حوزه علمیه امام صادق (ع) یک پایگاه علمی تمام عیار
نويسنده: محمد جندقیان
منبع : اختصاصی راسخون
منبع : اختصاصی راسخون
پژوهشی پیرامون وجود ، ماهیت و ویژگیهای حرکت علمی امام صادق (ع) در قرن دوم هجری
چکیده ؛
بررسی تحلیلی پیرامون تاریخ و سیره اهل بیت (ع) از طرفی و دستیابی به مباحث بنیادین و نظری پیرامون طراحی سیستم و نظام آموزشی از طرفی دیگر ، محققین را وادار میکند تا به دوران طلایی عصر صادقین (ع) در ابتدای قرن دوم هجری پرداخته و مؤلفهها و ویژگیهای آن را شناسایی ، معرفی و بررسی میکنیم. البته در جامعه شیعی و حوزههای علمیه همواره به صورت عملی الگوبرداری از حرکت ائمه وجود داشته است ولی توجه علمی ، تحلیلی و ترسیمی از آن در حوزه ما صورت نگرفته ؛ ازینرو با ارائۀ مقالهی حاضر در این باب – مقدمه ، معرفی و شناسایی جایگاه امام صادق (ع) در فضای علمی ، طرح و بسط مؤلفههای آموزشی و پژوهشی حرکت علمی امام- گامی کوچک در بررسیهای اینچنینی است.
واژگان کلیدی ؛
حوزه علمیه ؛ دانشگاه اسلامی ؛ آموزش و پژوهش اسلامی ؛ تاریخ شیعه ؛ امام صادق (ع) ؛ سیره اهل بیت
پیشگفتار ؛
پژوهش در حوزه علوم انسانی و اسلامی در فضای فرهنگی و حرکت علمیِ امروز کشور و حوزههای علمیه تشیع امری واضح است . یکی از زمینههای تحقیقی ، تحقیقات تاریخ پژوهی با رویکرد استخراج داشتههای تمدنی و تحلیل آنها جهت استفاده در سایر تحقیقات و طراحیهای نرمافزاری جامعه است.مؤلف با دقدقۀ بررسی پیشنیازهای طراحی سازمان و برنامهریزی در حوزه علمیه و یا طراحی دیگر سازمانها و مجموعههای آموزشی و پژوهشی تحقیقاتی در خصوص فلسفه حوزه علمیه ، فلسفه و درآمدی بر دروس و علوم حوزوی و ... انجام داده است . در این رهگذر،تحقیق- تاریخپژوهی- پیرامون پیشینۀ حوزه علمیه خصوصاً در دیرینه طلایی خود،یعنی عصر صادقین (علیهماالسلام) جایگاه ویژه و برجستهای دارد. مؤلف با احساس چنین ضرورتی ، مطالعاتی را در منابع موجود، کتابخانه ای و رسانهای،آغاز نمود و لکن اثری ، تخصصی و البته با جامعیت و کمال در خصوص بررسی ابعاد فعالیت آموزشی و سیرۀ علمی امام صادق(ع) یافت نکرد، حتی کتاب مغزمتفکرشیعه در مقام استخراج رویکردها و مؤلفههای علمی-آموزشی یا علمی- پژوهشی حوزه امام نبوده بلکه شخص امام و نظریات علمی امام را مورد بررسی قرار داده است؛ مقالات موجود در این رابطه بسیار ناقص ، کوتاه و موجز و حداکثر به ذکر بعضی نمونههای تاریخی از آن حوزه پرداختهاند. مثلاً در مقالهای صرفاً کتب و نوشتهجات منسوب به امام ذکر شده، آن هم به صورت ناقص و یا در مقالهای دیگر فقط عظمت و بزرگی حوزهامام بدون ذکر مصادیق واسانید دقیق،تجلیل شده است، بقیه مقالات در این موضوع هم ، کم و بیش همینگونه است. لذا مؤلف پس از انجام مراحل پژوهش ، نتایج مطالعات و تحقیقات خود را همراه با تحلیل و پردازش شخصی در این اثر ، ارائه کرده است.این اثر ، دارای نواقصی است و امید است ، کارشناسان و محققان با مطالعه ، بهرهبرداری و نقد این اثر در جهت غبارروبی از تمدن اسلامی-شیعی اقدام کنند.در این اثر حوزۀ علمی ؛ حوزۀ علمیه ؛ مدرسه ؛ دانشگاه ؛ مرکز علمی ؛ مجمع یا پایگاه علمی معادل یکدیگر اخذ شدهاند.
مقدمه
جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ملقب به صادق ، امام ششم مذهب تشیع اثنی عشری – امامیه – میباشد که در روز جمعه 17 ربیع الاول سال 80 هجری (یا 83 هـ)مصادف با سالروز میلاد جدشان پیامبر مکرم اسلام و در مدینه متولد شد. پدر ایشان امام محمدباقر (ع) ، امام پنجم شیعیان و مادرشان فاطمه ، امّ فروه فرزند قاسم بن محمدبن ابی بکر بودند.
کنیهها و القاب ایشان عبارت است از ابواسماعیل، ابوموسی، ابوعبدالله ، صابر، فاضل، طاهر و صادق که ابوعبدالله و صادق در این میان از شهرت بیشتری برخوردار است.ایشان از سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرشان امامت و رهبری تشیع را به دست گرفته و پس از 34 سال در 68 (یا 65)سالگی در 25 ماه شوال 148 هجری در مدینه مسموم و شهید شد و در قبرستان بقیع مدفون گردید.در تاریخ اسلام وجود شخصیت بینظیر امام صادق(ع) و اهمیت فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان امری واضح و ذیقیمت است ، و شرح آن از زبان صاحب نظران در بخش بعدی میآید.
1-1-گفتار دانشمندان شیعی دربارۀ امام و نهضت علمی ایشان :
در اینکه دانشمندان شیعی، ارادت و احترام فوقالعادهای نسبت به امام صادق(ع) و همچنین سایر ائمه اطهار دارند، شکی نیست. چرا که ایشان ائمه و خصوصاً امام صادق (ع) را پیشوای مذهبی خود میدانند و خود را وامدار ایشان تلقی میکنند ؛ لذا در این بخش بیشتر از آنکه بخواهیم مدح امام صادق (ع) را از زبان دانشمندان شیعی مطرح کنیم قصدداریم ابعاد و زوایای نهضت علمی امام و اهمیت و تاثیر آن را از زبان ایشان مطرح کنیم.یکی از ادله علماء امامیه دربارۀ چگونگی تشخیص امام ، این است که امام از لحاظ صفات روحانی، معنوی، اخلاقی، علمی و عملی اولا و برتر از سایرین باشد؛ و لذا ظهور و بروز برتری-های جعفربنمحمدصادق(ع) در آن زمان بر کسی پوشیده نبود.شیخ مفید (ره) در این باره می گوید:و کان الصادق جعفربن محمد علیهما السلام من بین اخوته خلیفه ابیه محمدبن علی( علیهما السلام) و وصیه القائم بالامامه من بعده و برز علی جماعتهم بالفضل و کان أبنهم ذکراً و اعظمهم قدراً و أجلهم فی العامه و الخاصه.و بدانکه امام جعفربنمحمد (ع) از بین برادرانش جانشین پدرش، امام باقر (ع) بود و وصی آن جناب که به امامت قیام کرد؛و در فضلودانش سرآمد همۀ ایشان؛ نام-آورترین و بالاترین فرد در قدر و منزلت، در نزدشیعه ودر نزد اهلسنت. (مفید،ص173) و هم او گوید : و کان له من الدلایل الواضحه فی امامته مابهرت القلوب و اخرست المخالف عن الطعن فیها بالشبهات.( و دلیلهای روشن، دربارۀ برتریها و امامت ایشان، آنچنان است که دلها را حیران و زبان دشمنان و مخالفین را در خردهگیری گنگ و لال ساخته است.)(مفید،ص174)
سعد بن عبدالله قمی : آن حضرت در مدینه میزیست و اصول مبادی فقه شیعی مستفاد از اوست و اهل فقه وحدیث درآن زمان او را "عالم مطلق" میخواندند. (قمی ،ص212)و همچنین شیخ مفید درباره مقایسۀ حجم روایات امام با سایر ائمه گوید :
ولم ینقل العلماء عن احدمن اهل بیته ما نقل عنه (وعلماء امت به اندازهای که از او نقل روایت کردهاند ، از سایر ائمه نقل روایت نکردهاند) (ر.ک >کشف الغمه،ج2،ص166)و ابنداودحلی نیز دربارۀ حضرت ایشان میگوید : لا تسع الصحف ذکر مناقبه و علومه فالادب یقتضی الوقوف دونها.(صفحاتکتب وسعت برتریها و دانش او را ندارد پس ادب حکم میکند که بِاِیستی در اظهارنظر پیرامون او! ) (ابنداوود،ص88)
انت یا جعفر فوق المدح و المدح عَناء
اِنما الاشرافُ ارضٌ و لهم انتَ سَماءٌ
مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال خود برای امام (ع)، 3224 نفر راوی را که در کتب حدیثی و رجالی شیعه از امام نقل حدیث کردهاند را، میشمارد که نام بردهشدگان ، بلاواسطه از حضرت نقل روایت میکردهاند، شیخ این تعداد را در حالی ذکر میکند که اگرچه به نظر میرسد- با توجه به مقدمه مؤلف-، بخش اصحاب امام صادق(ع) نسبت به سایر بخشها کاملتر و دقیقتر تنظیم شده است لکن در این حوزه همچنان نواقصی حس میشود. (ر.ک> طوسی، 1428،ص17)ابوالعباس، احمدبنمحمدبنسعید ، معروف به ابنعقده که اگر چه زیدی مذهب است لکن از بزرگان حدیث به شمار میرود. وی در حوزه ذکر راویان حدیث از ائمه ، چند کتاب تألیف میکند که از آن جمله کتابی تحت عنوان الرجال است ؛ که در آن راویان امام (ع) را میشمارد. (نجاشی،1427،ص94) و (طوسی،ص28)در آن کتاب وی چهار هزار نفر از رجال معروف از فریقین–که راویِ از حضرتاند- را نام برده است. (سبحانی، ج 4، ص80)شیخ مفید نیز دربارۀ انعکاس علوم حوزه جعفری این چنین می-گوید :و نقل الناس عنه من العلوم، ما سارت به الرُکبان، وانتشر ذِکرُه فی البلدان.(به اندازهای مردم از او نقل علوم کردند که سخنانش توشۀ راهکاروانیانونام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد شد)(مفید،ص173)و دربارۀ تعداد اصحاب حدیث آن امام (ع) میگوید :
- فأن اصحاب الحدیث قدجمعوا اسماء الرواه عنه، من الثقات علی اختلافهم فی الاراء والمقالات،فکانوا اربعه آلاف رجلٍ(همانا کارشناسان حدیث ، اسماء راویان موثق و مورد اطمینان از آن حضرت را با اختلاف عقیده و تفکرشان جمعآوری کردهاند. ایشان چهار هزار نفرند) (مفید،ص173)جناب حسنبنعلیوشاء از بزرگان علماء شیعه در زمان امام رضا (علیه السلام) می-گوید :زمانی در مسجد کوفه نهصد استاد و شیخ حدیث بودند – که ایشان را خود دیدم – و این نهصد نفر همگی از امام صادق (ع) نقل روایت میکردند. (نجاشی،1427،ص39)در کتب روایی شیعه از امام صادق (ع) بیش از دهها هزار روایت نقل شده است که حجم آنها حدوداً ، بیش از 30 درصد از کل روایات و احادیث موجود در کتب روایی مشهور شیعی است. در کافی بیش از دوازده هزار روایت از امام صادق (ع) نقل میشود و شیخحرعاملی نیز بیش از سیوهفتهزار(37615) روایت منتسبِ به امام صادق (ع) را نقل میکند. اینها تنها نمونهای از نشر و توسعه علوم توسط آن امام میباشد.نگارش صدها کتاب علمی در زمان امام ، آن هم در موضوعات مختلف علمی – لغت ، فقه ، حدیث ، تفسیر ، طب ، بهداشت ، فیزیک ، شیمی، کلام و عقاید و ... - توسط اصحاب و شاگردان نزدیک امام ، نمونهای بارز از توان و ظهور نهضت علمی امام در تمدن اسلامی است. (ر.ک > فهرست شیخ و نجاشی، اعیان الشیعه و الذریعه)
2-1- گفتار دانشمندان اهل سنت پیرامون امام و حوزه امام :
مقام علمی امام در نزد اهل سنت ، مقام شامخی است ؛ به طوری که ابوحنیفه و مالکبنانس از رؤسای مذاهب اربعه اهل سنت (حنفی و مالکی) از شاگردان حضرت بودهاند. در ذیل گفتار و نوشتار تنی چند از علماء اهل سنت آمده است :مالکبن-انس که مدتی نزد حضرت تلمذ کرده ، حضرت را این چنین توصیف میکند :و لقد کنتُ اَتی جعفر بن محمد و کان کثیرُ المزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی (ص) اخضَّر و اصفر. و لقد اختلفتُ الیه زماناً و ما کنتُ اراه الاّ علی ثلاثِ خصالٍ: امّا مصلیاً و امّا صائماً و امّا یقرء القرآن.( مدتی خدمت جعفربنمحمد مشرف میشدم. وی –امام- اهل مزاح بود و همواره متبسم. هنگامی که در محضر او نام پیامبر برده میشد ، رنگش به سبزی و زردی میگرایید. مدتی خدمتش رفت و آمد داشتم و او را خارج از این سه حال ندیدم ؛ یا نماز میخواند ، یا روزه بود و یا قرآن میخواند.) (حیدراسد،1390،ص67)کان من العلماء الزهاد و الذین یخشون الله. امام صادق (ع)، از علمای زاهدی بود که ترس از خدا وجودش را فراگرفته بود.) (همان،ص67)از عمربنالمقدام نقل شده که گفت : کنتُ اذا نظرتُ الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین.(هنگامی که جعفربن-محمد را میدیدم ، میفهمیدم که او از نسل پیامبران است.) (جعفریان،1387،ص328)ابوحنیفه ، پیشوای مکتب حنفی دربارۀ تلمذ خود نزد حضرت میگوید : لولا السنتان لهلک نعمان.(اگر نبود آن دو سال ، نعمان «نام ابوحنیفه» هلاک می شد.)(حیدراسد ،1390،ص70) و همچنین از وی منقول است که در وصف امام گفته است : ما رایتُ أفقه مِن جعفربن محمد و أنّه اعلمُ الاُمّه. (ندیدم فقیهتر از جعفربنمحمد، او مسلّماً أعلم امت اسلامی است.)(جعفریان،1387،ص330)جاحظ از دیگرعلمای مشهور قرن سوم در وصف امام (ع) میگوید :جعفربن محمد الذی ملاء الدنیا علمه و فقهه.(جعفربنمحمد کسی بود که علم و فقهش دنیا را فرا گرفته بود) (ابنابیالحدید، ج15، ص273)شهرستانی در ملل و نحل میگوید : هو ذو علمٍ غزیر فی الدین و ادبٍ کامل فی الحکمه و زهدٍ بالغ فی الدنیا و ورعٍ تامٍ عن الشهوات( او در مسائل دینی علمی بیپایان داشت و در حکمت،ادبیکامل و نسبت به امور دنیوی،زهدی نیرومند و نسبت به شهوتهای نفسانی، دوری میگزید) (شهرستانی، ج1،ص147)ابنخلکان، مورخ مشهور میگوید : لقب بالصادق لصدق مقالته، و فضله اشهر من أن یذکر (ملقباست به صادق به خاطردرستیگفتارشو در فضلمشهورترازآناستکه نیاز به توضیح باشد.)(جعفریان، 1378،ص330)ابنحجرهیتمی دربارۀ نهضت علمی امام ، چنین بیان میدارد:(به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازۀ او، همه جا پخش شده است)(پیشوائی، 1384،ص351) .قسمت معظمی از عبارات و نظرات دانشمندان اهل سنت دربارۀ آن حضرت در کتاب الامام-الصادقوالمذاهبالاربعه اثر استاد اسد حیدر جمعآوری شده است. لازم به ذکر است شخصیتهائی چون: یحییبنسعید، ابن جریح، مالکابنانس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیانعینیه، ایوبسجستانی، حسنبصری و واصلبنعطاء و ... که همگی از مشاهیر راویان، فقهاء ، فلاسفه و متکلمین اهل سنتاند از درس امام (ع) بهره جستهاند.
3-1- امام (ع) و حرکت علمی ایشان در منظر مستشرقین :
با توجه به شخصیت فوقالعاده و مؤثر امام (ع) در تاریخ و تمدن اسلامی و اهمیتی که دانشمندان غربیِ اسلام شناس پیرامون شخصیتهای فکری و علمی جهان اسلام داشته و دارند ، طرح نظر و دیدگاه و یا اساساً شناخت ایشان از امام صادق (ع) قابل توجه است.ژولیوس فردیناند روسکا (1949 م) در قرن بیستم کتابی را تألیف کرد و در آن چند شخصیت علمی و دانشمند عرب مسلمان را به اروپا معرفی کرد. نام کتاب عبارت بود از : - ریاضیات عربی ، جغرافیای عربی و کیمیاگران عربی – در دو جلد ؛ و جلد دوم اختصاص داشت به کیمیاگر عربی – شیمیدان معروف عرب – جعفرصادق ، همچنین او کتابی را ترجمه و تصحیح کرد که به رساله جعفرصادق (ع) در علم صناعت و حجر کریم، معروف بود. (الویری،1381،ص157)جمع 23 نفر از اساتید محقق دانشگاههای اروپا که با مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه استراسبورگ همکاری داشتند به انضمام 2 نفر ایرانی ؛ آقایان حسین نصر و موسی صدر ، مقالات و تحقیقات خود را پیرامون زندگی و شخصیت امامصادق(ع) به آن مرکز ارائه کردند که ماحصل آن در مجموعه و کتابی به نام – مغز متفکر جهان شیعه – جمعآوری شد و در دهه پنجاه به دست استاد ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه شد. (منصوری، 1388،ص6)استاد اسد حیدر در کتاب الامامالصادقوالمذاهبالاربعه، بخشی را به نظرات مستشرقین پیرامون امام (ع) اختصاص داده است.همچنین دکتر مارشال هاجسن (1968م) استاد دانشگاه شیکاگوی آمریکا، مقالهای را در باب معرفی و شناخت امام صادق (ع) می نگارد که در ویرایش دوم دائرهالمعارف اسلام به چاپ رسید. (احیاحسینی،1387،ص307) وجه مشترک در طرح دیدگاههای تمام مستشرقین این است که : امام(ع) یک فرد استثنایی و دانشمند فرهیختهای در بین مسلمین و اعراب بوده ، و حرکت و نهضت علمی بیبدیل و بیسابقهای را در جهان عرب پایهگذاری و در نیمه اول قرن دوم هجری آن را اداره میکرده است.در اینجا به ذکر همین مقدار از اظهارنظرهای محققین بسنده کرده و لکن در ادامه بحث ، به صورت خاص و دقیقتر نقلقولها و اظهارات محققین دربارۀ نهضت علمی امام و حوزۀ علمی ایشان را ، مطرح مینماید.
