نمائي ازتكاپوي يك انقلاب(3)

فعاليت‌هاي شهيد محمد علي منتظري به گونه‌اي ساماندهي شده بود كه هرگز ساواك از كم و كيف آن اطلاع نيافت تا اينكه در آبان‌ماه 1353 گزارش گرديد:«در تاريخ 53/7/16 در هيئت انصار الحسين[ع] در شب 21 مه رمضان در مسجد موسي ابن جعفر (ع) وقتي چراغ‌ها خاموش مي شود، شخصي ضمن خواندن اشعارانقلابي، مي‌گويد سه روز قبل در
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمائي ازتكاپوي يك انقلاب(3)

نمائي ازتكاپوي يك انقلاب(3)
نمائي ازتكاپوي يك انقلاب(3)


 






 

مروري برحيات سياسي و اجتماعي شهيد حجت‌الاسلام محمدعلي منتظري
 

فعاليت‌هاي شهيد محمد علي منتظري به گونه‌اي ساماندهي شده بود كه هرگز ساواك از كم و كيف آن اطلاع نيافت تا اينكه در آبان‌ماه 1353 گزارش گرديد:«در تاريخ 53/7/16 در هيئت انصار الحسين[ع] در شب 21 مه رمضان در مسجد موسي ابن جعفر (ع) وقتي چراغ‌ها خاموش مي شود، شخصي ضمن خواندن اشعارانقلابي، مي‌گويد سه روز قبل در خدمت آيت الله خميني اين اشعار را خوانده و آقا هم آن را تاييد كرده اند و پس از آن گفته است: تا انتقام خون مرحوم سعيدي را نگيرم آرام نخواهم نشست و در تاريكي شب ناپديد شده است. منبع گزارش در ذيل آن نوشت:«آن طور كه مشاهده‌ كنندگان مشخصات و نشان‌هايي از شخص شعاردهنده داده اند، به طور حتم محمد علي منتظري بوده است، زيرا من كاملاً او را مي شناسم و با هم مدتي در زندان بوده‌ايم.»
و رهبرعمليات ساواك، ضمن اشاره به اختمال شركت او در فعاليت‌هاي تخريبي، عنوان كرد:
«احتمال دارد محمد علي منتظري ضمن عبورغيرمجاز از مرز عراق به خاك ايران وارد و داراي برنامه هاي تخريبي باشد... امكان دارد تخريب‌هايي كه اخيراً صورت گرفته با شركت او انجام شده باشد.»
و درنهايت اين خبر با پي نوشتي مبني بر اينكه : «مذاكره بفرمائيد،چه كساني در مورد مشخصات وي مطالبي اظهار داشته‌اند.محمد علي منتظري از چشم ضعيف است و ديد واقعي را از دست داده است.» پايان داده شد.
در اين مقطع تاريخي كه حركت‌هاي مسلحانه فزوني يافته و سازمان هايي مانند فدائيان خلق و مجاهدين خلق،تلاش‌هايي را در اين زمينه صورت مي‌دادند،سازمان مجاهديم خلق، پرده از نفاق كنار زد و با برداشتن آيه «فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيماً» از آرم سازمان، راه خويش را از نيروهاي مذهبي جدا كرد. در اين زمان، نيروهاي متعدد مذهبي- چه آنهائي كه بنا بر وظيفه شرعي به صورت مادي و معنوي به آنها كمك مي‌كردند و چه آنهايي كه به عنوان عضو يا هوادار با سازمان همكاري داشتند-از همراهي با آنان سرباز زدند، تا جايي كه اعضاي ماركسيست سازمان، كمر به قتل بعضي از ايشان بستند. سازمان اطلاعات و امنيت رژيم پهلوي كه به اين موضوع واقف شده بود، موقعيت را براي متلاشي كردن نيروهاي مذهبي،مناسب تشخيص داد و فعاليت‌هاي خود را مضاعف كرد.
يكي از كساني كه در اين بين، رهبري گروهي از نيروهاي مذهبي را به عهده داشت، شهيد محمد علي منتظري بود. از اين رو، كميته مشترك به اصطلاح ضد خرابكاري كه براي تجميع فعاليت‌هاي سازمان‌هاي اطلاعاتي شاه، تشكيل يافته بود، در اولين اقدام براي دسترسي به وي، دستور داد تا هزار قطعه عكس او در اندازه 12×9 تكثيرو دراختيار تمامي دستگاه هاي اطلاعاتي و انتظامي و نظامي قرار داده شود كه اين منظورعملي شد.
در همين شرايط بود كه ساواك اصفهان به اداره كل سوم نوشت:
«شيخ محمد علي منتظري از افراد خرابكار متواري است كه به صورت غير مجاز از كشور خارج شده و در عراق اقامت دارد. با توجه به اينكه روابط ايران و عراق اخيراً حسنه شده، چنانچه ترتيبي داده شود كه به نحو مقطعي عودت داده شود،موجب شناسايي افراد گروه خرابكار و همچنين عواملي كه تسهيلات لازم را براي خروج غير مجاز اين گونه اشخاص از كشور فراهم خواهد شد.»
ولي پرويز ثابتي به ساواك اصفهان،پاسخ داد:
« با وجود حسنه شدن رابطه ايران و عراق، هنوز امكاني براي عودت شيخ محمد علي منتظري در شرايط فعلي وجود ندارد.»
تا اينكه دستگير شدگان، در بازجوئي‌هاي همراه با شكنجه،بخشي از فعاليت‌هاي او در نجف را به شرح زير نقل كردند:
«در نجف خودش را به نام مستعار سميعي معرفي كرده،حدود سه سال است كه به نجف آمده و به طوري كه معروف است و مي دانم از هواداران سرسخت خميني است و خود خميني هم به او علاقه خاصي دارد... در توزيع اعلاميه‌هاي مضره و چاپ كتب خميني فعاليت دارد. يك مرتبه بين كربلا و نجف، پليس او را گرفت و گذرنامه پاكستاني نشان داد و نزديك بود اخراج شود كه مصطفي خميني اقدام كرد و آزادش كردند.»
و پس از آن، نمايندگي ساواك در لبنان گزارشاتي به شرح زير، به تهران فرستاد:
الف: «مدتي بود كه شخصي به منزل احمد نفري رفت و آمد داشت و سعي مي‌نمود كه كسي از هويت او مطلع نشود و حتي چند بار خود را به اشخاص به نام مستعار محسني معرفي مي‌نمود...تا اينكه اخيراً معلوم شد كه نام واقعي او سميعي بوده و از عناصر به اصطلاح فعال و مبارز خارج از كشور مي‌باشد.
ب: «احمد نفري اظهار مي داشت سميعي يكي از افراد فعال و با ارزش و مبارز خارج از كشوراست.نفري اضافه نموده، سميعي چند سال قبل به قم رفته بوده و در آنجا ساواك او را احضار مي‌كند و مطالبي مي‌گويد بنويسد سميعي هم با وجود اينكه بسيار فاضل و باسواد و دانشمند مي‌باشد يك مطلب با خط و انشاء بسيار بد مي‌نويسد و تحويل ساواك مي دهد و ساواك هم تصور مي‌نمايد اين شخص فردي است بي سواد و بي‌اطلاع،لذا او را به حال خود مي‌گذارد.»
ج: «مدتي است شيخ محمد علي منتظري كه از عناصر فعال طرفدارخميني بوده و در عراق سكونت داشته وارد بيروت شده است... در مدت توقف چند بار با احمد نفري و ساير عناصر منحرف ديگر ملاقات داشته است. در حال حاضر به علت اينكه وضعش روشن نيست بين بيروت و شام در رفت و آمد مي‌باشد...حدود 7 سال در نجف ساكن بوده و به طور غيرمجاز ازايران خارج شده است.»
همزمان با اين گزارش‌ها، اخبار ديگري نيز از بيروت به تهران رسيد كه حكايت از فعاليت‌هاي گسترده و تماس‌هاي او در آن منطقه داشت.
چون كنترل ساواك در لبنان به علت ارتباط با منابع،ازگستردگي بيشتري برخوردار بود، اخبار متفاوتي از
قبيل نقش محمد علي منتظري در تهيه توزيع نشريه پيام مجاهد،تردد به شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس در ماه مبارك رمضان، همكاري و همفكري با شهيد دكترمصطفي چمران، تعطيلي راديو روحانيون در عراق و انتقال آن به لبنان، اعزام افراد مبارز براي آموزش به فلسطين و غيره به اداره كل سوم ارسال مي‌گرديد،ولي درعين حال،همواره در ايران نيز،مناطق مختلف ساواك، نسبت به شناسايي و مراقبت از حضور او در ايران، مورد تذكرقرارداشتند.
در جريان فعاليت‌هايي كه نمايندگي ساواك در لبنان با نام رمز «سهراب» پيرامون وي و مرتبطين او صورت مي داد، مداركي از منزل احمد نفري به دست آنها رسيد كه چند نامه دستنويس نيز دربين آنها بود. اين مدارك از ورود مخفيانه‌اي كه به منزل او شد، به دست آمد. نمايندگي ساواك در بيروت درباره اين مدارك نوشت: «مدارك فوق نشان مي دهد كه تهيه‌كنندگان اخبار روزنامه پيام مجاهد و ساير روزنامه هاي ديگر كه مرتبط به گروه هاي خرابكار در خارج از كشور مي‌باشد،احتمالاً احمد نفري، منتظري و يا محمود دعايي و عناصر مرتبط با آنان مي‌باشد.»
نامه‌هاي به دست آمده از اين دستبرد، با شماره‌هاي 1-2-3 براي خط ‌شناسي به اداره كل پنجم ساواك ارسال شد كه مشخص گرديد،نويسنده نامه شماره 2 محمد علي منتظري مي‌باشد.و كميته مشترك نيز مجدداً 100 قطعه از عكس او را به شهرباني ارسال و دستوركنترل كليه مكاتبات منزل پدرش را صادر كرد.
پس ازآن،اداره كل سوم ساواك،به نمايندگي ساواك در عراق،درباره فعاليت‌هاي او در مدرسه قديريان درنجف اشرف بنا بر نامه‌اي كه شيخ غلامرضا محمدي براي آيت الله سيد علي فاني،ارسال كرده بود،نوشت:
«مدرسه را چند نفر از خمينيست‌ها اشغال كرده‌اند و كسي را به آنجا راه نمي‌دهند. آنجا را مركز نطق و سخنراني و خطابه‌هاي آتشين عليه ايران قرار داده اند و پخش منشورات و مجلات نهضت آزادي و جبهه ملي نيز درهمين مدرسه انجام مي‌گيرد و در حال حاضر رياست مدرسه را سه نفر به نام هاي انصاري نجف‌آبادي،طاووسي و محمد علي منتظري پسر شيخ حسينعلي منتظري كه با نام مستعارحسن سميعي در نجف زندگي مي‌كند،عهده دار شده‌اند.» تا اينكه احمد نفري كه از دوستان او بود و منزل مسكوني‌اش را در بيروت در اختيار شهيد منتظري قرار داده بود،با گذرنامه‌اي سوري، به ايران آمد و پس از شناسايي دستگير شد. ساواك كه از ارتباط او با محمد علي منتظري گزارشات متعددي داشت، در بازجوئي‌هايي كه همراه با شكنجه فراوان بود، اعترافات زير را از او گرفت:
«او از طرفداران خميني است و با دعايي و اسلامي و محسني و الهي زياد فعاليت دارد و خيلي در كارهاي اعلاميه‌ها و روزنامه ها فعاليت دارد...او با جبهه ملي خوب دوست است و فعاليت زياد دارد مي‌گفت مي روم تلفن بكنم به فرانسه و قطب‌زاده را ببينم كه اينجا مي‌آيد يا من بايد به آنجا بروم فهميدم كه با جبهه ملي خيلي فعاليت دارد و با افراد ديگر جبهه ملي كه در عراق هستند مثل پناهيان و ماسالي و مرادي ارتباط هميشگي دارد و كار مي‌كند و اعلاميه‌ها را او از نجف عراق مي‌آورد و بيشتر در سوريه برده و پخش مي‌كند و راديو بغداد را مي‌گرداند.»
«منتظري را خوب مي شناسم در لبنان و عراق و سوريه از افراد اصلي است و دسته‌اي در نجف دارد به نام خرداد خون و مي‌گويند ما طرفدار 15 خرداد هستيم و خيلي داغ و گرم مشغول اعلاميه‌ها هستند. بيشتراعلاميه‌ها را آقاي خميني درست مي‌كند و آنها را از او مي‌گيرند و ... زير نظر و فرمان او كارمي‌كنند... منتظري خيلي زياد فعاليت داشت. اولاً آن همه مسافرت‌هايي كه مي‌رفت و ثانياً آن همه اين و آن را مي‌ديد و من مي‌ديدم چقدر از ايراني‌ها دوست و آشنا و رفيق دارد.معلوم است زياد با آنها كاردارد اما آنها را نمي‌شناسم.»
«منتظري ازافراد اصلي طرفدارخميني است و خيلي از برنامه ها را او عمل مي‌كند و در تمام مسافرت‌هايي كه مي رود و مي‌آيد با خميني در ميان مي‌گذارد و در تمام كارها كه مي‌كند با عقيده و فرمان او است... منتظري از عراق به لبنان مي‌آيد و چمدان‌هايي را مي‌آورد و خانه ما مي‌گذارد و شب هم مي آ‌يد و صبح مي‌برد سوريه و يا مي‌برد اروپا.»
گزارشي كه در فروردين‌ماه 1356 به اداره كل سوم رسيد،درباره ملاقات او به همراه جلال الدين فارسي در هتل اطلس دمشق با يكي از دوستان ايراني آنها بود كه در اين ملاقات محمد علي منتظري جزوه اي دست‌نويس تحت عنوان «كمونيسم محلي و مبارزات ناسيوناليستي اعراب» را كه 344 صفحه بود، به آن فرد داده تا در ايران به چاپ برسد. اين جزوه به دست ساواك افتاد كه پس از بررسي هاي متعدد اخذ مجوز چاپ آن به عهده وزارت فرهنگ و هنر گذاشته شد.دراين گزارش آمده است:
«منتظري و فارسي در دمشق سكونت دارند و گويا محل سكونت موقتي هم در بيروت دارند.گاهي در دمشق و گاهي در بيروت به سر مي‌برند.»
و متعاقب آن، نمايندگي ساواك در عراق گزارش‌هاي متعددي را به شرح زير، به اداره كل سوم ارسال كرد:
الف: در اين گزارش،ضمن آنكه گفته شد او با ماركسيست‌هاي اسلامي در ارتباط است و در لبنان به سر مي‌برد،نوشته شد كه او، اخيراً به نجف آمده و با سيد صادق زيارتي و سيد محمود دعائي ملاقات و مذاكره كرده است.

نمائي ازتكاپوي يك انقلاب(3)

منبع اين گزارش، در ذيل آن نوشت:
«منتظري هنگامي كه به نجف مي‌آيد با لباس روحاني است و در ساير كشورها از لباس سويل استفاده مي‌كند.»
ب: در اين گزارش ضمن اشاره به ارتباط او با گروه هاي مجاهدين خلق و سازمان الفتح،گفته شد كه يكي از رابطين اين دو گروه است.
رهبر عمليات ساواك، در ذيل اين گزارش نوشت:
«اغلب عناصر افراطي و خرابكاران ايراني كه به لبنان مي روند با اين شخص در تماس بوده و مشاراليه تسهيلات لازم را براي آنان فراهم مي‌كند.ضمناً ياد شده در نجف نيز با خميني ارتباط دارد و اخيراً نيز به نجف وارد و با خميني ملاقات كرده است.»
ج: در اين گزارش ضمن اشاره مجدد به ارتباط او با چريك هاي فلسطيني،نوشته شد:
«شيخي كه قبلاً با نام مستعار حيدري مدتي در نجف بوده و به اتفاق منتظري اعتصاب كليساي سن [سنت] ماري پاريس را اداره مي‌كرد، از رهبران اصلي گروه به اصطلاح مجاهدين خلق (شاخه مذهبي) درخارج از كشور مي‌باشند.»
د: دراين گزارش، ضمن اشاره به اعتصاب در كليساي سنت ماري پاريس نوشته شد:
«از نظر مالي داراي امكانات بسيار زيادي است و پول هنگفتي در اختيار دارد كه در راه مبارزه عليه حكومت ايران از آن استفاده مي‌كند.»
پس از اين خبرها بود كه،گزارشي تحليلي پيرامون، انشعاب در سازمان مجاهدين خلق و علت رفتن اعضاي مذهبي آن سازمان به خارج از كشور،به شرح زير تهيه شد:
«پس از نخستين انشعاب گروه به اصطلاح مجاهدين خلق به دو شاخه مذهبي و ماركسيستي، عده زيادي
ازاعضاي اين گروه كه متعصب مذهبي بوده و رهبري درستي نداشتند، در بلاتكليفي و سرگرداني عجيبي گرفتار شده و چون حاضر به پذيرفتن خط مشي شاخه ماركسيستي نشده اند،لذا از كمك‌هاي مادي و معنوي آنان نيز محروم شده و در نتيجه از تنگدستي و نداشتن رهبري مشخص و درست و همچنين از بيم لو رفتن آنان توسط رقباي خود مجبور شده‌اند به خارج از كشور بگريزند و طبق اطلاع حدود 2500 نفر از اين افراد به خارج متواري شده اند. اين اشخاص پس از خروج از كشور بلافاصله با محمد علي منتظري كه در سوريه و لبنان به سر مي‌برد تماس گرفته و مشاراليه به منظور پيشگيري از پراكندگي و قطع تماس آنان با گروه،كمك‌هاي زيادي به آنان نموده و دستورداده به كشورهاي ديگر از جمله كويت،پاكستان،افغانستان و اروپا عزيمت و رابطه خود را كماكان با او حفظ كنند تا درفرصت مناسب بار ديگر به ايران اعزام گردند.»
در ذيل اين گزارش نوشته شد:
«منتظري در گذشته و حال در گسترش فعاليت‌هاي چريكي در ايران و آموزش آنان در لبنان و ساير كشورها نقش اساسي و رهبري را داشته و چنانچه اين فرد از بين برده شود،قطعاً درتضعيف گروه مزبور بي نهايت مؤثر خواهد بود.»
در اين زمان كه شعله‌هاي انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) در حال برافروختن بود و شهادت آيت‌الله سيد مصطفي خميني(ره)،گسترش و سرعت آن را دو چندان كرده بود،رژيم بعث عراق، بنا بر دستوراربابان خارجي خويش، تصميم به محدود كردن رهبر انقلاب اسلامي گرفت. اين محدوديت امام را بر آن داشت تا از نجف اشرف عزم رحيل كرده و به كشور كويت وارد گردد.به رغم اينكه ويزاي ورود به آن كشور به حضرت امام داده شده بود، ولي باز اربابان خارجي به امير كويت دستور دادند تا از ورود آن حضرت به كويت جلوگيري به عمل آورد. در نهايت حضرت امام خميني(ره) به پاريس رفتند و در محله نوفل لوشاتو، ساكن گرديدند تا خورشيد رهبري انقلاب اسلامي، از مغرب رخ نمايد.دراين اوضاع و احوال، شهيد محمد علي منتظري كه از مريدان مخلص و جان فداي امام بود،لحظه اي آرام و قرار نداشت و همين امر باعث شد تا نمايندگي ساواك در عراق، بنويسد:
«پس از بروز شكاف بين كادر رهبري شاخه مذهبي گروه مجاهدين خلق،اخيراً اطلاع حاصل شده محمد علي منتظري كه يكي از رهبران فعال اين گروه بوده،ناپديد شده و تاكنون مشخص نشده كه آيا مشاراليه توسط مخالفينش كشته شده يا پس از بروز اختلافات مجبورشده،مدتي مخفي شود.»
و در ذيل اين گزارش نوشته شد:
«گزارش واصله حاكي است كه محمد علي منتظري زنده است و قصد اقامت در كويت را دارد.»
ولي اقامت وي در كويت كه قرار بود همراه حضرت امام خميني(ره) صورت پذيرد،به دليل عدم موافقت كويتي‌ها با ورود امام، عملي نشد و پس از آنكه امام به پاريس رفت، گزارش شد كه او نيز با سيد علي اكبر محتشمي پس از دو روز به آن كشور عزيمت كرده‌اند.شهيد محمد علي منتظري كه در طول دوران مبارزه،دركشورهاي مختلفي چون:پاكستان،افغانستان،عراق، سوريه و لبنان با نام و گذرنامه جعلي اقامت و فعاليت كرده بود،پس ازتصميم قاطع حضرت امام خميني(ره) مبني بر بازگشت به ايران،قبل از تشريف‌فرمايي ايشان، از طريق سوريه و عراق به ايران برگشت و در اجتماعات مختلفي، در شهرهايي مانند تهران و اصفهان و نجف‌آباد، به سخنراني و افشاگري پرداخت.با نزديك شدن ورود امام به ايران، به تهران آمد و در كميته استقبالي كه در مدرسه رفاه تشكيل شد،به همكاري مشغول شد و در تحصن روحانيون و علما در مسجد دانشگاه، نقش اساسي داشت. در روز پيروزي انقلاب اسلامي- 22 بهمن 1357- كه بسياري از مراكز نظامي و انتظامي به تسخير مردم درآمد،او در ساماندهي و سازماندهي اسلحه هاي به دست آمده و تشكيل كميته انقلاب اسلامي فعال بود و به حراست و حفاظت از اموال عمومي مشغول شد. فعاليت و تلاش براي راه‌اندازي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، افشاگري در قالب انتشار روزنامه پيام شهيد و نوشتن نامه هاي سر گشاده، فعاليت در راستاي تقويت جنبش‌هاي آزادي‌بخش، از ديگر اموري بود كه وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به آن مشغول شد. او كه در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، به نمايندگي از طرف مردم نجف‌‌آباد به مجلس آمده بود، به عضويت كميسيون خارجي درآمد و با شروع جنگ به شركت در جلسات شوراي عالي دفاع راه يافت.
محمد علي منتظري كه در سال‌هاي غربت، به علت فعاليت‌هاي مبارزاتي خويش از تشكيل خانواده باز مانده بود. و از اين اقدام، مورد شماتت هم قرار داشت، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، از اين سنت الهي پيروي كرد كه حاصل ازدواج او دو فرزند به نام‌هاي وحيده و زهيرمي‌باشد كه فرزند اول او- وحيده- در زمان شهادت پدر، يك ساله بود و فرزند دوم او – زهير- پس از شهادت مظلومانه وي، ديده به جهان گشود.
او كه به علت جوش و خروش انقلابي و شرايط حاكم بر كشور، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، برخي از ياران امام را مورد پرخاشگري قرار مي‌داد، پس از چندي به اشتباه خود پي برد و به عذرخواهي پرداخت.او سرانجام در هفتم تيرماه سال 1360 به همراه سيدالشهداي انقلاب اسلامي (دكتر سيد محمد حسيني بهشتي) و ديگر ياران او،دردفترمركزي حزب جمهوري اسلامي،درآتش كينه منافقين سوخت و در حالي كه تنها 37 بهار از زندگي خود را سپري كرده بود، پروانه روي شمع جانان شد و به ملكوت اعلي پيوست.
حضرت امام خميني(ره) در پيام شهادت او، خطاب به پدرش فرمود:
گرچه تمام شهيدان انقلاب و شهيدان عزيز و معظم يكشنبه شب،از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس براي آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزيز سرافراز است، لكن از فرزند عزيز شما شناختي دارم كه بايد به شما براي تربيت چنين فرزندي تبريك بگويم. او از وقتي كه خود را شناخت و در جامعه وارد شد، ارزش‌هاي اسلامي را نيز شناخت و با تعهد و انگيزه حساب شده وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد.او با ديد وسيعي كه داشت، سعي در گسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكار مي‌نمود.محمد شما و ما،خود را وقف هدف كرد و براي پيشبرد آن سر از پا نمي شناخت. شما فرزندي فداكار و متعهد و متفكر و هدفدار تسليم جامعه و تقديم خداوند متعال كرديد.او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود.او عمري را در زجرها و شكنجه‌ها و از آن بدتر، شكنجه‌هاي روحي از طرف بدخواهان به سر برد. او به جوار خداوند متعال شتافت و با دوستان و برادران خود راه حق را طي كرد. خدايش رحمت كند و با مواليانش محشور فرمايد.ازخداوند متعال براي جنابعالي و بازماندگان اين فرزند برومند اسلام صبر و اجر خواهانم. والسلام عليكم و رحمه‌الله.
روح‌الله الموسوي الخميني»
حضرت امام خميني(ره) كه از نزديك در جريان فعاليت‌هاي اين مريد مخلص خود قرار داشت و در سال‌هاي سخت مبارزه، در مكاتبات مختلفي از او با نام مستعار «سميعي» ياد كرده بود،درپيامي كه به مناسبت سالگرد شهادت شهداي هفتم تير خطاب به ملت ايران،صادركرد،ضمن تجليل از همگي شهدا و توصيه به استقامت،در انتهاي اين پيام،مجدداً تاسف شديد خويش را از فقدان اين شهيد بزرگوار، به شرح زير، اعلام كرد:
«هر چند براي همه شهدا و به ويژه شهداي هفتم تيرعظمت و بزرگواري قائلم،و لكن شناخت من از شهيد مظلوم بهشتي و ابعاد گوناگون او و شهيد محمد منتظري و مجاهدات ارزشمند او بيشتر است و نمي‌توان تاسف شديد خويش را در فقدان آن پنهان كرد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.