جلو دار قيام علیه استعمار(1)
نويسنده:سيد علي موسوي نژاد
عصر رئيس علي دلواري در تاريخ مبارزات مردم ايران عليه استعمار
اين مقاله مشتمل بر سه بخش است:
- در بخش اول، با سيري گذرا، اوضاع سياسي - اجتماعي کشور از زمان تولد شهيد رئيس علي دلواري تا آستانه قيام از نظر گذرانده، سپس اوضاع سياسي بستر جغرافيايي قيام را در معرفي حکام محلي هم عصر رئيس علي و چگونگي رابطه و نقش آنان را در قيام مورد بررسي قرار داده ايم.
- در بخش دوّم، مبارزات رئيس علي را در طول حيات وي اعم از زمان مشروطيت، جنگ بين المللي اول و قيام 1333مورد اشاره قرار داده و نقش او را در اوج گيري و جلوداري قيام يادآور شده ايم.
- در بخش سوّم به معرفي سلسله، نسب و موقعيت خانوادگي رئيس علي پرداخته ايم و در پايان انعکاس شهادت آن مرد آزاده را به بررسي گذاشته ايم.
شايان ذکر است که ابعاد قيام و شخصيت و نقش آفريني رئيس علي دلواري در اين حرکت مردمي با وجوه مذهبي - ملي، نيازمند تحقيق و تفحص بيشتر است که انتظار مي رود خداوند بزرگ توفيق اين خدمتگزاري را به انديشمندان و محققين گرانمايه عنايت فرمايد.
حدود 36معاهده و قرارداد تجاري و سياسي که اغلب از طريق رشوه و خيانت انجام يافته بود، در عهد اين پادشاه ظالم و بي کفايت و خودخواه با بيگانگان منعقد شد که هر کدام بار مالي مملکت را افزايش داد و موجبات اضمحلال اقتصادي کشور را فراهم آورد.
به طور کلي موارد زير، ضربا ت جبران ناپذير عهد ناصري به کشور بود که در کارنامه سياه سلطنت وي درج شده است:
1ـ از دست دادن حق حاکميت ايران در افغانستان
2ـ تجزيه قسمتي از خاک خراسان
3ـ از دست رفتن مرو و سرخس
4ـ جدا شدن قسمتي ار ترکمنستان از ايران
5ـ خروج مسقط از تابعيت دولت ايران، اعلام استقلال
6ـ از دست رفتن نيمي از بلوچستان
7ـ تجاوز همسايگان به سرحدات کردستان، آذربايجان و استرآباد
با توجه به موارد فوق در سال 1313هجري قمري، سلطنت به مظفرالدين شاه فرزند ناصرالدين شاه رسيد. اين پادشاه بي کفايت تر از پدر نيز جز به کبکبه و دبدبه اسطوره اي پادشاهي نمي انديشيد و به جاي فکر و پيشرفت مملکت و رفع مشکلات اقتصادي - اجتماعي جامعه، همواره متوجه توسعه حرمسراها و خوشگذراني هاي هوسبازانه خود بود. ضعف قدرت حکومت مرکزي، وابستگي کشور به بيگانگان براساس قراردادهاي ننگين فوق الاشاره، فقر عمومي، اختلاف شديد طبقاتي، در هم ريختگي نظام اداري، شيوع رشوه خواري و ناامني عمومي، ميراثي بود که از مظفرالدين شاه به پسرش محمدعلي شاه رسيد. بي کفايتي محمدعلي شاه و فساد درباري وي نيز چون آباء او بر وخامت اوضاع سياسي -اجتماعي کشور افزود و روز به روز سرنوشت ملت به دست دول بيگانه و براساس سياست هاي آنان بيشتر رنگ مي باخت و به گونه اي ديگر رقم مي خورد.
اوضاع آشفته مملکت و بي توجهي دربار و حکومت، کاسه صبر علماء و روشن فکران کشور را که تا آن روز گاه گاهي در امور مملکت و سرنوشت ملت دخالت مي نمودند و به طور مقطعي اصلاحاتي در قالب نظام مستبد پادشاهي به وجود مي آوردند، لبريز نمود و از طريق وعظ و خطابه و نشريات و جرايد به افشاگري موقعيت آشفته مملکت و فساد دربار و سلطنت پرداختند. مبارزات پيگير و آگاهي بخشيدن به مردم از سوي علماء و انديشمندان منتج به اوج گيري قيام مردمي و پي ريزي انقلاب مشروطيت شد که واکنش محمدعلي شاه به تبعيت از سياست ها و دستورات دول بيگانه خصوصاً روس، به توپ بستن مجلس شوراي ملي وروي کار آمدن دوران استبداد صغير گرديد. هر چند که حکومت محمدعلي شاه با قتل و کشتار و تبعيد آزادي خواهان بيش از يک سال ديگر به طول نيانجاميد و در سال 1327هجري قمري، احمد شاه نوجوان 12ساله به سلطنت رسيد، امّا به دليل ادامه حيات پادشاهي و عوارض ذاتي سلطنت موروثي زندگي عمومي مردم و اوضاع کلي جامعه بهبود نيافت. نيابت سلطنت به دليل کم سن و سال بودن احمدشاه، به عضدالملک رئيس ايل قاجار و پست صدارت به محمدولي خان تنکابني واگذار شد.
قيام هاي مردمي مشروطه خواهان در مناطق مختلف کشور عليه استبداد صغيرکه منجر به سقوط محمدعلي شاه گرديد، نفوذ عناصر وابسته خارجي در بين آزادي خواهان را از بين نبرد. قرارداد1907ميلادي بين دولتين روس و انگليس زمينه دخالت مستقيم در امور داخلي کشور را براي اجنبي فراهم آورد و نفوذ اين عناصر وابسته زمينه حضور بيگانگان را بيشتر فراهم مي کرد. وقوع جنگ جهاني اول در سال 1914و مسائل مختلف جهاني و منطقه اي آن زمان بهانه اشغال جنوب کشور را براي استعمارگر انگليس به وجود آورد.
الف) همان طور که اشاره شد، در سال 1324ه.ق انقلاب مشروطيت آغاز گرديد و در پي آن سال هاي استبداد صغير فرا رسيد. در پي اين رخدادها اوضاع تهران نا به سامان بود و با گسترش انقلاب به ولايات، تقريباً در سراسر کشور هيجان عمومي و جدال نيروهاي آزادي خواه و استبداد طلب شايع شد. شيراز و بوشهر به عنوان دو کانون مهم انقلاب مشروطه در جنوب ايران نيز شاهد هيجانات و جدال نيروها بوده است.
ب) استان پهناور فارس در اواخر قاجاريه شامل فارس کنوني، بوشهر، کهگيلويه و بويراحمد و هرمزگان، داراي سواحل گسترده، مردمان بسيار و قبايل متعدد همراه با عايدات اقتصادي مهمي بود. در اين استان در سال هاي انقلاب مشروطه و پس از آن تعارضاتي از قبيل رويارويي آزادي خواهان با مستبدين، رقابت ايل قشقايي با ايل خمسه و نامشخص بودن مرز دقيق ايالت فارس با حکمراني بنادر، اوضاع پيچيده اي را به وجود آورده بود. مورد اخير يعني تعارض ميان ايالت فارس و حکمراني بنادر موجب تضعيف قدرت مرکزي و سرگرداني امور اداري نواحي جنوب فارس شده بود.
ج) از سال 1907ميلادي(1325ه. ق) مداخلات انگليسي ها در جنوب ايران بيشتر شد. در اين سال قرارداد معروف تقسيم ايران به سه منطقه ميان روس و انگليس به امضاء رسيد. طبق اين قرارداد، فارس منطقه تحت نفوذ انگلستان نبود. اما انگلستان مي خواست در عمل چنين باشد. لذا به بهانه حفظ امنيت راه هاي تجاري و حفاظت از اتباع خود از سال 1909شروع به مداخله نظامي نمود. اين امر، اوضاع فارس را آشفته کرد و با دسيسه گري و تفرقه افکني، برآشفتگي اوضاع بيش از پيش افزود.
د) رقابت ميان قدرت هاي محلي اعم از خوانين و کدخدايان: اين امر اگر چه پديده تازه اي نبود، اما در چنين شرايطي بيش از پيش فرصت بروز ظهور يافت. در اختلافات ميان قدرت هاي محلي عواملي مانند: مناقشات ملکي و حوزه نفوذ حکمراني، رقابت هاي تجاري و دشمني هاي خانوادگي نقش داشت. علاوه بر اين ها، دخالت اجنبي و وابستگي بعضي از عناصر محلي بدان نيز از عوامل مهم کشمکش هاي محلي بود. اين امر در سال هاي بعد، موجب صف بندي حکام محلي در سال هاي جنگ جهاني اول شد.
که پس از بهبود، در جريان مبادله اسراء آزاد گشت.
لازم به ذکر است که در اين زمان، کلانتر کازرون، ناصرالديوان و ايلخان قشقايي اسماعيل خان صولت الدوله و هر دو از اين ها مبارزان ضد استعمار بوده اند. ايالت فارس با مهدي قلي مخبرالسلطنه بود که با وطن دوستان همراهي مي کرد.
نکته شايان توجه اين که وجود علماء مبارز و آگاه زمان چون مرحوم سيد مرتضي علم الهدي اهرمي، شيخ محمد حسين برازجاني و روحانيون منطقه دشتي و همچنين مرحوم شيخ جعفر محلاتي در شيراز و سيد عبدالحسين لاري از پشتوانه هاي مستحکم قيام به شمار مي رفت و همراهي مردم با سران قيام برخاسته از فتاواي علماء و نظر مساعد آنان نسبت به شرکت در مبارزه ضد استعماري بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 52
ادامه دارد...
درآمد
مقدمه
اين مقاله مشتمل بر سه بخش است:
- در بخش اول، با سيري گذرا، اوضاع سياسي - اجتماعي کشور از زمان تولد شهيد رئيس علي دلواري تا آستانه قيام از نظر گذرانده، سپس اوضاع سياسي بستر جغرافيايي قيام را در معرفي حکام محلي هم عصر رئيس علي و چگونگي رابطه و نقش آنان را در قيام مورد بررسي قرار داده ايم.
- در بخش دوّم، مبارزات رئيس علي را در طول حيات وي اعم از زمان مشروطيت، جنگ بين المللي اول و قيام 1333مورد اشاره قرار داده و نقش او را در اوج گيري و جلوداري قيام يادآور شده ايم.
- در بخش سوّم به معرفي سلسله، نسب و موقعيت خانوادگي رئيس علي پرداخته ايم و در پايان انعکاس شهادت آن مرد آزاده را به بررسي گذاشته ايم.
شايان ذکر است که ابعاد قيام و شخصيت و نقش آفريني رئيس علي دلواري در اين حرکت مردمي با وجوه مذهبي - ملي، نيازمند تحقيق و تفحص بيشتر است که انتظار مي رود خداوند بزرگ توفيق اين خدمتگزاري را به انديشمندان و محققين گرانمايه عنايت فرمايد.
بخش اول
الف) اوضاع سياسي - اجتماعي ايران از 1299تا1333هجري قمري(روزگار زندگاني رئيس علي)
حدود 36معاهده و قرارداد تجاري و سياسي که اغلب از طريق رشوه و خيانت انجام يافته بود، در عهد اين پادشاه ظالم و بي کفايت و خودخواه با بيگانگان منعقد شد که هر کدام بار مالي مملکت را افزايش داد و موجبات اضمحلال اقتصادي کشور را فراهم آورد.
به طور کلي موارد زير، ضربا ت جبران ناپذير عهد ناصري به کشور بود که در کارنامه سياه سلطنت وي درج شده است:
1ـ از دست دادن حق حاکميت ايران در افغانستان
2ـ تجزيه قسمتي از خاک خراسان
3ـ از دست رفتن مرو و سرخس
4ـ جدا شدن قسمتي ار ترکمنستان از ايران
5ـ خروج مسقط از تابعيت دولت ايران، اعلام استقلال
6ـ از دست رفتن نيمي از بلوچستان
7ـ تجاوز همسايگان به سرحدات کردستان، آذربايجان و استرآباد
با توجه به موارد فوق در سال 1313هجري قمري، سلطنت به مظفرالدين شاه فرزند ناصرالدين شاه رسيد. اين پادشاه بي کفايت تر از پدر نيز جز به کبکبه و دبدبه اسطوره اي پادشاهي نمي انديشيد و به جاي فکر و پيشرفت مملکت و رفع مشکلات اقتصادي - اجتماعي جامعه، همواره متوجه توسعه حرمسراها و خوشگذراني هاي هوسبازانه خود بود. ضعف قدرت حکومت مرکزي، وابستگي کشور به بيگانگان براساس قراردادهاي ننگين فوق الاشاره، فقر عمومي، اختلاف شديد طبقاتي، در هم ريختگي نظام اداري، شيوع رشوه خواري و ناامني عمومي، ميراثي بود که از مظفرالدين شاه به پسرش محمدعلي شاه رسيد. بي کفايتي محمدعلي شاه و فساد درباري وي نيز چون آباء او بر وخامت اوضاع سياسي -اجتماعي کشور افزود و روز به روز سرنوشت ملت به دست دول بيگانه و براساس سياست هاي آنان بيشتر رنگ مي باخت و به گونه اي ديگر رقم مي خورد.
اوضاع آشفته مملکت و بي توجهي دربار و حکومت، کاسه صبر علماء و روشن فکران کشور را که تا آن روز گاه گاهي در امور مملکت و سرنوشت ملت دخالت مي نمودند و به طور مقطعي اصلاحاتي در قالب نظام مستبد پادشاهي به وجود مي آوردند، لبريز نمود و از طريق وعظ و خطابه و نشريات و جرايد به افشاگري موقعيت آشفته مملکت و فساد دربار و سلطنت پرداختند. مبارزات پيگير و آگاهي بخشيدن به مردم از سوي علماء و انديشمندان منتج به اوج گيري قيام مردمي و پي ريزي انقلاب مشروطيت شد که واکنش محمدعلي شاه به تبعيت از سياست ها و دستورات دول بيگانه خصوصاً روس، به توپ بستن مجلس شوراي ملي وروي کار آمدن دوران استبداد صغير گرديد. هر چند که حکومت محمدعلي شاه با قتل و کشتار و تبعيد آزادي خواهان بيش از يک سال ديگر به طول نيانجاميد و در سال 1327هجري قمري، احمد شاه نوجوان 12ساله به سلطنت رسيد، امّا به دليل ادامه حيات پادشاهي و عوارض ذاتي سلطنت موروثي زندگي عمومي مردم و اوضاع کلي جامعه بهبود نيافت. نيابت سلطنت به دليل کم سن و سال بودن احمدشاه، به عضدالملک رئيس ايل قاجار و پست صدارت به محمدولي خان تنکابني واگذار شد.
قيام هاي مردمي مشروطه خواهان در مناطق مختلف کشور عليه استبداد صغيرکه منجر به سقوط محمدعلي شاه گرديد، نفوذ عناصر وابسته خارجي در بين آزادي خواهان را از بين نبرد. قرارداد1907ميلادي بين دولتين روس و انگليس زمينه دخالت مستقيم در امور داخلي کشور را براي اجنبي فراهم آورد و نفوذ اين عناصر وابسته زمينه حضور بيگانگان را بيشتر فراهم مي کرد. وقوع جنگ جهاني اول در سال 1914و مسائل مختلف جهاني و منطقه اي آن زمان بهانه اشغال جنوب کشور را براي استعمارگر انگليس به وجود آورد.
ب)اوضاع سياسي نواحي جنوبي فارس از 1324تا 1333ه. ق
الف) همان طور که اشاره شد، در سال 1324ه.ق انقلاب مشروطيت آغاز گرديد و در پي آن سال هاي استبداد صغير فرا رسيد. در پي اين رخدادها اوضاع تهران نا به سامان بود و با گسترش انقلاب به ولايات، تقريباً در سراسر کشور هيجان عمومي و جدال نيروهاي آزادي خواه و استبداد طلب شايع شد. شيراز و بوشهر به عنوان دو کانون مهم انقلاب مشروطه در جنوب ايران نيز شاهد هيجانات و جدال نيروها بوده است.
ب) استان پهناور فارس در اواخر قاجاريه شامل فارس کنوني، بوشهر، کهگيلويه و بويراحمد و هرمزگان، داراي سواحل گسترده، مردمان بسيار و قبايل متعدد همراه با عايدات اقتصادي مهمي بود. در اين استان در سال هاي انقلاب مشروطه و پس از آن تعارضاتي از قبيل رويارويي آزادي خواهان با مستبدين، رقابت ايل قشقايي با ايل خمسه و نامشخص بودن مرز دقيق ايالت فارس با حکمراني بنادر، اوضاع پيچيده اي را به وجود آورده بود. مورد اخير يعني تعارض ميان ايالت فارس و حکمراني بنادر موجب تضعيف قدرت مرکزي و سرگرداني امور اداري نواحي جنوب فارس شده بود.
ج) از سال 1907ميلادي(1325ه. ق) مداخلات انگليسي ها در جنوب ايران بيشتر شد. در اين سال قرارداد معروف تقسيم ايران به سه منطقه ميان روس و انگليس به امضاء رسيد. طبق اين قرارداد، فارس منطقه تحت نفوذ انگلستان نبود. اما انگلستان مي خواست در عمل چنين باشد. لذا به بهانه حفظ امنيت راه هاي تجاري و حفاظت از اتباع خود از سال 1909شروع به مداخله نظامي نمود. اين امر، اوضاع فارس را آشفته کرد و با دسيسه گري و تفرقه افکني، برآشفتگي اوضاع بيش از پيش افزود.
د) رقابت ميان قدرت هاي محلي اعم از خوانين و کدخدايان: اين امر اگر چه پديده تازه اي نبود، اما در چنين شرايطي بيش از پيش فرصت بروز ظهور يافت. در اختلافات ميان قدرت هاي محلي عواملي مانند: مناقشات ملکي و حوزه نفوذ حکمراني، رقابت هاي تجاري و دشمني هاي خانوادگي نقش داشت. علاوه بر اين ها، دخالت اجنبي و وابستگي بعضي از عناصر محلي بدان نيز از عوامل مهم کشمکش هاي محلي بود. اين امر در سال هاي بعد، موجب صف بندي حکام محلي در سال هاي جنگ جهاني اول شد.
ج) مراکز قدرت و حکام هم عصر رئيس علي
1ـ بوشهر: (مرکز حکومت بنادر):
در سال 1324احمدخان دريابيگي حکمران بود. بعد، جاي خود را به ميرزاعلي محمد خان موقرالدوله داد و سپس در سال هاي جنگ جهاني اول، بار ديگر، دريابيگي به قدرت رسيد.2ـ چاه کوتاه:
به عنوان يکي از مضافات بوشهر در دست شيخ حسين خان چاه کوتاهي بود. وي از مبارزان ضد استعماري و يکي از ارکان قيام تنگستان به شمار مي آمد و در اين راه خود و چند تن از فرزندانش به شهادت رسيدند.3ـ انگالي:
به عنوان يکي از مضافا ت بوشهر در دست احمد خان انگالي بود که از بيگانه حمايت مي کرد.4ـ دشتستان:
در دست ميرزا محمد خان غضنفرالسلطنه برازجاني بود که از مبارزان ضد استعماري محسوب مي شد. وي در ابتدا به دليل درگير بودن با اسماعيل خان شبانکاره اي فرصت شرکت در قيام را پيدا نکرد، وليکن در جنگ سربست چغادک و پس از آن، شرکت فعال داشت، به طوري که برازجان مرکز دشتستان به صورت کانون تجمع و تشکل مجاهدان درآمد.5ـ تنگستان:
در دست زائر خان اهرمي بود که از مبارزان ضد استعماري و يکي از ارکان قيام به شمار مي رفت. وي از بستگان رئيس علي بود که سمت ضابطي تنگستان را به عهده داشت.6ـ دلوار:
مرکز تنگستان ساحلي در دست رئيس علي دلواري بود. او از پيش قدمان مبارزات ضد استعماري بود و قلمروش جزء تنگستان محسوب مي شد.7ـ شبانکاره:
در دست اسماعيل خان شبانکاره اي بود. وي با بيگانگان همرا ه و مشغول جدال با غضنفرالسلطنه بود.8ـ حيات داود:
تحت سيطره حيدرخان بندربيگي (حيات داودي) بود که از وابستگان به اجنبي به شمار مي آمد. وي در جريان قيام، سعي در تطميع سران قيام، به خصوص رئيس علي، داشت.9ـ دشتي:
در دست جمال خان دشتي بود. او ظاهراً موضع فعالي در جريان قيام نداشته است. وليکن از قرائن برمي آيد که پشتيباني هايي از مجاهدان مي نموده است.10ـ بردخون:
از نواحي ساحلي دشتي و کدخدايي آن خالو حسين بردخوني(دشتي) از پيش قدمان مبارزه با استعمار و متحد رئيس علي بود. وي اولين کسي بود که با اتباع خود به رئيس علي پيوست و پس از شهادت رئيس علي از دليرترين مبارزين محسوب مي شد. بعد از تلاش هاي زياد در يکي از نبردها زخمي و اسير گرديدکه پس از بهبود، در جريان مبادله اسراء آزاد گشت.
لازم به ذکر است که در اين زمان، کلانتر کازرون، ناصرالديوان و ايلخان قشقايي اسماعيل خان صولت الدوله و هر دو از اين ها مبارزان ضد استعمار بوده اند. ايالت فارس با مهدي قلي مخبرالسلطنه بود که با وطن دوستان همراهي مي کرد.
نکته شايان توجه اين که وجود علماء مبارز و آگاه زمان چون مرحوم سيد مرتضي علم الهدي اهرمي، شيخ محمد حسين برازجاني و روحانيون منطقه دشتي و همچنين مرحوم شيخ جعفر محلاتي در شيراز و سيد عبدالحسين لاري از پشتوانه هاي مستحکم قيام به شمار مي رفت و همراهي مردم با سران قيام برخاسته از فتاواي علماء و نظر مساعد آنان نسبت به شرکت در مبارزه ضد استعماري بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 52
ادامه دارد...
/ج