روز نگاشت هاي آيت الله شیخ غلامحسین جمي، امام جمعه فقيد آبادان و سندي ويژه ارزشمند از چگونگي آغاز جنگ و تحولات سياسي و تاريخي اين برهه و نقش گروهها، نهادها و افراد درگير جنگ است. حضور كليدي امام جمعه آبادان در دل حوادث جنگ در جنوب كشور به گونه اي است كه با خواندن خاطرات ايشان به روشني مي توان شرايط آن دوره را
روز نگاشت هاي آيت الله شیخ غلامحسین جمي، امام جمعه فقيد آبادان و سندي ويژه ارزشمند از چگونگي آغاز جنگ و تحولات سياسي و تاريخي اين برهه و نقش گروهها، نهادها و افراد درگير جنگ است. حضور كليدي امام جمعه آبادان در دل حوادث جنگ در جنوب كشور به گونه اي است كه با خواندن خاطرات ايشان به روشني مي توان شرايط آن دوره را بررسي و تحليل كرد. علي الخصوص كه با ثبت يادداشتها در پايان هر روز موجب پرداخت مناسب به جزئيات، اسامي اشخاص و اماكن و گزارش لحظه به لحظه از روند جنگ در منطقه جنوب بوده ،و كليه اطلاعات به دليل نزديكي به زمان واقعه قابل اعتماد و رجوع است. در ادامه بخشي از خاطرات ايشان را كه مستقيماً معطوف به تلاشهاي شهيد سيد مجتبي هاشمي و همراهانش در جبهه آبادان است. از نظر مي گذرانيم.
17/9/1359
... شب گذشته آتشبارها كه در نزديكي منزل مستقر است به شدت كار كرد و شليك ها، پي در پي و لاينقطع بود. شليك سلاحهاي دشمن نيز به گوش مي رسيد. اين درگيري از ساعت يك بعد از نيمه شب شدت بيشتري يافت. خلاصه تا صبح ساعت 8 شليك قطع نشد و معلوم شد كه درگيري خيلي شديد است. براي كسب اطلاع از چگونگي درگيري صبح به راه افتادم و به سپاه پاسداران رفتم. آنجا اجمالاً خبر دادند كه درگيري از ناحيه شرقي بهمنشير جبهه ذوالفقاري... بوده است.
بعداً اطلاعات بيشتري رسيد و معلوم شد، از طرف نيروهاي ما شبيخوني سخت به آنها زده شده كه در نتيجه تعداد زيادي بيش از يكصد نفر كشته و مجروح شده، و حدود سيزده نفر از ارتشيان عراق به اسارات نيروهاي ما درآمده ،و چند خودرو و نفربرشان نيز منهدم گرديده، و از نيروهاي ما هم ده تا دوازده نفر شهيد و اين حدود مجروح شده اند. خلاصه موفقيت خوبي براي نيروهاي ما كسب كرده اند.
26/10/1359
اين هفته محل برگزاري نماز [جمعه] چون هفته قبل مسجد موسي بن جعفر (بهبهاني هاي سابق) است... جمعيت از هفته قبل بيشتر بود و اكثريت رزمندگان جبهه ها بودند. قبل از ايراد خطبه ها آقاي هاشمي فرمانده فداييان اسلام چند دقيقه صحبت كرد و صحبتش در رابطه با وحدت و يگانگي و جنگيدن با صدام كافر بود و سخنش مفيد و موثر بود.
15/1/1360
به هتل كاروانسرا كه محل استقرار نيروهاي فداييان اسلام رفتم. فرمانده عمليات آنها آقاي هاشمي به ماهشهر رفته بود. معاونش آنجا بود. اين برادران با محبت از ما پذيرايي كردند. چند نفر برادر روحاني نيز آنجا بودند. كه از تهران و بعضي شهرستانهاي ديگر آمده بودند. از وضع فداييان اسلام پرسش كردم، گفتند: حدود 800 نفر رزمنده در اينجا داريم، كه قسمت عمده در جبهه ذوالفقاري مستقرند و در جزيره مينو و كوت شيخ نيز هستند، و تاكنون فراوان زخمي و شهيد داده اند. پيرمردي را درآنجا ديدم. خيلي با نشاط كه قدرت روحش، از چهره مصممش مشهود بود. گفت چهار فرزندم در جبهه هستند و خودم در اينجا به خدمت برادران رزمنده مشغولم.
6/4/1360
حدود ساعت 9 آقاي هاشمي فرمانده فداييان اسلام با عده اي حدود 10 نفر از برادران فداييان اسلام به ديدنم آمدند. اين برادران فداييان اسلام از بدو جنگ تاكنون در جبهه هاي آبادان هستند و در اين مدت رشادتهاي اعجاب انگيزي از خود نشان داده و فراوان شهيد نثار انقلاب كرده اند. و همچنين مجروح و زخمي و ناقص العضو. ولي از سخنان امروزشان كاملا مشهود بود، كه مصمم هستند، تا بيرون راندن مزدوران بعثي وآزاد شدن تمام سرزمينهاي انقلاب درآن منطقه همچنان با عزم و جزم بمانند و بجنگند. تا حدود ساعت 30: 10 اين برادران بودند و شرح فداكاريهاي و جانبازيها را مي دادند. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.