یکی از نکات جالب و مفید در حوزۀ علمیه امام ، پذیرش همگان با هر عقیده ، ملیّت و مذهبی بود. به نظر میرسد همین که فرد دارای فهم و سوادی بود که توانایی درک مطلب حوزۀ درس امام (ع) را داشت و علاوه بر آن علاقهمند به فراگیری از این مدرس و ملجأ علمی بود ، حضرت او را به جمع شاگردان خود میپذیرفتند. وجود افرادی از نقاط مختلف ایران- گرگان، مازندران، خراسان، قم، ری، اصفهان، اهواز، فارس، همدان، ...- مصر، لبنان و شام، ماوراءالنهر، عراق و ... در مجلس درس امام ، نمونهای بارز از پراکندگی جغرافیایی شاگردان و حاکی از آوازۀ جهانی حوزۀ علمی امام (ع) ، میباشد.پذیرش شاگردانی از مخالفین- مالکبنانس،ابوحنیفه، واصلبنعطاء، ... - و حتی حضور و استفاده بعضی از زندیقان و ملحدان از حوزۀ درس امام ، حاکی از عدم نگرش فرقهای و گروهی در جهت تعلیم و تعلّم بود.یکی از این نمونهها، حضور فرد ملحدی از مصر در حوزه علمی امام (ع) بود که در آغاز آوازۀ امام به گوشش خورده و مشتاق دیدار امام شده بود. در مدینه و سپس در مکّه به دنبال امام میگشت تا ایشان را در طواف حج یافت. پس از مناظره و گفتگو با امام در مقابل ایشان خضوع کرد و طلب تعلّم از محضرشان را نمود. حضرت نیز او را به شاگردی هشامبنحکم در آوردند تا هشام به او علوم دینی و اعتقادی را آموزش دهد.(کلینی، جلد 1،ص91)از دیگر افراد مخالف : سفیانثوری است، که در منابع اهل سنت به زهد و علم شهرت دارد، وی همراه نصیربنکثیر نزد امام صادق (ع) زانوی ادب زده و از آن حضرت بهرۀ علمی و اخلاقی برده است. (جعفریان، 1387، ص 329)
2-3- اخلاق و رعایت آداب در حوزه علمیِ امام (ع)
مسئله رعایت ادب و احترام در هر جامعهای یک امر ضروری و بدیهی است ؛ ایجاد رابطۀ صحیح ، منطقی و سالم در هر جامعهای در گرو رعایت آداب و اخلاقیات است. در فضاهای آموزشی، اگر علم و عالم و متعلّم به زیور ادب آراسته نشوند، علاوه بر پیدایش مشکلات داخلی در فضای علمی-آموزشی ، آثار مخرب فرهنگی ، اجتماعی و ... را در جامعه میگذارد که قابل جبران نیست. عبارت معروف ( اذا فَسَدَ العالِم، فسد العالَم ) یا ضربالمثل مشهور ( هرچه بگندد نمکش میزنند. وای بهآن روزکه بگندد نمک )به خوبی گویای این مطلب و ضرورت ادب و احترام در فضاهای علمی است.نمونههایی از سیرۀ علمی-اخلاقی امام (ع) :( در تاریخ جهان، سابقه ندارد که ادب و علم، در هیچ مکتب مذهبی به اندازه فرهنگ مذهبی جعفر صادق (ع) اهمیت داشته باشد. آن قدر ادب و علم در آن فرهنگ مهم بود که محقق از خود میپرسید ادب مهمتر است یا مذهب ؟ علم مهمتر است یا مذهب ؟ ) (مغز متفکر شیعه، 1388،ص191)تذکر ابنابیالعوجاء به مفضّل در خصوص رعایت آداب و احترام به شخصیت دیگران حتی مخالفین با استناد به رفتار و سیرۀ امام (ع) ( ر.ک > همین مقاله ، 3-3 ، ص12) احترام حضرت به مالک بن انس در مُجالستهای ایشان با مالک. ( ر.ک > همین مقاله ،5-3 ،ص15 )در پایان این بخش، روایاتی چند از تعالیم امام (ع) پیرامون علمآموزی توأم با رعایت اخلاقیات آورده میشود :اطلبوا العلم و تزیّنوا معه بالحلم و الوقار .(جویای علم باشید و آنرا به بردباری و سنگینی زینت کنید.) تواضعوا لِمَن تُعلِّمونَه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم .( برای کسی که به او آموزش میدهید تواضع کنید و در مقابل استاد خود فروتن باشید.) (کلینی،ج 1،ص 44)منشور اخلاقی امام درباره فعالیت علمی در حوزه جعفری (از جملۀ علمای لاینفع- بی فایده- : دانشمندانیاند که مردمان از علم ایشان بهره نمیبرند ؛ از آنجمله نباشید !از جمله علمائی که پند و نقد دیگران را نمیشنوند و نمیپذیرند نباشید.از افرادی که وقتی نصیحتی و نقدی میکند ریزبینانه و سختگیرانه آن را دنبال میکند،نباشید !از جمله دانشمندان درباری که در جهت حفظ منافع زورگویان از دانش خود استفاده میکنند نباشید. و بالاخره از جمله دانشمندان مغرور و از خود راضی و مدعی نباشید) (صدوق، 1384،ص520)
3-3 - مؤلفۀ آزاداندیشی در حوزۀ علمیه امام
یکی از مباحث رایج در این دوران طرح کرسیهای آزاداندیشی در مراکز علمی است. فضائی که در آن افراد بتوانند علاوه بر طرح سؤالات متعدّد و متفاوت و مخالف ، به طرح دیدگاههای خود بپردازند.با در نظر گرفتن طرح بعضی مسائل -چون تقیه ، حکومت منحرف و تبادلات فرهنگی و ..در جامعه آن زمان به بررسی سیره امام و روش برخورد حوزه علمیه ایشان با مخالفین و منحرفین میپردازیم. امام در هر حال پذیرای سخنان افراد میشدند و با مدیریت صحنه ، پس از اظهارنظرها و سؤالهای مخاطبین، پاسخ ایشان را بی هیچ مسامحه و کوتاهی ارائه میکردند ؛ تا بطلان یا حداقل نقص نظرات مخاطبین ، بر ایشان و سایرین واضح شود. نویسندگان و محققین اسلامشناس و مستشرقین غربی نیز یکی از ویژگی های فوقالعاده این حوزهی علمی را ، بحث آزاد و آزاداندیشی منحصر به فرد در درس امام میدانند. (ر.ک >مغز متفکر شیعه، 1388، ص 116) ایشان مزیت بیسابقه این حوزه در بحث آزاد و آزاداندیشی را ، بحث درحوزۀ مسائل مذهبی و دینی میشمارند.(همان، ص117) سؤالات، مناظرات و مباحثات متعدد امام با زندیقان- منکران الهیات - از داغترین و رایجترین برخوردهای آزاداندیشانه امام است. ( ر. ک> احتجاج، ج 2،ص187 و ص202) مثلاً عبدلله بن سنان نقل می کند : الزندیق سَألَ اباعبدلله (ع) عن مسائل کثیره أن قال :کیفَ یعبد الله الخلقُ و لم یروه ؟فمِن اینَ أثبتَّ انبیاءَ و رُسُلاً ؟من ایِّ شی ءٍ خَلَقَ لله الاشیاء ؟ و ...( فرد زندیقی خدمت حضرت بود و از ایشان سؤالات زیادی در مورد مسائل مختلف پرسید، مثلاً پیرامون چگونگی عبادت خدا در حالیکه دیده نمیشود و چگونگی اثبات انبیاء و چگونگی خلق خدا و ... ؟) ( طبرسی،1381، ص 202) ابنابیالعوجاء از شاگردان حسن بصری که به خاطر اضطراب بیان و تردّدهای استادش در مباحث کلام و الهیات راه زندیقان را پیش گرفته بود و از جمله مطرحترین شخصیتهای مکتب الحاد در آن زمان بود ،کراراً خدمت امام میرسید و به مناظره و مباحثه می پرداخت و امام با خونسردی و کمال توجه و حوصله پاسخ وی را میدادند. عیسیبنیونس در این باره میگوید : ابنابیالعوجاء ... فقدم مکّه متمرداً و انکاراً علی من یحجُّه، و کان تُکره العلماء مجالستَه لخُبث لسانه و فساد ضمیره، فأتی اباعبدلله (ع) فجَلَسَ الیه فی جماعه من نظرائه، فقال: یا اباعبدلله، إنَّ المَجالسَ بالأمانات و لابُدّ لکلِّ مَن به سعالٌ أن یَسعُلَ؛ أفتأذنُ لی فی الکلام؟ فقال (ع): تکلَّم !(ابنابیالعوجاء وارد مکه شد در حالیکه سرکش بود - منکر حقیقت و معارف دینی بود- و هدفش انکار حاجیان ! و لذا دانشمندان از همنشینی با وی خودداری میورزیدند. چرا که از نیت پلید و ناپاکی زبان وی آگاه بودند. روزی خدمت امام صادق(ع) رسید- در حالیکه در میان گروهی از همفکرانش قرار داشت- گفت : ای اباعبدلله، همانا مجالس حکم امانت را دارد، و هرکه پرسشی داردباید بگوید،به من اجازه میدهی سخن بگویم؟پس حضرت فرمودند:سخنانت را بگو!] (طبرسی،381،ص 198) نمونهای دیگر از مناظرات و برخوردهای آزاداندیشانه امام ، در مورد فردی از شام بود که خدمت حضرت و عرض کرد :إنّی رجلٌ صاحب کلامٍ و فقهٍ و فرائضً و قدجئتُ لمناظره اصحابک (همانامنفردیهستم مسلطبهکلام-وفقهواحکامو آمدهام تا با اصحابوشاگردانشمامناظرهکنم.](کلینی،ج1،ص240)(مفید،ص187)امام به گرمی و گشادهرویی با وی برخورد کردند و در پرتو همین آزاداندیشی و برخورد مرد شامی پس از مباحثه و مناظره طولانی، به جمع ارادتمندان و پیروان حضرت پیوست. سیدحمیریشاعرمعروف نیز به همین جهت از کیسانیه دستبرداشت و جعفری شد. (ر.ک> اعیان الشیعه،ج7،ص325) همچنین ارتقاء سطح کیفی و علمی افرادی چون ابانبنتغلب، مفضلبنعمرو، جابربنحیان و زرارهبن-اعین و ... مدیون همین نگاه و رویکرد بود.بهرۀ علمی-تربیتی علماء اهلتسنن و سایر فرقاسلامی : افرادی چون مالکبنانس پیشوایمالکی و ابوحنیفه پیشوایحنفی و حسنبصری مؤسسمکتب فلسفی-کلامیِبصره ، واصلبنعطاء مؤسسمعتزله و ... – از مجلس درس امام نیز به خاطر همین آزاداندیشی و فضای باز بود. نتیجه این آزاداندیشی در کنار سیرۀ اخلاقی-رفتاری امام (ع) ، بازتابهای مهمی را بین ایشان را بدنبال داشت : ابنابیالعوجاء: ماهذا ببشرٍ و إن کان فی الدنیا روحانی یتجسد إذا شاء و یتروح اذا شاء فهو هذا و اشار الی الصادق.(جعفربنمحمدصادق ، مافوق بشر است و اگر در دنیا موجودیروحانی باشد که جسم داشته باشد ،او،این مرد است.] (حیدر،1390 ،ص56) (کلینی،ج1،ص100) هم او در برخورد با مفضّل در مسجد مدینه خطاب به مفضلِ عصبانی و خشمگین، گفت : (... اگر تو از یاران جعفربنمحمدصادق هستی! -بدان- او با ما چنین سخن نمیگوید ، او بارها سخنان ما را شنیده ولی دشنام نداده است و در بحث از حد و ادب بیرون نرفته است. اوآرام و بردبار و متین و خردمند است. سخنان و دلائل ما را میشنود تا آنکه هر چه در دل داریم بر زبان میآوریم، آنگاه با کمترین سخن دلائل ما را باطل میسازد و ...)( پیشوائی، 1384،ص358)ابن مقفع از سران زندیقان در مکه خطاب به همراهانش میگوید : ترونَ هذالخلق-و أَومأَ بیده الی مَوضِعِ الطواف-ما منهم احدٌ اوجبُ له اسم الانسانیه الّا ذلک الشیخ الجالس-یعنی اباعبدلله(ع)- (میبینید این مردمان را - افرادی که در حال طواف بودند- به هیچکدام از آنها نمیشود اسم انسان اطلاق کرد ، مگر آن مرد بزرگی که آنجاست.- مرادش امام صادق (ع) بود.-)(کلینی، ج1، ص 95)ابوزهره میگوید :ما أجمع علماء الاسلام علی اختلاف طوائفهم فی امر ٍکما أجمعوا عَلَی فضلِ الامام الصادق وعلمه.(علمایاسلامباتماماختلافنظرهاوتعدد مشربهایشان،در فردی غیر از امام(ع) و علماو،اتفاق نظر ندارند.) (جعفریان،1387،329) حافظ ابوحاتم: جعفربن محمد ثقه لایُسأل عن مثله (او فرد درستکار و راستگویی است که کسی مثل او مورد سؤال و در مقام پاسخگوئی قرار نگرفته.)(حیدر اسد،1390،ص54)و ابوحنیفه نیز پس از مناظره طولانی با حضرت در حیره- در مجلس منصور- در مقابل امام متواضعانه اظهار میدارد :إنّ اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس (همانا عالمترین مردم،عالم ایشان به اختلافات مردم است)(جعفریان،1387،ص332)
4-3--عقلانیت در حوزه علمیه امام
( در این فرهنگ ، مباحث مذهبی وارد مباحث علمی شد و بعد با آن یکی گردید و در قرون بعد به جایی رسید که دانشمندان شیعه، مذهب خود را با قوانین علمی به ثبوت میرسانیدند. ) (مغز متفکر شیعه، 1388،ص 117)در مکتب تشیع عقلانیت در همۀ مراتب خود - عقلنظری ، عقلعملی ، عقلارزشی- همواره مورد توجه بوده و بسیار اهمیت داشته است. جملات و آموزههای امام در خصوص عقلانیت به خوبی گویای این مطلب است ؛ ضمن آنکه در سیرۀ علمی امام نیز این مهم مشهود و نمایان است ؛عن ابی عبدلله (ع) قال: دعامَهُ الإنسان العقل . و العقل منه الفِطن و الفهم و الحفظ و العلم. (شخصیت آدمی بر پایه عقلانیت است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه میگیرد.) (کلینی،ج1،ص 29) العقل دلیلُ المؤمن. (عقل راهنمای مؤمن است.) (همان،ص 29)حجهُ الله علی العباد، النبی و الحجَّه فیما بین العبد و بین الله، العقل.( همانا که حجت بر بندگان، پیامبران و حجت بین بندگان و خدایشان عقل است.) (همان،ص 29) لیس بین الایمان والکفر الّا قِلّه العقل. (میان ایمان و کفر فاصلهای جز کم عقلی نیست.) ( همان،ص 32) حضرت عقلانیت و دین را با یکدیگر گره زدند. از ایشان پیرامون عقل سؤال شد و حضرت فرمودند :ماالعقل؟ قال : ما عُبِدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان (عقل چیست ؟ - آنچه که بواسطه آن خداوند رحمان شناخته میشود و گواهی به بندگی و عبادت او داده میشود و آنچه باعث تحرک انسان در رسیدن به بهشت و آخرتی نیکو ، میشود.) ( همان،ص 11)همچنین در سؤال و جوابهایی که با امام پیرامون بعضی اشخاص میشد. امام از عقل آنها میپرسیدند. و ملاک و میزان ثواب و بهرۀ دینی فرد در روز واپسین را ، عقل و عقلانیت می-شمردند. اما مراد از حاکمیت عقل و عقلانیت در حوزه علمی امام (ع) چیست ؟مراد از عقلانیت ، گرهزدن و اثبات گزارههای اعتقادی و دینی بر پایۀ تفکر انسانی و عقلی است. بعضیها از این حرکت حضرت به عنوان یک ابتکار در فرهنگهای مذهبی یاد کرده اند. (ر.ک> مغز متفکر شیعه،1388،ص116) یکی از دلایل رونق حوزه درس امام (ع) و خضوع مخالفان و ملحدان در مقابل امام و کرسی درس ایشان ، همین استفاده از عقلانیت و بکارگیری آن در مباحث اعتقادی وکلامی بوده است. ( ر.ک > اظهارات زنادقه : 3-7-3)به جرأت میشود گفت که سایر دلایل و مؤلفههای ممتاز حوزه علمی امام - چون آزادی بیان، رعایت آداب و احترام، شاگردپروری ، کتابت و ... - متأثر از عقلانیت حاکم در سیره علمی امام و حوزه علمیه ایشان بوده است.
5-3-تشویق به علم آموزی
یکی از دلایل رونق علمی در آن زمان و در تمدن اسلامی توصیهی ویژه و تشویقهای فراوان بزرگان و اولیای دین به امر تعلیم و تعلّم بود. امام صادق(علیه السلام) با نقل روایات متعدد از قول رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و یا سایر ائمه (علیهم السلام) و گاهی با تحلیل و نقل خصوصیات و توصیفاتی فوقالعاده پیرامون علم و عالم و اهمیت فراگیری علم ، مشوق خوبی برای فراگیران و داوطلبین و جویندگان علم در بین مسلمین ، بودند.از سخنان آن حضرت درباره علم این تعابیر مشهور و معروف است :افضل العباده ، العلم بالله و التواضُعُ له ( بهترین عبادات ، خداشناسی و الهیات است و تواضع در مقابل خدا)عالم افضل مِن الف عابدٍ ( انسان دانشمند برتر از هزاران عبادتکننده است.) (حرّانی، 1425، ص 364)طلبُ العلم فریضه ، ألا إنّ الله یحبُّ بُغاهالعلم ( طلب علم واجب است و آگاه باشید که خداوند جویندگان علم را دوست دارد.) (کلینی، ج 1،ص 35)إنَّ العلماء ورثه الأنبیاء ( همانا دانشمندان ، وارثان و صاحب میراث انبیاءند.) (کلینی، ج 1،ص 39)العلماء اُمناءٌ ، العلماءُ منارٌ ( دانشمندان امیناند ، اشان نورافکنها و نمادهای راهنمایی جامعهاند.) (کلینی، ج 1،ص 39)همچنین در تحلیل علم و بررسی نتایج آن ، میفرمایند :لایصلح مَن لایعقل و لایعقل مَن لایعلم ( صالح نیست ، کسی که عقل نورزد و خردمند نیست ، کسی که دانش ندارد.)و العلمُ جُنَّه (علم و دانش سپر و مانع بروز مشکلات است) (حرّانی، 1425،ص356)ومَن لم یعلم،لایفهم ومن لم یفهم،لم یسلم (کسی که علم ندارد ، نمیفهمد و انسان نفهم ، سالم و سلامت نیست) (همان)همچنین در جامعه شناسی مردم جامعه و نسبت ایشان به علم و فضاهای علمی میفرمایند :الناس ثلاثهٌ : عالم و متعلِّم و غُثاء ( مردم سه گروهاند : عالمان ، دانشجویان علوم و گروهی هم سرگردانند.)و أُغدُ عالماً أَو متعلِّماً أَو اَحِبَّ اهل العلم و لاتکن رابعاً (یا دانشمند باش و یا دانشپژوه و یا حداقل دوستدار علم و دانش و نه دستۀ چهارم -غیر از اینها-.) (کلینی،ج 1،ص 41)لکن سیره و منش امام و فضای پیرامونی ایشان نیز در افزایش تعداد داوطلبان حضور در درسایشان مؤثر بود. ماجرای محمدبن-معروفهلالی به خوبی فضای آن زمان را بازگو میکند :محمدبنمعروفهلالی نقل میکند : در حیره نزد حضرت رفتم تا از محضرشان استفاده کنم ؛ لکن از کثرت مردمی که دور ایشان حلقه زده بودند، نتوانستم خدمت ایشان برسم و این ماجرا تا روز چهارم ادامه داشت تا اینکه در آنروز، امام (ع) مرا دیدند و به نزد خود طلبیدند ؛ پس از متفرق شدن مردم ، من به همراه حضرت به قصد زیارت قبر امیرالمؤمنین رهسپار آن مرقد مطهرشدم. (گرجی، 1385،ص 119) احترام فوقالعاده حضرت به اهل علم ، عملاً آنها را مشتاقتر میکرد ؛ مالکبنانس ، شدیداً تحت تأثیر این سیرۀ امام است.و لقد آتی جعفربنمحمد و کان کثیر المزاح و التبسم ، ... وکان من العلماء الزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الّا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی .(مدتی نزد حضرت بودم و ایشان همواره خوشرو و خوشبرخورد بودند و ... ایشان از جملۀ علماء زاهدی هستند که در مقابل خداوند خاشعاند. و هرگز به خدمت او شرفیات نشدم جز اینکه زیراندازش را از زیر پای خویش برداشته و زیر پای من قرار میداد.)(جعفریان،1387،ص327)تشویق و ترغیب هشامبنحکم و تجلیل از مقام شامخ وی نمونۀ دیگری از سیرۀ امام (ع) است ؛فاذا هشامبنحکم قدورد و هواول ما اختطت لحیته و لیس فینا الا من هواکبر سنّاً منه ، فوسع له ابوعبدلله و قال : ناصرنا بقلبه و لسانه و یده.( پس چنانچه هشامبنحکم وارد شد -او جوان بود و همۀ حاضرین بزرگتر از او بودند- پس حضرت برای او جا بازکرده و فرمودند : این مرد حامی و یاور ما بهبدن و بهزبان و بهعمل است) (مفید،ص189)
6-3-روشهای آموزشی درحوزه علمیه امام (ع) :
در این بخش به این مطلب میپردازیم که حضرت از چه شیوههایی برای انتقال مطالب علمی به شاگردان خود استفاده می-کردند. به عبارتی دیگر چگونگی روشهای آموزشی امام (ع) را به بحث میگزاریم ؛
1-6-3- املاء : روش املاء بدین صورت بود که حضرت حدیث یا روایتی را از پیامبراکرم (ص) و یا سایر ائمه اطهار(ع) بیان فرموده و همۀ شاگردان آن را عیناً یادداشت میکردند. سپس امام پیرامون آن حدیث یا روایت ، مطالبی را برای بهتر فهمیدن روایت بیان میکردند.
2-6-3- پرسش و پاسخ : روش پرسش و پاسخ بدین صورت بود که افراد برای پرسیدن سؤالات خود به امام مراجعه و پرسشهای خود را از امام پرسیده و ایشان پاسخ میدادند. این حرکت گاهی به صورت مجالس پرسش و پاسخ - شبیه کنفرانسهای علمی امروزی -برپا میشد و گاهی هم افراد به صورت خصوصی و انفرادی در مسجد ، منزل یا مسیر تردد امام (ع) مراجعه میکردند و پرسشهای خود را پیرامون مسائل مختلف طرح و پاسخ میگرفتند.
3-6-3- سِماع : در این روش افراد در حلقۀ تعلیم و تدریس امام حاضر و به سخنان ایشان گوش میدادند . معمولاً در این جلسات اهتمامی در نوشتن مطالب نبود. البته عدهای از شاگردان از سخنان امام یادداشتهایی تهیه میکردند ولی در اکثر موارد ، افراد مطالب را به حافظه سپرده و حفظ میکردند و سپس آن را برای دیگران بازگو میکردند ؛ افرادی که حافظه قوی-تری داشتند عین عبارت را ، و گروهی هم با نقل به معنا درس را برای دیگران نشر میدادند.
4-6-3- مباحثه : بعضی افراد معتقدند که شیوۀ مباحثه در مطالب علمی از حوزۀ علمیۀ امام (ع) شروع شده است. شیوۀ مباحثه بدین صورت بود که پس از تدریس مطالب از جانب حضرت ، شاگردان ایشان در گروههای دو یا چند نفره تجمع پیدا کرده و به بازگو کردن مطالب و بعضاً به نقد آن با یکدیگر میپرداختند.
5-6-3- کارگاه علمی : کارگاههای علمی عبارت بود از فعالیتهای علمی فراگیران در جلسات مناظره و یا در مباحثات علمی و یا در تدریس و یا در تبلیغ برای عموم ،که تحت نظر حضرت صورت میگرفت و حضرت نکاتی را در جهت تصحیح و ترمیم و تکمیل فعالیت علمی-آموزشی و تبلیغی ایشان مطرح میکردند. (ر.ک> کافی،ج1،ص66 و240)
7-3-شاگرد پروری در حوزه علمیه امام (ع) :
همانطور که گذشت پذیرش و حضور در درس امام آزاد بود. لکن حضرت علاوه بر برخورد عمومی و آموزش و تدریس فراگیر ، گروهی از مشتاقان ، فرهیختگان و نخبگان را که نوعاً از نزدیکترین اصحاب و پیروان ایشان به حساب میآمدند را ، به صورت ویژه تعلیم و تربیت میدادند. این پرورش اختصاصی در قالبهای زیر انجام میشد :
1-7-3- جلسات خصوصی : حدیث اخلاقی-عرفانی خطاب به عنوانبصری ، حدیث توحیدی-اعتقادی خطاب به مفضّل ، وصایای معرفتی و کاربردی خطاب به عبدللهبنجندب ، مذاکره خصوصی با مؤمنطاق ، مباحثات علمی و تدریس اختصاصی و خصوصی برای جابربنحیان و ... از جملۀ این موارد است.(ر.ک> تحف العقول و بحارالانوارج3)
2-7-3- کارگاههای علمی: بعضی از جلسات مناظرات و مباحثات علمی در حوزه علمیه امام، علاوه بر جنبۀ جدی و اجتماعی که داشت، جنبۀ آموزشی و پرورشی نیز داشت. ماجرای فرد شامی که در فقه و حقوق و کلام تخصص داشت و در ایامی پیش از حج در نزدیکی مکه به خیمۀ امام وارد شد و تقاضای مباحثه با شاگردان امام را کرد ؛ امام پس از گفتگوی اولیه با او به یونسبنیعقوب، امر کردند تا چند نفر از متکلمین شاگرد امام را به درون خیمه جهت مناظره با فرد شامی دعوت کند. حمرانبنأعین، مؤمنالطاق-محمدبنعلیبننعماناحول-، هشامبنسالم و قیسبنماصر از بهترین متکلمینی بودند که درآن جلسه حاضر شدند. کسانی که بعضاً از شاگردان و صحابهی پدر و جدّ حضرت نیز به حساب میآمدند. همچنین با پیگیری امام، هشامبنحکم نیز در کنار افراد فوقالذکر در خیمۀ حضرت حاضر شد ؛ یکییکی در حوزههای مختلف علمی-کلامی با فرد شامی مناظره کردند. بعضی بر او پیروز و بعضی با او مساوی شدند. پس از پایان مناظره ، امام نکاتی را ، پیرامون هر یک از مناظرهها به مناظرهکنندگان متذکر میشدند ؛و أقبل ابو عبدالله علی حمران ، فقال: یا حمران! تجری الکلام علی الاثر فتصیب. فالتفت الی هشام بن سالم فقال: ترید الاثر و لاتعرف!ثم التفت إلی الاحول فقال: قیاّس دوّاع تکسر باطلاً بباطلٍ إنّ باطلک أظهر!ثم التفت الی قیس الماصر فقال: تتکلّم و اقرب ما تکون من الحق و الخبر عن الرسول (ص) ابعد ما تکون منه، تمزج الحق بالباطل و قلیل الحق یکفی من کثیر الباطل، انت و الاحول قفّازان حاذقان! ... فقال: یا هشام لاتکاد تقع تلوی رجلیک اذا همت بالارض، طرت ؛ مثلک فیکلم الناس! حضرت رو به حمران کرده ، فرمود : (اما) تو ای حمران سخنت را به دنبال حدیث و نقل میبری و به حق میرسی، آنگاه به هشامبنسالم متوجه شده فرمود : (اما) تو در پی حدیث میگردی ولی به خوبی آن را نمیشناسی، سپس به احول فرمود : تو با قیاس سخن میگویی و تردستی کرده ، باطل را به وسیلة باطل در هم میشکنی، جز اینکه مطالب باطل تو روشن است ، آنگاه رو به قیسماصر کرده فرمود : تو چنان سخن میگویی که هر چه خواهی به حق و حدیث رسول خدا (ص) نزدیکتر باشی از آن دورتر میشوی. حق را با باطل میآمیزی، با اینکه با اندکی از حق از انبوهی باطل بی نیاز میشوی. تو و احول(هنگام بحث) از شاخهای به شاخة دیگر میپرید. درکار(بحث و مناظر) ماهرید ... و بالاخره به هشامبنحکم فرمودند : تو به هر دو پا به زمین نمیافتی- و چنان نیستی که در پاسخ بمانی- چون خواهی به زمین افتی پرواز میکنی ، (ای هشام) چون تویی باید با مردم سخن گوید.) (مفید،ص192) و (کلینی،ج1،ص243)
8-3-تخصص گرائی در حوزه امام (ع) ؛
تخصصیشدن رشتههای علمی و وسعت گرفتن هر رشتهای در طول زمان و با پیشرفت علمی بشر امری اجتناب ناپذیر بوده و هست. در حوزه علمی امام ، ساحت دروس از یکدیگر تفکیک و تخصصی شده بود.این مطلب بسیار مورد توجه تاریخ نگاران، مستشرقین و ... بوده است ؛تفکیک علومی چون کلام، فقه، حدیث، تفسیر، علوم تجربی و شیمی، ادبیات ، لغت و شعر، اخلاق و آداب، عرفان و فلسفه و ... از طرفی ، و تربیت دانشجویان مستعد در رشتهای متناسب با تواناییهایشان از طرفی دیگر به فعالیت علمی امام (ع) رنگ و بوی رسمیتر و جدیتری میدهد. البته به این نکته هم باید توجه داشت که اگر چه این علوم در قالب رشتهها و دروسی ممتاز در آمده بود ، لکن با نظر به حجم علوم ، وجود افرادی توانمند که جامع چند علم باشند دور از دسترس نبود.ابوزهره در این باره می گوید :و لم یکن علمه مقصوراً علی الحدیث و فقه الاسلام ، بل کان یدرس علم الکلام.(دانش آن حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود ، بلکه علم کلام را نیز تدریس مینمود.) (جعفریان،1387 ،ص332)و فوق هذه العلوم، قدکان الامام الصادق علی علم بالاخلاق و ما یؤدی الی فساده.(وبالاتراز اینعلوم،اینکه امام(ع)در زمینۀ اخلاق و علل و انگیزه های فسادآن،آگاهیهای بسیار ارزندهای داشت)(همان،ص333)مستشرقین مؤلف کتاب مغز متفکر شیعه معتقدند اگر رشتههای علمی در این دوران چند هزار رشته است ، در زمان امام ، چند صد رشته علمی در آن حوزه تدریس و پژوهش میشده است. (ر.ک> مغز متفکرشیعه،ص202)البته ایشان نقدی به این مطلب دارند ؛ لکن در اصل تخصصیکردن و تخصصیبودن رشتههای علمی در آن حوزۀ علمی و تعدّد آن رشتهها تا دهها رشتۀ مطرح در آن زمان ، اتفاقنظر دارند. شهرت این مطلب در آن زمان دربارۀ حوزۀ درس امام، امری شایع بوده است.
9-3-تشویق به بازدهی و حضور فعالانه در جامعه در حوزۀ امام (ع) :
فعالیت علمی هرقدر هم که عمیق و قوی در دانشگاه یا حوزه و یا در هر فضای علمی دیگر صورت بگیرد تا وارد عرصۀ جامعه نشود و جامعه را از تولید و داشتههای خود بهرهمند نسازد، چندان سودبخش و ملموس نیست و موجب کاهش استقبال جامعه از مراکز علمی میشود. در حوزه درس امام (ع) ، اهمیت این مطلب مدنظر بود ؛ چرا که یکی از مأموریتهای دینی اولیای دین، هدایت همگان است. در این بخش و بخشهای بعدی بیشتر به این مطلب میپردازیم ؛ اینکه ظهور و بروز حوزۀ علمی امام به صحنههای اجتماعی چگونه بوده است ؟اولین مؤلفه در بازدهی و فعالیتهای علمی در اجتماع ، نشر علم به جامعه و تعلیم عمومی و خصوصی عوام است :ان لکلّ شیءٍ زکاهٌ و زکاه العلم أن یُعلِّمه اهلَه.، زکاه العلم نشرههمانا برای هر چیزی زکاتی است و زکات علم ، تعلیم و آموزش آن به دیگران و داوطلبان آن است. (حرانی، 1425، ص364) یا( زکات و مالیات فراگیری دانش ، انتشار عمومی آن است.) اکتب و بثَّ علملک فی اخوانک ( بنویسید و نشر دهید علوم نزدتان را ، در میان برادرانتان.) (کلینی، ج1، ص67) البته در نشر عمومی علم ، هدف باید هدایت جامعه باشد ! و نه سوءاستفاده و تأمین منافع شخصی و گروهی. (ر.ک > همین مقاله ، 2-3 ، ص11 )حضرت در جاهائی به جای پاسخگوئی مستقیم به مردم ، آنها را به سوی شاگردان خود ارجاع میدادند تا شاگردان هم فعالانه در عرصۀ اجتماع ظاهر شوند : دستور امام باقر(ع) به ابانبن-تغلب مبنی برتبلیغ و تدریس فقه در جامعه و تداوم آن در زمان امام صادق(ع) از جمله این موارد است ؛ اجلس فی مسجد المدینه و أفتِ الناس، فأنی اُحبَّ ان یُری فی شیعتی مثلک(در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم مثل تو را در شیعیان و پیروانم بینم.) (نجاشی، 1427،ص10)تشویق به مناظرههای علمی و عالمانه خصوصاً دربارۀ افرادی چون هشامبنحکم ، هشامبنسالم و ... و سپردن بعضی افراد جهت تحصیل نزد ایشان.یا خطاب به گروهی از مراجعین ، امام(ع) میفرمایند : علیکم، علیک بالاسدی، یعنی ابابصیر! (عاملی،ج8، ص104)همچنین در مورد محمدبنمسلمثقفی نیز تعبیر مشابهی از حضرت موجود است. (عاملی، ج 18،ص105) گفتار حضرت پیرامون زراره ، ابابصیرمرادی، محمدبنمسلم و بریدعجلی و ... نیز حاکی از اهمیت فعالیت تبلیغی ایشان است. (عاملی، ج 18، ص103)همچنین تشویق ترغیب افراد به دریافت روایات از راویان و محدثین ؛ تأیید و توثیق ایشان توسط حضرت در توسعه فعالیت تبلیغی ایشان از دیگر موارد تشویق حضرت به بازدهی است.از شاخصههای حضور و فعالیت اجتماعی امام ، نقشآفرينی ، حضور فعالانه و آگاهانه است و نه يک حضور منفعلانه.نتیجه این حضور پر رنگ و مؤثر این شد که پيروان نظريات امام(ع) را،- جعفری مذهب- بنامند و مرز فکری و عقيدتی امامیه یا جعفری از ديگر مذاهب ممتاز شود.در دوران امام(ع) دهها فرقه و مسلک فکری و رفتاری در جامعه اسلامی فعاليت میکردند. گروهی با رويکرد فرهنگی و فکری چون زنديقان، مرجعه، معتزله، غلات، مشکاکان و جبریه و گروههايی هم با رويکرد سياسی و نظامی ، اما با بنيانها و تفکرات عقيدتی چون زیديه، عباسيان، کيسانيه و ...در اين ميان امام(ع) ، ضمن مراقبت و حفظ خون و جان شيعيان ، مرز فکری و عقيدتی ايشان را نيز معين و پاسداری میکردند. تا در گردابهای فتنهآميز آن دوران و اعصار بعد غرق نشوند. اگر اين تعيین مرز توسط امام صورت نمیگرفت ،معلوم نبود چه بر سر شيعه میآمد، چرا که همه گروههای فوقالذکر با طرح مسائلی سعی بر حق جلوه دادن خود داشتند و گاهی خود را موافق و مرید و محب خاندان اهل بيت (علیهم السلام) ، هم معرفی میکردند.در بخش های قبلی آنچه طرح شد نوعاً بیانگر سیره امام (ع) در ایجاد یک وحدت و وفاق اسلامی بود. لکن علیرغم فشارهای مختلف بر امام و اظهار تقیه توسط امام و پیروانشان ، ایشان بدون هیچ مسامحهای به طرح دقیق - عقلی- معارف اسلامی و اعتقادی خویش، اقدام میکردند.
10-3-نگارش متون و حفظ کتب در حوزه امام (ع) ؛
نگارش و مکتوبکردن داشتههای علمی در فضاهای علمی-آموزشی و علمی-پژوهشی از جایگاه بسیار بالائی برخوردار است - البته که ضرورت و اهمیت کتابت علوم، امری بدیهی است- در سیرة رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار( علیهم السلام)، نگارش متون علمی و روایات نقلی بسیار تأکید شده و البته عملاً هم رعایت شده است.ابورافع غلام پیامبر پس از فراگیری خواندن و نوشتن دست به نگارش کتاب زد و کتابی در سنن و احکام و قضایا نوشت. نام وی به عنوان اولین مؤلفینِ شیعه در تاریخ مؤلفین ، ثبت شده است. (نجاشی،1427،ص6) بعدها نیز افراد دیگری از صحابه و تابعین در فریقین- شیعه وسنی- کار کتابت علوم را دنبال کردند. در حوزه علمیه امام(ع) نیز طبیعاتاً کار نگارش متون علمی در حوزههای مختلف علمی با جدیت دنبال میشد. گفتار امام(ع) بهترین مشوق برای کتابت و نگارش متون علمی توسط شاگردان بود ؛القلب یتکّلُ علی الکتابه (قلب به واسطه نگارش اطمینان پیدا میکند) (کلینی، 18،ص66) یا خطاب به جمعی از شاگردان که ابوبصیر هم در میان ایشان است ، میفرمایند :اکتبوا فإنّکم لا تحفَظُون حتّی تکتبوا (بنویسید ! چرا که علوم حفظ نمیشود مگر با نوشتن) (کلینی، ج1، ص66)در فرازی از روایت معروف مفضّل ، حضرت خطاب به او دربارة اهمیت و فائده نگارش می-فرمایند : ... و کذلک الکتابه ، الّتی بها تقید اخبار الماضین للباقین و اخبار الباقین للآتین ... ( بواسطة نگارش اخبار و تاریخ و آثار گذشتگان برای حاضرین میماند و آثار حاضرین نیز برای آیندگان)(مجلسی، ج3،ص81)و همچنین: اُکتُب و بُثَّ علمک فی إخوانِک، فان مُتّ فأورِث کُتُبکَ بَنیک ، فإِنّه تأتی علی الناس زمانُ هَرجٍ لا یأنسُونَ فیه إلاّ بکُتُبِهم(بنویسید ! و علم را درمیان دوستان و برادرانتان منتشر کنید ؛ پس اگر فوت کردید ، کتب خود را به فرزندان و نسل بعد از خود به ارث بگذارید ! زیرا برای مردمان ، زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند) (کلینی، ج1، ص67)یا خطاب به عبید بن زراره میفرمایند : إحتفِظُوا بکتبکم فإنّکم سوف تحتاجون الیها (کتابهای خود را حفظ و نگهداری کنید. پس در آینده به آنها نیاز پیدا میکنید.) (کلینی،ج1،ص67) .
1-10-3- حال جای بحث در این است که با این همه توصیه و تشویق به امرکتابت و حفظ کتب ، آیا شخص امام (ع) هم دست به کار نوشتن کتاب میشدهاند یا نه ؟ در ذیل نام کتب و رسائلی که منتسب به حضرت است را اجمالاً میآوریم :1-تفسیر منسوب به امام (ع) : که بعضی از مستشرقین چون ماسینیون معتقد است از آثار جابربنحیان است.2- کتابالجفر که ابنخلدون در مقدمة خود چندبار آن را به امام نسبت میدهد. (ابن خلدون،1385،ص660) 3 و 4- کتاب توحید مفضل و اهلیلجه که علامه مجلسی هر دو را از مفضلبنعمرو میداند. و ابنندیم نویسنده اهلیلجه را نامعلوم میداند.5- کتاب مصباحالشریعه و مفتاحالحقیقه که انتساب آن به حضرت محل نظر و تردید علماء شیعه است.6- کتاب مجهولالحالی که جعفربنبشیر آن را به روایت امامرضا (ع) در دست داشته است. (طوسی،ص43)7و8- کتابی در علم صناعت و حجرکریم و کتابی در شیمی (الویری،1381،ص157) که باز به نظر میرسد از آثار جابربنحیان باشد که احتراماً به نام مولا و معلمش امام صادق(ع) نوشته است.9- کتاب تقسیمالرؤیا که در کشفالظنون به آن اشاره شده است و لکن صاحبالذریعه استناد آن را به امام ضعیف شمرده و آنرا مربوط به یکی از شیعیان و شاگردان آن حضرت میداند.نگارش و تألیف تمام کتابهای فوق توسط امام(ع) محل نظر است بلکه حداکثر املاء و یا گفتاری از امام است که نویسندگان به خاطر احترام به امام به نام امام نگاشتهاند،چنانچه درموارد1،3،4،7،8واضح است. بعضی از علماء شیعه بر این باورند که اساساً با توجه به نقش و رسالت ائمه در جامعه،نگارش یک کتاب کامل در موضوع مشخص با توجه به سیره اهل بیت( علیهم السلام)سازگاری ندارد و یا حداقل ضرورتی ندارد. لکن ثبت و نگارش رسالهها و نامههایی از ایشان با توجه به سیره اهلبیت ممکن و کراراً نیز اتفاق افتاده است.در ذیل چند رسالة مهم از حضرت که از شهرت و سند برخوردار است آورده شده ؛ 1-نامه معروف امام به عبداللهبن-نجاشی،والی اهواز(138ه)(نجاشی، 1427،ص213)که حاوی دستوراتوتوصیههایی به وی در راستای حکومتداری و رعایت حقوق مؤمنین است. (ر.ک، اعیان الشیعه،ج8،ص87)2-رساله یا نامة حضرت به جمعی از اصحابشان-که در ابتدای روضه-کافی ذکر شده است- که طی آن به ایشان دستور می دهند که آن رساله را بخوانند، و نگهدارند، وتعلیم دهند. متن آن دربارة مسائل آداب و اخلاق است و از اهمیت فوقالعادهای در این باب برخوردار است. (کلینی،ج8،ص2) 3-رساله امام در باب مسائل فقهی و احکام، که مرحوم صدوق (ره) آنرا در خصال نقل میکند.(ر.ک>خصال،ج2،ص918)4و5- رسالهای در احتجاج بر صوفیه-درحوزه کلام- و رسالهای در باب تقسیم غنائم وخمس(ر.ک>تحف العقول،ص339) علاوه بر این موارد، وصایا و کلمات قصار و هزاران روایت که در کتب مختلف مضبوط است به نقل از امام میباشد.
2-10-3- در ادامه این قسمت تألیفات شاگردان حضرت را در یک نگاه مورد بحث قرار میدهیم. همانطور که سابقاً ذکر شد برای حضرت چهار هزار شاگرد شمردهاند که صدها نفر از آنها مؤلف و صاحب اثر بودهاند.سیدمحمدصادقنشأه استاد دانشگاه قاهره در اینباره میگوید :فکان یحضر مجلس درسه فی اغلب الاقات الفان و بعض الأحیان اربعه آلاف من العلماء المشهورین، و قد الَّف تلامیذه من جمیع الاحادیث والدروس التی کانوا یتلقونها فی مجلسه مجموعه من الکتب تعد بمثابه دائره المعارف للمذهب الشیعی اوالجعفری(درمجلس درس حضرت اغلب اوقات دو هزار نفر شرکت میجستند و شاگردان ایشان در تمام رشتهها و دروسی که در آن مجلس تدریس میشد ، تألیفاتی داشتند؛ مجموعه این کتب به مثابه یک دائرهالمعارف شیعی است).(حیدر،اسد،1390،ص62)بنابر ضبط نجاشی در فهرست خود بیش از 350 نفر از مجموع مؤلفین نام برده شد، از صحابه و شاگردان امام صادق (ع) میباشند. (ر.ک> فهرست نجاشی)همچنین کتب یا اصول چهارصدگانه معروف – منابع حدیثی فقه شیعه – در زمان آن حضرت و در حوزة علمیه ایشان تألیف شده است. در این باره شهید اول در ذکری میگوید :إِنّ ابا عبد الله جعفر بن محمد الصادق کتب من اجوبة مسائله اربعمائه مصَنف لاربعمائه مصنِف، و دوَّن من رجاله المعروفین اربعه آلاف رجلٍ من اهل العراق و الشام و الحجاز.(همانا از پاسخهای امام به سؤالات شاگردان،چهارصدتصنیف توسط چهارصد مصنف نوشتهشدهاست...)(حیدر،اسد،1390،ص67)همچنین شیخنجمالدین در کتاب المعتبر ، مطلبی را قریب به همین مضمون نقل میکند. (حیدر،اسد،1390،ص398)
نتیجه ؛
در پایان و پس از بررسی ده مؤلفه از ویژگیهای حوزه علمیه امام به این جمعبندی میرسیم که علاوه بر اینکه ادعای ما درباره حوزه امام به عنوان یک دانشگاه و حوزه علمی تمام عیار صحیح است ، قابلیتهای فراوانی در بررسی و تحلیل دارد.
مؤلف کوشیده است تا مؤلفهها را به گونهای ارائه دهد تا قابلیت الگوبرداری در فضای امروزی داشته باشد.
پیشنهاد ؛
پیشنهاد مؤلف به همۀ جویندگان علم و کارشناسان و محققان تاریخ تمدن اسلام ، این است که با رویکردی دقیق و عالمانه ، به حقایق و واقعیتهای تاریخی و تمدن اسلامی و شیعی نگاه کنیم و در جهات زیر تلاش کنیم : معرفی ابعاد پنهان و نمایان تاریخ اسلام .ارائه تحلیلهای نوین و پویا از داشتههای تاریخی.بهرهبرداری از داشتههای تاریخیمان و ارائه راهبردها ، راهکارها و راهحلها با استفاده و استناد از تاریخ .
فهرست منابع :
1. ابن خلدون ، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، 1385ه.ش ، تهران
2.ابن شهر آشوب ، ابی جعفرمحمدبن علی، معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعه، مؤسسه نشرفقهی، 1425ه.ق ، قم
3.ابن ندیم ، محمد بن اسحاق، الفهرست،ترجمه: م.رضا تجدد، انتشارات اساطیر،1381ه.ش ، تهران
4.احیا حسینی ، غلام، شیعه پژوهی وشیعه پژوهان انگلیسی زبان، جامعه المصطفی،1387ه.ش ، قم
5.اربلی ، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تحقیق: سیدهاشم رسولی، 1381ه ، تبریز
6.اشعری قمی ، سعدبن عبدلله، المقالات والفرق، تحقیق: محمد جواد مشکور، نشر حیدری، 1963م ، تهران
7. الویری ، محسن، مطالعات اسلامی در غرب، انتشارات سمت، 1381ه.ش ،تهران
8.امین ، سید محسن، اعیان الشیعه، مطبعه الانصاف، 1961م ، بیروت
9. پیشوایی ، مهدی، سیره پیشوایان، ناشر: مؤسسه امام صادق (ع)، 1384ه.ش ، قم
10. ترمانینی ،دکترعبدالسلام، رویدادهای تاریخ اسلام – دائره المعارف تاریخی، ترجمه: جمعی از پژوهشگران، نشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387ه.ش ، قم
11.جعفریان ،رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، انتشارات انصاریان، 1387ه.ش ، قم
12.جندی ،عبدالحلیم، الامام جعفرالصادق(ع)، تحقیق: احمدجاسم مالکی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1427 ه.ق ، تهران
13.حرانی ، حسن بن علی بن حسین ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح: علی اکبرغفاری، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1425ه.ق ، قم
14.حلی ، حسن بن علی ابن داوود، رجال ابن داود، بیتا ، بیجا
15.حلی ،(علامه)،حسن بن یوسف، نگاهی به زندگی 12 امام، ترجمه: محمدمهدی اشتهاردی، دفترانتشارات اسلامی،1385ه.ش، قم
16.حیدر ، اسد، الامام الصادق والمذاهب الاربعه، مطبعه: دارالکتب الکتب العربیه، 1390ه.ق ، بیروت
17.خویی ،ابوالقاسم، معجم الرجال، بیتا ، بیجا
18.سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج4، موسسه امام صادق(ع)، 1418ه.ق ، قم
19.شهرستانی ، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، تحقیق: محمد فتح الله بن بدران، منشورات رضی، 1364ه.ش ، قم
20.صدوق ،(شیخ)،محمد بن علی، علل الشرایع، دارالاحیاء التراث العربی، 1385ه.ق ، نجف
21.صدوق ،(شیخ)، محمد بن علی، الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، انتشارات ارمغان طوبی، 1384ه.ش ، تهران
22.قمی ،(شیخ)، عباس، منتهی الآمال، ویراسته: کاظم عابدینی، نشر جمال، 1382ه.ش ، قم
23.طبرسی ،احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه: بهراد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1385ه.ش ،تهران
24.طوسی ،(شیخ)،محمدبنحسن، الفهرست، تصحیح وتعلیق: علامه سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم، منشورات رضی، قم
25.طوسی ،(شیخ)،محمدبنحسن، رجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، موسسه نشراسلامی، 1428ه.ق ، قم
26.عاملی ،(شیخ)، حر، الوسائل الشیعه، جلد8،18، دارالحدیث،14 ه.ق ، قم
27.کلینی ، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج1و2 ، ترجمه وشرح: سیدجواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامی، بیتا، بیجا
28.کلینی ، محمدبن یعقوب، الکافی،ج8(الروضه)، بیتا ، بیجا
29.گرجی ،ابوالقاسم، تاریخ فقه وفقهاء، انتشارات سمت، 1385ه.ش ، تهران
30.مجلسی ،(علامه)، محمدتقی، بحارالانوار، ج3،61 ، بیتا ، بیجا
31.محمدی ری شهری ،محمد، میزان الحکمه، ج8، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، 1377ه.ش ، قم
32.مشکور ،محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس، 1387ه.ش ، مشهد
33.معتزلی ،فخرالدین ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاءکتب عربی، 1387ه.ق ، مصر
34.مفید ،محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه وشرح: سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامی
35.میانجی ،احمد، مکاتیب الائمه، ج12 ، تحقیق: مجتبی فرجی، موسسه دارالحدیث، 1384ه.ش ، قم
36.نادری رارانی ،نادرقلی، تاریخ مکه و مدینه، انتشارات گلبهار، 1378ه.ق ، اصفهان
37.نجاشی ،ابوالعباس احمدبن علی، رجال، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، موسسه نشراسلامی، 1427ه.ق ، قم
38.نوبختی ،حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه وتعلیق: محمدجواد مشکور، علمی وفرهنگی، 1386ه.ش ، تهران
39.نوری طبرسی ، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج12، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،1408 هـ.ق ، قم
40.یعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2 ، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، علمی وفرهنگی، 1387ه.ش ، تهران
41.تاریخ تشیع، جمعی از مؤلفان زیرنظر: احمدرضا خضری،ویرایش: سیدمحمد دلال موسوی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، انتشارات سمت، 1385ه.ش ، قم
42.مغزمتفکرجهان شیعه(امام جعفرصادق)، مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ، ترجمه: ذبیح الله منصوری، نشر بدرقه جاویدان، 1388ه.ش ، تهران
43.تصویر امامان شیعه در دائره المعارف اسلام،ترجمهو نقد:زیرنظرمحمودتقیزاده داوری،انتشارات شیعهشناسی ،1385ه.ش ، قم
/ع
چکیده ؛
بررسی تحلیلی پیرامون تاریخ و سیره اهل بیت (ع) از طرفی و دستیابی به مباحث بنیادین و نظری پیرامون طراحی سیستم و نظام آموزشی از طرفی دیگر ، محققین را وادار میکند تا به دوران طلایی عصر صادقین (ع) در ابتدای قرن دوم هجری پرداخته و مؤلفهها و ویژگیهای آن را شناسایی ، معرفی و بررسی میکنیم. البته در جامعه شیعی و حوزههای علمیه همواره به صورت عملی الگوبرداری از حرکت ائمه وجود داشته است ولی توجه علمی ، تحلیلی و ترسیمی از آن در حوزه ما صورت نگرفته ؛ ازینرو با ارائۀ مقالهی حاضر در این باب – مقدمه ، معرفی و شناسایی جایگاه امام صادق (ع) در فضای علمی ، طرح و بسط مؤلفههای آموزشی و پژوهشی حرکت علمی امام- گامی کوچک در بررسیهای اینچنینی است.
واژگان کلیدی ؛
حوزه علمیه ؛ دانشگاه اسلامی ؛ آموزش و پژوهش اسلامی ؛ تاریخ شیعه ؛ امام صادق (ع) ؛ سیره اهل بیت
پیشگفتار ؛
پژوهش در حوزه علوم انسانی و اسلامی در فضای فرهنگی و حرکت علمیِ امروز کشور و حوزههای علمیه تشیع امری واضح است . یکی از زمینههای تحقیقی ، تحقیقات تاریخ پژوهی با رویکرد استخراج داشتههای تمدنی و تحلیل آنها جهت استفاده در سایر تحقیقات و طراحیهای نرمافزاری جامعه است.مؤلف با دقدقۀ بررسی پیشنیازهای طراحی سازمان و برنامهریزی در حوزه علمیه و یا طراحی دیگر سازمانها و مجموعههای آموزشی و پژوهشی تحقیقاتی در خصوص فلسفه حوزه علمیه ، فلسفه و درآمدی بر دروس و علوم حوزوی و ... انجام داده است . در این رهگذر،تحقیق- تاریخپژوهی- پیرامون پیشینۀ حوزه علمیه خصوصاً در دیرینه طلایی خود،یعنی عصر صادقین (علیهماالسلام) جایگاه ویژه و برجستهای دارد. مؤلف با احساس چنین ضرورتی ، مطالعاتی را در منابع موجود، کتابخانه ای و رسانهای،آغاز نمود و لکن اثری ، تخصصی و البته با جامعیت و کمال در خصوص بررسی ابعاد فعالیت آموزشی و سیرۀ علمی امام صادق(ع) یافت نکرد، حتی کتاب مغزمتفکرشیعه در مقام استخراج رویکردها و مؤلفههای علمی-آموزشی یا علمی- پژوهشی حوزه امام نبوده بلکه شخص امام و نظریات علمی امام را مورد بررسی قرار داده است؛ مقالات موجود در این رابطه بسیار ناقص ، کوتاه و موجز و حداکثر به ذکر بعضی نمونههای تاریخی از آن حوزه پرداختهاند. مثلاً در مقالهای صرفاً کتب و نوشتهجات منسوب به امام ذکر شده، آن هم به صورت ناقص و یا در مقالهای دیگر فقط عظمت و بزرگی حوزهامام بدون ذکر مصادیق واسانید دقیق،تجلیل شده است، بقیه مقالات در این موضوع هم ، کم و بیش همینگونه است. لذا مؤلف پس از انجام مراحل پژوهش ، نتایج مطالعات و تحقیقات خود را همراه با تحلیل و پردازش شخصی در این اثر ، ارائه کرده است.این اثر ، دارای نواقصی است و امید است ، کارشناسان و محققان با مطالعه ، بهرهبرداری و نقد این اثر در جهت غبارروبی از تمدن اسلامی-شیعی اقدام کنند.در این اثر حوزۀ علمی ؛ حوزۀ علمیه ؛ مدرسه ؛ دانشگاه ؛ مرکز علمی ؛ مجمع یا پایگاه علمی معادل یکدیگر اخذ شدهاند.
مقدمه
جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ملقب به صادق ، امام ششم مذهب تشیع اثنی عشری – امامیه – میباشد که در روز جمعه 17 ربیع الاول سال 80 هجری (یا 83 هـ)مصادف با سالروز میلاد جدشان پیامبر مکرم اسلام و در مدینه متولد شد. پدر ایشان امام محمدباقر (ع) ، امام پنجم شیعیان و مادرشان فاطمه ، امّ فروه فرزند قاسم بن محمدبن ابی بکر بودند.
کنیهها و القاب ایشان عبارت است از ابواسماعیل، ابوموسی، ابوعبدالله ، صابر، فاضل، طاهر و صادق که ابوعبدالله و صادق در این میان از شهرت بیشتری برخوردار است.ایشان از سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرشان امامت و رهبری تشیع را به دست گرفته و پس از 34 سال در 68 (یا 65)سالگی در 25 ماه شوال 148 هجری در مدینه مسموم و شهید شد و در قبرستان بقیع مدفون گردید.در تاریخ اسلام وجود شخصیت بینظیر امام صادق(ع) و اهمیت فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان امری واضح و ذیقیمت است ، و شرح آن از زبان صاحب نظران در بخش بعدی میآید.
1.معرفی حوزه علمیه امام صادق (علیه السلام)
در این بخش به این مطلب میپردازیم که آیا حرکت امام در این عرصه حرکتی انفرادی بوده و یا همانطور که محققین گفته-اند: حرکت ایشان نهضتی فراگیر و سازمانی میباشد ؛ به این شکل که فعالیت امام دارای سازمانیافتگی و انسجام بوده و با برنامهریزی و هدفمندی امور آموزشی را دنبال میکردهاست.در اینباره استاد اسد حیدر میگوید :لیس من المبالغه و الخروج عن الواقع وصف مدرسه الامام الصادق بانها جامعه اسلامیه ، خلقت ثروه علمیه و خرجت عدداً وافراً من الرجال العلم ، انجبت خیره المتفکرین و صفوه الفلاسفه و جهابذه العلماء( اگر حوزه و مدرسه علمیه امام صادق(ع) را به یک دانشگاه تمام عیار علمی توصیف کنیم ، مبالغه نکرده و مطلب گزافی نگفتهایم. دانشگاهی که ثروت عظیم علمی اسلام از آن خلق شد و دانشمندان فراوان مسلمان از آن فارغ التحصیل شدند ، بهترین متفکران و فلاسفه و دانشمندان علوم از آن سرچشمه فیض بردند.)(حیدر،1390،ص67)نالت مدرسه الصادق شهره عظیمه. ففی تلک الفتره السعیده ، کان هو زعیم الحرکه الفکریه فی ذلک العصر و یعتبر فی الواقع انه اول من اسس المدارس الفلسفیه فی الاسلام.( مدرسه امام صادق(ع) از شهرت فراوانی برخوردار است. ایشان بزرگِ جریانِ فکری آن عصر به حساب میآمدند ؛ همچنین از ایشان به عنوان اولین مؤسس مدارس فلسفی در جهان اسلام یاد میشود.)(حیدر،1390،ص39) در بخش آینده ، ویژگی های این حوزه علمی و غنی شمرده می-شود . ویژگیهایی که به خوبی نشان میدهد که ادعای فوق درباره حوزه علمیه امام (ع) به عنوان یک دانشگاه یا پایگاه علمیِ مطرح و مهم در تاریخ شیعه تا چه میزان صحیح و نزدیک به واقع است .1-1-گفتار دانشمندان شیعی دربارۀ امام و نهضت علمی ایشان :
در اینکه دانشمندان شیعی، ارادت و احترام فوقالعادهای نسبت به امام صادق(ع) و همچنین سایر ائمه اطهار دارند، شکی نیست. چرا که ایشان ائمه و خصوصاً امام صادق (ع) را پیشوای مذهبی خود میدانند و خود را وامدار ایشان تلقی میکنند ؛ لذا در این بخش بیشتر از آنکه بخواهیم مدح امام صادق (ع) را از زبان دانشمندان شیعی مطرح کنیم قصدداریم ابعاد و زوایای نهضت علمی امام و اهمیت و تاثیر آن را از زبان ایشان مطرح کنیم.یکی از ادله علماء امامیه دربارۀ چگونگی تشخیص امام ، این است که امام از لحاظ صفات روحانی، معنوی، اخلاقی، علمی و عملی اولا و برتر از سایرین باشد؛ و لذا ظهور و بروز برتری-های جعفربنمحمدصادق(ع) در آن زمان بر کسی پوشیده نبود.شیخ مفید (ره) در این باره می گوید:و کان الصادق جعفربن محمد علیهما السلام من بین اخوته خلیفه ابیه محمدبن علی( علیهما السلام) و وصیه القائم بالامامه من بعده و برز علی جماعتهم بالفضل و کان أبنهم ذکراً و اعظمهم قدراً و أجلهم فی العامه و الخاصه.و بدانکه امام جعفربنمحمد (ع) از بین برادرانش جانشین پدرش، امام باقر (ع) بود و وصی آن جناب که به امامت قیام کرد؛و در فضلودانش سرآمد همۀ ایشان؛ نام-آورترین و بالاترین فرد در قدر و منزلت، در نزدشیعه ودر نزد اهلسنت. (مفید،ص173) و هم او گوید : و کان له من الدلایل الواضحه فی امامته مابهرت القلوب و اخرست المخالف عن الطعن فیها بالشبهات.( و دلیلهای روشن، دربارۀ برتریها و امامت ایشان، آنچنان است که دلها را حیران و زبان دشمنان و مخالفین را در خردهگیری گنگ و لال ساخته است.)(مفید،ص174)
سعد بن عبدالله قمی : آن حضرت در مدینه میزیست و اصول مبادی فقه شیعی مستفاد از اوست و اهل فقه وحدیث درآن زمان او را "عالم مطلق" میخواندند. (قمی ،ص212)و همچنین شیخ مفید درباره مقایسۀ حجم روایات امام با سایر ائمه گوید :
ولم ینقل العلماء عن احدمن اهل بیته ما نقل عنه (وعلماء امت به اندازهای که از او نقل روایت کردهاند ، از سایر ائمه نقل روایت نکردهاند) (ر.ک >کشف الغمه،ج2،ص166)و ابنداودحلی نیز دربارۀ حضرت ایشان میگوید : لا تسع الصحف ذکر مناقبه و علومه فالادب یقتضی الوقوف دونها.(صفحاتکتب وسعت برتریها و دانش او را ندارد پس ادب حکم میکند که بِاِیستی در اظهارنظر پیرامون او! ) (ابنداوود،ص88)
انت یا جعفر فوق المدح و المدح عَناء
اِنما الاشرافُ ارضٌ و لهم انتَ سَماءٌ
مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال خود برای امام (ع)، 3224 نفر راوی را که در کتب حدیثی و رجالی شیعه از امام نقل حدیث کردهاند را، میشمارد که نام بردهشدگان ، بلاواسطه از حضرت نقل روایت میکردهاند، شیخ این تعداد را در حالی ذکر میکند که اگرچه به نظر میرسد- با توجه به مقدمه مؤلف-، بخش اصحاب امام صادق(ع) نسبت به سایر بخشها کاملتر و دقیقتر تنظیم شده است لکن در این حوزه همچنان نواقصی حس میشود. (ر.ک> طوسی، 1428،ص17)ابوالعباس، احمدبنمحمدبنسعید ، معروف به ابنعقده که اگر چه زیدی مذهب است لکن از بزرگان حدیث به شمار میرود. وی در حوزه ذکر راویان حدیث از ائمه ، چند کتاب تألیف میکند که از آن جمله کتابی تحت عنوان الرجال است ؛ که در آن راویان امام (ع) را میشمارد. (نجاشی،1427،ص94) و (طوسی،ص28)در آن کتاب وی چهار هزار نفر از رجال معروف از فریقین–که راویِ از حضرتاند- را نام برده است. (سبحانی، ج 4، ص80)شیخ مفید نیز دربارۀ انعکاس علوم حوزه جعفری این چنین می-گوید :و نقل الناس عنه من العلوم، ما سارت به الرُکبان، وانتشر ذِکرُه فی البلدان.(به اندازهای مردم از او نقل علوم کردند که سخنانش توشۀ راهکاروانیانونام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد شد)(مفید،ص173)و دربارۀ تعداد اصحاب حدیث آن امام (ع) میگوید :
- فأن اصحاب الحدیث قدجمعوا اسماء الرواه عنه، من الثقات علی اختلافهم فی الاراء والمقالات،فکانوا اربعه آلاف رجلٍ(همانا کارشناسان حدیث ، اسماء راویان موثق و مورد اطمینان از آن حضرت را با اختلاف عقیده و تفکرشان جمعآوری کردهاند. ایشان چهار هزار نفرند) (مفید،ص173)جناب حسنبنعلیوشاء از بزرگان علماء شیعه در زمان امام رضا (علیه السلام) می-گوید :زمانی در مسجد کوفه نهصد استاد و شیخ حدیث بودند – که ایشان را خود دیدم – و این نهصد نفر همگی از امام صادق (ع) نقل روایت میکردند. (نجاشی،1427،ص39)در کتب روایی شیعه از امام صادق (ع) بیش از دهها هزار روایت نقل شده است که حجم آنها حدوداً ، بیش از 30 درصد از کل روایات و احادیث موجود در کتب روایی مشهور شیعی است. در کافی بیش از دوازده هزار روایت از امام صادق (ع) نقل میشود و شیخحرعاملی نیز بیش از سیوهفتهزار(37615) روایت منتسبِ به امام صادق (ع) را نقل میکند. اینها تنها نمونهای از نشر و توسعه علوم توسط آن امام میباشد.نگارش صدها کتاب علمی در زمان امام ، آن هم در موضوعات مختلف علمی – لغت ، فقه ، حدیث ، تفسیر ، طب ، بهداشت ، فیزیک ، شیمی، کلام و عقاید و ... - توسط اصحاب و شاگردان نزدیک امام ، نمونهای بارز از توان و ظهور نهضت علمی امام در تمدن اسلامی است. (ر.ک > فهرست شیخ و نجاشی، اعیان الشیعه و الذریعه)
2-1- گفتار دانشمندان اهل سنت پیرامون امام و حوزه امام :
مقام علمی امام در نزد اهل سنت ، مقام شامخی است ؛ به طوری که ابوحنیفه و مالکبنانس از رؤسای مذاهب اربعه اهل سنت (حنفی و مالکی) از شاگردان حضرت بودهاند. در ذیل گفتار و نوشتار تنی چند از علماء اهل سنت آمده است :مالکبن-انس که مدتی نزد حضرت تلمذ کرده ، حضرت را این چنین توصیف میکند :و لقد کنتُ اَتی جعفر بن محمد و کان کثیرُ المزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی (ص) اخضَّر و اصفر. و لقد اختلفتُ الیه زماناً و ما کنتُ اراه الاّ علی ثلاثِ خصالٍ: امّا مصلیاً و امّا صائماً و امّا یقرء القرآن.( مدتی خدمت جعفربنمحمد مشرف میشدم. وی –امام- اهل مزاح بود و همواره متبسم. هنگامی که در محضر او نام پیامبر برده میشد ، رنگش به سبزی و زردی میگرایید. مدتی خدمتش رفت و آمد داشتم و او را خارج از این سه حال ندیدم ؛ یا نماز میخواند ، یا روزه بود و یا قرآن میخواند.) (حیدراسد،1390،ص67)کان من العلماء الزهاد و الذین یخشون الله. امام صادق (ع)، از علمای زاهدی بود که ترس از خدا وجودش را فراگرفته بود.) (همان،ص67)از عمربنالمقدام نقل شده که گفت : کنتُ اذا نظرتُ الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین.(هنگامی که جعفربن-محمد را میدیدم ، میفهمیدم که او از نسل پیامبران است.) (جعفریان،1387،ص328)ابوحنیفه ، پیشوای مکتب حنفی دربارۀ تلمذ خود نزد حضرت میگوید : لولا السنتان لهلک نعمان.(اگر نبود آن دو سال ، نعمان «نام ابوحنیفه» هلاک می شد.)(حیدراسد ،1390،ص70) و همچنین از وی منقول است که در وصف امام گفته است : ما رایتُ أفقه مِن جعفربن محمد و أنّه اعلمُ الاُمّه. (ندیدم فقیهتر از جعفربنمحمد، او مسلّماً أعلم امت اسلامی است.)(جعفریان،1387،ص330)جاحظ از دیگرعلمای مشهور قرن سوم در وصف امام (ع) میگوید :جعفربن محمد الذی ملاء الدنیا علمه و فقهه.(جعفربنمحمد کسی بود که علم و فقهش دنیا را فرا گرفته بود) (ابنابیالحدید، ج15، ص273)شهرستانی در ملل و نحل میگوید : هو ذو علمٍ غزیر فی الدین و ادبٍ کامل فی الحکمه و زهدٍ بالغ فی الدنیا و ورعٍ تامٍ عن الشهوات( او در مسائل دینی علمی بیپایان داشت و در حکمت،ادبیکامل و نسبت به امور دنیوی،زهدی نیرومند و نسبت به شهوتهای نفسانی، دوری میگزید) (شهرستانی، ج1،ص147)ابنخلکان، مورخ مشهور میگوید : لقب بالصادق لصدق مقالته، و فضله اشهر من أن یذکر (ملقباست به صادق به خاطردرستیگفتارشو در فضلمشهورترازآناستکه نیاز به توضیح باشد.)(جعفریان، 1378،ص330)ابنحجرهیتمی دربارۀ نهضت علمی امام ، چنین بیان میدارد:(به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازۀ او، همه جا پخش شده است)(پیشوائی، 1384،ص351) .قسمت معظمی از عبارات و نظرات دانشمندان اهل سنت دربارۀ آن حضرت در کتاب الامام-الصادقوالمذاهبالاربعه اثر استاد اسد حیدر جمعآوری شده است. لازم به ذکر است شخصیتهائی چون: یحییبنسعید، ابن جریح، مالکابنانس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیانعینیه، ایوبسجستانی، حسنبصری و واصلبنعطاء و ... که همگی از مشاهیر راویان، فقهاء ، فلاسفه و متکلمین اهل سنتاند از درس امام (ع) بهره جستهاند.
3-1- امام (ع) و حرکت علمی ایشان در منظر مستشرقین :
با توجه به شخصیت فوقالعاده و مؤثر امام (ع) در تاریخ و تمدن اسلامی و اهمیتی که دانشمندان غربیِ اسلام شناس پیرامون شخصیتهای فکری و علمی جهان اسلام داشته و دارند ، طرح نظر و دیدگاه و یا اساساً شناخت ایشان از امام صادق (ع) قابل توجه است.ژولیوس فردیناند روسکا (1949 م) در قرن بیستم کتابی را تألیف کرد و در آن چند شخصیت علمی و دانشمند عرب مسلمان را به اروپا معرفی کرد. نام کتاب عبارت بود از : - ریاضیات عربی ، جغرافیای عربی و کیمیاگران عربی – در دو جلد ؛ و جلد دوم اختصاص داشت به کیمیاگر عربی – شیمیدان معروف عرب – جعفرصادق ، همچنین او کتابی را ترجمه و تصحیح کرد که به رساله جعفرصادق (ع) در علم صناعت و حجر کریم، معروف بود. (الویری،1381،ص157)جمع 23 نفر از اساتید محقق دانشگاههای اروپا که با مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه استراسبورگ همکاری داشتند به انضمام 2 نفر ایرانی ؛ آقایان حسین نصر و موسی صدر ، مقالات و تحقیقات خود را پیرامون زندگی و شخصیت امامصادق(ع) به آن مرکز ارائه کردند که ماحصل آن در مجموعه و کتابی به نام – مغز متفکر جهان شیعه – جمعآوری شد و در دهه پنجاه به دست استاد ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه شد. (منصوری، 1388،ص6)استاد اسد حیدر در کتاب الامامالصادقوالمذاهبالاربعه، بخشی را به نظرات مستشرقین پیرامون امام (ع) اختصاص داده است.همچنین دکتر مارشال هاجسن (1968م) استاد دانشگاه شیکاگوی آمریکا، مقالهای را در باب معرفی و شناخت امام صادق (ع) می نگارد که در ویرایش دوم دائرهالمعارف اسلام به چاپ رسید. (احیاحسینی،1387،ص307) وجه مشترک در طرح دیدگاههای تمام مستشرقین این است که : امام(ع) یک فرد استثنایی و دانشمند فرهیختهای در بین مسلمین و اعراب بوده ، و حرکت و نهضت علمی بیبدیل و بیسابقهای را در جهان عرب پایهگذاری و در نیمه اول قرن دوم هجری آن را اداره میکرده است.در اینجا به ذکر همین مقدار از اظهارنظرهای محققین بسنده کرده و لکن در ادامه بحث ، به صورت خاص و دقیقتر نقلقولها و اظهارات محققین دربارۀ نهضت علمی امام و حوزۀ علمی ایشان را ، مطرح مینماید.
2.مکان و تمرکزگرایی در حوزه علمیه امام صادق (علیه السلام)
یکی از نکات مهم درباره هر مرکز و مجمع علمی ، وجود مکان معلوم و مشخص برای ساماندهی فعالیت علمی-آموزشی است. وجود آکادمی افلاطون و ارسطو در یونان ، مدارس ، مکتبخانهها و نظامیهها در ایران باستان تا ایران پس از اسلام و ... از جمله مشهورترین نمونههای تاریخی در تمدنهای مختلف است.از مسائل مهم و جنجالی در مورد حوزهعلمیهامامصادق (ع) این بوده و هست که آیا امام در مکان معین و مشخصی به تدریس میپرداختهاند ؟ به عبارت دیگر آیا روش امام در آموزش ، تمرکزگرایی است ؟ و یا آنکه آنچنان که بعضی گفتهاند : مراجعین و شاگردان در طول 34 سال به صورت اتفاقی و غیر منظم و در هر مکانی خدمت حضرت میرسیدند و با طرح چند سؤال ، مباحث و یافتهای علمی را از ایشان ، فرا میگرفتند ؛ حرکتی غیر متمرکز و غیر محدود ، شبیه آنچه در سیره انبیاء ، معلمین و مبلغان دینی و اخلاقی مشاهد میشود.در کتابی به نام تاریخ مکه و مدینه در قالب گزارش تصویری از مکانهای مهم این دو شهر مهمِ اسلامی، تصویری از یک ساختمان قدیمی و مخروبه مربوط به قرن دوم هجری نشان داده میشود و با توجه به شواهدی آن ساختمان را محل تدریس امام صادق (ع) معرفی میکند. (قلی زاده، 1378،ص204) این محل غیر از مکان منزل امام و در فاصلۀ 6 کیلومتری شمال شرق مسجد النبی ، مقابل آرامگاه حمزه (ع) و در منطقه اُحُد میباشد. اگر چه فرضیۀ وجود یک مکان و مدرسه در آن دوران و برای حضرت با توجه به فضای سیاسی-اجتماعی آن زمان قابل ردّ نیست ولی با توجه به اینکه هیچ یک از راویان و شاگردان به وجود چنین مکانی اشاره نکردهاند ، وجود آن مکان به عنوان مدرسه مستقل آن حضرت محل تردید است.لکن با بررسی و تحقیق در ابعاد و حواشی روایاتِ منصوب به ایشان و یا خاطرات تاریخی اصحاب و افراد از آن زمان ، اینگونه به نظر میرسد که امام از هر دو روش متمرکز و غیرمحدود استفاده میکردند.ایشان در منزل و در مسجد ، مکان خاص و معینی را برای تدریس و پاسخگویی به شاگردان ، مشخص نموده بودند. این تعیین مکان و تدریس متمرکز در بین شاگردان امام هم ، امری متداول بود :سماعه بن مهران (متوفی145هـ.ق) از شاگردان امام که در کوفه مسجدی داشت بنام مسجد زرعه بن-محمدخضرمی معروف شد. (نجاشی، 1427، ص193) و محل درس و بحث وی بود.جعفر بن بشیر بجلی که از بزرگان و مؤلفین قرن دوم است (متوفی208ه.ق) و درکوفه ، مسجدی را تأسیس کرد و در آن کرسی درسی دایر نمود. (نجاشی، 1427،ص119) تدریس و افتاء ابان بن تغلب در مسجد مدینه (نجاشی، 1427، ص 10)تدریس نهصد نفر از شاگردان حضرت در مسجد کوفه و ... از شواهد دیگر این مطلب است. (نجاشی، 1427، ص 39)این مطلب نشان دهندهی نظم و انضباط و فعالیت متمرکز علمی-آموزشی در حوزه علمیه امام (ع) میباشد ؛ لکن باید به عدم محدودیت مکانی در تدریس و تدرّس در سیره علمی امام (ع) نیز اشاره کنیم ؛ سیرهای که تا قرنها در جهان اسلام باقی ماند و دانشمندان مسلمان بدون محدودیت مکانی در هر محله و شهری ، و در هر مسافرت و حرکتی به دنبال پیش آمدن فرصتی هر چند کوتاه ، فعالیت علمی خود را دنبال مینمودند ؛ گاهی مجلس مباحثه و مذاکره علمی و حتی در مواردی کرسی تدریس یا کنفرانس علمیای را بر پا میکردند. در مسافرتهای امام (ع) به مکه، حیره و کوفه ، نمونههایی از محدودیتگریزی و تمرکززدایی علمی ایشان قابل مشاهده است. ایشان در این سفرها محل و ساعتی را در نظر میگرفتند و مجلس علمیای را برپا میکردند و افراد با اطلاع قبلی در آن مجلس حاضر میشدند و پس از استماع درس حضرت ، پرسشهای خود را در باب مسائل مختلف مطرح میکردند. (ر.ک> همین مقاله ، 5-3، ص15)3.رویکردها و مؤلفههای آموزشی و پژوهشی در حوزه علمی امام (ع) :
1-3- پذیرش شاگرد بدون محدودیت ؛یکی از نکات جالب و مفید در حوزۀ علمیه امام ، پذیرش همگان با هر عقیده ، ملیّت و مذهبی بود. به نظر میرسد همین که فرد دارای فهم و سوادی بود که توانایی درک مطلب حوزۀ درس امام (ع) را داشت و علاوه بر آن علاقهمند به فراگیری از این مدرس و ملجأ علمی بود ، حضرت او را به جمع شاگردان خود میپذیرفتند. وجود افرادی از نقاط مختلف ایران- گرگان، مازندران، خراسان، قم، ری، اصفهان، اهواز، فارس، همدان، ...- مصر، لبنان و شام، ماوراءالنهر، عراق و ... در مجلس درس امام ، نمونهای بارز از پراکندگی جغرافیایی شاگردان و حاکی از آوازۀ جهانی حوزۀ علمی امام (ع) ، میباشد.پذیرش شاگردانی از مخالفین- مالکبنانس،ابوحنیفه، واصلبنعطاء، ... - و حتی حضور و استفاده بعضی از زندیقان و ملحدان از حوزۀ درس امام ، حاکی از عدم نگرش فرقهای و گروهی در جهت تعلیم و تعلّم بود.یکی از این نمونهها، حضور فرد ملحدی از مصر در حوزه علمی امام (ع) بود که در آغاز آوازۀ امام به گوشش خورده و مشتاق دیدار امام شده بود. در مدینه و سپس در مکّه به دنبال امام میگشت تا ایشان را در طواف حج یافت. پس از مناظره و گفتگو با امام در مقابل ایشان خضوع کرد و طلب تعلّم از محضرشان را نمود. حضرت نیز او را به شاگردی هشامبنحکم در آوردند تا هشام به او علوم دینی و اعتقادی را آموزش دهد.(کلینی، جلد 1،ص91)از دیگر افراد مخالف : سفیانثوری است، که در منابع اهل سنت به زهد و علم شهرت دارد، وی همراه نصیربنکثیر نزد امام صادق (ع) زانوی ادب زده و از آن حضرت بهرۀ علمی و اخلاقی برده است. (جعفریان، 1387، ص 329)
2-3- اخلاق و رعایت آداب در حوزه علمیِ امام (ع)
مسئله رعایت ادب و احترام در هر جامعهای یک امر ضروری و بدیهی است ؛ ایجاد رابطۀ صحیح ، منطقی و سالم در هر جامعهای در گرو رعایت آداب و اخلاقیات است. در فضاهای آموزشی، اگر علم و عالم و متعلّم به زیور ادب آراسته نشوند، علاوه بر پیدایش مشکلات داخلی در فضای علمی-آموزشی ، آثار مخرب فرهنگی ، اجتماعی و ... را در جامعه میگذارد که قابل جبران نیست. عبارت معروف ( اذا فَسَدَ العالِم، فسد العالَم ) یا ضربالمثل مشهور ( هرچه بگندد نمکش میزنند. وای بهآن روزکه بگندد نمک )به خوبی گویای این مطلب و ضرورت ادب و احترام در فضاهای علمی است.نمونههایی از سیرۀ علمی-اخلاقی امام (ع) :( در تاریخ جهان، سابقه ندارد که ادب و علم، در هیچ مکتب مذهبی به اندازه فرهنگ مذهبی جعفر صادق (ع) اهمیت داشته باشد. آن قدر ادب و علم در آن فرهنگ مهم بود که محقق از خود میپرسید ادب مهمتر است یا مذهب ؟ علم مهمتر است یا مذهب ؟ ) (مغز متفکر شیعه، 1388،ص191)تذکر ابنابیالعوجاء به مفضّل در خصوص رعایت آداب و احترام به شخصیت دیگران حتی مخالفین با استناد به رفتار و سیرۀ امام (ع) ( ر.ک > همین مقاله ، 3-3 ، ص12) احترام حضرت به مالک بن انس در مُجالستهای ایشان با مالک. ( ر.ک > همین مقاله ،5-3 ،ص15 )در پایان این بخش، روایاتی چند از تعالیم امام (ع) پیرامون علمآموزی توأم با رعایت اخلاقیات آورده میشود :اطلبوا العلم و تزیّنوا معه بالحلم و الوقار .(جویای علم باشید و آنرا به بردباری و سنگینی زینت کنید.) تواضعوا لِمَن تُعلِّمونَه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم .( برای کسی که به او آموزش میدهید تواضع کنید و در مقابل استاد خود فروتن باشید.) (کلینی،ج 1،ص 44)منشور اخلاقی امام درباره فعالیت علمی در حوزه جعفری (از جملۀ علمای لاینفع- بی فایده- : دانشمندانیاند که مردمان از علم ایشان بهره نمیبرند ؛ از آنجمله نباشید !از جمله علمائی که پند و نقد دیگران را نمیشنوند و نمیپذیرند نباشید.از افرادی که وقتی نصیحتی و نقدی میکند ریزبینانه و سختگیرانه آن را دنبال میکند،نباشید !از جمله دانشمندان درباری که در جهت حفظ منافع زورگویان از دانش خود استفاده میکنند نباشید. و بالاخره از جمله دانشمندان مغرور و از خود راضی و مدعی نباشید) (صدوق، 1384،ص520)
3-3 - مؤلفۀ آزاداندیشی در حوزۀ علمیه امام
یکی از مباحث رایج در این دوران طرح کرسیهای آزاداندیشی در مراکز علمی است. فضائی که در آن افراد بتوانند علاوه بر طرح سؤالات متعدّد و متفاوت و مخالف ، به طرح دیدگاههای خود بپردازند.با در نظر گرفتن طرح بعضی مسائل -چون تقیه ، حکومت منحرف و تبادلات فرهنگی و ..در جامعه آن زمان به بررسی سیره امام و روش برخورد حوزه علمیه ایشان با مخالفین و منحرفین میپردازیم. امام در هر حال پذیرای سخنان افراد میشدند و با مدیریت صحنه ، پس از اظهارنظرها و سؤالهای مخاطبین، پاسخ ایشان را بی هیچ مسامحه و کوتاهی ارائه میکردند ؛ تا بطلان یا حداقل نقص نظرات مخاطبین ، بر ایشان و سایرین واضح شود. نویسندگان و محققین اسلامشناس و مستشرقین غربی نیز یکی از ویژگی های فوقالعاده این حوزهی علمی را ، بحث آزاد و آزاداندیشی منحصر به فرد در درس امام میدانند. (ر.ک >مغز متفکر شیعه، 1388، ص 116) ایشان مزیت بیسابقه این حوزه در بحث آزاد و آزاداندیشی را ، بحث درحوزۀ مسائل مذهبی و دینی میشمارند.(همان، ص117) سؤالات، مناظرات و مباحثات متعدد امام با زندیقان- منکران الهیات - از داغترین و رایجترین برخوردهای آزاداندیشانه امام است. ( ر. ک> احتجاج، ج 2،ص187 و ص202) مثلاً عبدلله بن سنان نقل می کند : الزندیق سَألَ اباعبدلله (ع) عن مسائل کثیره أن قال :کیفَ یعبد الله الخلقُ و لم یروه ؟فمِن اینَ أثبتَّ انبیاءَ و رُسُلاً ؟من ایِّ شی ءٍ خَلَقَ لله الاشیاء ؟ و ...( فرد زندیقی خدمت حضرت بود و از ایشان سؤالات زیادی در مورد مسائل مختلف پرسید، مثلاً پیرامون چگونگی عبادت خدا در حالیکه دیده نمیشود و چگونگی اثبات انبیاء و چگونگی خلق خدا و ... ؟) ( طبرسی،1381، ص 202) ابنابیالعوجاء از شاگردان حسن بصری که به خاطر اضطراب بیان و تردّدهای استادش در مباحث کلام و الهیات راه زندیقان را پیش گرفته بود و از جمله مطرحترین شخصیتهای مکتب الحاد در آن زمان بود ،کراراً خدمت امام میرسید و به مناظره و مباحثه می پرداخت و امام با خونسردی و کمال توجه و حوصله پاسخ وی را میدادند. عیسیبنیونس در این باره میگوید : ابنابیالعوجاء ... فقدم مکّه متمرداً و انکاراً علی من یحجُّه، و کان تُکره العلماء مجالستَه لخُبث لسانه و فساد ضمیره، فأتی اباعبدلله (ع) فجَلَسَ الیه فی جماعه من نظرائه، فقال: یا اباعبدلله، إنَّ المَجالسَ بالأمانات و لابُدّ لکلِّ مَن به سعالٌ أن یَسعُلَ؛ أفتأذنُ لی فی الکلام؟ فقال (ع): تکلَّم !(ابنابیالعوجاء وارد مکه شد در حالیکه سرکش بود - منکر حقیقت و معارف دینی بود- و هدفش انکار حاجیان ! و لذا دانشمندان از همنشینی با وی خودداری میورزیدند. چرا که از نیت پلید و ناپاکی زبان وی آگاه بودند. روزی خدمت امام صادق(ع) رسید- در حالیکه در میان گروهی از همفکرانش قرار داشت- گفت : ای اباعبدلله، همانا مجالس حکم امانت را دارد، و هرکه پرسشی داردباید بگوید،به من اجازه میدهی سخن بگویم؟پس حضرت فرمودند:سخنانت را بگو!] (طبرسی،381،ص 198) نمونهای دیگر از مناظرات و برخوردهای آزاداندیشانه امام ، در مورد فردی از شام بود که خدمت حضرت و عرض کرد :إنّی رجلٌ صاحب کلامٍ و فقهٍ و فرائضً و قدجئتُ لمناظره اصحابک (همانامنفردیهستم مسلطبهکلام-وفقهواحکامو آمدهام تا با اصحابوشاگردانشمامناظرهکنم.](کلینی،ج1،ص240)(مفید،ص187)امام به گرمی و گشادهرویی با وی برخورد کردند و در پرتو همین آزاداندیشی و برخورد مرد شامی پس از مباحثه و مناظره طولانی، به جمع ارادتمندان و پیروان حضرت پیوست. سیدحمیریشاعرمعروف نیز به همین جهت از کیسانیه دستبرداشت و جعفری شد. (ر.ک> اعیان الشیعه،ج7،ص325) همچنین ارتقاء سطح کیفی و علمی افرادی چون ابانبنتغلب، مفضلبنعمرو، جابربنحیان و زرارهبن-اعین و ... مدیون همین نگاه و رویکرد بود.بهرۀ علمی-تربیتی علماء اهلتسنن و سایر فرقاسلامی : افرادی چون مالکبنانس پیشوایمالکی و ابوحنیفه پیشوایحنفی و حسنبصری مؤسسمکتب فلسفی-کلامیِبصره ، واصلبنعطاء مؤسسمعتزله و ... – از مجلس درس امام نیز به خاطر همین آزاداندیشی و فضای باز بود. نتیجه این آزاداندیشی در کنار سیرۀ اخلاقی-رفتاری امام (ع) ، بازتابهای مهمی را بین ایشان را بدنبال داشت : ابنابیالعوجاء: ماهذا ببشرٍ و إن کان فی الدنیا روحانی یتجسد إذا شاء و یتروح اذا شاء فهو هذا و اشار الی الصادق.(جعفربنمحمدصادق ، مافوق بشر است و اگر در دنیا موجودیروحانی باشد که جسم داشته باشد ،او،این مرد است.] (حیدر،1390 ،ص56) (کلینی،ج1،ص100) هم او در برخورد با مفضّل در مسجد مدینه خطاب به مفضلِ عصبانی و خشمگین، گفت : (... اگر تو از یاران جعفربنمحمدصادق هستی! -بدان- او با ما چنین سخن نمیگوید ، او بارها سخنان ما را شنیده ولی دشنام نداده است و در بحث از حد و ادب بیرون نرفته است. اوآرام و بردبار و متین و خردمند است. سخنان و دلائل ما را میشنود تا آنکه هر چه در دل داریم بر زبان میآوریم، آنگاه با کمترین سخن دلائل ما را باطل میسازد و ...)( پیشوائی، 1384،ص358)ابن مقفع از سران زندیقان در مکه خطاب به همراهانش میگوید : ترونَ هذالخلق-و أَومأَ بیده الی مَوضِعِ الطواف-ما منهم احدٌ اوجبُ له اسم الانسانیه الّا ذلک الشیخ الجالس-یعنی اباعبدلله(ع)- (میبینید این مردمان را - افرادی که در حال طواف بودند- به هیچکدام از آنها نمیشود اسم انسان اطلاق کرد ، مگر آن مرد بزرگی که آنجاست.- مرادش امام صادق (ع) بود.-)(کلینی، ج1، ص 95)ابوزهره میگوید :ما أجمع علماء الاسلام علی اختلاف طوائفهم فی امر ٍکما أجمعوا عَلَی فضلِ الامام الصادق وعلمه.(علمایاسلامباتماماختلافنظرهاوتعدد مشربهایشان،در فردی غیر از امام(ع) و علماو،اتفاق نظر ندارند.) (جعفریان،1387،329) حافظ ابوحاتم: جعفربن محمد ثقه لایُسأل عن مثله (او فرد درستکار و راستگویی است که کسی مثل او مورد سؤال و در مقام پاسخگوئی قرار نگرفته.)(حیدر اسد،1390،ص54)و ابوحنیفه نیز پس از مناظره طولانی با حضرت در حیره- در مجلس منصور- در مقابل امام متواضعانه اظهار میدارد :إنّ اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس (همانا عالمترین مردم،عالم ایشان به اختلافات مردم است)(جعفریان،1387،ص332)
4-3--عقلانیت در حوزه علمیه امام
( در این فرهنگ ، مباحث مذهبی وارد مباحث علمی شد و بعد با آن یکی گردید و در قرون بعد به جایی رسید که دانشمندان شیعه، مذهب خود را با قوانین علمی به ثبوت میرسانیدند. ) (مغز متفکر شیعه، 1388،ص 117)در مکتب تشیع عقلانیت در همۀ مراتب خود - عقلنظری ، عقلعملی ، عقلارزشی- همواره مورد توجه بوده و بسیار اهمیت داشته است. جملات و آموزههای امام در خصوص عقلانیت به خوبی گویای این مطلب است ؛ ضمن آنکه در سیرۀ علمی امام نیز این مهم مشهود و نمایان است ؛عن ابی عبدلله (ع) قال: دعامَهُ الإنسان العقل . و العقل منه الفِطن و الفهم و الحفظ و العلم. (شخصیت آدمی بر پایه عقلانیت است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه میگیرد.) (کلینی،ج1،ص 29) العقل دلیلُ المؤمن. (عقل راهنمای مؤمن است.) (همان،ص 29)حجهُ الله علی العباد، النبی و الحجَّه فیما بین العبد و بین الله، العقل.( همانا که حجت بر بندگان، پیامبران و حجت بین بندگان و خدایشان عقل است.) (همان،ص 29) لیس بین الایمان والکفر الّا قِلّه العقل. (میان ایمان و کفر فاصلهای جز کم عقلی نیست.) ( همان،ص 32) حضرت عقلانیت و دین را با یکدیگر گره زدند. از ایشان پیرامون عقل سؤال شد و حضرت فرمودند :ماالعقل؟ قال : ما عُبِدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان (عقل چیست ؟ - آنچه که بواسطه آن خداوند رحمان شناخته میشود و گواهی به بندگی و عبادت او داده میشود و آنچه باعث تحرک انسان در رسیدن به بهشت و آخرتی نیکو ، میشود.) ( همان،ص 11)همچنین در سؤال و جوابهایی که با امام پیرامون بعضی اشخاص میشد. امام از عقل آنها میپرسیدند. و ملاک و میزان ثواب و بهرۀ دینی فرد در روز واپسین را ، عقل و عقلانیت می-شمردند. اما مراد از حاکمیت عقل و عقلانیت در حوزه علمی امام (ع) چیست ؟مراد از عقلانیت ، گرهزدن و اثبات گزارههای اعتقادی و دینی بر پایۀ تفکر انسانی و عقلی است. بعضیها از این حرکت حضرت به عنوان یک ابتکار در فرهنگهای مذهبی یاد کرده اند. (ر.ک> مغز متفکر شیعه،1388،ص116) یکی از دلایل رونق حوزه درس امام (ع) و خضوع مخالفان و ملحدان در مقابل امام و کرسی درس ایشان ، همین استفاده از عقلانیت و بکارگیری آن در مباحث اعتقادی وکلامی بوده است. ( ر.ک > اظهارات زنادقه : 3-7-3)به جرأت میشود گفت که سایر دلایل و مؤلفههای ممتاز حوزه علمی امام - چون آزادی بیان، رعایت آداب و احترام، شاگردپروری ، کتابت و ... - متأثر از عقلانیت حاکم در سیره علمی امام و حوزه علمیه ایشان بوده است.
5-3-تشویق به علم آموزی
یکی از دلایل رونق علمی در آن زمان و در تمدن اسلامی توصیهی ویژه و تشویقهای فراوان بزرگان و اولیای دین به امر تعلیم و تعلّم بود. امام صادق(علیه السلام) با نقل روایات متعدد از قول رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و یا سایر ائمه (علیهم السلام) و گاهی با تحلیل و نقل خصوصیات و توصیفاتی فوقالعاده پیرامون علم و عالم و اهمیت فراگیری علم ، مشوق خوبی برای فراگیران و داوطلبین و جویندگان علم در بین مسلمین ، بودند.از سخنان آن حضرت درباره علم این تعابیر مشهور و معروف است :افضل العباده ، العلم بالله و التواضُعُ له ( بهترین عبادات ، خداشناسی و الهیات است و تواضع در مقابل خدا)عالم افضل مِن الف عابدٍ ( انسان دانشمند برتر از هزاران عبادتکننده است.) (حرّانی، 1425، ص 364)طلبُ العلم فریضه ، ألا إنّ الله یحبُّ بُغاهالعلم ( طلب علم واجب است و آگاه باشید که خداوند جویندگان علم را دوست دارد.) (کلینی، ج 1،ص 35)إنَّ العلماء ورثه الأنبیاء ( همانا دانشمندان ، وارثان و صاحب میراث انبیاءند.) (کلینی، ج 1،ص 39)العلماء اُمناءٌ ، العلماءُ منارٌ ( دانشمندان امیناند ، اشان نورافکنها و نمادهای راهنمایی جامعهاند.) (کلینی، ج 1،ص 39)همچنین در تحلیل علم و بررسی نتایج آن ، میفرمایند :لایصلح مَن لایعقل و لایعقل مَن لایعلم ( صالح نیست ، کسی که عقل نورزد و خردمند نیست ، کسی که دانش ندارد.)و العلمُ جُنَّه (علم و دانش سپر و مانع بروز مشکلات است) (حرّانی، 1425،ص356)ومَن لم یعلم،لایفهم ومن لم یفهم،لم یسلم (کسی که علم ندارد ، نمیفهمد و انسان نفهم ، سالم و سلامت نیست) (همان)همچنین در جامعه شناسی مردم جامعه و نسبت ایشان به علم و فضاهای علمی میفرمایند :الناس ثلاثهٌ : عالم و متعلِّم و غُثاء ( مردم سه گروهاند : عالمان ، دانشجویان علوم و گروهی هم سرگردانند.)و أُغدُ عالماً أَو متعلِّماً أَو اَحِبَّ اهل العلم و لاتکن رابعاً (یا دانشمند باش و یا دانشپژوه و یا حداقل دوستدار علم و دانش و نه دستۀ چهارم -غیر از اینها-.) (کلینی،ج 1،ص 41)لکن سیره و منش امام و فضای پیرامونی ایشان نیز در افزایش تعداد داوطلبان حضور در درسایشان مؤثر بود. ماجرای محمدبن-معروفهلالی به خوبی فضای آن زمان را بازگو میکند :محمدبنمعروفهلالی نقل میکند : در حیره نزد حضرت رفتم تا از محضرشان استفاده کنم ؛ لکن از کثرت مردمی که دور ایشان حلقه زده بودند، نتوانستم خدمت ایشان برسم و این ماجرا تا روز چهارم ادامه داشت تا اینکه در آنروز، امام (ع) مرا دیدند و به نزد خود طلبیدند ؛ پس از متفرق شدن مردم ، من به همراه حضرت به قصد زیارت قبر امیرالمؤمنین رهسپار آن مرقد مطهرشدم. (گرجی، 1385،ص 119) احترام فوقالعاده حضرت به اهل علم ، عملاً آنها را مشتاقتر میکرد ؛ مالکبنانس ، شدیداً تحت تأثیر این سیرۀ امام است.و لقد آتی جعفربنمحمد و کان کثیر المزاح و التبسم ، ... وکان من العلماء الزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الّا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی .(مدتی نزد حضرت بودم و ایشان همواره خوشرو و خوشبرخورد بودند و ... ایشان از جملۀ علماء زاهدی هستند که در مقابل خداوند خاشعاند. و هرگز به خدمت او شرفیات نشدم جز اینکه زیراندازش را از زیر پای خویش برداشته و زیر پای من قرار میداد.)(جعفریان،1387،ص327)تشویق و ترغیب هشامبنحکم و تجلیل از مقام شامخ وی نمونۀ دیگری از سیرۀ امام (ع) است ؛فاذا هشامبنحکم قدورد و هواول ما اختطت لحیته و لیس فینا الا من هواکبر سنّاً منه ، فوسع له ابوعبدلله و قال : ناصرنا بقلبه و لسانه و یده.( پس چنانچه هشامبنحکم وارد شد -او جوان بود و همۀ حاضرین بزرگتر از او بودند- پس حضرت برای او جا بازکرده و فرمودند : این مرد حامی و یاور ما بهبدن و بهزبان و بهعمل است) (مفید،ص189)
6-3-روشهای آموزشی درحوزه علمیه امام (ع) :
در این بخش به این مطلب میپردازیم که حضرت از چه شیوههایی برای انتقال مطالب علمی به شاگردان خود استفاده می-کردند. به عبارتی دیگر چگونگی روشهای آموزشی امام (ع) را به بحث میگزاریم ؛
1-6-3- املاء : روش املاء بدین صورت بود که حضرت حدیث یا روایتی را از پیامبراکرم (ص) و یا سایر ائمه اطهار(ع) بیان فرموده و همۀ شاگردان آن را عیناً یادداشت میکردند. سپس امام پیرامون آن حدیث یا روایت ، مطالبی را برای بهتر فهمیدن روایت بیان میکردند.
2-6-3- پرسش و پاسخ : روش پرسش و پاسخ بدین صورت بود که افراد برای پرسیدن سؤالات خود به امام مراجعه و پرسشهای خود را از امام پرسیده و ایشان پاسخ میدادند. این حرکت گاهی به صورت مجالس پرسش و پاسخ - شبیه کنفرانسهای علمی امروزی -برپا میشد و گاهی هم افراد به صورت خصوصی و انفرادی در مسجد ، منزل یا مسیر تردد امام (ع) مراجعه میکردند و پرسشهای خود را پیرامون مسائل مختلف طرح و پاسخ میگرفتند.
3-6-3- سِماع : در این روش افراد در حلقۀ تعلیم و تدریس امام حاضر و به سخنان ایشان گوش میدادند . معمولاً در این جلسات اهتمامی در نوشتن مطالب نبود. البته عدهای از شاگردان از سخنان امام یادداشتهایی تهیه میکردند ولی در اکثر موارد ، افراد مطالب را به حافظه سپرده و حفظ میکردند و سپس آن را برای دیگران بازگو میکردند ؛ افرادی که حافظه قوی-تری داشتند عین عبارت را ، و گروهی هم با نقل به معنا درس را برای دیگران نشر میدادند.
4-6-3- مباحثه : بعضی افراد معتقدند که شیوۀ مباحثه در مطالب علمی از حوزۀ علمیۀ امام (ع) شروع شده است. شیوۀ مباحثه بدین صورت بود که پس از تدریس مطالب از جانب حضرت ، شاگردان ایشان در گروههای دو یا چند نفره تجمع پیدا کرده و به بازگو کردن مطالب و بعضاً به نقد آن با یکدیگر میپرداختند.
5-6-3- کارگاه علمی : کارگاههای علمی عبارت بود از فعالیتهای علمی فراگیران در جلسات مناظره و یا در مباحثات علمی و یا در تدریس و یا در تبلیغ برای عموم ،که تحت نظر حضرت صورت میگرفت و حضرت نکاتی را در جهت تصحیح و ترمیم و تکمیل فعالیت علمی-آموزشی و تبلیغی ایشان مطرح میکردند. (ر.ک> کافی،ج1،ص66 و240)
7-3-شاگرد پروری در حوزه علمیه امام (ع) :
همانطور که گذشت پذیرش و حضور در درس امام آزاد بود. لکن حضرت علاوه بر برخورد عمومی و آموزش و تدریس فراگیر ، گروهی از مشتاقان ، فرهیختگان و نخبگان را که نوعاً از نزدیکترین اصحاب و پیروان ایشان به حساب میآمدند را ، به صورت ویژه تعلیم و تربیت میدادند. این پرورش اختصاصی در قالبهای زیر انجام میشد :
1-7-3- جلسات خصوصی : حدیث اخلاقی-عرفانی خطاب به عنوانبصری ، حدیث توحیدی-اعتقادی خطاب به مفضّل ، وصایای معرفتی و کاربردی خطاب به عبدللهبنجندب ، مذاکره خصوصی با مؤمنطاق ، مباحثات علمی و تدریس اختصاصی و خصوصی برای جابربنحیان و ... از جملۀ این موارد است.(ر.ک> تحف العقول و بحارالانوارج3)
2-7-3- کارگاههای علمی: بعضی از جلسات مناظرات و مباحثات علمی در حوزه علمیه امام، علاوه بر جنبۀ جدی و اجتماعی که داشت، جنبۀ آموزشی و پرورشی نیز داشت. ماجرای فرد شامی که در فقه و حقوق و کلام تخصص داشت و در ایامی پیش از حج در نزدیکی مکه به خیمۀ امام وارد شد و تقاضای مباحثه با شاگردان امام را کرد ؛ امام پس از گفتگوی اولیه با او به یونسبنیعقوب، امر کردند تا چند نفر از متکلمین شاگرد امام را به درون خیمه جهت مناظره با فرد شامی دعوت کند. حمرانبنأعین، مؤمنالطاق-محمدبنعلیبننعماناحول-، هشامبنسالم و قیسبنماصر از بهترین متکلمینی بودند که درآن جلسه حاضر شدند. کسانی که بعضاً از شاگردان و صحابهی پدر و جدّ حضرت نیز به حساب میآمدند. همچنین با پیگیری امام، هشامبنحکم نیز در کنار افراد فوقالذکر در خیمۀ حضرت حاضر شد ؛ یکییکی در حوزههای مختلف علمی-کلامی با فرد شامی مناظره کردند. بعضی بر او پیروز و بعضی با او مساوی شدند. پس از پایان مناظره ، امام نکاتی را ، پیرامون هر یک از مناظرهها به مناظرهکنندگان متذکر میشدند ؛و أقبل ابو عبدالله علی حمران ، فقال: یا حمران! تجری الکلام علی الاثر فتصیب. فالتفت الی هشام بن سالم فقال: ترید الاثر و لاتعرف!ثم التفت إلی الاحول فقال: قیاّس دوّاع تکسر باطلاً بباطلٍ إنّ باطلک أظهر!ثم التفت الی قیس الماصر فقال: تتکلّم و اقرب ما تکون من الحق و الخبر عن الرسول (ص) ابعد ما تکون منه، تمزج الحق بالباطل و قلیل الحق یکفی من کثیر الباطل، انت و الاحول قفّازان حاذقان! ... فقال: یا هشام لاتکاد تقع تلوی رجلیک اذا همت بالارض، طرت ؛ مثلک فیکلم الناس! حضرت رو به حمران کرده ، فرمود : (اما) تو ای حمران سخنت را به دنبال حدیث و نقل میبری و به حق میرسی، آنگاه به هشامبنسالم متوجه شده فرمود : (اما) تو در پی حدیث میگردی ولی به خوبی آن را نمیشناسی، سپس به احول فرمود : تو با قیاس سخن میگویی و تردستی کرده ، باطل را به وسیلة باطل در هم میشکنی، جز اینکه مطالب باطل تو روشن است ، آنگاه رو به قیسماصر کرده فرمود : تو چنان سخن میگویی که هر چه خواهی به حق و حدیث رسول خدا (ص) نزدیکتر باشی از آن دورتر میشوی. حق را با باطل میآمیزی، با اینکه با اندکی از حق از انبوهی باطل بی نیاز میشوی. تو و احول(هنگام بحث) از شاخهای به شاخة دیگر میپرید. درکار(بحث و مناظر) ماهرید ... و بالاخره به هشامبنحکم فرمودند : تو به هر دو پا به زمین نمیافتی- و چنان نیستی که در پاسخ بمانی- چون خواهی به زمین افتی پرواز میکنی ، (ای هشام) چون تویی باید با مردم سخن گوید.) (مفید،ص192) و (کلینی،ج1،ص243)
8-3-تخصص گرائی در حوزه امام (ع) ؛
تخصصیشدن رشتههای علمی و وسعت گرفتن هر رشتهای در طول زمان و با پیشرفت علمی بشر امری اجتناب ناپذیر بوده و هست. در حوزه علمی امام ، ساحت دروس از یکدیگر تفکیک و تخصصی شده بود.این مطلب بسیار مورد توجه تاریخ نگاران، مستشرقین و ... بوده است ؛تفکیک علومی چون کلام، فقه، حدیث، تفسیر، علوم تجربی و شیمی، ادبیات ، لغت و شعر، اخلاق و آداب، عرفان و فلسفه و ... از طرفی ، و تربیت دانشجویان مستعد در رشتهای متناسب با تواناییهایشان از طرفی دیگر به فعالیت علمی امام (ع) رنگ و بوی رسمیتر و جدیتری میدهد. البته به این نکته هم باید توجه داشت که اگر چه این علوم در قالب رشتهها و دروسی ممتاز در آمده بود ، لکن با نظر به حجم علوم ، وجود افرادی توانمند که جامع چند علم باشند دور از دسترس نبود.ابوزهره در این باره می گوید :و لم یکن علمه مقصوراً علی الحدیث و فقه الاسلام ، بل کان یدرس علم الکلام.(دانش آن حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود ، بلکه علم کلام را نیز تدریس مینمود.) (جعفریان،1387 ،ص332)و فوق هذه العلوم، قدکان الامام الصادق علی علم بالاخلاق و ما یؤدی الی فساده.(وبالاتراز اینعلوم،اینکه امام(ع)در زمینۀ اخلاق و علل و انگیزه های فسادآن،آگاهیهای بسیار ارزندهای داشت)(همان،ص333)مستشرقین مؤلف کتاب مغز متفکر شیعه معتقدند اگر رشتههای علمی در این دوران چند هزار رشته است ، در زمان امام ، چند صد رشته علمی در آن حوزه تدریس و پژوهش میشده است. (ر.ک> مغز متفکرشیعه،ص202)البته ایشان نقدی به این مطلب دارند ؛ لکن در اصل تخصصیکردن و تخصصیبودن رشتههای علمی در آن حوزۀ علمی و تعدّد آن رشتهها تا دهها رشتۀ مطرح در آن زمان ، اتفاقنظر دارند. شهرت این مطلب در آن زمان دربارۀ حوزۀ درس امام، امری شایع بوده است.
9-3-تشویق به بازدهی و حضور فعالانه در جامعه در حوزۀ امام (ع) :
فعالیت علمی هرقدر هم که عمیق و قوی در دانشگاه یا حوزه و یا در هر فضای علمی دیگر صورت بگیرد تا وارد عرصۀ جامعه نشود و جامعه را از تولید و داشتههای خود بهرهمند نسازد، چندان سودبخش و ملموس نیست و موجب کاهش استقبال جامعه از مراکز علمی میشود. در حوزه درس امام (ع) ، اهمیت این مطلب مدنظر بود ؛ چرا که یکی از مأموریتهای دینی اولیای دین، هدایت همگان است. در این بخش و بخشهای بعدی بیشتر به این مطلب میپردازیم ؛ اینکه ظهور و بروز حوزۀ علمی امام به صحنههای اجتماعی چگونه بوده است ؟اولین مؤلفه در بازدهی و فعالیتهای علمی در اجتماع ، نشر علم به جامعه و تعلیم عمومی و خصوصی عوام است :ان لکلّ شیءٍ زکاهٌ و زکاه العلم أن یُعلِّمه اهلَه.، زکاه العلم نشرههمانا برای هر چیزی زکاتی است و زکات علم ، تعلیم و آموزش آن به دیگران و داوطلبان آن است. (حرانی، 1425، ص364) یا( زکات و مالیات فراگیری دانش ، انتشار عمومی آن است.) اکتب و بثَّ علملک فی اخوانک ( بنویسید و نشر دهید علوم نزدتان را ، در میان برادرانتان.) (کلینی، ج1، ص67) البته در نشر عمومی علم ، هدف باید هدایت جامعه باشد ! و نه سوءاستفاده و تأمین منافع شخصی و گروهی. (ر.ک > همین مقاله ، 2-3 ، ص11 )حضرت در جاهائی به جای پاسخگوئی مستقیم به مردم ، آنها را به سوی شاگردان خود ارجاع میدادند تا شاگردان هم فعالانه در عرصۀ اجتماع ظاهر شوند : دستور امام باقر(ع) به ابانبن-تغلب مبنی برتبلیغ و تدریس فقه در جامعه و تداوم آن در زمان امام صادق(ع) از جمله این موارد است ؛ اجلس فی مسجد المدینه و أفتِ الناس، فأنی اُحبَّ ان یُری فی شیعتی مثلک(در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم مثل تو را در شیعیان و پیروانم بینم.) (نجاشی، 1427،ص10)تشویق به مناظرههای علمی و عالمانه خصوصاً دربارۀ افرادی چون هشامبنحکم ، هشامبنسالم و ... و سپردن بعضی افراد جهت تحصیل نزد ایشان.یا خطاب به گروهی از مراجعین ، امام(ع) میفرمایند : علیکم، علیک بالاسدی، یعنی ابابصیر! (عاملی،ج8، ص104)همچنین در مورد محمدبنمسلمثقفی نیز تعبیر مشابهی از حضرت موجود است. (عاملی، ج 18،ص105) گفتار حضرت پیرامون زراره ، ابابصیرمرادی، محمدبنمسلم و بریدعجلی و ... نیز حاکی از اهمیت فعالیت تبلیغی ایشان است. (عاملی، ج 18، ص103)همچنین تشویق ترغیب افراد به دریافت روایات از راویان و محدثین ؛ تأیید و توثیق ایشان توسط حضرت در توسعه فعالیت تبلیغی ایشان از دیگر موارد تشویق حضرت به بازدهی است.از شاخصههای حضور و فعالیت اجتماعی امام ، نقشآفرينی ، حضور فعالانه و آگاهانه است و نه يک حضور منفعلانه.نتیجه این حضور پر رنگ و مؤثر این شد که پيروان نظريات امام(ع) را،- جعفری مذهب- بنامند و مرز فکری و عقيدتی امامیه یا جعفری از ديگر مذاهب ممتاز شود.در دوران امام(ع) دهها فرقه و مسلک فکری و رفتاری در جامعه اسلامی فعاليت میکردند. گروهی با رويکرد فرهنگی و فکری چون زنديقان، مرجعه، معتزله، غلات، مشکاکان و جبریه و گروههايی هم با رويکرد سياسی و نظامی ، اما با بنيانها و تفکرات عقيدتی چون زیديه، عباسيان، کيسانيه و ...در اين ميان امام(ع) ، ضمن مراقبت و حفظ خون و جان شيعيان ، مرز فکری و عقيدتی ايشان را نيز معين و پاسداری میکردند. تا در گردابهای فتنهآميز آن دوران و اعصار بعد غرق نشوند. اگر اين تعيین مرز توسط امام صورت نمیگرفت ،معلوم نبود چه بر سر شيعه میآمد، چرا که همه گروههای فوقالذکر با طرح مسائلی سعی بر حق جلوه دادن خود داشتند و گاهی خود را موافق و مرید و محب خاندان اهل بيت (علیهم السلام) ، هم معرفی میکردند.در بخش های قبلی آنچه طرح شد نوعاً بیانگر سیره امام (ع) در ایجاد یک وحدت و وفاق اسلامی بود. لکن علیرغم فشارهای مختلف بر امام و اظهار تقیه توسط امام و پیروانشان ، ایشان بدون هیچ مسامحهای به طرح دقیق - عقلی- معارف اسلامی و اعتقادی خویش، اقدام میکردند.
10-3-نگارش متون و حفظ کتب در حوزه امام (ع) ؛
نگارش و مکتوبکردن داشتههای علمی در فضاهای علمی-آموزشی و علمی-پژوهشی از جایگاه بسیار بالائی برخوردار است - البته که ضرورت و اهمیت کتابت علوم، امری بدیهی است- در سیرة رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار( علیهم السلام)، نگارش متون علمی و روایات نقلی بسیار تأکید شده و البته عملاً هم رعایت شده است.ابورافع غلام پیامبر پس از فراگیری خواندن و نوشتن دست به نگارش کتاب زد و کتابی در سنن و احکام و قضایا نوشت. نام وی به عنوان اولین مؤلفینِ شیعه در تاریخ مؤلفین ، ثبت شده است. (نجاشی،1427،ص6) بعدها نیز افراد دیگری از صحابه و تابعین در فریقین- شیعه وسنی- کار کتابت علوم را دنبال کردند. در حوزه علمیه امام(ع) نیز طبیعاتاً کار نگارش متون علمی در حوزههای مختلف علمی با جدیت دنبال میشد. گفتار امام(ع) بهترین مشوق برای کتابت و نگارش متون علمی توسط شاگردان بود ؛القلب یتکّلُ علی الکتابه (قلب به واسطه نگارش اطمینان پیدا میکند) (کلینی، 18،ص66) یا خطاب به جمعی از شاگردان که ابوبصیر هم در میان ایشان است ، میفرمایند :اکتبوا فإنّکم لا تحفَظُون حتّی تکتبوا (بنویسید ! چرا که علوم حفظ نمیشود مگر با نوشتن) (کلینی، ج1، ص66)در فرازی از روایت معروف مفضّل ، حضرت خطاب به او دربارة اهمیت و فائده نگارش می-فرمایند : ... و کذلک الکتابه ، الّتی بها تقید اخبار الماضین للباقین و اخبار الباقین للآتین ... ( بواسطة نگارش اخبار و تاریخ و آثار گذشتگان برای حاضرین میماند و آثار حاضرین نیز برای آیندگان)(مجلسی، ج3،ص81)و همچنین: اُکتُب و بُثَّ علمک فی إخوانِک، فان مُتّ فأورِث کُتُبکَ بَنیک ، فإِنّه تأتی علی الناس زمانُ هَرجٍ لا یأنسُونَ فیه إلاّ بکُتُبِهم(بنویسید ! و علم را درمیان دوستان و برادرانتان منتشر کنید ؛ پس اگر فوت کردید ، کتب خود را به فرزندان و نسل بعد از خود به ارث بگذارید ! زیرا برای مردمان ، زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند) (کلینی، ج1، ص67)یا خطاب به عبید بن زراره میفرمایند : إحتفِظُوا بکتبکم فإنّکم سوف تحتاجون الیها (کتابهای خود را حفظ و نگهداری کنید. پس در آینده به آنها نیاز پیدا میکنید.) (کلینی،ج1،ص67) .
1-10-3- حال جای بحث در این است که با این همه توصیه و تشویق به امرکتابت و حفظ کتب ، آیا شخص امام (ع) هم دست به کار نوشتن کتاب میشدهاند یا نه ؟ در ذیل نام کتب و رسائلی که منتسب به حضرت است را اجمالاً میآوریم :1-تفسیر منسوب به امام (ع) : که بعضی از مستشرقین چون ماسینیون معتقد است از آثار جابربنحیان است.2- کتابالجفر که ابنخلدون در مقدمة خود چندبار آن را به امام نسبت میدهد. (ابن خلدون،1385،ص660) 3 و 4- کتاب توحید مفضل و اهلیلجه که علامه مجلسی هر دو را از مفضلبنعمرو میداند. و ابنندیم نویسنده اهلیلجه را نامعلوم میداند.5- کتاب مصباحالشریعه و مفتاحالحقیقه که انتساب آن به حضرت محل نظر و تردید علماء شیعه است.6- کتاب مجهولالحالی که جعفربنبشیر آن را به روایت امامرضا (ع) در دست داشته است. (طوسی،ص43)7و8- کتابی در علم صناعت و حجرکریم و کتابی در شیمی (الویری،1381،ص157) که باز به نظر میرسد از آثار جابربنحیان باشد که احتراماً به نام مولا و معلمش امام صادق(ع) نوشته است.9- کتاب تقسیمالرؤیا که در کشفالظنون به آن اشاره شده است و لکن صاحبالذریعه استناد آن را به امام ضعیف شمرده و آنرا مربوط به یکی از شیعیان و شاگردان آن حضرت میداند.نگارش و تألیف تمام کتابهای فوق توسط امام(ع) محل نظر است بلکه حداکثر املاء و یا گفتاری از امام است که نویسندگان به خاطر احترام به امام به نام امام نگاشتهاند،چنانچه درموارد1،3،4،7،8واضح است. بعضی از علماء شیعه بر این باورند که اساساً با توجه به نقش و رسالت ائمه در جامعه،نگارش یک کتاب کامل در موضوع مشخص با توجه به سیره اهل بیت( علیهم السلام)سازگاری ندارد و یا حداقل ضرورتی ندارد. لکن ثبت و نگارش رسالهها و نامههایی از ایشان با توجه به سیره اهلبیت ممکن و کراراً نیز اتفاق افتاده است.در ذیل چند رسالة مهم از حضرت که از شهرت و سند برخوردار است آورده شده ؛ 1-نامه معروف امام به عبداللهبن-نجاشی،والی اهواز(138ه)(نجاشی، 1427،ص213)که حاوی دستوراتوتوصیههایی به وی در راستای حکومتداری و رعایت حقوق مؤمنین است. (ر.ک، اعیان الشیعه،ج8،ص87)2-رساله یا نامة حضرت به جمعی از اصحابشان-که در ابتدای روضه-کافی ذکر شده است- که طی آن به ایشان دستور می دهند که آن رساله را بخوانند، و نگهدارند، وتعلیم دهند. متن آن دربارة مسائل آداب و اخلاق است و از اهمیت فوقالعادهای در این باب برخوردار است. (کلینی،ج8،ص2) 3-رساله امام در باب مسائل فقهی و احکام، که مرحوم صدوق (ره) آنرا در خصال نقل میکند.(ر.ک>خصال،ج2،ص918)4و5- رسالهای در احتجاج بر صوفیه-درحوزه کلام- و رسالهای در باب تقسیم غنائم وخمس(ر.ک>تحف العقول،ص339) علاوه بر این موارد، وصایا و کلمات قصار و هزاران روایت که در کتب مختلف مضبوط است به نقل از امام میباشد.
2-10-3- در ادامه این قسمت تألیفات شاگردان حضرت را در یک نگاه مورد بحث قرار میدهیم. همانطور که سابقاً ذکر شد برای حضرت چهار هزار شاگرد شمردهاند که صدها نفر از آنها مؤلف و صاحب اثر بودهاند.سیدمحمدصادقنشأه استاد دانشگاه قاهره در اینباره میگوید :فکان یحضر مجلس درسه فی اغلب الاقات الفان و بعض الأحیان اربعه آلاف من العلماء المشهورین، و قد الَّف تلامیذه من جمیع الاحادیث والدروس التی کانوا یتلقونها فی مجلسه مجموعه من الکتب تعد بمثابه دائره المعارف للمذهب الشیعی اوالجعفری(درمجلس درس حضرت اغلب اوقات دو هزار نفر شرکت میجستند و شاگردان ایشان در تمام رشتهها و دروسی که در آن مجلس تدریس میشد ، تألیفاتی داشتند؛ مجموعه این کتب به مثابه یک دائرهالمعارف شیعی است).(حیدر،اسد،1390،ص62)بنابر ضبط نجاشی در فهرست خود بیش از 350 نفر از مجموع مؤلفین نام برده شد، از صحابه و شاگردان امام صادق (ع) میباشند. (ر.ک> فهرست نجاشی)همچنین کتب یا اصول چهارصدگانه معروف – منابع حدیثی فقه شیعه – در زمان آن حضرت و در حوزة علمیه ایشان تألیف شده است. در این باره شهید اول در ذکری میگوید :إِنّ ابا عبد الله جعفر بن محمد الصادق کتب من اجوبة مسائله اربعمائه مصَنف لاربعمائه مصنِف، و دوَّن من رجاله المعروفین اربعه آلاف رجلٍ من اهل العراق و الشام و الحجاز.(همانا از پاسخهای امام به سؤالات شاگردان،چهارصدتصنیف توسط چهارصد مصنف نوشتهشدهاست...)(حیدر،اسد،1390،ص67)همچنین شیخنجمالدین در کتاب المعتبر ، مطلبی را قریب به همین مضمون نقل میکند. (حیدر،اسد،1390،ص398)
نتیجه ؛
در پایان و پس از بررسی ده مؤلفه از ویژگیهای حوزه علمیه امام به این جمعبندی میرسیم که علاوه بر اینکه ادعای ما درباره حوزه امام به عنوان یک دانشگاه و حوزه علمی تمام عیار صحیح است ، قابلیتهای فراوانی در بررسی و تحلیل دارد.
مؤلف کوشیده است تا مؤلفهها را به گونهای ارائه دهد تا قابلیت الگوبرداری در فضای امروزی داشته باشد.
پیشنهاد ؛
پیشنهاد مؤلف به همۀ جویندگان علم و کارشناسان و محققان تاریخ تمدن اسلام ، این است که با رویکردی دقیق و عالمانه ، به حقایق و واقعیتهای تاریخی و تمدن اسلامی و شیعی نگاه کنیم و در جهات زیر تلاش کنیم : معرفی ابعاد پنهان و نمایان تاریخ اسلام .ارائه تحلیلهای نوین و پویا از داشتههای تاریخی.بهرهبرداری از داشتههای تاریخیمان و ارائه راهبردها ، راهکارها و راهحلها با استفاده و استناد از تاریخ .
فهرست منابع :
1. ابن خلدون ، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، 1385ه.ش ، تهران
2.ابن شهر آشوب ، ابی جعفرمحمدبن علی، معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعه، مؤسسه نشرفقهی، 1425ه.ق ، قم
3.ابن ندیم ، محمد بن اسحاق، الفهرست،ترجمه: م.رضا تجدد، انتشارات اساطیر،1381ه.ش ، تهران
4.احیا حسینی ، غلام، شیعه پژوهی وشیعه پژوهان انگلیسی زبان، جامعه المصطفی،1387ه.ش ، قم
5.اربلی ، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تحقیق: سیدهاشم رسولی، 1381ه ، تبریز
6.اشعری قمی ، سعدبن عبدلله، المقالات والفرق، تحقیق: محمد جواد مشکور، نشر حیدری، 1963م ، تهران
7. الویری ، محسن، مطالعات اسلامی در غرب، انتشارات سمت، 1381ه.ش ،تهران
8.امین ، سید محسن، اعیان الشیعه، مطبعه الانصاف، 1961م ، بیروت
9. پیشوایی ، مهدی، سیره پیشوایان، ناشر: مؤسسه امام صادق (ع)، 1384ه.ش ، قم
10. ترمانینی ،دکترعبدالسلام، رویدادهای تاریخ اسلام – دائره المعارف تاریخی، ترجمه: جمعی از پژوهشگران، نشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387ه.ش ، قم
11.جعفریان ،رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، انتشارات انصاریان، 1387ه.ش ، قم
12.جندی ،عبدالحلیم، الامام جعفرالصادق(ع)، تحقیق: احمدجاسم مالکی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1427 ه.ق ، تهران
13.حرانی ، حسن بن علی بن حسین ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح: علی اکبرغفاری، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1425ه.ق ، قم
14.حلی ، حسن بن علی ابن داوود، رجال ابن داود، بیتا ، بیجا
15.حلی ،(علامه)،حسن بن یوسف، نگاهی به زندگی 12 امام، ترجمه: محمدمهدی اشتهاردی، دفترانتشارات اسلامی،1385ه.ش، قم
16.حیدر ، اسد، الامام الصادق والمذاهب الاربعه، مطبعه: دارالکتب الکتب العربیه، 1390ه.ق ، بیروت
17.خویی ،ابوالقاسم، معجم الرجال، بیتا ، بیجا
18.سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج4، موسسه امام صادق(ع)، 1418ه.ق ، قم
19.شهرستانی ، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، تحقیق: محمد فتح الله بن بدران، منشورات رضی، 1364ه.ش ، قم
20.صدوق ،(شیخ)،محمد بن علی، علل الشرایع، دارالاحیاء التراث العربی، 1385ه.ق ، نجف
21.صدوق ،(شیخ)، محمد بن علی، الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، انتشارات ارمغان طوبی، 1384ه.ش ، تهران
22.قمی ،(شیخ)، عباس، منتهی الآمال، ویراسته: کاظم عابدینی، نشر جمال، 1382ه.ش ، قم
23.طبرسی ،احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه: بهراد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1385ه.ش ،تهران
24.طوسی ،(شیخ)،محمدبنحسن، الفهرست، تصحیح وتعلیق: علامه سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم، منشورات رضی، قم
25.طوسی ،(شیخ)،محمدبنحسن، رجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، موسسه نشراسلامی، 1428ه.ق ، قم
26.عاملی ،(شیخ)، حر، الوسائل الشیعه، جلد8،18، دارالحدیث،14 ه.ق ، قم
27.کلینی ، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج1و2 ، ترجمه وشرح: سیدجواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامی، بیتا، بیجا
28.کلینی ، محمدبن یعقوب، الکافی،ج8(الروضه)، بیتا ، بیجا
29.گرجی ،ابوالقاسم، تاریخ فقه وفقهاء، انتشارات سمت، 1385ه.ش ، تهران
30.مجلسی ،(علامه)، محمدتقی، بحارالانوار، ج3،61 ، بیتا ، بیجا
31.محمدی ری شهری ،محمد، میزان الحکمه، ج8، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، 1377ه.ش ، قم
32.مشکور ،محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس، 1387ه.ش ، مشهد
33.معتزلی ،فخرالدین ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاءکتب عربی، 1387ه.ق ، مصر
34.مفید ،محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه وشرح: سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامی
35.میانجی ،احمد، مکاتیب الائمه، ج12 ، تحقیق: مجتبی فرجی، موسسه دارالحدیث، 1384ه.ش ، قم
36.نادری رارانی ،نادرقلی، تاریخ مکه و مدینه، انتشارات گلبهار، 1378ه.ق ، اصفهان
37.نجاشی ،ابوالعباس احمدبن علی، رجال، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، موسسه نشراسلامی، 1427ه.ق ، قم
38.نوبختی ،حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه وتعلیق: محمدجواد مشکور، علمی وفرهنگی، 1386ه.ش ، تهران
39.نوری طبرسی ، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج12، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،1408 هـ.ق ، قم
40.یعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2 ، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، علمی وفرهنگی، 1387ه.ش ، تهران
41.تاریخ تشیع، جمعی از مؤلفان زیرنظر: احمدرضا خضری،ویرایش: سیدمحمد دلال موسوی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، انتشارات سمت، 1385ه.ش ، قم
42.مغزمتفکرجهان شیعه(امام جعفرصادق)، مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ، ترجمه: ذبیح الله منصوری، نشر بدرقه جاویدان، 1388ه.ش ، تهران
43.تصویر امامان شیعه در دائره المعارف اسلام،ترجمهو نقد:زیرنظرمحمودتقیزاده داوری،انتشارات شیعهشناسی ،1385ه.ش ، قم
/ع