عزت بخش لبنان

شهيد زنده و اسير آزاده حاج مصطفي ديراني، يكي از فعالان مسلمان لبنان است كه از ديرباز در عمق تحولات و قضاياي كشورش حضور دارد.از مبارزات خستگي‌ناپذير بزرگ‌مرداني همچون امام موسي صدر، شهيد شيخ راغب حرب، شهيد سيد عباس موسوي و شهيد عماد مغنيه شناخت دارد.در جبهه‌هاي نبرد با اشغالگران زخمي شده است و 10 سال از
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عزت بخش لبنان

عزت بخش لبنان
عزت بخش لبنان


 






 

گفت ‌وگو با مصطفي ديراني درباره ابعاد زندگي شهيد سيد عباس موسوي
درآمد:
 

شهيد زنده و اسير آزاده حاج مصطفي ديراني، يكي از فعالان مسلمان لبنان است كه از ديرباز در عمق تحولات و قضاياي كشورش حضور دارد.از مبارزات خستگي‌ناپذير بزرگ‌مرداني همچون امام موسي صدر، شهيد شيخ راغب حرب، شهيد سيد عباس موسوي و شهيد عماد مغنيه شناخت دارد.در جبهه‌هاي نبرد با اشغالگران زخمي شده است و 10 سال از عمرش را در اسارت رژيم صهيونيستي به سر برده است.مصطفي ديراني در این گفت‌وگو به گوشه‌اي از رويدادهاي گذشته لبنان و زندگي با بركت زنده ياد سيد عباس موسوي اشاره مي‌كند.
جنابعالي يكي از فرزندان منطقه بقاع هستيد، بفرماييد چه شناختي از شهيد سيد عباس موسوي بقاعي داريد؟
سيد عباس مانند بسياري از رهبران متعهد جنبش اسلامي، يك شخصيت گمنام بود. اما از توانمندي‌هاي بالقوه و بالفعل برخوردار بود.اين توانمندي‌ها به مرور زمان اين امكان را براي ايشان فراهم كرد تا به جايگاه برتري برسد.سيد عباس موسوي اين ويژگي را داشت كه در سن جواني با دورانديشي به مسائل سياسي و غيرسياسي نگاه مي‌كرد.جهانبيني ايشان بسيار باز و ژرف بود، و به آساني دورنماي افق‌هاي دوردست را نگاه مي‌كرد.سيد عباس موسوي يك انسان آرمانخواه و براي تحقق اين آرمان‌ها به طور شبانه‌روزي تلاش مي‌كرد.وقتي اهداف والا و ارزشمند را در دستور كار خود قرار مي‌داد، براي تحقق اين اهداف شب و روز نمي‌شناخت.بدين ترتيب تشخيص اهداف، آرمان‌گرايي، كار و تلاش شبانه روزي، ابتكار عمل نشان دادن، انسان را براي صعود به قله‌هاي بلند توانمند مي‌كند.اين عوامل انسان را بخشي جدا ناشدني از اهداف والا جلوه مي‌دهد. بنابراين امكان ندارد راهكارهاي سيد عباس موسوي را از راهكارهاي اسلام و راهكارهاي مقاومت و راهكارهاي انقلاب جدا كرد.چرا كه سيد عباس بخشي از اسلام بود، يكي از رهبران خط اسلام اصيل محمدي به شمار مي‌رفت، نماد خط اسلام بود.
هر چند كه ارتباط نزديك با ايشان نداشتم اما، مطمئن هستم كه ايشان مقاومت ملت مسلمان فلسطين را تنها راه رويارويي با رژيم غاصب و آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي مي دانست.ايشان از دوران جواني مي‌كوشيد يك نيروي فعال و كار آمد و تأثير گذار در صحنه فلسطين باشد. سيد عباس موسوي به عنوان يك جوان مومن و متعهد به حوزه علميه نجف اشرف هجرت كرد، تا استعدادهاي فكري و ديني و فقهي خود را تقويت كند.ديري نپاييد كه از مرحله طلبگي به سطح استادي صعود كرد.
فعاليت‌هاي سيد عباس در دوران امام موسي صدر چگونه بوده است؟
در دوراني كه امام موسي صدر در لبنان حضور داشت، سيد عباس موسوي نيز در كنار ايشان فعاليت مي‌كرد.من در يكي از دوره‌هاي آموزشي با سيد عباس آشنا شدم.ايشان را انساني آموزگار و انسان ساز يافتم.به روستاهاي گوناگون سفر مي‌كرد تا هسته‌هاي جوانان را آموزش دهد و به آنان آگاهي ببخشد.اين مسئوليت انساني را با كار و تلاش خستگي‌ناپذير ادامه داد، تا اينكه تصميم گرفت حوزه علميه شهر بعلبك را تأسيس كند.اين حوزه اكنون گسترش يافته است. كادرهايي كه از حوزه علميه سيد عباس موسوي فارغ‌التحصيل شدند، اكنون نقش برجسته‌اي در گسترش آگاهي شيعيان لبنان دارند.
نبايد فراموش كرد كه آقاي سيد حسن نصرالله دبير كل حزب‌الله لبنان يكي از شاگردان برجسته و ممتاز سيد عباس موسوي مي‌باشد.بنابر اين شهيد سيد عباس موسوي همواره در حال حركت بود آرامش و رفاه طلبي در فرهنگ ايشان جايگاهي نداشت.هنگامي كه اسرائيل در سال 1982 به لبنان حمله كرد ايشان (سيد عباس موسوي)آرام ننشست و به حركت انقلابي خود ادامه داد، و نقش اول رويارويي با اشغالگران صهيونيست را بازي كرد.هرگاه فرصتي فراهم مي شد به مناطق اشغالي جنوب مي‌رفت و در ديدار با مردم و جوانان انقلابي آنان را به مبارزه با اشغالگران فرا مي‌خواند.روند مبارزات ضد صهيونيستي را سامان مي‌داد.مسائل حاشيه اي، ايشان را از ادامه مبارزه باز نمي‌داشت، هنگامي كه سيد عباس مسئوليت‌هاي كليدي در حزب الله برعهده گرفت، انگيزه مبارزه او قوي‌تر شد.به طرح‌ها و راهي كه به آن ايمان داشت، پايبند ماند.هنگامي كه برخي از سيد عباس پرسيدند چرا از قضيه فلسطين پشتيباني مي‌كنيد، ايشان پاسخ داد كه دفاع از آرمان فلسطين يك حركت ايماني و وظيفه شرعي است.مسئوليت پيامدهاي اين پشتيباني را خودم بر عهده مي‌گيرم، هر چند كه به از دست دادن جانم منجر شود.اين نشان مي‌دهد كه سيد عباس راهش را خوب شناخته بود و نسبت به پيامدها و خطرهاي فرا راه اين مسير آگاهي داشت.من همراه ايشان در همايش پشتيباني از مردم فلسطين در تهران در سال 1991 شركت كردم و پس از بازگشت به لبنان در مخالفت با اجلاس صلح مادريد راهپيمايي گسترده در بيروت برگزار كرديم.به هر حال شهيد سيد عباس همواره ميان مردم حضور داشت و به مشكلات آنها رسيدگي مي‌كرد.
در دوراني كه سيد عباس موسوي مسئوليت دبير كلي حزب‌الله را برعهده گرفت، روابط برخي جناح‌هاي شيعي بسيار متشنج بود.بفرماييد ايشان چه گامي براي اصلاح جناح‌هاي متخاصم و برطرف نمودن تشنج برداشت؟
شكي نيست كه اين رويدادها سيد عباس را آزار مي‌داد.برخي افراد ايشان را متهم كردند كه تلاش‌هاي صلح خواهانه ايشان براي پايان دادن به اختلافات جناح‌هاي متخاصم، حزب‌الله را تضعيف كرده است.من بر اين باورم كه اين تشنجات و درگيري‌ها به علت ناپختگي سياسي برخي مسئولان جناح‌هاي شيعي بوده است. البته، نبايد فراموش كرد كه دخالت‌هاي خارجي نيز در اين درگيري‌ها بي‌تأثير نبوده است.در اين گفت‌وگو علاقمندم درباره دخالت‌هاي خارجي يك نكته را روشن كنم.در جلسه‌اي كه با حضور عبدالحليم خدام معاون پيشين رئيس‌ جمهوري سوريه در دمشق برگزار شد، يكي از سياستمداران لبناني به نام زكريا حمزه مشهور به (ابو يحيي)در آن جلسه شركت داشت.اين شخص چندي پيش فوت كرده است.تعدادي از رهبران جنبش امل نيز در اين جلسه شركت داشتند. عبدالحليم خدام در اين جلسه گفت:«حضور جنبش‌هاي اسلامي در جنوب لبنان از حضور اسرائيلي‌ها خطرناكتر است». اين اظهارنظر خدام را مرحوم(ابويحيي ) به اطلاع من و اطلاع آقاي شيخ اديب حيدر رساند.سخن عبدالحليم خدام بار بسيار منفي و خطرناك بر حزب‌الله در پي داشت.سخن عبدالحليم خدام درباره خطر وجود حزب الله در جنوب لبنان اين طرز فكر را مي‌رساند كه او قصد داشت حزب‌الله را نابود كند.
پس از درگيري‌هايي كه ميان حزب‌الله و جنبش امل بروز كرد، سيد عباس موسوي شبانه روز مي‌كوشيد طرفين را آرام كند و به اين درگيري‌ها پايان دهد.با بسياري از روحانيون و علماي لبنان همچون شيخ محمد مهدي شمس‌الدين و علامه سيد محمد حسين فضل الله ديدار كرد و كوشيد اوضاع را آرام كند.بنابراين ايشان نقش اساسي در پايان دادن به اختلافات شيعيان بازي كرد.
اكنون پس از فرار عبدالحليم خدام از دمشق گفته مي شود كه بيشتر درگيري‌ها كه ميان طوايف گوناگون لبنان روي مي‌داده به علت سياست‌هاي غلط و دخالت‌هاي نابجاي او بوده است نظر شما در اين مورد چيست؟
واقعاً همين طور بوده است.من اظهارات عبدالحليم خدام را براي شما مثال آوردم و گفتم كه اين افراد نه فقط ميان احزاب و سازمان‌هاي گوناگون اختلافات و درگيري ايجاد مي‌كردند.بلكه ميان اعضاي يك سازمان و يك حزب به درگيري و تفرقه دامن مي‌زدند.در همه واحدها و بخش‌هاي يك سازمان يك پارچه دخالت مي‌كردند. همان‌گونه كه مشاهده كرده‌ايد كه ميان جنبش‌ها و احزاب لبناني و فلسطيني درگيري ايجاد كردند و جنگ اردوگاه‌ها را براه انداختند.البته، در آن مرحله اوضاع داخلي لبنان متشنج بود و زمينه بروز درگيري‌ها وجود داشت اما، دار و دسته عبدالحليم خدام به جاي اين كه اختلافات گروه هاي متخاصم را اصلاح كنند.از اين اختلافات سو استفاده مي‌كردند و درگيري‌ها را شدت مي‌بخشيدند.
من اين برخوردهاي غيراصولي را با اطمينان كامل بيان مي‌كنم.چرا كه در آن مرحله مسئوليت كليدي در جنبش امل داشتم و در برابر اين دخالت‌هاي نابجا مخالفت مي‌كردم.نسبت به بحران اردوگاه ها و كشمكش ميان جنبش امل و حزب‌الله موضع مشخص و روشن داشتم.من قاطعانه با اين درگيري‌ها مخالفت كردم.
آيا انشعاب برخي كادرهاي جنبش امل از جمله جنابعالي بر مبناي اعتقادات و باورهاي سياسي‌تان بوده است؟
در حقيقت لبنان يكي از كشورهاي جهان سوم به شمار مي‌آيد.گاهي اوقات مشاركت سياسي و اعمال قدرت روي سليقه‌هاي فردي متمركز مي شود، و نه بر اساس ملاك‌ها و ارزش‌ها و قوانين.در مرحله‌اي كه لبنان دچار جنگ داخلي و كشمكش‌هاي سياسي بود، به منظور جلوگيري از بروز كشمكش ميان طايفه شيعه لبنان، ما به عنوان تعدادي از كادرهاي اصلي جنبش امل تصميم گرفتيم از فعاليت‌هاي سياسي كناره‌گيري كنيم. اين كناره‌گيري به معني انشعاب نيست. اين كناره‌گيري آخرين موضع‌گيري اصولي‌مان بود.در پي اين موضع‌گيري برخي افراد ما را متهم كردند كه در درون جنبش امل از حزب‌الله طرفداري مي‌كنيم اما، در آن مرحله هرگز با حزب‌الله ارتباط نداشتيم.موضع‌گيري‌مان بر مبناي اعتقادات و باورهاي سياسي‌مان نسبت به رويدادهاي آن مرحله بوده است.در آن مرحله اوضاع و تحولات را به خوبي تشخيص داديم.منافع جامعه شيعه لبنان را در نظر گرفتيم.سعي كرديم با نارسايي‌ها و اشكال تراشي‌ها برخورد كنيم، تا از بروز كشمكش و درگيري جلوگيري نماييم.هنگامي كه حزب‌الله و جنبش امل اختلافات‌شان را كنار گذاشتند و به توافق رسيدند.تشكيلات خويش را منحل كرديم و اعضا و هواداران اين تشكيلات را آزاد گذاشتيم هر مسيري را كه دوست دارند انتخاب كنند.
حزب‌الله و جنبش امل چند سالي است كه متحد شده‌اند و با هماهنگي و انسجام راهشان را ادامه مي‌دهند.آيا اين انسجام و هماهنگي در نتيجه باورهاي مسئولان دو سازمان شكل گرفته و يا بر اثر ميانجيگري برخي دولت‌هاي دوست بوده است؟
قبل از هر چيز لازم مي‌دانم اين نكته را روشن كنم كه سازماني به نام «مقاومت مومنه»وجود عيني نداشته است.ما خود را به عنوان يك سازمان و يك تشكيلات مطرح نكرده بوديم.خود را يك جريان جهادگر مي‌دانستيم.سعي كرديم از اين جريان جهادگر محافظت كنيم.اما در ارتباط با موضوع كشمكش ميان حزب‌الله و جنبش امل، شايسته بود چنين كشمكش‌هايي بروز نكند.لازم بود از آن جلوگيري شود.اين كشمكش‌ها بر اهداف و راه‌كارهاي دو سازمان اثر منفي گذاشت.
من به طور قطع معتقدم اساسنامه و مرامنامه جنبش امل كه بر اساس ديدگاه‌هاي امام موسي صدر تدوين شده است، با اساسنامه و منشور حزب‌الله تفاوتي ندارد.اگر هم تفاوتي وجود داشته باشد، تفاوت اساسي و بنيادين نمي‌باشد، و به برخي مسائل حاشيه‌اي محدود است. اگر برخي بندهاي آن دو اساسنامه را بازنگري كنيم، ملاحظه خواهيم كرد هيچ تفاوتي ميان آن دو سازمان وجود ندارد. در بند اول اساسنامه جنبش امل و حزب‌الله به ايمان واقعي به خداوند متعال به روشني اشاره شده است.
چگونگي برخورد با قضيه فلسطين، مسائل داخلي لبنان و نحوه روابط با اعراب و مسلمانان و عدالت اجتماعي در لبنان و يا چگونگي برخورد با نظام سياسي حاكم بر لبنان و لزوم وجود يك دولت قوي در برابر اشغالگران صهيونيست مهم‌ترين عناوين و محورهاي اساسي بندهاي اساسنامه جنبش امل و حزب الله مي‌باشند.هنگامي كه اسرائيلي‌ها در ماه فوريه سال 1995 مرا از خانه ام در روستاي قصرنبا در منطقه بقاع ربودند و به فلسطين اشغالي منتقل كردند.پنج بار گفت‌وگوي تلويزيوني و مصاحبه با من انجام دادند.اما از پخش آنها خوددداري كردند.قبل از يكي از اين گفت‌وگوها يك گوينده سرشناس تلويزيون اسرائيلي به نام «هارون برنار»كه به زبان عربي تسلط كامل دارد به زندان آمد و پرسيد شما كه از رهبران جنبش امل هستيد، موضع‌تان در برابر حضور اسرائيل در لبنان چيست؟ من به روشني به او گفتم كه شما كشورمان را اشغال كرده‌ايد طبيعي است كه وظيفه داريم با شما بجنگيم.اگر از اسارت شما آزاد شوم دوباره جنگ با شما را ادامه خواهم داد تا آخرين وجب از خاك لبنان را آزاد كنم.
اين خبرنگار دوباره پرسيد اگر اسرائيل از لبنان عقب‌نشيني كند چه موضعي خواهيد داشت؟ به او گفتم كه بايد سيصد هزار پناهنده فلسطيني مقيم لبنان به خانه شان برگردند، يهودياني كه به فلسطين آمده‌اند بايد به خانه شان برگردند.اين خبرنگار پرسيد سرنوشت اسرائيل چه مي شود؟ به او گفتم اگر اسرائيل وجود نداشته باشد فلسطيني‌ها و يهوديان اصلي فلسطين مي‌توانند در كنار هم زندگي كنند.مگر قبلاً اين طور زندگي نمي‌كرده‌اند؟
هارون از من پرسيد پس جنبش امل با حزب الله چه تفاوتي دارد؟ به او گفتم در اين خصوص هيچ تفاوتي با حزب‌الله وجود ندارد.اين سوال و جواب نشان مي‌دهد كه اسرائيلي‌ها از نظر راهبردي حزب الله و جنبش امل را دشمن خود مي‌دانند.
اوضاع نيم قرن گذشته لبنان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
در مرحله تاريخي سه دهه گذشته، اوضاع لبنان به علت بي‌ثباتي و ناپختگي سياسي برخي سياستمداران و نيز دخالت‌هاي خارجي و كشمكش‌هاي منطقه اي شاهد جنگ‌ها و درگيري‌هاي خونين بوده است. طوايف مذهبي و احزاب سياسي لبنان، جوامعي باز هستند.طايفه شيعه نيز هميشه با طوايف گوناگون لبنان ارتباط و هم‌زيستي مسالمت‌آميز داشته است.امام موسي صدر وجود طوايف گوناگون در لبنان را به عنوان «ارزش»توصيف كرده است.در حالي كه طايفه‌گري را «ضد ارزش»خوانده است..
موضع امام موسي صدر در مخالفت با نظام طايفه‌گري در لبنان بسيار روشن است.ايشان گام‌هاي بلندي براي لغو نظام طايفه‌گري سياسي برداشت.شعارهاي ضد طايفه‌گري همچون «لبنان ميهن همه لبناني‌هاست».ابتدا توسط امام صدر مطرح شد و اكنون بسياري از جريانات لبناني اين شعار را مطرح مي‌كنند.ايشان در راه‌كارها و تلاش‌هاي خود همواره بر مسئله ايمان به خداوند متعال تأكيد مي‌كرد و همه طوايف لبنان را به ايمان به خدا فرا خواند.وجود طوايف گوناگون را عامل غناي فكري و فرهنگي جامعه لبنان مي دانست و بر اين باور بود كه طوايف لبنان در سايه ايمان به خدا و همزيستي مسالمت‌آميز مي‌توانند زندگي آرام داشته باشند و به يكديگر احترام قايل شوند.از تجربيات يكديگر استفاده كنند طايفه ارمني، كردي مسلمان و غيره مي‌توانند در غني‌سازي فرهنگ اين جامعه مشاركت داشته باشند، و با بي‌عدالتي و محروميت كه از سوي نظام سياسي حاكم بر ساير طوايف اعمال مي‌شود مبارزه كنند.
حاكميت گروهي از سران طوايف و خان‌ها و فئودال‌ها بر نظام سياسي لبنان باعث به وجود آمدن اختلال در جامعه اين كشور و پيدايش اقشار وسيعي از محرومان و مستضعفان شده بود.كساني كه تاريخ معاصر لبنان را مطالعه كرده‌اند مي‌دانند كه محروميت و بي‌عدالتي به طايفه شيعه محدود نبوده است بلكه همه طوايف لبنان را در برگرفته است.
هنگامي كه شيعيان لبنان بر ضد وضع موجود قيام كردند، در حقيقت مي‌خواستند از انزوا خارج شوند و در سازندگي جامعه شان مشاركت كنند چرا كه شيعيان از امكانات و توانمندي‌هاي فراواني برخوردارند.در اين ميان برخي افراد و جريانات كوشيدند از قيام شيعيان سواستفاده كنند و يا حركت امام موسي صدر را زير سوال ببرند.

عزت بخش لبنان

بي‌ترديد كشمكش و رقابت در درون طايفه شيعه محصور نبوده است.در طوايف مسيحي و دروزي نيز چنين تحركاتي وجود داشت.اين تحركات چه تأثيري در دگرگوني نظام سياسي لبنان داشت؟ دخالت‌هاي بيگانه چه نقشي در دامن زدن به برخي درگيري‌هاي طايفه‌اي داشت؟
شكي نيست كه نظام سياسي لبنان نقش به سزايي در گسترش محروميت و بي‌عدالتي فزاينده داشت.نظام سياسي كه بر اساس توافق طايفه اي بر لبنان تحميل شد، اشتهاي متوليان و دولتمردان طوايف را براي بهره‌ كشي از اقشار گوناگون طوايف خود به منظور ادامه حضور سياسي خود در حاكميت لبنان باز كرد.سو استفاده و بهره ‌كشي متوليان و سران طوايف باعث شد روند اختلال و سهميه بندي ناعادلانه پست‌هاي دولتي ادامه پيدا كند.اين روابط به زيان منافع كشور و به سود سران طوايف و متوليان نظام سياسي تمام شد.
