فاصله بین وحدت و نفاق
نويسنده: حاج مهدی فاطمی
با تبرّک جستن به نام مبارک پیامبراعظم(ص)، محمد مصطفی (ص)، در این برحه زمانی از عمر با برکت انقلاب اسلامی که چندی است شاهدیم دست نفاق از آستین بعضی از افراد بیرون زده بهتر دیدم تا با نگاهی اجمالی به مبحث وحدت، نفاق، ولایت فقیه ، فرهنگ انتظار، و از رهگذر بصیرت به این نتیجه دست یابیم که جامعه اسلامی فقط و فقط در وحدت، تعالی می يابد.
این بیانات مصداقهائی هم دارد که به آن میپردازیم. به عنوان مثال از اولين اقداماتي که رسول گرامي اسلام(ص) بعد از تشکيل حکومت اسلامي در شهر مدينه انجام داد و به وسيله آن آيين آسماني خود را تقويت کرد، همبستگي مسلمانان در ظاهر و باطن بود.
آن حضرت مسلمانان را همچنان که در ظاهر به گرد پرچم اسلام جمع شده بودند و همه آنان لا اله الا الله گويان در اطراف پيامبر حلقه مي زدند، دلها و باورهايشان را نيز با اسلام و کلمه توحيد به هم نزديک کرد و روح برادري و همدلي را بر وجود آنان دميد و به اين ترتيب ، از سويي همبستگي ملي مسلمانان کامل شد و از سوي ديگر خطر تفرقه ، يکي از مهمترين خطراتي که اين آيين جهاني را تهديد مي کرد و بيم آن مي رفت که جمعيت نوپاي مسلمانان را پراکنده کند، از ميان برداشته شد.
اعلام همبستگي ميان مسلمانان با اجراي برنامه عقد اخوت از سوي پيامبر عظيم الشان اسلام که از سوي خداوند متعال ماموريت يافته بود، به نحو شايسته اي پايان پذيرفت.
آن حضرت به اين وسيله ميان ياران و هواداران خويش پيمان برادري جاري کرد و در محفل انسي که تشکيل يافته بود، به مسلمانان فرمود: هر يک از شما با يک نفر از مسلمانان پيمان اخوت ببندد.
مورخان اسامي افرادي را که در محفل اخوت با يکديگر پيمان برادري بستند ثبت کرده اند. رسول اکرم آن روز طرفين عقد را خودش تعيين مي کرد و خطاب به تک تک مسلمانان مي فرمود: فلاني! تو برادر فلاني هستي! سيره نويسان در حاشيه اين مراسم سرنوشت ساز گزارش کرده اند که : کار اخوت به پايان رسيده بود.
ناگهان علي ع با چشمان اشکبار عرض کرد: يا رسول الله! ياران خود را با يکديگر برادر کردي ولي ميان من و يک نفر از مسلمانان عقد اخوت جاري نکردي! پيامبر به علي(ع) فرمود: يا علي! انت اخي في الدنيا و اخي في الاخره. علي جان! تو در دنيا و آخرت برادر من هستي. به اين ترتيب ، پيام قرآني همبستگي را در قالب «انما المومنون اخوه»
از شهر مدينه به سرتاسر جهان و تمام نسلهاي آينده اعلام کرد. به مناسبت اهميت اين پيام قرآني و ضرورت همبستگي مسلمانان عالم بويژه امت اسلامي ايران ، شيوه هاي حفظ همبستگي در پرتو قرآن را در اين نوشتار پيگيري و موارد اهم آن را بررسي مي کنيم.
امام باقر(ع) در تفسير آيه «به ريسمان الهي تمسک کنيد و پراکنده نشويد»، مي فرمايد: آل محمد(ص) همان حبل الله متين است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم (ع) فرمود: علي بن ابي طالب(ع) همان حبل الله متين است.
همچنان که در برخي روايات حبل الله به قرآن تفسير شده است. طبق اين بينش ، فرمان خداوند در پيروي و تمسک به قرآن و اهل بيت(ع) در اين آيه با کلام نبوي (ص) در آخرين لحظات زندگي پربارش توضيح داده شده است که آن حضرت وصيت کرد: من در ميان شما دو امانت ارزشمند مي گذارم ، کتاب خدا و عترتم که اهل بيت(ع) من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين که در کنار حوض کوثر به نزد من آيند، مادامي که به آن دو تمسک مي کنيد، هيچ گاه گمراه نخواهيد شد.
ترغيب به گردآمدن مردم در حول رهبري آل محمد(ص) ، يکي از شيوه هاي قرآني است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه مي دارد و به وحدت و يکپارچگي نزديک مي کند.
حضرت فاطمه زهرا(س) در اين رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بيت(ع) را مايه نظم و آرامش و امانت و رهبري ما را براي جلوگيري از تفرقه و جهاد را براي حفظ عزت اسلام قرار داد.
آيات تطهير، مودت ذي القربي ، اکمال ، ابلاغ ، منزلت ، مباهله و هل اتي بيانگر همين شيوه قرآن درخصوص همبستگي بر محور محمد و آل محمد(ص) است. اگر ما بتوانيم اهل بيت(ع) را به عنوان الگوهاي ممتاز انسانيت و مروجان کامل ترين معارف بشري در عرصه جامعه مطرح کنيم و به عموم بشناسانيم ، نوعي وحدت و همبستگي ارزشمندي تحت پرچم اهل بيت(ع) در ميان پيروان و مشتاقان فضيلت و کرامت ايجاد خواهد شد.
خداوند متعال درباره محوريت ارزشهاي الهي و رهبري پيامبر اسلام(ص) و اولياي خدا ميفرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد! و پيامبر خدا و کساني را که از ميان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنيد و هر گاه در موضوعي اختلاف داشتيد، به خدا و رسول عرضه کنيد و از آنان داوري بخواهيد.»
به اين ترتيب ، خداوند متعال در قرآن کريم وحدت بر محور رهبري خدا و رسول (ص) و جانشينان آن حضرت را عامل حفظ همبستگي و اتحاد مردم معرفي مي کند. حتي در سوره انفال ، پي آمد فاصله گرفتن از پيامبر(ص) و رهنمودهاي حياتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواري مردم قلمداد مي کند و با تاکيد بيشتري بر اين عامل همبستگي پاي مي فشارد و مي فرمايد: «از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و نزاع و کشمکش نکنيد تا سست و ضعيف شويد، در اين صورت قدرت و شوکت شما از ميان مي رود، بلکه در پاسداري از همبستگي و اطاعت از فرمان پيامبر صبر و استقامت ورزيد که خداي سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»
همچنان که رسول اکرم ص) به عنوان محور وحدت و همبستگي مسلمانان برکات و آثار فراواني را به آنان به ارمغان آورد، کينه هاي ديرينه و خصومت هاي قديم تبديل به مهر و محبت شد و آنان توانستند پرچم اسلام را در مدت کوتاهي در مناطق دورافتاده جهان برافرازند و انسان هاي تشنه عدالت و فضيلت را از معارف ناب نبوي ص) سيراب کنند.
مولوي در اين زمينه مي گويد:
نفس واحد از رسول حق شدند ورنه هر يک دشمني مطلق برن
کينه های کهنه شان ازمصطفی (ص) محـو شـد در نور اسـلام و صفا
آفـرين بـر عـشـق کل اوسـتـاد صـدهــزاران ذره را داد اتـحـاد
همچو خاک مفترق در رهگذر يک سبوشان کرد دست کوزه گر
آري عشق راستين به خدا و اولياي الهي(ع) و پيروي از رهنمودهاي انسان ساز آن گراميان ، مي تواند باعث وحدت و همبستگي شود. همان طور که موجودات مادي مانند خاکهاي پراکنده با دست هنرمند کوزه گر موجب يگانگي و اتحاد آنان مي شود.
البته همبستگي اجسام که برمبناي آب و گل پديد مي آيد، ناقص و خيلي متفاوت از اتحاد ارواح و قلبهاي مردم است؛ زيرا جسم براي مدتي محدود و کوتاه ادامه مي يابد و با مرگ همبستگي مادي زايل ميشود؛ ولي وحدت راستين ارواح انسان هاي پاک جاودانه است و در سراي آخرت نيز ادامه خواهد داشت.
در هر صورت ، اطاعت از رسول خدا(ص) و جانشينان آن پاک سيرت ، موجب همبستگي امت اسلام است و وحدت حقيقي شوکت و عزت و استقلال مسلمانان را به همراه دارد.
قرآن کريم با بهره گيري از شيوه هاي کارآمد تربيتي در اين مسير کوشيده و پيروان خود را به سوي وحدت حقيقي هدايت مي کند.
- امانت داري ، صله رحم، راستگويي ، عيادت از بيماران ، کمک به مستمندان، شرکت در تشييع جنازه مسلمانان ، خودداري از آزار ديگران، رعايت حقوق فردي و اجتماعي ساير مسلمانان، پرهيز از غيبت و بهتان و آبروريزي انسان هاي ديگر، انفاق، احسان ، عفو و گذشت ازجمله آموزه هاي قرآني در راه ترويج خصايل و صفات والاي اخلاقي و انساني است.
در جامعه اي که معاشرت صحيح و آداب انساني در ميان اقشار مختلف و لايه هاي دروني آن نفوذ يافته باشد، وحدت و همبستگي حقيقي محقق خواهد شد.
همه به همديگر عشق مي ورزند و از حقوق يکديگر محافظت مي کنند و همانند اعضاي يک پيکر منسجم و هماهنگ زندگي خواهند کرد.اساسا وحدت بر محور ارزشهاي والاي انساني مستحکم و قوي بوده و پايدار خواهد ماند، اما همبستگي بر ارزشهاي موقتي و ساختگي و غيرالهي ناپايدار و زودگذر است.
قرآن معيار و برتري را تقوا و پارسايي مي داند و مي فرمايد: «اي مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را گروهها و قبيله هاي مختلف قرار داديم تا يکديگر را بهتر بشناسيد،(اما هيچ کدام از اينان مايه برتري و محور همبستگي واقعي نيست) بلکه گرامي ترين شما نزد خداوند پارساترين شماست.»
- اصلاح ذات البين از ديگر شيوه هاي قرآني در همين موضوع است. قرآن بيشترين اهميت را به سالم سازي روابط انساني مي دهد و مي فرمايد: «مومنان برادر يکديگرند پس ميان برادرانتان صلح و آشتي برقرار کنيد.»
براساس اين شيوه اگر فضايل اخلاقي در تمام سطوح و لايه هاي دروني جامعه توسعه پيدا کند فضايي آکنده از انسانيت و اخلاق اسلامي همه جا را فرا مي گيرد و يک نوع همبستگي دروني و معنوي ميان مردم حاکم مي شود.
آنان نه تنها با همديگر اختلاف ندارند و هر کس راه جداگانه اي را براي خود انتخاب نمي کند، بلکه همه به يکديگر احترام و شخصيت قائلند پيشنهادها و خواسته هاي همديگر را مي پذيرند و ياري به همنوع خود را افتخار خود مي دانند.
چرا که :
تفرقه در روح حيواني بود
نفس واحد روح انساني بود
؛ رشد فضايل موجب مي شود مرد و زن و کودک و جوان و پير و ديگر آحاد جامعه حقوق همديگر را رعايت کنند و به اين ترتيب همه از همديگر راضي خواهند بود و آزار و ناراحتي برادر دينياش را تحمل نخواهد کرد.
امام صادق(ع) فرمود: مومنان با يکديگر برادرند و همگي فرزندان يک پدر و مادر هستند و هرگاه به يکي از آنان ناراحتي و مصيبت وارد شود، ديگران در غم او خوابشان نمي برد.
در اين فضاي الهي خودخواهي ها از ميان رفته و به همکاري و همياري بدل مي شود. اميرمومنان علي(ع) در اين زمينه بيشتر توضيح داده و ريشه تفرقه را وجود صفات زشت انساني و رذائل اخلاقي بيان مي کند و در خطبه 113نهج البلاغه مي فرمايد: شما برادران ديني يکديگر چيزي جز پليدي درون ، نيت زشت شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است.
نه يکديگر را ياري مي دهيد و نه همکاري و خيرخواهي و بخشش و دوستي مي کنيد در نتيجه تعاون همياري و نصيحت و بذل و بخشش و دوستي و محبت از ميان شما رفته است.
قرآن در آيات متعددي بر اجراي عدالت تاکيد مي کند و حتي مهمترين فلسفه بعثت انبيا را برپايي قسط و عدل مي داند و مي فرمايد: «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و آنها بر کتاب و ميزان نازل کرديم تا مردم به عدالت قيام کنند.»
اگر عدالت در ميان مردم برقرار شود و آنان از نگراني هاي تبعيض و ناعدالتي و از رحمت و رنج فقر و محروميت رها شده و به امنيت و آسايش برسند، اتحاد و همبستگي در ميان آنان تقويت خواهد شد.
همچنان که امام هفتم(ع) فرمود: «اگر عدالت اجتماعي در ميان مردم عملي شود آنان بي نياز مي شوند.» با اجراي عدالت ، برکات الهي نازل شده و رفاه و امنيت مردم افزايش مي يابد و چون مردم احساس مي کنند تبعيض و ناعدالتي از جامعه رخت بربسته، همه يکدل و يک جهت با زمامداران جامعه متحد شده و براي پيشرفت و ترقي همه جانبه تلاش مي کنند.
قرآن براي عملي شدن عدالت اجتماعي که ضامن همبستگي و اتحاد مردم نيز هست ، راهکارهاي مختلفي ارائه مي دهد. تشويق به احسان ، انفاق ، پرداخت زکات ، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و اطعام ، برخي از طرحهاي قرآني براي رفع فقر و ناعدالتي در جامعه مي باشد.
طبق اين شيوه اگر کارگزاران جامعه همبستگي و اتحاد مردم را طالب باشند، بايد براي رفع فقر و تبعيض به پا خاسته و با تمام وجود در برپايي عدل بکوشند. و متقابلا اگر ظلم و ستم در ميان مردم رواج يابد، استعدادها سرکوب شده اعتماد به مسوولان از ميان رفته و مردم به همديگر بي اعتماد مي شوند و در نتيجه همبستگي اجتماعي از ميان مي رود و اعتماد عمومي به بدبيني و سوئتفاهم بدل خواهد شد.
قرآن در سوره انفال ارتباط عدالت عملي و همبستگي مسلمانان را مورد توجه قرار داده و مي فرمايد: «بگو پروردگارم مرا به عدالت امر کرده و اين که در مساجد حضور يابم و با دين خالص عبادت نمايم و رو به سوي او کنم.»
در اين آيه اول امر به عدالت عملي شده است و آن گاه حضور در مساجد و شرکت در عبادت عمومي در يک صف واحد و با اخلاص نيت مورد تاکيد قرار گرفته است و اين تقارن ، بيانگر ارتباط عميق عدالت اجتماعي و همبستگي معنوي مسلمانان است.
"اکنون که شخص معینی (به طورخاص) از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟
آیا باید اسلام را رها کنیم؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ آیا اسلام برای دویست سال بود؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بی حالی دست روی دست بگذاریم که هر که هر کاری می خواهد بکند، و ما اگر کارهای آن ها را امضا نمی کنیم، رد نمی کنیم، آیا باید این طور باشد؟ (و به همین مقدار کفایت شود؟) یا این که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (امام عصر، (عج)) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت (فقیه عادل) باشد، در عده بی شماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع کنند، می توانند، حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند."
در بخشی دیگر، در خصوص وجوب اطاعت از ولی فقیه (عالم عادل) می فرماید:
"اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (فقه و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امراداره جامعه داشت دارا می باشد، و بر همه مردم لازم است که از اواطاعت کنند".
در بارۀ سطح اختیارات حکومتی پیامبر اکرم(ص)، امام معصوم(ع) و اختیارات فقیه چنین می گوید:
"این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیش تر از حضرت علی(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است."
و در پاسخ به سؤال مورد اشارۀ شما چنین می افزاید: البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است، وبعد از ایشان فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیش تر است، لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات وولایتی که حضرت رسول و امامان دیگر(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استان داران و گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی (حاکمیت ولی فقیه) قرار داده است، منتها شخص معینی نیست، بلکه تکیه روی عنوان «عالم عادل » است."
و چنین ادامه می دهد:
البته باید توجه داشت: وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) وائمه(ع) داشتند بعد از [ فرا رسیدن عصر ] غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه(ص) و رسول اکرم(ص) است، زیرا این جا [ در تشکیل حکومت ] صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور، و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این که برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد، و او را از حد انسان عادل بالاتر ببرد، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت واجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست، بلکه وظیفه ای خطیر است.
نتیجه اینکه مقصود، برابری ولایت ولی فقیه با پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، در مسائل مربوط به تشکیل حکومتی و امور سیاست است، نه در فضیلت و مقامات معنوی.
و باز هم ولایت فقیه در اندیشه انقلابی روح الله(س)
خیال می کنند که اگر حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، دیگر هر که می خواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام می ترسند. (1)
اینهایی که می گویند; « دیکتاتوری »، اسلام را نمی فهمند چی هست. فقیه اسلام را نمی دانند، خیال می کنند ما هر فقیه، هر فقیه هرچه فاسد باشد، این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد. اگر یک گناه صغیره هم بکند، از لایت ساقط است. (2)
ما می خواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخست وزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلا لشگر دیکتاتوری بکند، نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. (3)
این که در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از اینها در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنن، یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه.(4)
از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است هیچ کس ضرر نمی بیند; یعنی آن اوصافی که در ولی است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولی امر قرار داده است و اسلام او را ولی امر قرار داده است، با آن اوصاف که نمی شود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد.(5)
با همین ماده ای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده ، این استبداد را جلویش را می گیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، می گفتند که: «این استبداد می آورد.» ... فقیه مستبد نمی شود، فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است.(6)
بهترین اصل در قانون اساسی این «اصل ولایت فقیه » است و غفلت دارند بعضی از آن. یک اصلی است که اصل یک مملکت را اصلاح می کند. این یک اصل شریفی است که اگر چنانچه انشاءالله تحقق پیدا بکند، همه امور ملت اصلاح می شود.(7)
اشخاصی که کاندیدا می شوند برای ریاست جمهوری شما توجه کنید و کسی که از همه متعهدتر باشد نه غربی باشد نه غربزده باشد. نه شرق زده باشد ... اعتقاد به قوانین اسلام دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهرا که راجع به ولایت فقیه است متعقد است و وفادار نسبت به او یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید.(8)
قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند.(9)
مگر شما می توانید که مجلس خبرگانی که ملت با آن آراء زیاد آن مجلس را درست کرده، با یک کلمه ای که شما می گویید: «ما می گوییم که منحل باشد.» مگر با این حرف ها، شما می توانید، مگر شما قابل آدم هستید «اگر چنانچه ولایت فقیه بشود، دیگر همه قدرتها دست فقیه می آید» پس بنابراین عزا باید بگیرید.(10)
در اسلام قانون حکومت می کند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، قانون الهی ... ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه طرفدار دیکتاتوری.(11)
اسلام اطاعت فقیه را واجب دانسته است و من امر می کنم به شما که اطاعت کنید از مافوق های خود و حفظ نظام را بکنید.(12)
اگر رئیس جمهور، باید با تصویب فقیه باشد ... نمی گذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند، اینها این را نمی خواهند، اینها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد، همه اختیارات دستش بدهند، هیچ مضایقه ای ندارند و اشکالی نمی کنند. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند. (13)
غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست; نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه می خواهد خودش یک حکومتی بکند.(14)
ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.(15)
یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است و مع الاسف این روشنفکرهای ما نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه. یکی اش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولی امر می تواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف مصالح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود. (16)
یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که ... دست می گذارند روی ولایت فقیه. اول دست آنجا می گذارند برای اینکه این، یک طرح اسلامی است و آنها از اسلامی می ترسند.(17)
آنقدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است که در سایر این موارد که شما ملاحظه می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات «اخلاقیش و دینی اش و ملی بودنش و علم و عملش » ثابت است، پیش ملت و خود ملت این را تعیین می کنند، این، نظارت می کند بر این که مبادا خیانت بشود.(18)
پیغمبر اکرم که از دنیا می خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشین ها را تا زمان غیبت کرد. تا ائمه هدی بودند آنها بودند و بعد فقها. آنهایی که معتقدند، آنهایی که اسلام شناسند، آنهایی که زهد دارند، زاهدند. آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زرق و برق دنیا ندارند و آنهایی که دلسوز برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندان خودشان می دانند، آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امت.(19)
آن فقیهی که برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است که می خواهد ... همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد.(20)
من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد.(21)
نگویید: «ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه می شود.» این معنایش تکذیب ائمه است، تکذیب اسلام است و شما «من حیث لا یشعر» این حرف را می زنید; بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رای داده اند.
اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد... طاغوت است. یا خدا یا طاغوت یا خداست یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او، وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.(22)
حضرت باقر(ع) اين آيه را به ياران و اصحاب حضرت مهدی(عج) تفسير نمود. اميرمومنان علي(ع) در تفسير آيه «ما اراده کرده ايم که بر مستضعفين منت بگذاريم و آنان را امامان و رهبران وارث زمين قرار دهيم.»
فرمود: اين گروه پيروز آل محمد(ص) هستند، خداوند متعال مهدي آل محمد(عج) را بعد از زحمت و سختي که بر آنان وارد مي شود برمي انگيزد و به آنان عزت مي دهد و دشمنانشان را خوار و ذليل مي کند.
افزون بر اين ، آيات متعددي از قيام آن وجود گرامي خبر مي دهند و حقيقت جويان و سعادت طلبان عالم را به انتظار ظهور چنين رهبري فرا مي خوانند.
طبق اين شيوه قرآني تقويت و توسعه انديشه انتظار مي تواند به اتحاد و يگانگي دلهاي مردم ياري نموده و با اين فرهنگ وحدت آفرين و اميدبخش به همبستگي ملي در جامعه رونق بخشيد.
زيرا اگر فلسفه انتظار و دستاوردهاي مثبت قيام مهدي(عج) به مردم ستم ديده و خسته از ظلم و بيداد مستکبران عالم گفته شود، آنان يکدل و يک زبان به انتظار ظهور رهبر آسماني نشسته و تحقق خواسته هاي قلبي خود را در برنامه هاي دولت کريمه حضرت مهدي(عج) جستجو خواهند کرد.
آنان اگر با فرهنگ انتظار آشنا شوند، تمام تفرقه ها و تشتت ها را با آرزوي ظهور امام زمان عج پايان يافته تلقي مي کنند و هر کدام از هر حزب و گروه و نژادي ، ظهور دولت اميدآفرين حضرتش را از دل و جان آرزو مي کنند و يکپارچه از خداوند متعال مي خواهند: «پروردگارا! پراکندگي و تفرق ما را به وسيله آن رهبر گرامي به جمعيت و وحدت بدل فرما و پريشاني امور را به وجودش اصلاح فرما! و نقايص و شکافهاي کار ما را به وسيله وجود آن ذخيره الهي اصلاح و جبران نما! و تعداد ما را فراوان و خواري و کوچکي ما را با وجودش به عزت و شکوه بدل ساز!»
آري امام عصر(عج) ضامن وحدت و همبستگي مردم بر محور حق و پارسايي است و نشستن به انتظار آن وجود گرامي که مايه وحدت و همدلي است ، مطمئنا جامعه را به سوي اتحاد و يگانگي خواهد برد، همچنان که در دعاي ندبه زمزمه مي کنيم : «کجاست آن آقايي که مردم را بر وحدت کلمه تقوي و دين گرد خواهد آورد.»
به همين دليل يکي از راههاي حفظ همبستگي و تقويت آن زدودن موانع و مشکلات اتحاد اسلامي است. عواملي که تلاش مي کنند يکدلي و هماهنگي مردم شکل نگيرد، افرادي منحرف ، بيگانه پرست و گروههاي نفاق محسوب مي شوند.
قرآن کريم خطر اين عوامل را به مسلمانان گوشزد کرده و آنان را به هوشياري در مقابل اين گروهها دعوت مي کند. خداوند در آيات متعددي از چهره زشت اين افراد پرده برداشته و صفات نکوهيده را به مردم مي شناساند و مي فرمايد: آنان ميگويند به همراهان و هواداران رسول خدا(ص) ياري نکنيد تا از اطراف او پراکنده شوند.
غافل از اين که خزائن و گنجينه هاي آسمان و زمين از آن خداست ، ولي اهل نفاق نمي فهمند.»
قرآن کريم چنان با قاطعيت با گروههاي نفاق افکن و عوامل وحدت ستيز برخورد مي کند که به رهبر مسلمانان دستور مي دهد مسجد ضرار را که به عنوان مرکز تفرقه و اختلاف و توطئه درست شده است تخريب نمايد و به صراحت توطئه هاي وحدت شکن منافقان را افشا مي کند و مي فرمايد: کساني که مسجدي ساختند تا به وحدت مسلمانان ضرر بزنند (و همبستگي آنان را هدف گرفته اند) در آنجا کفر را تقويت نموده و ميان مومنان تفرقه ايجاد مي کنند تا پناهگاهي براي محاربان با خدا و رسول او باشد و براي پوشانيدن انگيزه هاي شوم خود مي گويند (ما جز نيکي و خدمت نظر ديگري نداريم).
اما خداوند گواهي مي دهد که آنان دروغ مي گويند(يا رسول الله!) هرگز در آن مسجد به عبادت نايست.
وحدت کلمه
امام قدس سره اولین سخنرانی خود را در فرودگاه مهرآباد با تشکر از ملت ایران ایراد کرد: ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین، همه، وحدت کلمه اقلیت های مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه ی علمی، وحدت طبقه روحانی و جناح سیاسی. باید ما همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه رمزی پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم و خدای نخواسته شیاطین بین صفوف شما تفرقه نیندازند.این بیانات مصداقهائی هم دارد که به آن میپردازیم. به عنوان مثال از اولين اقداماتي که رسول گرامي اسلام(ص) بعد از تشکيل حکومت اسلامي در شهر مدينه انجام داد و به وسيله آن آيين آسماني خود را تقويت کرد، همبستگي مسلمانان در ظاهر و باطن بود.
آن حضرت مسلمانان را همچنان که در ظاهر به گرد پرچم اسلام جمع شده بودند و همه آنان لا اله الا الله گويان در اطراف پيامبر حلقه مي زدند، دلها و باورهايشان را نيز با اسلام و کلمه توحيد به هم نزديک کرد و روح برادري و همدلي را بر وجود آنان دميد و به اين ترتيب ، از سويي همبستگي ملي مسلمانان کامل شد و از سوي ديگر خطر تفرقه ، يکي از مهمترين خطراتي که اين آيين جهاني را تهديد مي کرد و بيم آن مي رفت که جمعيت نوپاي مسلمانان را پراکنده کند، از ميان برداشته شد.
اعلام همبستگي ميان مسلمانان با اجراي برنامه عقد اخوت از سوي پيامبر عظيم الشان اسلام که از سوي خداوند متعال ماموريت يافته بود، به نحو شايسته اي پايان پذيرفت.
آن حضرت به اين وسيله ميان ياران و هواداران خويش پيمان برادري جاري کرد و در محفل انسي که تشکيل يافته بود، به مسلمانان فرمود: هر يک از شما با يک نفر از مسلمانان پيمان اخوت ببندد.
مورخان اسامي افرادي را که در محفل اخوت با يکديگر پيمان برادري بستند ثبت کرده اند. رسول اکرم آن روز طرفين عقد را خودش تعيين مي کرد و خطاب به تک تک مسلمانان مي فرمود: فلاني! تو برادر فلاني هستي! سيره نويسان در حاشيه اين مراسم سرنوشت ساز گزارش کرده اند که : کار اخوت به پايان رسيده بود.
ناگهان علي ع با چشمان اشکبار عرض کرد: يا رسول الله! ياران خود را با يکديگر برادر کردي ولي ميان من و يک نفر از مسلمانان عقد اخوت جاري نکردي! پيامبر به علي(ع) فرمود: يا علي! انت اخي في الدنيا و اخي في الاخره. علي جان! تو در دنيا و آخرت برادر من هستي. به اين ترتيب ، پيام قرآني همبستگي را در قالب «انما المومنون اخوه»
از شهر مدينه به سرتاسر جهان و تمام نسلهاي آينده اعلام کرد. به مناسبت اهميت اين پيام قرآني و ضرورت همبستگي مسلمانان عالم بويژه امت اسلامي ايران ، شيوه هاي حفظ همبستگي در پرتو قرآن را در اين نوشتار پيگيري و موارد اهم آن را بررسي مي کنيم.
پيروی از پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)
يکي ديگر از شيوه هاي کلام الهي براي حفظ وحدت و همبستگي تمسک به ولايت و امامت اهل بيت (ع) است. عشق به اهل بيت (ع)، الگوبرداري از سيره اخلاقي و رفتاري آنان ، يادآوري فضايل و مناقب علي (ع) و پيشوايان معصوم بعد از آن حضرت از جمله سفارش هاي قرآن در زمينه همبستگي امت اسلام است.امام باقر(ع) در تفسير آيه «به ريسمان الهي تمسک کنيد و پراکنده نشويد»، مي فرمايد: آل محمد(ص) همان حبل الله متين است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم (ع) فرمود: علي بن ابي طالب(ع) همان حبل الله متين است.
همچنان که در برخي روايات حبل الله به قرآن تفسير شده است. طبق اين بينش ، فرمان خداوند در پيروي و تمسک به قرآن و اهل بيت(ع) در اين آيه با کلام نبوي (ص) در آخرين لحظات زندگي پربارش توضيح داده شده است که آن حضرت وصيت کرد: من در ميان شما دو امانت ارزشمند مي گذارم ، کتاب خدا و عترتم که اهل بيت(ع) من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين که در کنار حوض کوثر به نزد من آيند، مادامي که به آن دو تمسک مي کنيد، هيچ گاه گمراه نخواهيد شد.
ترغيب به گردآمدن مردم در حول رهبري آل محمد(ص) ، يکي از شيوه هاي قرآني است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه مي دارد و به وحدت و يکپارچگي نزديک مي کند.
حضرت فاطمه زهرا(س) در اين رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بيت(ع) را مايه نظم و آرامش و امانت و رهبري ما را براي جلوگيري از تفرقه و جهاد را براي حفظ عزت اسلام قرار داد.
آيات تطهير، مودت ذي القربي ، اکمال ، ابلاغ ، منزلت ، مباهله و هل اتي بيانگر همين شيوه قرآن درخصوص همبستگي بر محور محمد و آل محمد(ص) است. اگر ما بتوانيم اهل بيت(ع) را به عنوان الگوهاي ممتاز انسانيت و مروجان کامل ترين معارف بشري در عرصه جامعه مطرح کنيم و به عموم بشناسانيم ، نوعي وحدت و همبستگي ارزشمندي تحت پرچم اهل بيت(ع) در ميان پيروان و مشتاقان فضيلت و کرامت ايجاد خواهد شد.
خداوند متعال درباره محوريت ارزشهاي الهي و رهبري پيامبر اسلام(ص) و اولياي خدا ميفرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد! و پيامبر خدا و کساني را که از ميان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنيد و هر گاه در موضوعي اختلاف داشتيد، به خدا و رسول عرضه کنيد و از آنان داوري بخواهيد.»
به اين ترتيب ، خداوند متعال در قرآن کريم وحدت بر محور رهبري خدا و رسول (ص) و جانشينان آن حضرت را عامل حفظ همبستگي و اتحاد مردم معرفي مي کند. حتي در سوره انفال ، پي آمد فاصله گرفتن از پيامبر(ص) و رهنمودهاي حياتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواري مردم قلمداد مي کند و با تاکيد بيشتري بر اين عامل همبستگي پاي مي فشارد و مي فرمايد: «از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و نزاع و کشمکش نکنيد تا سست و ضعيف شويد، در اين صورت قدرت و شوکت شما از ميان مي رود، بلکه در پاسداري از همبستگي و اطاعت از فرمان پيامبر صبر و استقامت ورزيد که خداي سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»
همچنان که رسول اکرم ص) به عنوان محور وحدت و همبستگي مسلمانان برکات و آثار فراواني را به آنان به ارمغان آورد، کينه هاي ديرينه و خصومت هاي قديم تبديل به مهر و محبت شد و آنان توانستند پرچم اسلام را در مدت کوتاهي در مناطق دورافتاده جهان برافرازند و انسان هاي تشنه عدالت و فضيلت را از معارف ناب نبوي ص) سيراب کنند.
مولوي در اين زمينه مي گويد:
نفس واحد از رسول حق شدند ورنه هر يک دشمني مطلق برن
کينه های کهنه شان ازمصطفی (ص) محـو شـد در نور اسـلام و صفا
آفـرين بـر عـشـق کل اوسـتـاد صـدهــزاران ذره را داد اتـحـاد
همچو خاک مفترق در رهگذر يک سبوشان کرد دست کوزه گر
آري عشق راستين به خدا و اولياي الهي(ع) و پيروي از رهنمودهاي انسان ساز آن گراميان ، مي تواند باعث وحدت و همبستگي شود. همان طور که موجودات مادي مانند خاکهاي پراکنده با دست هنرمند کوزه گر موجب يگانگي و اتحاد آنان مي شود.
البته همبستگي اجسام که برمبناي آب و گل پديد مي آيد، ناقص و خيلي متفاوت از اتحاد ارواح و قلبهاي مردم است؛ زيرا جسم براي مدتي محدود و کوتاه ادامه مي يابد و با مرگ همبستگي مادي زايل ميشود؛ ولي وحدت راستين ارواح انسان هاي پاک جاودانه است و در سراي آخرت نيز ادامه خواهد داشت.
در هر صورت ، اطاعت از رسول خدا(ص) و جانشينان آن پاک سيرت ، موجب همبستگي امت اسلام است و وحدت حقيقي شوکت و عزت و استقلال مسلمانان را به همراه دارد.
تعميق روابط حسنه ومعاشرت های اسلامی
بدون ترديد، ايجاد روابط سالم و پسنديده در افراد جامعه ، موجب اعتماد و اتحاد آنان خواهد بود. گسترش اخلاق اسلامي و فضايل انساني ، محبت ، صميميت و اعتماد عمومي را در بين افراد رواج مي دهد و بدون کمترين مشکلي همبستگي ملي را به وجود مي آورد.قرآن کريم با بهره گيري از شيوه هاي کارآمد تربيتي در اين مسير کوشيده و پيروان خود را به سوي وحدت حقيقي هدايت مي کند.
- امانت داري ، صله رحم، راستگويي ، عيادت از بيماران ، کمک به مستمندان، شرکت در تشييع جنازه مسلمانان ، خودداري از آزار ديگران، رعايت حقوق فردي و اجتماعي ساير مسلمانان، پرهيز از غيبت و بهتان و آبروريزي انسان هاي ديگر، انفاق، احسان ، عفو و گذشت ازجمله آموزه هاي قرآني در راه ترويج خصايل و صفات والاي اخلاقي و انساني است.
در جامعه اي که معاشرت صحيح و آداب انساني در ميان اقشار مختلف و لايه هاي دروني آن نفوذ يافته باشد، وحدت و همبستگي حقيقي محقق خواهد شد.
همه به همديگر عشق مي ورزند و از حقوق يکديگر محافظت مي کنند و همانند اعضاي يک پيکر منسجم و هماهنگ زندگي خواهند کرد.اساسا وحدت بر محور ارزشهاي والاي انساني مستحکم و قوي بوده و پايدار خواهد ماند، اما همبستگي بر ارزشهاي موقتي و ساختگي و غيرالهي ناپايدار و زودگذر است.
قرآن معيار و برتري را تقوا و پارسايي مي داند و مي فرمايد: «اي مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را گروهها و قبيله هاي مختلف قرار داديم تا يکديگر را بهتر بشناسيد،(اما هيچ کدام از اينان مايه برتري و محور همبستگي واقعي نيست) بلکه گرامي ترين شما نزد خداوند پارساترين شماست.»
- اصلاح ذات البين از ديگر شيوه هاي قرآني در همين موضوع است. قرآن بيشترين اهميت را به سالم سازي روابط انساني مي دهد و مي فرمايد: «مومنان برادر يکديگرند پس ميان برادرانتان صلح و آشتي برقرار کنيد.»
براساس اين شيوه اگر فضايل اخلاقي در تمام سطوح و لايه هاي دروني جامعه توسعه پيدا کند فضايي آکنده از انسانيت و اخلاق اسلامي همه جا را فرا مي گيرد و يک نوع همبستگي دروني و معنوي ميان مردم حاکم مي شود.
آنان نه تنها با همديگر اختلاف ندارند و هر کس راه جداگانه اي را براي خود انتخاب نمي کند، بلکه همه به يکديگر احترام و شخصيت قائلند پيشنهادها و خواسته هاي همديگر را مي پذيرند و ياري به همنوع خود را افتخار خود مي دانند.
چرا که :
تفرقه در روح حيواني بود
نفس واحد روح انساني بود
؛ رشد فضايل موجب مي شود مرد و زن و کودک و جوان و پير و ديگر آحاد جامعه حقوق همديگر را رعايت کنند و به اين ترتيب همه از همديگر راضي خواهند بود و آزار و ناراحتي برادر دينياش را تحمل نخواهد کرد.
امام صادق(ع) فرمود: مومنان با يکديگر برادرند و همگي فرزندان يک پدر و مادر هستند و هرگاه به يکي از آنان ناراحتي و مصيبت وارد شود، ديگران در غم او خوابشان نمي برد.
در اين فضاي الهي خودخواهي ها از ميان رفته و به همکاري و همياري بدل مي شود. اميرمومنان علي(ع) در اين زمينه بيشتر توضيح داده و ريشه تفرقه را وجود صفات زشت انساني و رذائل اخلاقي بيان مي کند و در خطبه 113نهج البلاغه مي فرمايد: شما برادران ديني يکديگر چيزي جز پليدي درون ، نيت زشت شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است.
نه يکديگر را ياري مي دهيد و نه همکاري و خيرخواهي و بخشش و دوستي مي کنيد در نتيجه تعاون همياري و نصيحت و بذل و بخشش و دوستي و محبت از ميان شما رفته است.
گسترش عدالت
يکي از مهمترين راهکارهاي قرآن براي تقويت و حفظ همبستگي ملي در جامعه اهميت دادن به عدالت در همه ابعاد آن ميان آحاد جامعه است.قرآن در آيات متعددي بر اجراي عدالت تاکيد مي کند و حتي مهمترين فلسفه بعثت انبيا را برپايي قسط و عدل مي داند و مي فرمايد: «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و آنها بر کتاب و ميزان نازل کرديم تا مردم به عدالت قيام کنند.»
اگر عدالت در ميان مردم برقرار شود و آنان از نگراني هاي تبعيض و ناعدالتي و از رحمت و رنج فقر و محروميت رها شده و به امنيت و آسايش برسند، اتحاد و همبستگي در ميان آنان تقويت خواهد شد.
همچنان که امام هفتم(ع) فرمود: «اگر عدالت اجتماعي در ميان مردم عملي شود آنان بي نياز مي شوند.» با اجراي عدالت ، برکات الهي نازل شده و رفاه و امنيت مردم افزايش مي يابد و چون مردم احساس مي کنند تبعيض و ناعدالتي از جامعه رخت بربسته، همه يکدل و يک جهت با زمامداران جامعه متحد شده و براي پيشرفت و ترقي همه جانبه تلاش مي کنند.
قرآن براي عملي شدن عدالت اجتماعي که ضامن همبستگي و اتحاد مردم نيز هست ، راهکارهاي مختلفي ارائه مي دهد. تشويق به احسان ، انفاق ، پرداخت زکات ، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و اطعام ، برخي از طرحهاي قرآني براي رفع فقر و ناعدالتي در جامعه مي باشد.
طبق اين شيوه اگر کارگزاران جامعه همبستگي و اتحاد مردم را طالب باشند، بايد براي رفع فقر و تبعيض به پا خاسته و با تمام وجود در برپايي عدل بکوشند. و متقابلا اگر ظلم و ستم در ميان مردم رواج يابد، استعدادها سرکوب شده اعتماد به مسوولان از ميان رفته و مردم به همديگر بي اعتماد مي شوند و در نتيجه همبستگي اجتماعي از ميان مي رود و اعتماد عمومي به بدبيني و سوئتفاهم بدل خواهد شد.
قرآن در سوره انفال ارتباط عدالت عملي و همبستگي مسلمانان را مورد توجه قرار داده و مي فرمايد: «بگو پروردگارم مرا به عدالت امر کرده و اين که در مساجد حضور يابم و با دين خالص عبادت نمايم و رو به سوي او کنم.»
در اين آيه اول امر به عدالت عملي شده است و آن گاه حضور در مساجد و شرکت در عبادت عمومي در يک صف واحد و با اخلاص نيت مورد تاکيد قرار گرفته است و اين تقارن ، بيانگر ارتباط عميق عدالت اجتماعي و همبستگي معنوي مسلمانان است.
ولایت فقیه
شاید این جمله حضرت امام خمینی(ره) را همه شنیده باشند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. همین جا باید گفت، شاید برای برخی این سوال پیش بیاید که با توجه به معصوم بودن رسول مکرم اسلام(ص) وهمچنين تفاوتهاي عمده ديگر چگونه اين سخن امام راحل(ره) قابل توجيه است. در اینجا شما را دعوت میکنم که به نظرات امام در کتاب ولایت فقیه توجه فرمائید. در بخشی از کلام امام (ره) در کتاب ولایت فقیه ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و وجود ولی فقیه بعنوان حاکم اسلامی چنین تبیین شده است:"اکنون که شخص معینی (به طورخاص) از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟
آیا باید اسلام را رها کنیم؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ آیا اسلام برای دویست سال بود؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بی حالی دست روی دست بگذاریم که هر که هر کاری می خواهد بکند، و ما اگر کارهای آن ها را امضا نمی کنیم، رد نمی کنیم، آیا باید این طور باشد؟ (و به همین مقدار کفایت شود؟) یا این که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (امام عصر، (عج)) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت (فقیه عادل) باشد، در عده بی شماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع کنند، می توانند، حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند."
در بخشی دیگر، در خصوص وجوب اطاعت از ولی فقیه (عالم عادل) می فرماید:
"اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (فقه و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امراداره جامعه داشت دارا می باشد، و بر همه مردم لازم است که از اواطاعت کنند".
در بارۀ سطح اختیارات حکومتی پیامبر اکرم(ص)، امام معصوم(ع) و اختیارات فقیه چنین می گوید:
"این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیش تر از حضرت علی(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است."
و در پاسخ به سؤال مورد اشارۀ شما چنین می افزاید: البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است، وبعد از ایشان فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیش تر است، لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات وولایتی که حضرت رسول و امامان دیگر(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استان داران و گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی (حاکمیت ولی فقیه) قرار داده است، منتها شخص معینی نیست، بلکه تکیه روی عنوان «عالم عادل » است."
و چنین ادامه می دهد:
البته باید توجه داشت: وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) وائمه(ع) داشتند بعد از [ فرا رسیدن عصر ] غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه(ص) و رسول اکرم(ص) است، زیرا این جا [ در تشکیل حکومت ] صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایت یعنی حکومت و اداره کشور، و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این که برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد، و او را از حد انسان عادل بالاتر ببرد، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت واجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست، بلکه وظیفه ای خطیر است.
نتیجه اینکه مقصود، برابری ولایت ولی فقیه با پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، در مسائل مربوط به تشکیل حکومتی و امور سیاست است، نه در فضیلت و مقامات معنوی.
و باز هم ولایت فقیه در اندیشه انقلابی روح الله(س)
خیال می کنند که اگر حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، دیگر هر که می خواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام می ترسند. (1)
اینهایی که می گویند; « دیکتاتوری »، اسلام را نمی فهمند چی هست. فقیه اسلام را نمی دانند، خیال می کنند ما هر فقیه، هر فقیه هرچه فاسد باشد، این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد. اگر یک گناه صغیره هم بکند، از لایت ساقط است. (2)
ما می خواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخست وزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلا لشگر دیکتاتوری بکند، نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. (3)
این که در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از اینها در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنن، یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه.(4)
از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است هیچ کس ضرر نمی بیند; یعنی آن اوصافی که در ولی است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولی امر قرار داده است و اسلام او را ولی امر قرار داده است، با آن اوصاف که نمی شود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد.(5)
با همین ماده ای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده ، این استبداد را جلویش را می گیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، می گفتند که: «این استبداد می آورد.» ... فقیه مستبد نمی شود، فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است.(6)
بهترین اصل در قانون اساسی این «اصل ولایت فقیه » است و غفلت دارند بعضی از آن. یک اصلی است که اصل یک مملکت را اصلاح می کند. این یک اصل شریفی است که اگر چنانچه انشاءالله تحقق پیدا بکند، همه امور ملت اصلاح می شود.(7)
اشخاصی که کاندیدا می شوند برای ریاست جمهوری شما توجه کنید و کسی که از همه متعهدتر باشد نه غربی باشد نه غربزده باشد. نه شرق زده باشد ... اعتقاد به قوانین اسلام دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهرا که راجع به ولایت فقیه است متعقد است و وفادار نسبت به او یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید.(8)
قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند.(9)
مگر شما می توانید که مجلس خبرگانی که ملت با آن آراء زیاد آن مجلس را درست کرده، با یک کلمه ای که شما می گویید: «ما می گوییم که منحل باشد.» مگر با این حرف ها، شما می توانید، مگر شما قابل آدم هستید «اگر چنانچه ولایت فقیه بشود، دیگر همه قدرتها دست فقیه می آید» پس بنابراین عزا باید بگیرید.(10)
در اسلام قانون حکومت می کند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، قانون الهی ... ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه طرفدار دیکتاتوری.(11)
اسلام اطاعت فقیه را واجب دانسته است و من امر می کنم به شما که اطاعت کنید از مافوق های خود و حفظ نظام را بکنید.(12)
اگر رئیس جمهور، باید با تصویب فقیه باشد ... نمی گذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند، اینها این را نمی خواهند، اینها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد، همه اختیارات دستش بدهند، هیچ مضایقه ای ندارند و اشکالی نمی کنند. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله است و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند. (13)
غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست; نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه می خواهد خودش یک حکومتی بکند.(14)
ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ای است که خدای تبارک و تعالی داده است.(15)
یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است و مع الاسف این روشنفکرهای ما نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه. یکی اش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولی امر می تواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف مصالح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود. (16)
یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که ... دست می گذارند روی ولایت فقیه. اول دست آنجا می گذارند برای اینکه این، یک طرح اسلامی است و آنها از اسلامی می ترسند.(17)
آنقدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است که در سایر این موارد که شما ملاحظه می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات «اخلاقیش و دینی اش و ملی بودنش و علم و عملش » ثابت است، پیش ملت و خود ملت این را تعیین می کنند، این، نظارت می کند بر این که مبادا خیانت بشود.(18)
پیغمبر اکرم که از دنیا می خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشین ها را تا زمان غیبت کرد. تا ائمه هدی بودند آنها بودند و بعد فقها. آنهایی که معتقدند، آنهایی که اسلام شناسند، آنهایی که زهد دارند، زاهدند. آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زرق و برق دنیا ندارند و آنهایی که دلسوز برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندان خودشان می دانند، آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امت.(19)
آن فقیهی که برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است که می خواهد ... همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد.(20)
من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد.(21)
نگویید: «ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه می شود.» این معنایش تکذیب ائمه است، تکذیب اسلام است و شما «من حیث لا یشعر» این حرف را می زنید; بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رای داده اند.
اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد... طاغوت است. یا خدا یا طاغوت یا خداست یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او، وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.(22)
تقويت فرهنگ انتظار
قرآن کريم در آيات نوراني خويش مردم را به ظهور مهدي موعود، يگانه منجي عالم بشريت فرا مي خواند. در سوره انبيا مي خوانيم : «در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتيم : بدون ترديد در آينده بندگان شايسته ام وارث حکومت زمين خواهند شد.»حضرت باقر(ع) اين آيه را به ياران و اصحاب حضرت مهدی(عج) تفسير نمود. اميرمومنان علي(ع) در تفسير آيه «ما اراده کرده ايم که بر مستضعفين منت بگذاريم و آنان را امامان و رهبران وارث زمين قرار دهيم.»
فرمود: اين گروه پيروز آل محمد(ص) هستند، خداوند متعال مهدي آل محمد(عج) را بعد از زحمت و سختي که بر آنان وارد مي شود برمي انگيزد و به آنان عزت مي دهد و دشمنانشان را خوار و ذليل مي کند.
افزون بر اين ، آيات متعددي از قيام آن وجود گرامي خبر مي دهند و حقيقت جويان و سعادت طلبان عالم را به انتظار ظهور چنين رهبري فرا مي خوانند.
طبق اين شيوه قرآني تقويت و توسعه انديشه انتظار مي تواند به اتحاد و يگانگي دلهاي مردم ياري نموده و با اين فرهنگ وحدت آفرين و اميدبخش به همبستگي ملي در جامعه رونق بخشيد.
زيرا اگر فلسفه انتظار و دستاوردهاي مثبت قيام مهدي(عج) به مردم ستم ديده و خسته از ظلم و بيداد مستکبران عالم گفته شود، آنان يکدل و يک زبان به انتظار ظهور رهبر آسماني نشسته و تحقق خواسته هاي قلبي خود را در برنامه هاي دولت کريمه حضرت مهدي(عج) جستجو خواهند کرد.
آنان اگر با فرهنگ انتظار آشنا شوند، تمام تفرقه ها و تشتت ها را با آرزوي ظهور امام زمان عج پايان يافته تلقي مي کنند و هر کدام از هر حزب و گروه و نژادي ، ظهور دولت اميدآفرين حضرتش را از دل و جان آرزو مي کنند و يکپارچه از خداوند متعال مي خواهند: «پروردگارا! پراکندگي و تفرق ما را به وسيله آن رهبر گرامي به جمعيت و وحدت بدل فرما و پريشاني امور را به وجودش اصلاح فرما! و نقايص و شکافهاي کار ما را به وسيله وجود آن ذخيره الهي اصلاح و جبران نما! و تعداد ما را فراوان و خواري و کوچکي ما را با وجودش به عزت و شکوه بدل ساز!»
آري امام عصر(عج) ضامن وحدت و همبستگي مردم بر محور حق و پارسايي است و نشستن به انتظار آن وجود گرامي که مايه وحدت و همدلي است ، مطمئنا جامعه را به سوي اتحاد و يگانگي خواهد برد، همچنان که در دعاي ندبه زمزمه مي کنيم : «کجاست آن آقايي که مردم را بر وحدت کلمه تقوي و دين گرد خواهد آورد.»
رفع موانع همبستگی
در طول تاريخ همواره کساني بوده اند که همبستگي و اتحاد مردم با مقاصد شوم و شيطاني آنان در تضاد بوده است. اينان براي حفظ منافع نامشروع خود با ايجاد موانع راه وحدت مسلمانان را ناهموار و گاهي مسدود کرده اند.به همين دليل يکي از راههاي حفظ همبستگي و تقويت آن زدودن موانع و مشکلات اتحاد اسلامي است. عواملي که تلاش مي کنند يکدلي و هماهنگي مردم شکل نگيرد، افرادي منحرف ، بيگانه پرست و گروههاي نفاق محسوب مي شوند.
قرآن کريم خطر اين عوامل را به مسلمانان گوشزد کرده و آنان را به هوشياري در مقابل اين گروهها دعوت مي کند. خداوند در آيات متعددي از چهره زشت اين افراد پرده برداشته و صفات نکوهيده را به مردم مي شناساند و مي فرمايد: آنان ميگويند به همراهان و هواداران رسول خدا(ص) ياري نکنيد تا از اطراف او پراکنده شوند.
غافل از اين که خزائن و گنجينه هاي آسمان و زمين از آن خداست ، ولي اهل نفاق نمي فهمند.»
قرآن کريم چنان با قاطعيت با گروههاي نفاق افکن و عوامل وحدت ستيز برخورد مي کند که به رهبر مسلمانان دستور مي دهد مسجد ضرار را که به عنوان مرکز تفرقه و اختلاف و توطئه درست شده است تخريب نمايد و به صراحت توطئه هاي وحدت شکن منافقان را افشا مي کند و مي فرمايد: کساني که مسجدي ساختند تا به وحدت مسلمانان ضرر بزنند (و همبستگي آنان را هدف گرفته اند) در آنجا کفر را تقويت نموده و ميان مومنان تفرقه ايجاد مي کنند تا پناهگاهي براي محاربان با خدا و رسول او باشد و براي پوشانيدن انگيزه هاي شوم خود مي گويند (ما جز نيکي و خدمت نظر ديگري نداريم).
اما خداوند گواهي مي دهد که آنان دروغ مي گويند(يا رسول الله!) هرگز در آن مسجد به عبادت نايست.
پي نوشت ها :
3 تا 1 - صحفیه نور، ج 11، ص 38 * 6 تا 4 - ص 133. * 7 - ص 134. * 8 - ص 152. * 9 - ج 10، ص 27. * 10 - ص 28. * 11 - ص 29. * 12 - ص 44.
13 و 14 - ص 53. * 15 - ص 78. * 16 - ص 138. * 17 و 18 - ص 155. * 19 و 20 - ص 174. * 21 و 22 - ج 9، ص 170. * 23 - ص 251.