامعه تشخیص میدهد تعبدا بپذیرد و عمل كند. در این نگرش بسیاری از احكام فرعی و مقررات حقوقی و كیفری به تناسب تحولات اجتماعی قابل تغییراند و وجود این نوع احكام حتی در متون دینی از كتاب و سنت نیز نمیتواند به این معنی باشد كه بدون ملاحظات مقتضیات زمان و مكان و بی هیچ توجیه قابل فهمی بطور مطلق ثابت تلقی گردند. در مورد زنان نیز این نگرش بر این پندار است كه علی رغم تفاوتهای جسمی و روحی كه بین زن و مرد وجود دارد، از لحاظ فكر و فهم و عقل و شعور، نقصان و عقب ماندگی ذاتی و طبیعی در زن وجود ندارد كه بر ان مبنا حكم متفاوت را بر او بار كرد، با وجود برخی روایات كه دارای مضامین خاصی هستند و زنان را پستتر از مردان شمردهاند، از متون اصلی و مسلم اسلامی بخصوص آیات قرآنی هم ناقص العقل بودن ذاتی زن و پایینتر بودن درجه فهم و درك و استعداد رشد فكری او نسبتبه مرد فهمیده نمیشود بلكه وجود آیاتی دال بر اینكه زن و مرد یكسان میتوانند با ایمان و عمل صالح به مقام والای قرب الهی برسند: (26) « من عمل صالحا من ذكر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبه» (سوره نحل آیه 97) و تعیین مجازات یكسان برای جرایم مساوی برای زن و مرد و زنا (28) خود نشان دهنده این است كه برای زن همانند مرد قدرت فهم و درك و تشخیص شناخته شده است و گرنه نمیبایست در صلاحیت ارتقاء معنوی و داشتن مسؤولیتیكسان قلمداد شوند ولی وجود وضعیت و موقعیت اجتماعی متفاوت و محروم بودن از تعلیم و تربیت لازم و جدا بودن از فعالیتهای اجتماعی، طبعا بطور عارضی نه ذاتی آنان را عقبتر از مردان نگهداشته و به همین تناسب ممكن است احكام متفاوتی برای آنها وضع كرد ولی این دلیل نمیشود كه اگر زنان توانستند امكانات و فرصتهایی بدست آورند و استعداد ذاتی خود را بكار اندازند و نقص عارضی را مرتفع نمایند و این امر نه بصورت محدود و موردی بلكه در سطح گسترده و غالب صورت گیرد باز همان احكام پابرجا و ثابتباشند و میتوان گفت نظر شارع نیز بر ثبات و دوان این نوع احكام نبوده است. مسلما در جامعهای كه زنان از عمتسواد محرومند و حتی خواندن و نوشتن برای آنان امری نامطلوب قلمداد میشود و جز در خانه بودن و كارهای خانه را انجام دادن، كار دیگری به آنها داده نمیشود و از ورود در اجتماعات و فعالیتهای اجتماعی محروم و ممنوعند. با جامعهای كه بهرحال زنان آن در انواع مشاغل و فعالیتهای اجتماعی وارد شده و همدوش مردان به تحصیل و فراگیری فنون و علوم مختلف میپردازند و در مسائل مختلف حكومتی و سیاسی مشاركت دارند و حتی در مجالس قانونگذاری عضویت دارند و همانند نمایندگان مرد رای میدهند و رای آنان در تصویب قانون و نیز رای اعتماد به دولت، همسنگ رای مردان به حساب میآید، نوع مقررات و نگرشی كه مقررات بر آن پایه وضع و اجرا میشود تفاوت دارد و بعید است كه شریعت اسلامی تاب توجه به این ظرایف را نداشته باشد. اگر این نگرش (29) بتواند مقبول واقع شود بسیاری از دشواریهایی كه هم اكنون در توجیه و اجرای قوانین اسلامی وجود دارد از جمله مساله شهادت زنان و قلمرو و ارزش گواهی آنان حل خواهد شد. اینكه تا چه حد مكتب فقهی اسلام میتواند بر اساس این دیدگاه عمل كند، مطلبی است كه باید فقهای آگاه و زمان شناس به آن پاسخ دهند. و در این راه لازم استشهامتی بیش از آنچه مرحوم آیة الله صدر در ابداع مساله منطقة الفراغ برای حل برخی از معضلات نوظهور ابراز كرد (30) از خودنشان دهند زیرا راه حل مرحوم صدر مربوط به مواردی است كه امر و نهی مشخصی از سوی شارع صورت نگرفته و بنظر ایشان حكومت اسلامی یا ولی امر میتواند در آن زمینه حكم حكومتی الزام آور از امر و نهی برقرار كند ولی در نگرش بالا حتی در مواردی كه از سوی شارع حكمی هم وارد شده، میتوان با توجه به حكمت آن حكم و مقتضیات زمان و مكان و شرایط جعل حكم، نسبتبه نفوذ حكم مزبور در شرایط و اوضاع و احوال متفاوت تردید كرد و وضع و تصویب حكم دیگری را متناسب با شرایط و در راستای توجه به حكمت و فلسفه حكم اولی تجویز نمود. و آن را اجتهاد ممنوع در مقابل نص بشمار نیاورد. آینده بیش از حال نشان خواهد داد كه فقیهان ما یا باید در این راستا، تحولی در اجتهاد خود پدید آورند یا روز بروز شاهد منزوی شدن و غیر قابل اجرا و غیر قابل توجیه بودن بسیاری از احكام شریعتباشند.
20) برای پی بردن به این نوع تفكر بنگرید بعنوان نمونه مصاحبه استاد محترم آقای دكتر ابوالقاسم گرجی با روزنامه زن شماره 145 مورخه یكشنبه 25 بهمن ماه 1377، ص 6 بنقل این روزنامه ایشان فرمودهاند: «مسائل فقهی علت مشخصی ندارد و لزومی هم ندارد داشته باشد، به عبارت دیگر آنچه ما میتوانیم در مسائل فقهی بدنبال آن باشیم دلیل آن است نه علت آن، دلیل این مسائل نیز در كتاب و سنت ما آمده است».
21) ابوبكر محمد بن عبدالله معروف به ابن العربی، احكام القرآن، ج 1، ص 255: ... فالجواب فیه ان الله سبحانه شرع ما اراد و هو اعلم بالحكمة و اوفی بالمصلحة و لیس یلزم ان یعلم الخلق وجوه الحكمة و انواع المصالح فی الاحكام...
22) احكام القرآن، منبع پیشین، ج 1، ص 253.
23) برای ملاحظه تفصیل موضوع بنگرید به كتاب «حقوق بشر در اسناد بین المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران» از همین نویسنده، انتشارات اطلاعات سال 1374، ص 239 به بعد.
24) در نهج البلاغه خطبه 80 (به نقل فیض الاسلام شماره 79) از علی علیه السلام نقل شده كه پس از فراغت از جنگ جمل در مورد زنان فرمودند: معاشر الناس ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فاما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی ایام حیضهن و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتین كشهادة الرجل و اما نقصان حظوظهن فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال; مردم زنان، كم ایمان، كم بهره و ناقص العقل اند، دلیل كمبود ایمانشان این است كه در ایام حیض از ادای فرایض نماز و روزه محرومند، گواه ناقص العقل بودنشان این است كه شهادت دو نفر آنان معادل شهادت یك مرد است و دلیل كم بهره بودنشان نصف بودن میراث آنها نسبتبه مردان است.
جالب توجه استبعضی از شارحین نهج البلاغه كه این كلام منسوب به مولا بطور مطلق برایشان قابل هضم نبوده آن را شامل همه زنان ندانسته و گفتهاند منظور برخی از زنان اند و حتی سخن مزبور را با این ترتیب ترجمه كردهاند كه: ای مردم جمعی از زنان هم از نظر ایمان، هم از جهتبهره و هم از موهبت عقل در رتبهای كمتر از مردان قرار دارند... ترجمه و شرح نهج البلاغه از محمد جعفر امامی و محمدرضا آشتیانی زیر نظر آیة الله مكارم شیرازی، ج 1، ص 179 و 389 و توضیح دادهاند كه سخن امام ناظر به برخی از زنان بد و فتنهانگیز است و یك قانون كلی و همگانی برای همه زنان نیست در حالیكه حیض بودن و نصف بودن سهم الارث و نصف بودن ارزش شهادت كه در این سخن دلیل نقصان عقل و دین و بهره قرار گرفته اختصاص به زنان شرور و فاسد ندارد.
25) ر.ك: سید محمد رشید رضا، تفسیر المنار، چاپ بیروت، ج 3، ص 124; «و السبب الصحیح ان المراة لیس من شانها الاشتغال بالمعاملات المالیة و نحوه من المعاوضات فلذلك تكون ذاكرتها فیها ضعیفة ولاتكون كذلك فی الامور المنزلیة التی هی شغلها فانها فیها اقوی ذاكرة من الرجل یعنی ان من طبع البشر ذكرانا و اناثا ان یقوی تذكرهم للامور التی تهمهم و یكثر اشتغالهم بها و لا ینافی ذلك اشتغال بعض نساء الا جانب فی هذا العصر بالاعمال المالیة فانه قلیل لا یعول علیه و الاحكام العامة انما تناط بالاكثر فی الاشیاء و بالاصل فیها.
26) ر.ك: آیات 124، سوره نساء; آیه 40 سوره مؤمن; آیات 190-195 سوره آل عمران; آیه 35 سوره احزاب و...
27) و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما كسبا نكالا من الله» (مائده / 38).
28) الزانیة و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما ماة جلدة و لا تاخذكم بهما رافة فی دین الله» (نور / 2).
29) برای ملاحظه این نوع نگرش در مورد احكام جزائی و اجتماعی اسلام بنگرید مقاله ارزشمند آقای محمد مجتهد شبستری در مجله كیان شماره 46 سال نهم، فروردین - اردیبشهت 1378، تحت عنوان: بستر معنوی و عقلایی علم فقه.
30) ر.ك: اقتصادنا از: سید محمدباقر صدر، چاپ بیروت، 1977 میلادی، ص 696. وی در حدود «منطقة الفراغ» ابداعی خود را كه حكومت (اولی الامر) اختیار جولان دارد و میتواند امر و نهی كند و احكام الزامی برقرار نماید چنین بیان میكند: «و حدود منطقة الفراغ التی تتسع لها صلاحیات اولی الامر تضم فی ضوء هذا النص الكریم «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم» كل فعل مباح تشریعیا بطبیعته، فای نشاط و عمل لم یرد نص تشریعی یدل علی حرمته او وجوبه یسمح لولی الامر باعطائه صفة ثانویة بالمنع عند اوالامر به... و اما الا فعال التی ثبت تشریعیا تحریمها بشكل عام كالربا مثلا فلیس من حق ولی الامر، الا مربها كما ان الفعل الذی حكمت الشریعة بوجوبه كانفاق الزوج علی زوجته لا یمكن لولی الامر المنع عنه...».
منبع: www.lawnet.ir
/ج