به طور مثال اگر حاكمان ماروني منافع طايفه شان را در نظر مي‌گرفتند امروز طايفه ماروني لبنان سرنوشت بهتري داشت.ميان جامعه ماروني اختلاف و دو دسته‌گي بروز نمي‌كرد.اگر متوليان طايفه ماروني در مرحله گذشته از بينش و آگاهي سياسي برخوردار بودند ميان اتباع جامعه ماروني جنگ و خونريزي روي نمي‌داد. اگر مسلح نمي‌شدند و موقعيت‌هاي كليدي دولتي را در انحصار خود قرار نمي‌دادند، جنگ‌هاي داخلي در لبنان روي نمي‌داد. نظام سياسي لبنان در مراحل گذشته دست دوستي به سوي آمريكا و رژيم صدام و رژيم‌هاي مرتجع عرب دراز كرد.در نيمه قرن گذشته با پيمان سنتو متحد شد و نيروهاي آمريكايي را به لبنان فرا خواند مهم‌تر از همه نظام ماروني لبنان در دهه هشتم از قرن بيستم دست دوستي به سوي اسرائيلي‌ها دراز كرد.با وجودي كه سياست‌هاي گذشته نظام ماروني لبنان شكست خورده است.امروزه بازماندگان نظام ماروني مي‌كوشيدند تجربيات گذشته را تكرار كنند بنابراين مي‌توان گفت كه بخشي از مشكلات لبنان داخلي است و بخشي ديگر آن بر اثر دخالت‌هاي بيگانگان است.نظام مارونيت سياسي هرگز مسائل عدالت اجتماعي و اجراي سيستم دمكراسي را رعايت نكرده است.بنابراين بيشتر كشمكش‌ها و درگيري‌هاي داخلي لبنان در نتيجه سياست‌هاي غلط نظام حاكم بوده است.در توزيع ثروت، خدمات و پست‌هاي دولتي تبعيض وجود دارد. نظام سياسي در عملكرد خود نيز تبعيض قايل بوده است.ميان طوايف گوناگون نيز افرادي وجود داشتند كه به منظور حفظ موقعيت خود، از نظام سياسي حمايت مي‌كردند.روزگاري كه احزاب فالانژ و ملي گرايان آزاد و ساير احزاب مسيحي قدرت را در انحصار خود داشتند برخي سران و فئودال‌هاي طوايف مسلمان از آنها پشتيباني مي‌كردند.اين حمايت‌ها بر اساس ضابطه و نظام توافقي نبوده است.بلكه بر اساس روابط و منافع شخصي و گروهي بوده است.سوء ‌مديريت وجود داشته است.سوء‌استفاده از قدرت وجود داشته است.
در اين ميان برخي دولت‌هاي قدرتمند منطقه نيز با توجه به اوضاع نابسامان و سردرگم لبنان سوء‌استفاده مي‌كردند و دخالت‌شان را شدت مي‌بخشيدند.فضاي سياسي لبنان بستر مناسبي براي دخالت بيگانگان شده بود.از يك طرف دولت‌هاي خارجي مي‌كوشيدند در كشورمان اعمال نفوذ كنند و از طرف ديگر لبناني‌ها هم آمادگي پذيرش ديكته‌هاي ديگران را دارند. برخي طوايف لبنان براي چيره شدن بر رقيبان داخلي خود، از قدرت‌هاي خارجي كمك مي‌گرفتند.همه اين عوامل سبب شد تا لبنان به اين روز درآيد، متأسفانه اين عوامل از زمان استعمارگران فرانسه وجود داشته و اكنون هم وجود دارد.
يكي از دلايلي كه سبب شده لبنان همواره بحراني باشد، موقعيت جغرافيايي اين كشور است.لبنان از يك طرف در بزرگراه قاره‌هاي آسيا، اروپا و آفريقا قرار دارد.و از طرف ديگر در همسايگي فلسطين اشغالي قرار دارد.موجوديت اسرائيل در مرز جنوب لبنان همواره مايه دردسر و مشكلات متعدد براي كشورمان بوده است.اسرائيل تا كنون ده‌ها بار به كشورمان حمله كرده و علاوه بر ارتكاب جنايات فجيع، در تضعيف و عقب‌ماندگي ساختار اقتصادي و صنعتي لبنان نيز نقش به سزايي داشته است.
در حال حاضر نيز در بررسي اوضاع و رويدادهاي جاري لبنان ديده مي شود كه آمريكا و برخي دولت‌هاي غربي و نظام‌هاي سازشكار عرب سعي دارند متوليان نظام پوسيده طايفه‌گري را احيا كنند.آيا اين محافل در اين تلاش موفق خواهند بود؟
متأسفانه اين يك واقعيت است.متوليان نظام پوسيده طايفه‌گري نيز وقيحانه و با كمال پررويي اين هدف را دنبال مي‌كنند. به طور مثال احمد الاسعد فرزند كامل الاسعد رئيس پيشين پارلمان لبنان و يكي از فئودال‌هاي سرشناس شيعه لبنان وقيحانه به دريافت كمك‌هاي خارجي به منظور احياي نظام مارونيت سياسي اعتراف كرده است.
آيا اين صحت دارد كه او گفته است كه از دولت عربستان ده‌ها ميليون دلار كمك دريافت كرده است؟
فرق نمي‌كند هم از آمريكا و هم از عربستان سعودي كمك‌هاي مالي دريافت كرده است.او اين كمك‌ها را به بهانه مبارزه با نفوذ ايران در لبنان دريافت مي‌كند.با اين وصف اين پرسش مطرح مي‌شود كه اين كمك‌ها چه سودي براي لبنان دارد؟ آيا منافع لبنان اقتضا مي‌كند كه اين افراد دست گدايي به سوي آمريكا دراز كنند تا بر ضد ساير هموطنان خود قدرت‌نمايي كنند؟ من معتقدم كه اين كمك‌ها به منظور حفظ منافع اسرائيل تقديم مي شود.مگر دولت‌هاي گذشته و دولت كنوني آمريكا سالانه ميلياردها دلار به رژيم نژادپرست و يهودي اسرائيلي كمك نمي‌كنند؟
دولت آمريكا كه به حفظ امنيت اسرائيل متعهد مي‌باشد، اين كمك‌ها را نيز در چارچوب تأمين منافع و موجوديت اسرائيل پرداخت مي‌كند از تاريخ جنگ 33 روزه سال 2006 تا كنون برخي محافل بين‌المللي و قدرت‌هاي بزرگ مي‌كوشند لبنان را از همراهي و پشتيباني از آرمان فلسطين جدا كنند، برخي محافل راستگراي داخلي نيز در اين تلاش با قدرت‌هاي بين‌المللي همگام شده‌اند، مي‌خواهند لبنان را بي‌طرف كنند.بي‌طرفي در اين مقوله مفهومي وارونه معني پيدا مي‌كند.فاصله گرفتن از قضيه فلسطين يعني طرفداري از اسرائيل.فاصله گرفتن از قضيه فلسطين يعني ناديده گرفتن حدود 300 هزار پناهنده فلسطيني در لبنان.اسرائيل از زمان پيدايش آن در فلسطين چند بار لبنان را اشغال كرده است.بيروت پايتخت اين كشور را اشغال كرده است.اسرائيل يك رژيم تجاوزگر است.از ما خواسته مي‌شود در برابر اسرائيل ناتوان باشيم تا هيچ عامل تهديدي براي اسرائيل نباشيم. قدرت‌هاي بزرگ بر اين اساس مي‌خواهند لبنان كشوري بي‌اراده باشد.اهداف اين جريانات شيعي كه به آن اشاره كرديد با اهداف اسرائيل و آمريكا مطابقت دارد. با اهداف و منافع بخشي از حاكميت لبنان همخواني دارد.در حال حاضر مقاومت لبنان رويكرد ديگري دارد.
آيا اين تلاش‌ها براي حزب‌الله و طايفه شيعي لبنان نگران‌كننده است؟
هرگز... هيچ جاي نگراني نيست. اين‌ها جرياناتي ناتوانند و به هيچ وجه عامل تهديد به شمار نمي‌روند.شايد گاهي اوقات دردسر آفرين باشند اما، مايه تأسف اين است كه برخي هموطنان كه روزگاري در سايه اشغالگران به سر برده اند. فرزندان‌شان به دست اسرائيلي‌ها كشته شده اند، اكنون با توطئه‌هاي آمريكا و اسرائيل همگام شوند.موضع شرم‌آور اتخاذ كنند و روحيه ملي‌ گرايي و ميهن‌ دوستي را از دست بدهند.منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط