نامه اي از تاريخ

يکي از معدود اسنادي که از شهيد رئيس علي دلواري بر جاي مانده، نامه آن شهيد حماسه ساز به روحاني پيشتاز در مبارزه با انگليس، آيت الله مجاهد برازجاني است. اين نامه از وجوه مختلف قابل بررسي است و از آن ميان، يکي نوع نگارش و ادبيات نامه است. چنانچه از نگارش اين مکتوب پيداست، نگارنده به ادبيات زمان خود تسلط خاصي داشته است. اين
سه‌شنبه، 24 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نامه اي از تاريخ

نامه اي از تاريخ
نامه اي از تاريخ


 





 

نگاهي به نامه شهيد رئيس علي دلواري به آيت الله مجاهد برازجاني
 

يکي از معدود اسنادي که از شهيد رئيس علي دلواري بر جاي مانده، نامه آن شهيد حماسه ساز به روحاني پيشتاز در مبارزه با انگليس، آيت الله مجاهد برازجاني است. اين نامه از وجوه مختلف قابل بررسي است و از آن ميان، يکي نوع نگارش و ادبيات نامه است. چنانچه از نگارش اين مکتوب پيداست، نگارنده به ادبيات زمان خود تسلط خاصي داشته است. اين نشان مي دهد که رئيس علي فردي مطلع و اهل مطالعه بوده است. اين وجه همچنين نقطه اثبات وجه ديگر شخصيت رئيس علي، يعني آگاهي کامل او از اوضاع و اتفاقات سياسي -اجتماعي روز نيز محسوب مي شود. در حقيقت متن نامه به گونه اي است که خواننده ناآشنا با وقايع تاريخي، براي درک مطالب آن ناگزير به مطالعه کتاب هاي مرتبط و ارجاع به منابع ديگر است. از جمله موارد تاريخي که در اين نامه مستقيماً ذکر نشده، مي توان به اقدامات روحاني مجاهد آيت الله برازجاني عليه انگليس، استفتاء ايشان از علماي نجف در خصوص جنگ نامه کنسول استفتاء ايشان از علماي نجف در خصوص جنگ نامه کنسول انگليس به ايشان و پاسخ ايشان به باليوز انگليس اشاره کرد.
چنان که از متن نامه پيداست، رئيس علي دلواري از جوابيه محکم مجاهد برازجاني به باليوز انگليس که اتهامات متعددي به ايشان زده و حتي وقيحانه ايشان را مورد تهديد قرار داده کاملاً مطلع بوده است و همراهي خود با مجاهد برازجاني را با لحني کاملاً محترمانه و تحسين برانگيز در اين نامه به نگارش در آورده است. ديگر وجه قابل توجه اين مکتوب، اشاره رئيس علي به روحيات مردم است. اين موضوع بيانگر آن است که شهيد رئيس علي دلواري در کنار مردم زندگي مي کند و روحيه آن ها را به خوبي مي شناسد و حتي واکنش آن ها را نيز مي تواند پيش بيني کند و با اين همه، در همين نامه به صراحت از شناخت خود نسبت به دشمن نيز سخن مي گويد؛ شناختي که پيروزي هاي او در رودررويي هاي متعدد با دشمن را در پي آورد. براي درک اين مطلب، به متن گزارش رئيس علي دلواري از يکي از رودررويي هايش با دشمن به مجاهد برازجاني توجه کنيد؛
«انگليسي ها پس از اين که در جنگ خشکي با دلواريان مغلوب شدند، چهار فروند کشتي جنگي آن ها در مقابل دلوار لنگر انداخت و چند روز متوالي علي الاتصال دلوار را گلوله باران کردند و متجاوز از هزار گلوله توپ به دلوار افکندند و ما يکي از گلوله ها را وزن کرديم، بيست و چهار من بوشهر بود (تقريباً سي من تبريز)و چون از اينکار سودي نبردند، ناچار يک عده هزار نفري تحت فرماندهي يک نفر سلطان(کاپيتان) انگليسي پياده و شروع به جنگ کردند و پس از کشته شدن صاحب منصب مذکور و نيمي از قشون آن ها، بقيه فوراً به کشتي پناهنده شدند. از ما معدودي بيش زخمي و تلف شده اند. حال که آن ها در خشکي و دريا مغلوب شده اند ديگر نمي دانم اين بار از کدام طرف حمله خواهند کرد. چيزي که هست از هر جا حمله آورند جز اين که مغلوب و منکوب شوند چاره اي نخواهند داشت. اجساد مقتولين انگليسي در خارج دلوار در گوشه باغ افتاده، اگر مايل باشيد تشريف آورده ببينيد.»(تجاوز نظامي بريتانيا و مقاومت جنوب، سيد قاسم يا حسيني، ناشر گلگشت، چاپ اول، صفحه 164).
نامه رئيس علي دلواري به مجاهد برازجاني -در کنار اين گزارش - بيانگر نگرش تاکتيکي وي به جنگ و قدرت او در پيش بيني حرکات دشمن است. علاوه بر مواردي که ذکر شد، اين نامه وجه ديگري نيز دارد و آن اطلاع دقيق شهيد رئيس علي از وقايع دولت هاي اطراف است. او در نامه مذکور از اتفاقاتي که در ديگر نقاط مي افتد و اشتباهاتي که صورت مي گيرد ياد مي کند و خود را کاملاً براي مبارزه حاضر اعلام مي کند. چنين هوشياري، اصولاً از يک خان انتظار نمي رفت اما رئيس علي دلواري با قدرت به اطراف نظر داشته و اخبار را دنبال مي کرده است. حال اصلي ترين وجه اين مکتوب را مورد اشاره قرار مي دهيم، وجهي که دليل بسياري از اتفاقات بوده است. در حقيقت اين وجه -که شخصيت رئيس علي را به طور روشني براي ما تصوير مي کند - در جاي جاي اين مکتوب به چشم مي خورد و آن نگرش ديني و الهي رئيس علي با حرکتي است که شروع کرده بود، حرکتي که با وجود قدمت تاريخي پيش از او نيز، کماکان به عنوان «قيام رئيس علي» از آن ياد مي شود؛ رئيس علي با روشني حرکت خود را صرفاً براي رضاي خداوند مي داند و از هيچ چيزي هراس ندارد. در اين مکتوب اشاره شده است که دشمن قصد داشته حرکت او و حتي خود او را به آلمان ها منتسب کند اما رئيس علي به روشني بيان داشتد که اين ترفندها کارگر نخواهد افتاد و او براي خدا گام برداشته و در کنار مبارزي روحاني چون مجاهد برازجاني قرار گرفتن، پشتوانه محکمي براي قيام او محسوب مي شود. رئيس علي حتي با ديگر روحانيون همچون آخوند خراساني، سيد عبدالله مجتهد بلادي، سيد علي نقي دشتي، سيد مرتضي علم الهدي و سيد عبدالحسين لاري نيز در ارتباط بوده و از نظرات آن ها استفاده مي کرده است. او حتي در ديدار با علماي محلي، شرايط اتحاد محلي ها را - که اختلافات کوچک و بزرگي داشتند- فراهم مي آورد تا در قيام بزرگ خود محکم تر گام پيش نهد، در مجموع اگر چه اسناد در خصوص رئيس علي دلواري چنان که بايد در دسترسي نيست اما همين مختصر نيز اطلاعات وسيعي مي تواند در اختيار خوانندگان و پژوهشگران بگذارد.
در اين مجال سعي کرده ايم با چاپ کامل نامه شهيد حماسه ساز رئيس علي دلواري به مجاهد پيشتاز آيت الله برازجاني، زمينه اي براي آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي شاهد ياران به اين شخصيت و قيام او فراهم آوريم.

رئيس علي دلواري به شيخ محمدحسين برازجاني، 11جمادي الاولي 1333
 

قربان حضور با هر النورت گردم. اي به فداي همت و غيرت و شجاعتت گردم. مي دانم که مردم در اين کار [مقصود مدافعه از خاک وطن است] چندان مساعدت و همراهي نمي کنند و بنده هم پابست کرده ام که نظرم به سوي ايشان است. هر آيينه پاي حضرت مستطاب عالي و اميد از آن وجود مبارک که در حقيقت مجسمه شرف و وطن و اسلام خواهي است نداشتم. هر آيينه تا حال پروانه وار خود را فداي ملت و وطن و اسلاميت کرده بودم.
همين قدر اطمينان از حضرت مستطاب عالي دارم که روز مضائق [روز سختي ها] از خط بيرون نمي رويد [کنايه از اين است که در سختي ها با ما هستيد] و جان را ناقابل مي دانيد نه مانند اشخاص راحت طلب تنبل، راحتي اين دنياي فاني را به هيچ نمي شماريد. قربانت گردم درجه بهشت پيدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن بايد همتي عالي و عزمي راسخ داشت و بهاي درجه عالي و نعيم اخروي و نام نيک ابدي به غير از جان شيرين نيست. نه آن که مرعوبانه طرف مقابل مثل گربه مومور کرد مثل موش بروند اين گونه احساسات قابل همدردي با اسلام و وطن نيست و در تاريخ دنيا چنين اشخاص را ننگ عالم انسانيت دانسته اند. امروز روزي است که هر کس ادعاي شرف و اسلاميت و وطن پرستي دارد بايد امتحان داده از بوته امتحان بي غل و غش به در آيد
چنانچه عقلا فرموده اند:
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر که در او غش باشد
انگليس ها انتشار مي دهند که فلاني حمايت به قونسول جرمن دارد. به حول و قوه خداوندي از هيچ کس انديشه و باک ندارم. مي خواهند به تشر بنده را بترسانند، کما اين که تلگراف تهديد آميز به حضرت مستطاب عالي کرده بودند. در حقيقت جوابي که از طرف ذي شرف در جواب تلگراف ايشان صادر شده بود، به قدري مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را مي داند. همين جواب بود که فرموده ايد. آفرين، آفرين، آفرين خدا بر شما باد. شايسته است که عموم اهالي فارس و خليج به داشتن وجد مبارکي مثل حضرت عالي که در اين مواقع اين گونه جواب قانوني دندان شکن به اجانب داده ايد، فخر و مباها ت نمايند. خدايت در همه حال از بلا نگه دارد استدعا دارم يک ذره فروگذاري نفرماييد. اگر از مردم مأيوس شده ايد که همراهي نداريد، اجازه بفرماييد تا خودم هنگامه بلند کنم و دست به کار شوم.
قربانت شوم، هر آيينه خودمان دست به کار شده بوديم الان بصره خالي شده بود و در شمار مجاهدين محسوب بوديم. به بوشهر هم نمي توانند اردو پياده کنند، در صورتي که خودمان نزديک و مواظب آن ها باشيم، چرا که بنده به خوبي اين ها را [انگليسي ها]مي شناسم. هر آيينه في الجمله حمله اي به عساکر[سربازان] ايشان در قلعه بهمني شده بود، الان بصره خالي بود [از] قوه و مخارج از بوشهر جهت آن ها حمل مي شود. اگر خودمان به همين حالت باقي بمانيم، مسلم است که هيچ کاري نمي کنيم و هيچ حمايتي به علماي عراق هم نکرده ايم و در آينده نام خودمان را به بي حسي و بي ديانتي ثبت تاريخ دنيا خواهيم ديد. کسي که حکم جنگ از علماء ديده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند، بهانه آن چيست؟
الان در کربلا و نجف جنگ است، تمام علماء و پيشوايان دين ما در جهاد آب چشمان خود مي خورند و اميدهاي کلي از ماها داشتند که خيال مي کردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست به کار مي شوند. الحمدلله از اين طرف هم مأيوس شدند [منظور از الحمدلله يعني متأسفانه از منطقه جنوب کسي همکاري با علماي نجف و کربلا نکرد.] چنانچه تا به حال خدمت آقاي حاج سيد غلام حسين [از علماي دشتي مقيم بوشهر] ده عريضه عرض کرده ام جانب خدا به کلي جواب نکرده اند. همين قدر با خود خيال کردم که بني هاشم در مدينه بسيار باقيماند جز حضرت سيدالشهداء که به تنهايي در صحراي کربلا با لب تشنه شهيدش کردند. در کوفه حبيب بن مظاهر به تنهايي به ياري آن امام مظلوم حرکت کرد.
قربانت آخر کار؛ همين طور مي بينم هفتصد تفنگچي سواي دستگاه زائر خضرخان [اهرمي] حاضر و آماده است که اين ها از بنده دور نيستند. هر وقت بخواهيم تمام حاضر و مستعد مي باشند. خوب ملاحظه فرماييد، روزي بهتر از امروز براي اهالي ايران فراهم نمي يابند. يک طرف دولت آلمان، يک طرف دولت اتريش، عثماني چه کارها بر سر انگليس و روس و فرانسه آورده اند. ديگر انگليس چه عضوي [چه اعتباري] دارد که ماها بايد از آن ها بترسيم و از اين طرف هم حکم محکم علماي اعلام بر وجوب جهاد البته خدا با ماست و فتح و نصرت نصيب جيش [سپاه]اسلام خواهد بود.
در خانه نشستن خودمان و راحت طلبيدن تمام وسوسه شيطان مي باشد. مستحق آن نيستيم که خدا و رسول را از خود خشنود سازيم. روس و انگليس حق دارند اگر خودمان هيچ کاري نکنيم و آسوده بنشينيم، چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و[هتک] احترام به منبر سيدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار(به دلوارف دلبار هم مي گفتند)کارهاي خوب کردند. تف به ما، تف به ما. قربانت بروم، هوش ندارم(يعني حضور ذهن ندارم] که شرح حالات به درستي عرض نمايم و مصدع زياده از اين نمي شوم. خيلي ميل به دستبوسي و زيارتت دارم نمي دانم به چه قسم به اين آرزو نايل شوم.
«از خداوند جلي توفيق مي خواهد علي»
اسناد جنگ جهاني اول در جنوب ايران، کاوه بيات، مرکز بوشهر شناسي با همکاري انتشارات همسايه، 1377،ص127.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 52




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما