شهيد هاشمي، كميته و جنگ(2)

بله. سيد مجتبي هاشمي طرفدار پر و پا قرص روحانيت بود و جانش را براي روحانيت مي داد. بني صدر كه آمد سيد مجتبي اصلاً تحويلش نگرفت. سيد زياد از او خوشش نمي آمد. يك سري امكانات نظامي هم از بني صدر درخواست شد كه گفت نمي دهم!
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهيد هاشمي، كميته و جنگ(2)

شهيد هاشمي، كميته و جنگ(2)
شهيد هاشمي، كميته و جنگ(2)


 






 

گفتگو با سردار جواد غنچه ها
 

از بازديد بني صدر در خرمشهر چيزي به ياد داريد؟
 

بله. سيد مجتبي هاشمي طرفدار پر و پا قرص روحانيت بود و جانش را براي روحانيت مي داد. بني صدر كه آمد سيد مجتبي اصلاً تحويلش نگرفت.
سيد زياد از او خوشش نمي آمد. يك سري امكانات نظامي هم از بني صدر درخواست شد كه گفت نمي دهم!

از رابطه فداييان اسلام با ارتش خاطره اي به ياد داريد؟
 

رابطه شان خيلي خوب بود. فرمانده آنها سرهنگ شكرريز از طرف ستاد عملياتي كل، فرمانده جنگ آبادان و هماهنگ كننده كل نيروها اعم ازكميته مردم و ارتش بود. خيلي هم رابطه خوبي با شهيد هاشمي داشت و من ديده بودم كه نامه براي هم مي دادند و در جلسات جنگ با هم شركت مي كردند. سرهنگ كيفر هم فرمانده لشگر 77 بود.

نوع رابطه بچه هاي سپاه با فداييان اسلام چطور بود؟
 

رابطه شان خيلي خوب بود. خيلي امكانات به ما مي دادند وكمك مي کردند.

آيا شهيد هاشمي و شهيد جهان آرا با هم رفاقت داشتند؟
 

بله. خيلي با هم رفيق بودند .چون تمام نيروهاي جهان آرا در ميدان بودند و ما نيروهاي كمكي جهان آرا بوديم.

آيا شهيد جهان آرا روي نيروهاي فداييان اسلام تسلط داشت؟
 

آنقدر با سيد هماهنگ بودند كه هر فرماني كه صادر مي شد همه با هم اجرا مي کردند و هيچ مشكلي با هم نداشتند.

هتل پرشين و هتل كاروانسرا از نظر پشتيباني با هم تفاوتي نداشتند؟
 

چرا آنها قوي تر بودند. گروه شهيد هاشمي در ابتدا هيچ چيز نداشت. آقاي خلخالي آمد و حكم داد كه از خانه هاي مردم هر چيزي كه مي توانيد برداريد و غذا درست كنيد و به بچه ها بدهيد. بعدها كم كم امكانات خوب شد و مشكل خاصي نبود.

چرا نام شهيد هاشمي و ذوالفقاريه با يكديگر گره خورده است؟
 

شهيد هاشمي درآنجا در دو شب عمليات موفقي كرد و آنجا را پس گرفت. ذوالفقاريه از نظر استراتژيك خيلي مهم بود. الان بعد از 23 سال وقتي وارد منطقه بشويم، مي فهميم كه منطقه چقدر اهميت داشت.

از برگزاري نمازهاي جماعت در سنگرهاي فداييان اسلام چه خاطره اي داريد؟
 

شهيد هاشمي براي نماز جماعت خيلي اهميت قائل بود وحتي روزهاي جمعه كه دو يا سه صف بيشتر نماز نمي آمدند، همه بچه ها را به خط مي كرد و به نماز جمعه مي برد. چندين بار هم آقاي جمي از ايشان خواست، قبل از نماز جمعه درباره بحران منطقه و كارهايي كه انجام مي شد ،صحبت كند. ما در نمازها هم خيلي شهيد و زخمي داديم. مثل حاج آقا سماواتي كه در حين نماز مجروح شدند و پاي آقاي سماواتي قطع شد.

آيا برنامه دعا هم داشتيد؟
 

بله. جمعه ها دعاي ندبه داشتيم، زيارت عاشورا داشتيم، روزهاي سه شنبه دعاي توسل داشتيم، دعاي كميل هم در جبهه ها و هم در هتل كاروانسرا برگزار مي شد. نماز جماعت حتماً در هتل برگزار مي شد. به ياد دارم كه چند روحاني آمده وآموزش قرآن گذاشته بودند. خود شهيد هاشمي هم مداحي مي كرد. دعاي كميل و زيارت عاشورا را حفظ بود.

از ارتباط هاشمي و شهيد چمران نكاتي را ذكر كنيد.
 

شهيد چمران يكي دو مرتبه آمدند منطقه و صحبت كرديم. قبل از آن دركردستان با ايشان بوديم .آشنايي آنها از كردستان بود.كميته منطقه 1 و همه ستادها براي پاكسازي كردستان نيرو فرستاده بودند. آن موقع سرهنگ فلاحي كه بعداً سرتيپ شد، فرمانده يكي از پادگان ها بود. ماه مبارك رمضان به پاوه، مريوان و سنندج .... رفتيم. شهيد هاشمي در تمام اين مراحل بود و فرماندهي مي كرد. شهيد چمران را از آنجا شناختيم.

در جاهاي مختلفي گفته شده كه شهيد هاشمي معاون شهيد چمران بوده است. آيا اين مساله صحت دارد؟
 

در مورد جنگ هاي نامنظم در خرمشهر و آبادان صحت دارد. شهيد چمران به سيد نمايندگي داده بود .آن موقع كه شهيد چمران وزير دفاع بودند، كاخ نخست وزيري جزو منطقه استحفاظي منطقه 9 بود.

در زماني كه در آبادان و خرمشهر بوديد ارتباط فرماندهي هم با شهيد چمران داشتيد؟
 

بله. سيد هر كاري كه مي خواست انجام بدهد با شهيد چمران هماهنگ مي كرد. چون ايشان فرمانده جنگهاي نامنظم بودند. سيد معاون شهيد چمران در منطقه جنوب بود.

در عكس ها خيلي ديده ايم كه فداييان اسلام با شلوار كردي بوده اند؟
 

در گرماي 50 درجه اهواز و آبادان همه شلوار كردي يا شلوار نظامي گشاد مي پوشيدند كه بتوانند كاركنند. خود كميته اي ها هم اينطور بودند. اين حرفها چيست؟ اينها مي خواهند قضيه را لوث كنند.

مي گويند كساني كه را كه سپاه و ارتش نمي توانستند جذب كنند سيد مجتبي جذب مي كرد؟
 

يك سري از بچه ها كه مي آمدند جبهه، سپاه شكل گرفته بود و آنها آدمهايي بودند كه سپاه نمي توانست در جنگهاي نامنظم آنها را به كار بگيرد. نيرويي كه مي آمد منطقه يا مي رفت سپاه و يا مي رفت فداييان اسلام.

ميدان تير آبادان چه اهميتي داشت؟
 

دشمن مي خواست از ميدان تير آبادان وارد و از رودخانه رد شود و به ميدان تير بيايد و ما فشار مي آورديم و نمي گذاشتيم. فداييان اسلام در مقطعي نقش بسيار ويژه اي را در خرمشهر و آبادان ايفا كردند، تا جايي كه حضرت امام وقتي كه پيام تبريك فرستادند، از فداييان اسلام نام مي برند.

چه اتفاقي افتاد كه فداييان اسلام جمع شد؟
 

ديگر همه چيز سازماندهي شده بود و نمي شد كميته 16 تا دسته وگروه داشته باشد. كميته انقلاب اسلامي لشگري درست كرد، به نام لشكر روح الله كه اعضايش همه كميته اي بودند. بعد ما در سال 61/2/20 رفتيم به سپاه پاسداران و استخدام شديم. اكثر بچه ها هم رفتند سپاه و ديگر فعاليت فداييان اسلام تمام شد. ما هم تا آن زمان كمتيه اي بوديم و اگر مي گفتند برگرديد، برمي گشتيم. كارهاي پشتيباني هم با آقاي خلخالي بود.

آقاي رفيعي و يا آقاي عبد خدايي گروه ديگري را رهبري مي کردند. آيا اينها هم از فداييان اسلام پشتيباني مي کردند؟
 

اصلاً در اين زمينه ها اطلاع نداشتم. ما فقط فكرجنگ بوديم و اصلاً اسم فداييان اسلام براي ما اهميت نداشت. فداييان اسلام بود، ولي اصلاً رابطه اي به آن صورت نداشتيم.

آنها ستاد اعزام نيرو داشتند؟
 

بله و عده اي مي آمدند و اسم مي نوشتند، ولي وابسته به آنجا نبودند. تنها يك ستاد پشتيباني بود كه آقاي خلخالي از طريق حاج آقا صفا مي فرستادند منطقه.

شهيد هاشمي، كميته و جنگ(2)

شهيد هاشمي بعد از انحلال فداييان اسلام چرا ديگر به جبهه برنگشت؟
 

مشغول كسب وكارش بود. هميشه در تظاهرات 22 بهمن شركت مي كرد و نماز جمعه هايش ترك نمي شد. حتي چندين بار دعاي ندبه بهشت زهرا هم با هم رفتيم. گاهي هم او را مي ديدم، زنگ مي زديم و احوال پرسي مي كرديم.

بعد از جنگ فداييان اسلام با شهيد هاشمي رابطه رسمي داشت؟
 

اصلاً، همه جزو سازمان شده بودند.

در سال 64 تقريبا امنيتي نسبي در كشور حاكم شده بود. چرا منافقين ايشان را ترور مي كنند؟
 

سيد اسمش در خانه هاي تيمي و مبارزه با ضد انقلاب بود. دشمن را هيچ وقت نبايد دست كم گرفت.

از ويژگي هاي اخلاقي شهيد هاشمي نكاتي را بيان كنيد.
 

از نظر رفتار جوانمرد بود و رفتار خوبي با مردم داشت. انساني با كردار و برخوردهاي انقلابي بود .حتي بچه هاي كميته را جمع و نصيحت مي كرد.به ياد دارم يکي از بچه ها كه به شهادت رسيده بود، خيلي فعاليت كرد كه ختمي را براي او برگزار كند. تشيع جنازه هاي باشكوهي را برگزار مي كرد. خيلي زحمت مي كشيد. در جبهه ها هم جانش دركف دستهايش بود. شما جوانها هنوز نمي دانيد كه جنگ چه بوده. جنگ خيلي كار مهمي بود. الان كه مي نشينيم و فكر مي كنيم كه در جنگ چه كارهايي كرديم، مي بينيم كه عقلمان نمي رسد كه بخواهيم دوباره انجام بدهيم. ما نمي دانستيم مين چيست و آن را بر مي داشتيم و مي انداختيم گردنمان! الان از نظر نظامي مي توانيم بفهميم كه چه كار خطرناكي انجام مي داديم و نه تنها خودمان را به كشتن مي داديم كه ديگران را هم به خطر مي انداختيم. بعدها كم كم فهميديم جنگ يعني چه.
ما وقتي با تانك روبرو مي شديم نمي دانستيم كجاي تانك را بزنيم؟ كلاهش را بزنيم و يا زنجيرش را. عقلمان نمي رسيد و تانك را با ژ-3 مي زديم . بعد از روزهاي اول و دوم نظامياني كه آنجا بودند ما را راهنمايي كردند. در آن زمان سپاه هنوز جان نگرفته بود و تكاورهاي ارتش بودند كه واقعا ما را راهنمايي كردند. اينها پا به پاي ما مي آمدند. حتي تكاورها مي پرسيدند شما كجا آموزش ديده ايد؟ مي گفتيم ما اصلاً آموزش نديده ايم. توي وجود ما ترس نبود، ما آمده بوديم از دين و ناموسمان دفاع كنيم.
يك صحنه را به ياد دارم كه به يك ارتشي گفتيم برو تا ميدان تير و او نمي رفت. من و سيد مجتبي تا ميدان تير رفتيم و برگشتيم. الان كه فكر مي كنيم چرا و چگونه اين حركت را انجام داديم؟ خودمان هم در مي مانيم. رفته بوديم شناسايي كنيم. اگر به يك آدم نظامي مي گفتيم برو شناسايي، نمي رفت. شناسايي را شب مي روند نه روز. شبها كه مي رويد با يك ديده بان، نهايتاً 2 تا روبرو مي شويد، ولي ما وسط روز و زير گلوله باران توپهاي عراقي رفتيم.

اين نترسيدن شما به خاطر بي اطلاعي بود؟
 

بله، ارتشي ها مي دانستند وضعيت به چه صورت است و اين كار را انجام نمي دادند. ما وقتي بر مي گشتيم همه ما را تشويق مي کردند. اگر بخواهم همه خاطرات را يك به يك بيان كنم، بايد3 الي 4 تا كتاب بنويسم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما